403 . صفحه 403
سوم بهمن :
نفیسه :
«آنها در مورد عذاب عجله مىکنند و با سرعت آن را از تو مىطلبند» (وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ). آنها مىگویند اگر عذاب الهى حق است و دامن کفار را مىگیرد پس چرا به سراغ ما نمىآید؟! قرآن در پاسخ این سخن سه جواب مىدهد.
نخست مىگوید: «اگر موعد مقررى تعیین نشده بود عذاب الهى فورا به سراغشان مىآمد» (وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّى لَجاءَهُمُ الْعَذابُ).
این زمان معین براى آن است که هدف اصلى یعنى بیدارى یا اتمام حجت بر آنها حاصل گردد.
دیگر این که آنها که این سخن را مىگویند چه اطمینانى دارند که هر لحظه عذاب الهى دامنشان را نگیرد؟ چرا که «این عذاب ناگهانى و بدون مقدمه، و در حالى که آنها نمىدانند و توجه ندارند به سراغشان مىآید» (وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
گرچه موعد عذاب در واقع معین و مقرر است ولى مصلحت این است که آنها از این آگاه نباشند و بدون مقدمه فرا رسد.
شأن نزول:
این آیه درباره مؤمنانى نازل شده که در مکّه تحت فشار شدید کفار بودند، بطورى که توانایى بر اداى وظایف اسلامى خود نداشتند. به آنها دستور داده شد از آن سرزمین هجرت کنند.
تفسیر:
هجرتى باید کرد! از آنجا که در آیات گذشته سخن از موضع گیریهاى مختلف مشرکان در برابر اسلام و مسلمانان بود در اینجا به وضع خود مسلمانان پرداخته و مسؤولیت و وظیفه آنها را در برابر یکى از مشکلاتى که در ارتباط با کفار دارند یعنى مشکل اذیت و آزار و محدودیت و فشار آنها را بیان مىکند.
مىفرماید: «اى بندگان من که ایمان آوردهاید (و هم اکنون براى انجام وظایف دینى خود تحت فشار دشمن هستید) سرزمین من وسیع است (به جاى دیگر هجرت کنید و) مرا بپرستید» (یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ). چرا که هدف آفرینش انسان بندگى خداست. هرگاه این هدف اساسى و نهایى زیر پا بماند راهى جز هجرت نیست.
گمان نکنید مرگ پایان همه چیز است، چرا که «همه شما به سوى ما باز مىگردید» به سوى پروردگار بزرگ، و به سوى نعمتهاى بىپایانش.
«و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنها را در غرفههایى از بهشت جاى مىدهیم که نهرها از زیر آن جارى است» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
امتیاز دیگر غرفههاى بهشتى این است که همچون منازل و قصرهاى این جهان نیست که هنوز انسان دمى در آن نیاسوده است بانگ «الرحیل» زده مىشود بلکه «آنها جاودانه در آن خواهند ماند» (خالِدِینَ فِیها).
و در پایان آیه اضافه مىکند: «چه خوب است پاداش آنها که براى خدا عمل مىکنند» (نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ).
از زن و فرزند و دوستان و بستگان و خانه و کاشانه خود جدا مىشوند و صبر مىکنند.
مرارتهاى غربت و سختیهاى آوارگى از وطن را مىچشند و شکیبا هستند.
و اگر درست بیندیشیم ریشه همه فضائل انسانى همین «صبر» و «توکل» است: صبر عامل استقامت در برابر موانع و مشکلات است، و توکل انگیزه حرکت در این راه پرنشیب و فراز.
اگر ما از شهر و دیار خود هجرت کنیم چه کسى به ما روزى مىدهد؟
مىگوید: غم روزى را نخورید و ننگ ذلت و اسارت را نپذیرید، روزى رسان خداست، نه تنها شما که «بسیارند جنبندگانى که حتى نمىتوانند روزى خود را حمل کنند (و هرگز ذخیره غذایى در لانه خود ندارند، و هر روز نو روزى نو مىخواهند) اما خدا آنها را (گرسنه نمىگذارد و) روزى مىدهد، و همو شما را نیز روزى مىبخشد» (وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ).
در پایان آیه تأکید مىکند: «و او شنوا و داناست» (وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
سخن همه شما را مىشنود، و حتى زبان حال شما و همه جنبدگان را مىداند از نیازهاى همه به خوبى باخبر است و چیزى از دایره علم بىپایان او پنهان نیست.
نخست به مسأله خلقت آسمان و زمین اشاره کرده و از اعتقادات باطنى آنها کمک گرفته، مىگوید: «اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده؟
و (چه کسى) خورشید و ماه را مسخر (فرمان خویش در طریق منافع بندگان کرده؟) همه یک زبان پاسخ مىگویند: اللّه» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
زیرا مسلم است نه بت پرستان و نه غیر آنها هیچ کس نمىگوید خالق زمین و آسمان و تسخیر کننده خورشید و ماه یک مشت سنگ و چوبى است که به دست انسان ساخته و پرداخته شده است.
در پایان آیه، بعد از ذکر این دلیل روشن مىگوید: «با این حال چگونه آنها (از عبادت خداوند خالق متعال به عبادت یک مشت بتهاى سنگى و چوبى) بازگردانده مىشوند»؟ (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ).گویى قدرت بر تصمیمگیرى ندارند و بىاراده به سوى بت پرستى کشیده مىشوند!
و اگر چنین تصور کنند که خدا قدرت دارد، ولى از حال آنها آگاه نیست این اشتباه بزرگى است، چرا که «خداوند به همه چیز داناست» (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
مگر ممکن است کسى خالق و مدبر باشد و لحظه به لحظه فیض او به موجودات برسد و در عین حال از وضع آنها آگاه نباشد؟ این قابل تصور نیست.
این اعتقاد باطنى بت پرستان است که حتى از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زیرا آنها هم «خالق» را خدا مىدانستند و هم «ربّ و مدبر جهان» را.
بعد مىافزاید: «بگو: حمد و ستایش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ).
حمد و سپاس براى کسى است که همه نعمتها از ناحیه اوست.
و از آنجا که گفتگوهاى مشرکان از یکسو، و گفتارها و اعمالشان از سوى دیگر با هم تناقض داشت، در پایان آیه مىافزاید: «بلکه بیشترشان درک نمىکنند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ).
و گرنه انسان عاقل فهمیده چگونه ممکن است خالق و رازق و مدبر جهان را خدا بداند، و در برابر بتها که هیچ تأثیرى در سرنوشت آنان ندارند سجده کند.