قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ

378 . صفحه 378


هشتم دی :


نفیسه :



(آیه 14)- وقتی حضرت موسی با معجزاتش به نزد به فرعونیان رفت ، آنها معجزاتش را سحر خوانند.جالب این که در این آیه قرآن اضافه مى‏کند: این اتهامات به خاطر آن نبود که راستى در شک و تردید باشند، بلکه آنها «معجزات را از روى ظلم و برترى جویى انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین و اطمینان داشتند» (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا).از این تعبیر به خوبى استفاده مى‏شود که ایمان واقعیتى غیر از علم و یقین دارد، و ممکن است کفر از روى جحود و انکار در عین علم و آگاهى سرزند.

در پایان آیه به عنوان یک درس عبرت با یک جمله کوتاه و بسیار پرمعنى به سرانجام شوم فرعونیان و غرق و نابودى آنها اشاره کرده، مى‏گوید:
«پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود»؟ (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).



(آیه 15)- حکومت داود و سلیمان: به دنبال نقل گوشه‏اى از داستان موسى (ع) به بحث پیرامون دو تن دیگر از پیامبران بزرگ الهى، «داود» و «سلیمان» مى‏پردازد، که اینها نیز از پیامبران بنى اسرائیل بودند، و تفاوتى که تاریخ آنها با تواریخ پیامبران دیگر دارد این است که اینها بر اثر آمادگى محیط فکرى و اجتماعى بنى اسرائیل توفیق یافتند دست به تأسیس حکومت عظیمى بزنند، و آیین الهى را با استفاده از نیروى حکومت، گسترش دهند، لذا از لحن سرگذشت پیامبران دیگر که با مخالفت شدید قوم خود روبرو مى‏شدند در اینجا خبرى نیست.

جالب این که قرآن سخن را از مسأله «موهبت علم» که زیر بناى یک حکومت صالح و نیرومند است شروع کرده، مى‏گوید: «و ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظه‏اى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً).
روشن است که «علم» در اینجا معنى گسترده و وسیعى دارد که علم توحید و اعتقادات مذهبى و قوانین دینى، و همچنین علم قضاوت، و تمام علومى را که براى تشکیل چنان حکومت وسیع و نیرومندى لازم بوده است دربرمى‏گیرد.
و به دنبال این جمله از زبان داود و سلیمان چنین نقل مى‏کند: «و آنها گفتند:
حمد و ستایش از آن خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید» (وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلى‏ کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ).
جالب این که بلافاصله بعد از بیان موهبت بزرگ «علم»، سخن از «شکر» به میان آمده، تا روشن شود هر نعمتى را شکرى لازم است، و حقیقت شکر آن است که از آن نعمت در همان راهى که براى آن آفریده شده است استفاده شود و این دو پیامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشیدن به یک حکومت الهى حداکثر بهره را گرفتند.



(آیه 16)- در این آیه نخست اشاره به ارث بردن سلیمان از پدرش داود کرده، مى‏گوید: «سلیمان وارث داود شد» (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ). و همه مواهب او را به ارث برد.

سپس قرآن مى‏افزاید: «سلیمان گفت: اى مردم! به ما سخن گفتن پرندگان تعلیم شده» (وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ).
«و از همه چیز به ما داده شده است، و این فضیلت آشکارى است» (وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ).
یعنى تمام وسائلى را که از نظر معنوى و مادى براى تشکیل این حکومت الهى لازم است به ما داده شده است.



(آیه 17)- از آیات این سوره، و همچنین از آیات سوره سبأ به خوبى استفاده مى‏شود که داستان حکومت حضرت سلیمان جنبه عادى نداشت، بلکه توأم با خارق عادات و معجزات مختلفى بود.

در حقیقت خداوند قدرت خود را در ظاهر ساختن این حکومت عظیم و قوایى که مسخر آن بود نشان داد.
نخست مى‏گوید: «لشکریان سلیمان از جنّ و انس و پرندگان نزد او جمع شدند» (وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ).
آنقدر زیاد بودند که «باید توقف مى‏کردند تا به هم ملحق شوند» (فَهُمْ یُوزَعُونَ).



(آیه 18)- سلیمان در وادی مورچگان! به هرحال، سلیمان با این لشکر عظیم حرکت کرد «تا به سرزمین مورچگان رسیدند» (حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِ النَّمْلِ).

در اینجا «مورچه‏اى (از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب ساخت و) گفت: اى مورچگان! داخل لانه‏هاى خود شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى‏فهمند»! (قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).



(آیه 19)- «سلیمان از شنیدن این سخن مورچه تبسم کرد و خندید» (فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها).

در اینجا سلیمان رو به درگاه خدا کرد و چند تقاضا نمود.
نخست این که: «عرضه داشت: پروردگارا! راه و رسم شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به من الهام فرما» (وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ).
تا بتوانم با بسیج همه نیروهایم این همه نعمتهاى عظیم را در راهى که تو فرمان داده‏اى و مایه خشنودى توست به کارگیرم و از مسیر حق منحرف نگردم.
دیگر این که مرا موفق دار «تا عمل صالحى به جاى آورم که تو از آن خشنود مى‏شوى» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالاخره سومین تقاضایش این بود که عرضه داشت: پروردگارا! «مرا به رحمتت در زمره بندگان صالحت داخل گردان» (وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ).
یعنى هدف نهایى به دست آوردن قدرت، انجام عمل صالح است و عمل صالح نیز مقدمه‏اى است براى جلب خشنودى و رضاى خدا که هدف نهایى است.



(آیه 20)- داستان هدهد و ملکه سبا: در اینجا به فراز دیگرى از زندگى شگفت‏انگیز سلیمان اشاره کرده، و ماجراى هدهد و ملکه سبا را بازگو مى‏کند.

نخست مى‏گوید: «سلیمان در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد» (وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ).
این تعبیر به وضوح بیانگر این حقیقت است که او به دقت مراقب وضع کشور و اوضاع حکومت خود بود و حتى غیبت یک مرغ از چشم او پنهان نمى‏ماند! بدون شک منظور از پرنده در اینجا همان هدهد است، چنانکه در ادامه سخن، قرآن مى‏افزاید، سلیمان «گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمى‏بینم» (فَقالَ ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ).«یا این که او از غائبان است» (أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ).
یعنى آیا او بدون عذر موجهى حضور ندارد و یا با عذر موجهى غیبت کرده است؟



(آیه 21)- «سلیمان» براى این که حکم غیابى نکرده باشد، و در ضمن غیبت هدهد روى بقیه پرندگان- تا چه رسد به انسانهایى که پستهاى حساسى برعهده داشتند- اثر نگذارد افزود: «من او را قطعا کیفر شدیدى خواهم داد»! (لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً).

«یا او را ذبح مى‏کنم»! (أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ).
«یا (براى غیبتش) باید دلیل روشنى به من ارائه دهد» (أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
در حقیقت سلیمان (ع) تهدید لازم را در صورت ثبوت تخلف نمود، ضمنا نشان داد که او حتى در برابر پرنده ضعیفى تسلیم دلیل و منطق است و هرگز تکیه بر قدرت و توانائیش نمى‏کند.



(آیه 22)- «چندان درنگ نکرد» که هدهد آمد (فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ).

بازگشت و با صراحت به سلیمان چنین «گفت: من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى ندارى، من از سرزمین سبا یک خبر قطعى (و دست اول) براى تو آورده‏ام»؟ (فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ).


اعظم:




ایه 14: کلمه «جحد» به معناى انکار چیزى است که در دل ثبوتش مسلم شده و یا اثبات چیزیست که در قلب نفى آن به ثبوت رسیده است


ایه 14:

گاهی ادم از سر ظلم و برتری طلبی
چیزی رو انکار میکنه که تموم وجودش بهش یقین داره

خدایا خودت کم کن



آیه 15:

حکومت الهی تشکیل دادن علم میخواد



ایه 16:

ارث بردن سلیمان از داوود
این ایه در قضیه فدک و اینکه پیامبران ارثی از خود به جای نمیذارن استفاده میشه



ایه 18:

پیامبران هیچ ظلمی رو مرتکب نمیشن
حتی به مورچه



ایه 19: راه ورسم شرگزاری رو هم از خداوندطلب کنیم




ایه 19:

مادرحضرت سلیمان از بندگان شایسته خداوند بوده و بهتانهایی که در تورات بهشون نسبت داده شده کاملا بی اساسه



ایه 19:

اینکه ادم دعا کنه در زمره گروهی خلص قرار بگیره
نثلا در اینجا دعای حضرت سلیمان که میگه خدایا مرا در زمره بندگان صالحت داخل کن

یعنی عمل صالح نه فقط حالت نمادین باشه و گهگاه
بلکه عمل صالح اونقدر در جانم نفوذ کنه که جزء صالحین باشم



ایه 19:

حضرت سلیمان برای تشکر از نعمتهای الهی درخواست کرد
که عمل صالح که خداوند می پسندد را روزی او کند
معلوم نیشه هدف از قدرت برای بندگان سایسته خداوند انجام عمل صالح است نه کشور گشایی و صرف قدرت داشتن



ایه 20 :

یه رهبر باید رفتار تک تک زیردستاش رو زیر نظر داشته باشه و از تمام مسایل قلمروش اگاه باشه



ایه 21:

حتی زیردسنهای مسوول هم در حکومت الهی اگه دلیل و منطق نداشته باشن باید مجازات شن
یعنی تنبیه و محازات یه رکن اساسی در حکمت داری برای مسوولین خاطی هستش

هیچ پارتی بازیی قبول نیست
فقط دلیل و منطق

حاکم هم تسلیم دلیل و منطق باید بشه نه تکیه بر قدرت و نیروش بکنه



ایه 22:

درسته حضرت سلیمان علم زیادی داشت
اما چیزایی هم بود که نمی دونست
ادم نباید به علم و دانش خودش مغرور بشه



ایه 22:

وقتی میدونیم کسی ازمون ناراحته و دلیل میخواد یهو بریم سر اصل مطلب نه قصه تعریف کنیم

هدهد نگفت من رفتم شهر سبا و چنین و چنان شد

اول گفت مطلب مهمی اوردم که شما هم نمیدونی


ایه 22: در حکومت الهی جایی برای تملق و چاپلوسی وجود نداره و اونقدر ازادی و امنیت گسترش یافته که کارگزاران بدون ترس و با صراحت مطالب خودشون رو بیان میکنن



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی