قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۲۳ ق.ظ

402 . صفحه 402


دوم بهمن :


نفیسه :



(آیه 46)- براى بحث بهترین روش را برگزینید: در آیات گذشته بیشتر سخن از نحوه برخورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود که به مقتضاى حال با منطقى تند، با آنها سخن مى‏گفت، و در اینجا سخن از مجادله با «اهل کتاب» است که باید به صورت ملایمتر باشد.

نخست مى‏فرماید: «با اهل کتاب جز به روشى که از همه بهتر است مجادله نکنید» (وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
منظور در اینجا بحث و گفتگوهاى منطقى است، یعنى الفاظ شما مؤدّبانه، لحن سخن دوستانه، محتواى آن مستدل، آهنگ صدا خالى از فریاد و جنجال و هرگونه خشونت و هتک احترام، همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد.
البته همین اصل کلى در بحث و مجادله اسلامى در مواردى ممکن است حمل بر ضعف و زبونى شود، و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد که این طرز برخورد انسانى، بر جرأت و جسارتش بیفزاید لذا در دنباله آیه به صورت یک استثنا مى‏فرماید: «مگر کسانى از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند» (إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ).
همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیارى از آیات الهى را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله آشنا نشوند.
و در آخر آیه یکى از مصداقهاى روشن «مجادله به احسن» را که مى‏تواند الگوى زنده‏اى براى این بحث باشد به میان آورده، مى‏فرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکى است، و در برابر او تسلیم هستیم» (وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).



(آیه 47)- این آیه به عنوان تأکید بر اصول چهارگانه‏اى که در آیه قبل آمد، مى‏فرماید: «و این گونه کتاب [قرآن‏] را بر تو نازل کردیم» (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ).

آرى! این قرآن براساس وحدت معبود، وحدت دعوت همه پیامبران راستین تسلیم بى‏قید و شرط در برابر فرمان حق، و مجادله با بهترین شیوه‏ها نازل شده.
سپس مى‏افزاید: «کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده‏ایم (و به راستى به آن پایبند و معتقدند) به این کتاب ایمان مى‏آورند» (فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ).
چرا که هم نشانه‏هاى آن را در کتب خود یافته‏اند، و هم محتوایش را از نظر اصول کلى هماهنگ با محتواى کتب خود مى‏بینند.
بعد مى‏افزاید: «و گروهى از اینها (از اهل مکه و مشرکان عرب) نیز به آن ایمان مى‏آورند» (وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ).
و در پایان در مورد کافران هر دو گروه مى‏گوید: «آیات ما را جز کافران انکار نمى‏کنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الْکافِرُونَ).
آنها به خاطر لجاجت و تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان، و یا براى حفظ منافع نامشروع زودگذر به انکار برمى‏خیزند.



(آیه 48)- سپس به یکى دیگر از نشانه‏هاى روشن حقانیت دعوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که تأکیدى است بر محتواى آیه گذشته اشاره کرده، مى‏گوید: «تو هرگز پیش از این کتابى را نمى‏خواندى، و با دست خود چیزى نمى‏نوشتى مبادا دشمنانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند» و بگویند آنچه را او آورده نتیجه مطالعه کتب پیشین و نسخه بردارى از آنهاست (وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ).

تو هرگز به مکتب نرفتى و خط ننوشتى، اما با اشاره وحى الهى، مسأله آموز صد مدرّس شدى!



(آیه 49)- در این آیه نشانه‏هاى دیگرى براى حقانیت قرآن بیان کرده، مى‏گوید: «این کتاب آسمانى مجموعه‏اى است از آیات بینات که در سینه‏هاى صاحبان علم قرار مى‏گیرد» (بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ).

تعبیر به «آیاتٌ بَیِّناتٌ» بیانگر این واقعیت است که نشانه‏هاى حقانیت قرآن در خود آن به چشم مى‏خورد و در پیشانى آیات مى‏درخشد.
از این گذشته، طرفداران این آیات و طالبان و دلدادگان آن، کسانى هستند که بهره‏اى از علم و آگاهى دارند، هر چند دستشان تهى و پایشان برهنه است.
در پایان آیه اضافه مى‏کند: «و آیات ما را جز ستمگران (از روى عناد) انکار نمى‏کنند» (وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ).
چرا که نشانه‏هاى آن روشن است و در کتب پیشین نیز آمده است.



(آیه 50)- آیا معجزه قرآن کافى نیست؟! کسانى که بر اثر لجاجت و اصرار در باطل، حاضر نبودند به هیچ قیمتى در برابر بیان مستدل و منطقى قرآن تسلیم شوند. دست به بهانه جویى تازه‏اى زدند. چنانکه قرآن در این آیه مى‏گوید: آنها از روى سخریه و استهزا «گفتند: چرا معجزاتى (همچون معجزات موسى و عیسى) از سوى پروردگارش بر او نازل نشده است»؟ (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ).

چرا او عصاى موسى و ید بیضا و دم مسیحا ندارد؟ قرآن براى پاسخگویى به این بهانه جویان لجوج، از دو راه وارد مى‏شود.
نخست مى‏گوید: به آنها «بگو: (معجزه کار من نیست که با تمایلات شما انجام گیرد) معجزات همه نزد خداست» (قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ).
او مى‏داند چه معجزه‏اى در چه زمانى و براى چه اقوامى متناسب است.
و بگو: «من فقط انذار کننده و بیم دهنده آشکارم» (وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).



(آیه 51)- پاسخ دیگر این که: «آیا همین اندازه براى آنها کافى نیست که ما این کتاب آسمانى را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت مى‏شود» (أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلى‏ عَلَیْهِمْ).

آنها تقاضاى معجزات جسمانى مى‏کنند، در حالى که قرآن برترین معجزه معنوى است. معجزه‏اى جاویدان، که شب و روز آیاتش بر آنها خوانده مى‏شود.
و در پایان آیه براى تأکید و توضیح بیشتر مى‏گوید: «در این کتاب آسمانى هم رحمت بزرگى نهفته است و هم تذکر گویایى، براى کسانى که ایمان مى‏آورند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْرى‏ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
آرى! قرآن هم رحمت است و هم وسیله یادآورى، اما براى گروه با ایمان براى آنها که درهاى قلب خود را به روى حقیقت گشوده‏اند.



(آیه 52)- و از آنجا که هر مدعى نیاز به شاهد و گواه دارد در این آیه مى‏فرماید: «بگو: همین بس که خدا میان من و شما گواه است» (قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیداً).

بدیهى است هر قدر آگاهى شاهد و گواه بیشتر باشد ارزش شهادت او بیشتر است، لذا در جمله بعد اضافه مى‏کند: خدایى گواه من است که تمام «آنچه را در آسمانها و زمین است مى‏داند» (یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممکن است این گواهى، گواهى عملى باشد زیرا وقتى خداوند معجزه بزرگى همچون قرآن را در اختیار پیامبرش قرار مى‏دهد سند حقانیت او را امضا کرده است.
علاوه بر گواهى عملى فوق، در آیات متعددى از قرآن مجید گواهى قولى نیز داده شده. و نیز ممکن است منظور گواهى و شهادت خداوند باشد در کتب آسمانى پیشین که علماى اهل کتاب به خوبى از آن آگاهى داشتند.
در پایان آیه به عنوان یک هشدار و تهدید مى‏فرماید: «و کسانى که به باطل ایمان آوردند و به اللّه کافر شدند زیانکاران واقعى هستند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چه خسرانى از این بالاتر که انسان تمام سرمایه‏هاى وجود خود را در برابر هیچ از دست بدهد آنگونه که مشرکان دادند!


اعظم :



دقت در ایه 46 :

مجادله با اهل کتاب

از تفسیر المیزان :

در این آیه کیفیت دعوت و تبلیغ قرآن را بیان می کند و مسلمانان را از مجادله با اهل کتاب (شامل یهود، نصاری ، مجوس ، صابئین ) نهی می نماید و می فرماید از مجادله باآنها بپرهیزید، مگر مجادله ای که بهترین نوع باشد یعنی با نرمی و سازش در گفتار همراه بوده و حق را بدون لجاجت و دشمنی اظهار نماید و در آن ، هر دو طرف بر ظهور حق توافق داشته باشند و هدفشان روشن شدن حقیقت باشد، بدون اینکه تعصب کورکورانه به خرج دهند و این چنین مجادله ای بهترین نوع مجادله است ، اما پس از این گفتارعده ای از اهل کتاب را که ستم کردند استثناء می کند یعنی در صورتی که اهل کتاب ازافراد معاند و ستمکار باشند مجادله احسن را حمل بر ذلت و خواری می نمایند و آن راناشی از ضعف می شمارند، پس رفق و مدارا و نزدیک شدن به مطلوب و جستجوی نقاط مشترک در مجادله با آنها سودی ندارد و چه بسا آن را نوعی حیله و توطئه محسوب کنند و بپندارند که شما قصد دارید آنها را از راه حق به باطل دعوت کنید.آنگاه تأکید می نماید که برای بحث و گفتگو با اهل کتاب باید بر نقاط مشترک تکیه نموده و آنها را مطرح کنید تا هر چه بیشتر به شما احساس نزدیکی بکنند، چون ایمان به خدا که اصل مشترک همه ادیان توحیدی است اقتضاء می کند که انسان به هر چه خدانازل کرده ایمان بیاورد و تسلیم اوامر الهی باشد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی