402 . صفحه 402
دوم بهمن :
نفیسه :
نخست مىفرماید: «با اهل کتاب جز به روشى که از همه بهتر است مجادله نکنید» (وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
منظور در اینجا بحث و گفتگوهاى منطقى است، یعنى الفاظ شما مؤدّبانه، لحن سخن دوستانه، محتواى آن مستدل، آهنگ صدا خالى از فریاد و جنجال و هرگونه خشونت و هتک احترام، همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد.
البته همین اصل کلى در بحث و مجادله اسلامى در مواردى ممکن است حمل بر ضعف و زبونى شود، و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد که این طرز برخورد انسانى، بر جرأت و جسارتش بیفزاید لذا در دنباله آیه به صورت یک استثنا مىفرماید: «مگر کسانى از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند» (إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).
همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیارى از آیات الهى را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله آشنا نشوند.
و در آخر آیه یکى از مصداقهاى روشن «مجادله به احسن» را که مىتواند الگوى زندهاى براى این بحث باشد به میان آورده، مىفرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکى است، و در برابر او تسلیم هستیم» (وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
آرى! این قرآن براساس وحدت معبود، وحدت دعوت همه پیامبران راستین تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان حق، و مجادله با بهترین شیوهها نازل شده.
سپس مىافزاید: «کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها دادهایم (و به راستى به آن پایبند و معتقدند) به این کتاب ایمان مىآورند» (فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ).
چرا که هم نشانههاى آن را در کتب خود یافتهاند، و هم محتوایش را از نظر اصول کلى هماهنگ با محتواى کتب خود مىبینند.
بعد مىافزاید: «و گروهى از اینها (از اهل مکه و مشرکان عرب) نیز به آن ایمان مىآورند» (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ).
و در پایان در مورد کافران هر دو گروه مىگوید: «آیات ما را جز کافران انکار نمىکنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ).
آنها به خاطر لجاجت و تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان، و یا براى حفظ منافع نامشروع زودگذر به انکار برمىخیزند.
تو هرگز به مکتب نرفتى و خط ننوشتى، اما با اشاره وحى الهى، مسأله آموز صد مدرّس شدى!
تعبیر به «آیاتٌ بَیِّناتٌ» بیانگر این واقعیت است که نشانههاى حقانیت قرآن در خود آن به چشم مىخورد و در پیشانى آیات مىدرخشد.
از این گذشته، طرفداران این آیات و طالبان و دلدادگان آن، کسانى هستند که بهرهاى از علم و آگاهى دارند، هر چند دستشان تهى و پایشان برهنه است.
در پایان آیه اضافه مىکند: «و آیات ما را جز ستمگران (از روى عناد) انکار نمىکنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ).
چرا که نشانههاى آن روشن است و در کتب پیشین نیز آمده است.
چرا او عصاى موسى و ید بیضا و دم مسیحا ندارد؟ قرآن براى پاسخگویى به این بهانه جویان لجوج، از دو راه وارد مىشود.
نخست مىگوید: به آنها «بگو: (معجزه کار من نیست که با تمایلات شما انجام گیرد) معجزات همه نزد خداست» (قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ).
او مىداند چه معجزهاى در چه زمانى و براى چه اقوامى متناسب است.
و بگو: «من فقط انذار کننده و بیم دهنده آشکارم» (وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
آنها تقاضاى معجزات جسمانى مىکنند، در حالى که قرآن برترین معجزه معنوى است. معجزهاى جاویدان، که شب و روز آیاتش بر آنها خوانده مىشود.
و در پایان آیه براى تأکید و توضیح بیشتر مىگوید: «در این کتاب آسمانى هم رحمت بزرگى نهفته است و هم تذکر گویایى، براى کسانى که ایمان مىآورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْرى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
آرى! قرآن هم رحمت است و هم وسیله یادآورى، اما براى گروه با ایمان براى آنها که درهاى قلب خود را به روى حقیقت گشودهاند.
بدیهى است هر قدر آگاهى شاهد و گواه بیشتر باشد ارزش شهادت او بیشتر است، لذا در جمله بعد اضافه مىکند: خدایى گواه من است که تمام «آنچه را در آسمانها و زمین است مىداند» (یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممکن است این گواهى، گواهى عملى باشد زیرا وقتى خداوند معجزه بزرگى همچون قرآن را در اختیار پیامبرش قرار مىدهد سند حقانیت او را امضا کرده است.
علاوه بر گواهى عملى فوق، در آیات متعددى از قرآن مجید گواهى قولى نیز داده شده. و نیز ممکن است منظور گواهى و شهادت خداوند باشد در کتب آسمانى پیشین که علماى اهل کتاب به خوبى از آن آگاهى داشتند.
در پایان آیه به عنوان یک هشدار و تهدید مىفرماید: «و کسانى که به باطل ایمان آوردند و به اللّه کافر شدند زیانکاران واقعى هستند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چه خسرانى از این بالاتر که انسان تمام سرمایههاى وجود خود را در برابر هیچ از دست بدهد آنگونه که مشرکان دادند!
اعظم :
مجادله با اهل کتاب
از تفسیر المیزان :
در این آیه کیفیت دعوت و تبلیغ قرآن را بیان می کند و مسلمانان را از مجادله با اهل کتاب (شامل یهود، نصاری ، مجوس ، صابئین ) نهی می نماید و می فرماید از مجادله باآنها بپرهیزید، مگر مجادله ای که بهترین نوع باشد یعنی با نرمی و سازش در گفتار همراه بوده و حق را بدون لجاجت و دشمنی اظهار نماید و در آن ، هر دو طرف بر ظهور حق توافق داشته باشند و هدفشان روشن شدن حقیقت باشد، بدون اینکه تعصب کورکورانه به خرج دهند و این چنین مجادله ای بهترین نوع مجادله است ، اما پس از این گفتارعده ای از اهل کتاب را که ستم کردند استثناء می کند یعنی در صورتی که اهل کتاب ازافراد معاند و ستمکار باشند مجادله احسن را حمل بر ذلت و خواری می نمایند و آن راناشی از ضعف می شمارند، پس رفق و مدارا و نزدیک شدن به مطلوب و جستجوی نقاط مشترک در مجادله با آنها سودی ندارد و چه بسا آن را نوعی حیله و توطئه محسوب کنند و بپندارند که شما قصد دارید آنها را از راه حق به باطل دعوت کنید.آنگاه تأکید می نماید که برای بحث و گفتگو با اهل کتاب باید بر نقاط مشترک تکیه نموده و آنها را مطرح کنید تا هر چه بیشتر به شما احساس نزدیکی بکنند، چون ایمان به خدا که اصل مشترک همه ادیان توحیدی است اقتضاء می کند که انسان به هر چه خدانازل کرده ایمان بیاورد و تسلیم اوامر الهی باشد.