378 . صفحه 378
هشتم دی :
نفیسه :
در پایان آیه به عنوان یک درس عبرت با یک جمله کوتاه و بسیار پرمعنى به سرانجام شوم فرعونیان و غرق و نابودى آنها اشاره کرده، مىگوید:
«پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود»؟ (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).
جالب این که قرآن سخن را از مسأله «موهبت علم» که زیر بناى یک حکومت صالح و نیرومند است شروع کرده، مىگوید: «و ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظهاى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً).
روشن است که «علم» در اینجا معنى گسترده و وسیعى دارد که علم توحید و اعتقادات مذهبى و قوانین دینى، و همچنین علم قضاوت، و تمام علومى را که براى تشکیل چنان حکومت وسیع و نیرومندى لازم بوده است دربرمىگیرد.
و به دنبال این جمله از زبان داود و سلیمان چنین نقل مىکند: «و آنها گفتند:
حمد و ستایش از آن خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید» (وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلى کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ).
جالب این که بلافاصله بعد از بیان موهبت بزرگ «علم»، سخن از «شکر» به میان آمده، تا روشن شود هر نعمتى را شکرى لازم است، و حقیقت شکر آن است که از آن نعمت در همان راهى که براى آن آفریده شده است استفاده شود و این دو پیامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشیدن به یک حکومت الهى حداکثر بهره را گرفتند.
سپس قرآن مىافزاید: «سلیمان گفت: اى مردم! به ما سخن گفتن پرندگان تعلیم شده» (وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ).
«و از همه چیز به ما داده شده است، و این فضیلت آشکارى است» (وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ).
یعنى تمام وسائلى را که از نظر معنوى و مادى براى تشکیل این حکومت الهى لازم است به ما داده شده است.
در حقیقت خداوند قدرت خود را در ظاهر ساختن این حکومت عظیم و قوایى که مسخر آن بود نشان داد.
نخست مىگوید: «لشکریان سلیمان از جنّ و انس و پرندگان نزد او جمع شدند» (وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ).
آنقدر زیاد بودند که «باید توقف مىکردند تا به هم ملحق شوند» (فَهُمْ یُوزَعُونَ).
در اینجا «مورچهاى (از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب ساخت و) گفت: اى مورچگان! داخل لانههاى خود شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالى که نمىفهمند»! (قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
در اینجا سلیمان رو به درگاه خدا کرد و چند تقاضا نمود.
نخست این که: «عرضه داشت: پروردگارا! راه و رسم شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام فرما» (وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ).
تا بتوانم با بسیج همه نیروهایم این همه نعمتهاى عظیم را در راهى که تو فرمان دادهاى و مایه خشنودى توست به کارگیرم و از مسیر حق منحرف نگردم.
دیگر این که مرا موفق دار «تا عمل صالحى به جاى آورم که تو از آن خشنود مىشوى» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالاخره سومین تقاضایش این بود که عرضه داشت: پروردگارا! «مرا به رحمتت در زمره بندگان صالحت داخل گردان» (وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ).
یعنى هدف نهایى به دست آوردن قدرت، انجام عمل صالح است و عمل صالح نیز مقدمهاى است براى جلب خشنودى و رضاى خدا که هدف نهایى است.
نخست مىگوید: «سلیمان در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد» (وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ).
این تعبیر به وضوح بیانگر این حقیقت است که او به دقت مراقب وضع کشور و اوضاع حکومت خود بود و حتى غیبت یک مرغ از چشم او پنهان نمىماند! بدون شک منظور از پرنده در اینجا همان هدهد است، چنانکه در ادامه سخن، قرآن مىافزاید، سلیمان «گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمىبینم» (فَقالَ ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ).«یا این که او از غائبان است» (أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ).
یعنى آیا او بدون عذر موجهى حضور ندارد و یا با عذر موجهى غیبت کرده است؟
«یا او را ذبح مىکنم»! (أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ).
«یا (براى غیبتش) باید دلیل روشنى به من ارائه دهد» (أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
در حقیقت سلیمان (ع) تهدید لازم را در صورت ثبوت تخلف نمود، ضمنا نشان داد که او حتى در برابر پرنده ضعیفى تسلیم دلیل و منطق است و هرگز تکیه بر قدرت و توانائیش نمىکند.
بازگشت و با صراحت به سلیمان چنین «گفت: من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى ندارى، من از سرزمین سبا یک خبر قطعى (و دست اول) براى تو آوردهام»؟ (فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ).
اعظم:
گاهی ادم از سر ظلم و برتری طلبی
چیزی رو انکار میکنه که تموم وجودش بهش یقین داره
خدایا خودت کم کن
حکومت الهی تشکیل دادن علم میخواد
ارث بردن سلیمان از داوود
این ایه در قضیه فدک و اینکه پیامبران ارثی از خود به جای نمیذارن استفاده میشه
پیامبران هیچ ظلمی رو مرتکب نمیشن
حتی به مورچه
مادرحضرت سلیمان از بندگان شایسته خداوند بوده و بهتانهایی که در تورات بهشون نسبت داده شده کاملا بی اساسه
اینکه ادم دعا کنه در زمره گروهی خلص قرار بگیره
نثلا در اینجا دعای حضرت سلیمان که میگه خدایا مرا در زمره بندگان صالحت داخل کن
یعنی عمل صالح نه فقط حالت نمادین باشه و گهگاه
بلکه عمل صالح اونقدر در جانم نفوذ کنه که جزء صالحین باشم
حضرت سلیمان برای تشکر از نعمتهای الهی درخواست کرد
که عمل صالح که خداوند می پسندد را روزی او کند
معلوم نیشه هدف از قدرت برای بندگان سایسته خداوند انجام عمل صالح است نه کشور گشایی و صرف قدرت داشتن
یه رهبر باید رفتار تک تک زیردستاش رو زیر نظر داشته باشه و از تمام مسایل قلمروش اگاه باشه
حتی زیردسنهای مسوول هم در حکومت الهی اگه دلیل و منطق نداشته باشن باید مجازات شن
یعنی تنبیه و محازات یه رکن اساسی در حکمت داری برای مسوولین خاطی هستش
هیچ پارتی بازیی قبول نیست
فقط دلیل و منطق
حاکم هم تسلیم دلیل و منطق باید بشه نه تکیه بر قدرت و نیروش بکنه
درسته حضرت سلیمان علم زیادی داشت
اما چیزایی هم بود که نمی دونست
ادم نباید به علم و دانش خودش مغرور بشه
وقتی میدونیم کسی ازمون ناراحته و دلیل میخواد یهو بریم سر اصل مطلب نه قصه تعریف کنیم
هدهد نگفت من رفتم شهر سبا و چنین و چنان شد
اول گفت مطلب مهمی اوردم که شما هم نمیدونی