376 . صفحه 376
ششم دی :
نفیسه :
(آیه 207)- «این تمتع و بهره گیرى از دنیا براى آنها [گنهکاران] سودى نخواهد داشت» (ما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ).
به فرض که به آنها مهلت جدیدى داده شود- که بعد از اتمام حجت داده نخواهد شد- آیا کارى جز تمتع و بهره گیرى بیشتر از مواهب مادى خواهند داشت؟
آیا آنها به جبران گذشته خواهند پرداخت؟ مسلما نه.
(آیه 208)- در اینجا سؤال یا سؤالهایى پیش مىآید و آن این که: اصولا با توجه به علم خداوند به آینده هر قوم و گروه چه نیازى به مهلت است؟
به علاوه با این که امتهاى گذشته پى در پى به تکذیب انبیا برخاستند، چرا باز پیامبران پشت سر هم مىآیند و انذار و تبلیغ مىکنند؟
قرآن در پاسخ مىگوید: این سنت ما است که «ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر این که انذار کنندگانى براى آنها بود» و پیامبرانى به اتمام حجت و موعظه و اندرز کافى برخاستند (وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ).
(آیه 209)- «تا متذکّر شوند» و بیدار گردند، و امکان براى بازگشت داشته باشند (ذِکْرى).
و اگر بدون اتمام حجت، بوسیله بیم دهندگان الهى و بیدار باش رسولان پروردگار، آنها را مجازات مىکردیم، ظلم بود، در حالى که «ما هرگز ستمکار نبودیم» و اصلا ظلم و ستم شایسته ما نیست (وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ).
این ظلم است که گروهى غیر ظالم را هلاک کنیم، و یا ظالمان را بدون اتمام حجت کافى.
(آیه 210)- سپس به پاسخ یکى دیگر از بهانهها، یا تهمتهاى نارواى دشمنان قرآن مىپردازد که مىگفتند: محمّد صلّى اللّه علیه و آله با فردى از جنّ! مربوط است، و او این آیات را تعلیمش مىدهد! در حالى که قرآن تأکید مىکند این آیات از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است.
در اینجا اضافه مىکند: «شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند» (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ).
(آیه 211)- سپس به بیان پاسخ این تهمت واهى دشمنان پرداخته، مىگوید:
«و براى جنیان و شیاطین، هرگز سزاوار نیست» که چنین کتابى را نازل کنند (وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ).
یعنى محتواى این کتاب بزرگ که در مسیر حق و دعوت به پاکى و عدالت و تقوا و نفى هرگونه شرک است به خوبى نشان مىدهد که با افکار شیطانى و القائات شیاطین هیچ گونه شباهت ندارد.
به علاوه «آنها توانایى (بر چنین کارى) ندارند» (وَ ما یَسْتَطِیعُونَ).
اگر آنها چنین قدرتى مىداشتند باید سایر کسانى که در محیط نزول قرآن- همانند کاهنان به اعتقاد مشرکان- با شیاطین مربوط بودند بتوانند همانند آن را بیاورند، با این که همگى عاجز ماندند.
(آیه 212)- به علاوه «کاهنان» خود معترف بودند که بعد از تولد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، رابطه شیاطینى که با آنها در ارتباط بودند از اخبار آسمانها قطع شد «و آنها از شنیدن (اخبار آسمان) معزول و بر کنارند» (إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ).
(آیه 213)- اقوام نزدیکت را به اسلام دعوت کن: در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته در زمینه موضع گیریهاى مشرکان در برابر اسلام و قرآن آمد، خداوند در اینجا برنامه و خط مشى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را در ضمن بیان پنج دستور، در مقابل آنان مشخص مىکند.
قبل از هر چیز، شخص پیامبر را دعوت به اعتقاد هر چه راسختر به توحید مىکند توحیدى که ریشه و اساس دعوت همه پیامبران را تشکیل مىدهد، مىگوید: «هیچ معبودى را با خداوند مخوان که از معذّبین خواهى بود»! (فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ).
(آیه 214)- سپس به مرحلهاى فراتر از آن پرداخته، چنین دستور مىدهد:
«و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن» و از شرک و مخالفت فرمان پروردگار بترسان (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ).
بدون شک براى دست زدن به یک برنامه انقلابى گسترده باید از حلقههاى کوچکتر و فشردهتر شروع کرد.
(آیه 215)- در مرحله سوم دایره وسیعترى مورد توجه قرار گرفته، مىفرماید:
«و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند بگستر» (وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 216)- سپس به چهارمین دستور پرداخته، مىگوید: «اگر تو را نافرمانى کنند بگو: من از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم» (فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ).
(آیه 217)- سرانجام در پنجمین دستور براى تکمیل برنامههاى گذشته به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین مىگوید: «و بر خداوند عزیز و رحیم توکل نما» (وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ).
این مخالفتها هرگز تو را دلسرد نکند و کمى دوستان و پیروان در عزم آهنین تو اثر نگذارد، تو تنها نیستى، تکیهگاهت خداوندى است شکستناپذیر و بسیار رحیم و مهربان.
(آیه 218)- «همان خدایى که تو را به هنگامى که بر مىخیزى مىبیند» (الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ).
(آیه 219)- «و حرکت تو را در میان سجده کنندگان» مشاهده مىکند (وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ).
(آیه 220)- آرى «اوست خداى شنوا و دانا» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
و به این ترتیب بعد از توصیف خداوند به عزیز و رحیم، سه وصف دیگر که امید بخشتر است در این آیات آمده است: خدایى که زحمات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مىبیند، و از قیام و سجده و حرکت و سکون او با خبر است. خدایى که صداى او را مىشنود. و خدایى که از خواستهها و نیازهاى او آگاه است.
انذار بستگان نزدیک (حدیث یوم الدّار):
براساس آنچه در تواریخ اسلامى آمده، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در سال سوم بعثت مأمور ابلاغ این دعوت شد بستگان نزدیکش را به خانه ابوطالب دعوت کرد، آنها در آن روز حدود چهل نفر بودند، بعد از صرف غذا چنین فرمود: «... من خیر دنیا و آخرت را براى شما آوردهام، و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم، کدامیک از شما مرا در این کار یارى خواهد کرد، تا برادر من و وصىّ و جانشین من باشد؟
جمعیت همگى سر باز زدند جز على علیه السّلام که از همه کوچکتر بود برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست بر گردن على علیه السّلام نهاد و فرمود: «این برادر و وصى و جانشین من در میان شماست، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید».
(آیه 221)- در اینجا بار دیگر به بحث آیات قبل پیرامون تهمت دشمنان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره این که قرآن القائات شیاطین است باز مىگردد و با بیانى رسا و کوبنده مجددا به آنها پاسخ مىدهد.
مىگوید: «آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند»؟! (هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ).
(آیه 222)- «آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند»؟ (تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
(آیه 223)- «شیاطین آنچه را مىشنوند (توأم با دروغهاى بسیار به دوستان خود) القاء مىکنند و اکثرشان دروغگو هستند» (یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ).
کوتاه سخن این که القائات شیطانى، نشانههاى روشنى دارد که با آن نشانهها مىتوان آن را باز شناخت، شیطان وجودى است ویرانگر و موذى و مخرب و القائات او در مسیر فساد و تخریب است و مشتریان او دروغگویان گنهکارند، هیچ یک از این امور بر قرآن و آورنده آن تطبیق نمىکند، و کمترین شباهتى با آن ندارد.
(آیه 224)- در این آیه به پاسخ یکى دیگر از تهمتهاى کفار به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که او را شاعر مىخواندند مىپردازد.
مىگوید: خط مشى پیامبر از خط شعرا جداست، شعرا در عالم خیال و پندار حرکت مىکنند و او در عالمى مملو از واقع بینى براى نظام بخشیدن به جهان انسانى.شعرا غالبا طالب عیش و نوشند، و در بند زلف و خال یار- مخصوصا شاعرانى که در آن عصر و در محیط حجاز مىزیستند چنانکه از نمونه اشعارشان پیداست.
و به همین دلیل «شعرا (کسانى هستند که) گمراهان از آنها پیروى مىکنند» (وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ).
(آیه 225)- سپس به دنبال آن این جمله را اضافه مىکند: «آیا ندیدى که آنها در هر وادى سر گردانند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ).
آنها غرق پندارها و تشبیهات شاعرانه خویشتند، حتى هنگامى که قافیهها آنها را به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادى سرگردان مىشوند.
هنگامى که از کسى راضى و خشنود شوند او را با مدایح خود به اوج آسمانها مىبرند، هر چند شیطان لعینى باشد! و هنگامى که از کسى برنجند چنان به هجو او مىپردازند که گویى مىخواهند او را به اسفل السافلین بکشانند، هر چند موجودى آسمانى و پاک باشد.
(آیه 226)- به علاوه شاعران معمولا مردان بزمند نه جنگاوران رزم، اهل سخنند نه عمل، لذا در این آیه اضافه مىکند: «و (آیا نمىبینى که) آنها سخنانى مىگویند که عمل نمىکنند» (وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ).
اما پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله سر تا پا عمل است، و حتى دشمنان او وى را به عزم راسخ و استقامت عجیبش و اهمیت دادن به جنبههاى عملى مسائل مىستایند شاعر کجا و پیامبر اسلام کجا؟
(آیه 227)- ولى از آنجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفدارى پیدا مىشوند که اهل عمل و حقیقتند، و دعوت کننده به راستى و پاکى- هر چند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت مىشد- قرآن براى این که حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثنا صف آنها را از دیگران جدا کرده، مىگوید: «مگر کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند» (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).شاعرانى که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدفهاى الهى انسانى مىجویند، شاعرانى که غرق در اشعار نمىشوند و غافل از خدا، بلکه «خدا را بسیار یاد مىکنند» و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا مىدارد (وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً).
«و به هنگامى که مورد ستم قرار مىگیرند (از این ذوق خویش) براى دفاع از خویشتن (و مؤمنان) به پا مىخیزند» (وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا).
و به این ترتیب چهار صفت براى این شاعران با هدف بیان کرده: «ایمان»، «عمل صالح» «بسیار به یاد خدا بودن» و «در برابر ستمها به پا خواستن و از نیروى شعر براى دفع آن کمک گرفتن».
و از آنجا که بیشتر آیات این سوره دلدارى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه دشمنان است، و نیز از آنجا که بسیارى از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر تهمتهاى ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پرمعنى و تهدیدآمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، مىگوید: «آنها که ستم کردند به زودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست» و سرنوشتشان چگونه است! (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ).
درسهایی از سوره شریفه شعراء
9-ان ربک لهو العزیز الرحیم
5،6-انسان گام به گام و به تدریج منحرف شده و به انحطاط کشیده میشود.ابتدا به حق بی اعتنایی و از آن اعراض میکند .سپس آن را تکذیب و آنگاه حق و اهل ایمان را مورد تمسخر و استهزاء قرار میدهد.
7-مطالعه در زیباییهای هستی و در آفرینش و تولیدمثل موجودات، یکی از بهترین راههای خداشناسی است.
13-کارهای بزرگ نیاز به همراهی نیروهای همفکر دارد و بدون یاری دیگران،ممکن است کارهابه نتیجه مطلوب نرسد.
22-منت گذاردن بر مردم،یکی از ویژگیهای نظامهای استکباری و طاغوتی است.نظام الهی به دنبال خدمت به مردم و رفع مشکلات آنهاست،نه منت گذاری بر آنها!
24-اهل یقین هرگاه به آفرینش آسمانها و زمین و شگفتیهای آنها با دقت بنگرند،ربوبیت الهی را درک میکنند.
46-انسان موجودی مختار است.او این توانایی را دارد که به خطای خود پی ببرد و در یک لحظه مسیر خود را تغییر داده و برخلاف راهی که پیموده قدم بردارد.این در واقع از امتیازات انسان است.
50،51-مهم عاقبت کار است نه آغاز آن.ساحران که همه عمر خود را در گمراهی و انحراف بسر بردند،با دیدن معجزه موسی ایمان آورده وعاقبت به خیرشدند.برعکس چه بسا مسلمانانی که یک عمر نماز خواندند و روزه گرفتند،اما در پایان عمر بی ایمان از دنیا رفتند.
63-طبیعت و عوامل طبیعی همچون آب و خاک،با اراده خداوند،در اختیار بندگان خاص خدا قرارمیگیرد و مقهور آنها واقع میشود.
78-بعد از نعمت آفرینش ،نعمت هدایت ،بزرگترین هدیه الهی به بشر است.
80-دارو وسیله درمان است.اما تاثیر آن در رفع بیماری و شفا یافتن انسان از ناحیه خداوند میباشد.او بدن ما را به گونه ای آفریده که امکان دفع بیماری و ترمیم عضو بیمار را داشته باشیم.دارو را آفریده و علم داروشناسی نیز با عقلی که به انسان داده شده،شکل گرفته است.پس همه چیز از اوست.
82-به کارهای خوب و پسندیده خود تکیه نکنیم.هیچکس از لطف و بخشش الهی بی نیاز نیست.حتی پیامبران الهی نیز به لطف و مغفرت خداوند چشم دوخته اند نه به کارهای خود.
88-مال و فرزند که میتوانند در دنیا باعث مباهات و زمینه حل مشکلات باشند،در قیامت نمیتوانند مانع دفع عذاب خداوند گردند.
111-معیار حق و حقیقت را باید در خود جستجو کرد،نه کسانی که آن را پذیرفته اند.حرف حق را نباید به بهانه اینکه فلان گروه طرفدار آن هستند،رد کرد و نپذیرفت.
113-حساب افراد با خداست نه با ما و هر کس مسوول کارهای خود است نه کارهای دیگران.ما حق قضاوت درباره قیامت افراد نداریم.
151،152-بهره مندی از رفاه و ثروت،اگردر چارچوب عقل و وحی نباشد،موجب گسترش فساد در جهاد میگردد.
158-رضایت در کار دیگران،انسان را در پاداش با کیفر آنها شریک میسازد.حضرت علی(ع)میفرماید:چون عموم مردم به کار قاتل شتر راضی بودند،در کیفر نیز با او شریک شدند.
169-ماندن در محیط آلوده و فاسد جایز نیست و باید به فکر رهایی و نجات از چنین محیطی بود یا باید محیط را اصلاح کرد یا حداقل خود را از آن نجات داد.
173-طبیعت در اختیار قدرت الهی است.همان قدرتی که باران را از آسمان نازل میکند میتواند باران سنگ را نیز فروفرستد.
181 تا 183-کم فروشی یکی از منکرات بزرگ اقتصادی است و مخصوص پیمانه و ترازو نیست،بلکه همه مشاغل و مسوولیت های اجتماعی را در برمیگیرد.هرگونه کوتاهی در ادای حقوق دیگران نیز کم فروشی است.
201،202-به مهلت دادن خداوند مغرور نشویم،زیرا مرگ و عذاب الهی به صورت ناگهانی به سراغ انسان می آید.
207-رفاه دنیوی نه دلیلی بر لطف و عنایت الهی در دنیاست نه دلیلی بر تداوم دریافت الطاف در آخرت.
222-دروغ گویی،سرچشمه بسیاری از گناهان و خلاف کاری هاست و گوش دروازه ورود سخنان شیطانی به قلب انسان است.
227-خداوند در کمین ستمگران است.
83-رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین