367. صفحه 367
بیست و هفتم آذر :
نفیسه :
سوره شعراء بیست وششمین سوره مبارکه قرآن میباشد.
تمامى آیات این سوره- جز چهار آیه آخر- در مکّه نازل شده و این سوره شامل 227 آیه است.
محتواى سوره:
مىدانیم در سورههاى مکى که در آغاز دعوت اسلام نازل گردید بیشتر روى اصول اعتقادى، توحید، معاد و دعوت پیامبران خدا و اهمیت قرآن تکیه مىشد، و تقریبا تمام بحثهاى سوره شعراء پیرامون همین مسائل دور مىزند.
در حقیقت مىتوان محتواى این سوره را در چند بخش خلاصه کرد:
بخش اول طلیعه سوره است که از حروف مقطعه، و سپس عظمت مقام قرآن و تسلّى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در برابر پافشارى و خیره سرى مشرکان و اشارهاى به بعضى از نشانههاى توحید و صفات خدا سخن مىگوید.
بخش دوم فرازهایى از سرگذشت هفت پیامبر بزرگ و مبارزات آنها را با قومشان، و لجاجتها و خیره سریهاى آنان را بازگو مىکند که شباهت زیادى با منطق مشرکان عصر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله داشته و نیز مخصوصا روى عذاب دردناک این اقوام و بلاهاى وحشتناکى که بر آنها فرود آمد تکیه شده است که خود تهدید مؤثرى براى مخالفان پیامبر اسلام در آن شرایط است.
بخش سوم- که در حقیقت جنبه نتیجه گیرى از بخشهاى گذشته دارد- پیرامون پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و عظمت قرآن و تکذیب مشرکان و دستوراتى به آن حضرت در زمینه روش دعوت، و چگونگى برخورد با مؤمنان سخن مىگوید،و سوره را با بشارت به مؤمنان صالح و تهدید شدید ستمگران پایان مىدهد.
ضمنا نام این سوره از چند آیه آخر که پیرامون شعراى بىهدف سخن مىگوید گرفته شده است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین مىخوانیم:
«کسى که سوره شعراء را بخواند به عدد کسى که نوح را تصدیق و یا تکذیب کرده است ده حسنه براى او خواهد بود، و همچنین هود، شعیب، صالح و ابراهیم و به عدد تمام کسانى که تکذیب عیسى و تصدیق محمّد صلّى اللّه علیه و آله کردهاند».
البته منظور تلاوتى است که مقدمه تفکر و سپس اراده و عمل باشد.
(آیه 1)- باز در آغاز این سوره با نمونه دیگرى از حروف مقطعه قرآن روبرو مىشویم «طا، سین، میم» (طسم).
روایات متعددى از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله یا بعضى از صحابه در تفسیر «طسم» نقل شده که همه نشان مىدهد این حروف علامتهاى اختصارى از نامهاى خدا، یا نامهاى قرآن، و یا مکانهاى مقدس و یا بعضى از درختان بهشتى و مانند آن است.
این روایات، تفسیرى را که در آغاز سوره اعراف در این زمینه نقل کردیم تأیید مىکند، و در عین حال با آنچه در آغاز سوره بقره گفته شده،که منظور بیان اعجاز و عظمت قرآن است و این کلام بزرگ از حروف ساده و کوچک ترکیب شده است،منافاتى ندارد.
(آیه 2)- این آیه عظمت قرآن را این چنین بیان مىکند: «اینها آیات کتاب مبین است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
توصیف «قرآن» به «مبین» که در اصل از ماده «بیان» است اشاره به آشکار بودن عظمت و اعجاز آن مىباشد که هرچه انسان در محتواى آن بیشتر دقت کند به معجزه بودنش آشناتر مىشود.
از این گذشته قرآن بیان کننده «حق» از «باطل» و آشکار کننده راه سعادت و پیروزى و نجات از گمراهى است.
(آیه 3)- سپس به دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پرداخته، مىگوید: «گویى مىخواهى جان خود را به خاطر این که آنها ایمان نمىآورند از شدت اندوه بر باد دهى» (لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ).
آرى! همه پیامبران الهى این چنین دلسوز بودند مخصوصا پیامبر اسلام که این تعبیر کرارا در قرآن در مورد او آمده است.
بعضى از مفسران چنین مىگویند که سبب نزول آیه فوق این بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مرتبا اهل مکه را به توحید دعوت مىکرد،اما آنها ایمان نمىآورند،پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنقدر ناراحت شده بود که آثار آن در چهرهاش آشکار بود، آیه فوق نازل شد و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را دلدارى داد.
(آیه 4)- این آیه براى اثبات این حقیقت که خداوند بر هر چیز قادر است حتى مىتواند همه آنها را به اجبار وادار به ایمان کند چنین مىگوید: «اگر ما بخواهیم از آسمان آیهاى بر آنها نازل مىکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد» (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ).
اشاره به این که ما این قدرت را داریم که معجزه خیره کننده، یا عذاب شدید و وحشتناکى بر آنها فرو بفرستیم که همگى بىاختیار سر تعظیم در برابر آن فرود آورند و تسلیم شوند، ولى این ایمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم آن است که آنها از روى اراده و تصمیم و درک و اندیشه در برابر حق خاضع گردند.
(آیه 5)- سپس به موضع گیرى مشرکان و کافران در برابر قرآن اشاره کرده، مىفرماید: «و هیچ ذکر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآید مگر این که از آن رویگردان مىشوند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ).
تعبیر به «الرَّحْمنِ» اشاره به این است که نزول این آیات از «رحمت عامه» پروردگار سرچشمه مىگیرد که همه انسانها را بدون استثناء به سعادت و کمال دعوت مىکند. و تعبیر به «مُحْدَثٍ» (تازه و جدید) اشاره به این است که آیات قرآن یکى پس از دیگرى نازل مىگردد، و هر کدام محتواى تازهاى دارد.
(آیه 6)- سپس اضافه مىکند: اینها تنها به «اعراض» قناعت نمىکنند، بلکه به مرحله «تکذیب» و از آن بدتر «استهزاء» مىرسند، مىفرماید: «آنها تکذیب کردند اما به زودى اخبار آنچه را به استهزاء مىگرفتند به آنان مىرسد» و از مجازات دردناک کار خود با خبر مىشوند (فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
منظور از «أَنْبؤُا» در اینجا کیفرهاى سختى است که در این جهان و جهان دیگر دامنگیر آنها مىشود.
بررسى این آیه و آیه قبل نشان مىدهد که انسان به هنگام قرار گرفتن در جادههاى انحرافى بطور تصاعدى فاصله خود را از حق بیشتر مىکند.
نخست مرحله اعراض و روى گرداندن و بىاعتنایى نسبت به حق است، اما تدریجا به مرحله تکذیب و انکار مىرسد، باز از این مرحله فراتر مىرود و حق را به باد سخریه مىگیرد، و به دنبال آن مجازات الهى فرا مىرسد.
(آیه 7)- زوجیت در گیاهان: در آیات گذشته سخن از اعراض کافران، از آیات تشریعى یعنى قرآن مجید بود و در اینجا سخن از اعراض آنها از آیات تکوینى و نشانههاى خدا در پهنه آفرینش است، آنها نه تنها، گوش جان خود را بر سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىبستند، بلکه چشمهاى خود را نیز از دیدن نشانههاى حق در اطراف خود محروم مىساختند.
نخست مىگوید: «آیا آنها به زمین نگاه نکردند چه بسیار گیاهان از انواع مختلف، نر و ماده، زیبا و جالب و پرفایده در آن آفریدیم» (أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ).
(آیه 8)- در این آیه به عنوان تأکید و تصریح بیشتر مىفرماید: «در این (خلقت گیاهان ارزشمند) نشانه روشنى (بر وجود خدا) است» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
اما این کوردلان آن چنان غافل و بىخبرند که این گونه آیات الهى را مىبینند، باز هم در غفلتند، چرا که کفر و لجاج در قلب آنها رسوخ کرده.لذا در پایان آیه مىفرماید: «اکثر آنها هرگز مؤمن نبودهاند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
(آیه 9)- در این آیه با تعبیرى که هم نشانه تهدید است و هم تشویق، هم بیم است و هم امید، مىفرماید: «و پروردگار تو قدرتمند و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
«عزیز» به معنى قدرتمندى است که شکستناپذیر است، هم توانایى بر ارائه آیات بزرگ دارد، و هم در هم کوبنده تکذیب کنندگان است، ولى با این حال «رحیم» است و رحمت واسعهاش همه جا را فرا گرفته، و بازگشت جدى به سوى او در یک لحظه کوتاه کافى است که تمام نظر لطف او را متوجه انسان سازد و بر گناهان گذشتهاش قلم عفو کشد.
(آیه 10)- آغاز رسالت موسى علیه السّلام: گفتیم در این سوره سرگذشت هفت تن از پیامبران بزرگ به عنوان درس آموزندهاى براى عموم مسلمانان مخصوصا مسلمانان نخستین بیان شده است.
نخست از موسى (ع) شروع مىکند و بخشهاى مختلفى از زندگى او و درگیریش را با فرعونیان تا هنگام غرق این قوم ظالم و ستمگر شرح مىدهد.
این بحثها گرچه به ظاهر مکرر است، اما دقت در آنها نشان مىدهد که در هر مورد روى بخش خاصى از این سرگذشت پر ماجرا تکیه شده است.
فى المثل آیات مورد بحث هنگامى نازل شد که مسلمانان سخت در اقلیت قرار داشتند و دشمنان آنها بسیار قوى و نیرومند، در اینجا لازم است خداوند سرگذشتهاى مشابهى را از اقوام پیشین بیان کنند تا بدانند این قدرت عظیم دشمن و ضعف ظاهرى آنها هرگز سبب شکست نخواهد شد، تا روحیه آنها قوى گردد و بر استقامت و پا فشارى خود بیفزایند، و جالب این که: بعد از سرگذشت هر یک از این پیامبران هفتگانه جمله «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو توانا و رحیم است» تکرار شده، درست همان عبارتى که در آغاز همین سوره در مورد پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله خواندیم.این هماهنگى شاهد زندهاى بر این حقیقت است که ذکر این بخش از داستانهاى انبیا، به خاطر شرایط خاص روانى و اجتماعى مسلمانان در آن مقطع خاص زمانى و مشابه آن بوده است.
نخست مىگوید: «و (به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت موسى را ندا کرد که به سراغ آن قوم ستمگر برو» (وَ إِذْ نادى رَبُّکَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
(آیه 11)- «قوم فرعون، آیا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمىکنند» (قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا یَتَّقُونَ).
این نکته قابل توجه است که تنها صفتى را از فرعونیان که بر آن تکیه کرده ظلم است و مىدانیم ظلم معنى جامع و گستردهاى دارد که شرک یکى از مصادیق بارز آن است، و استثمار و استعباد بنى اسرائیل با آن همه زجر و شکنجه نیز مصداق دیگرى از آن مىباشد، از این گذشته آنها با اعمال خلافشان قبل از هر کس بر خودشان ستم مىکردند، و به این ترتیب مىتوان هدف دعوت انبیاء را در مبارزه با ظلم و ستم در تمام ابعاد خلاصه کرد!
(آیه 12)- در این هنگام موسى مشکلات عظیم خود را به پیشگاه پروردگار عرض مىکند و از او تقاضاى قوت و قدرت بیشتر براى تحمل این رسالت عظیم مىنماید: «عرض کرد پروردگارا! من از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند» (قالَ رَبِّ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ).
و با جار و جنجال خود مرا از صحنه بیرون کنند.
موسى (ع) در ذکر این سخن کاملا حق داشت چرا که فرعون و دار و دستهاش آنقدر مسلط بر اوضاع کشور مصر بودند که احدى یاراى مخالفت با آنها را نداشت و هرگونه نغمه مخالفى را با شدت و بىرحمى سرکوب مىکردند.
(آیه 13)- به علاوه «سینه من براى انجام این رسالت وسعت کافى ندارد» (وَ یَضِیقُ صَدْرِی).
از این گذشته «زبان من به قدر کافى گویا نیست» (وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانِی).
به همین جهت تقاضاى من این است: «به (برادرم) هارون نیز رسالت بدهى» تا به همراه من مأمور اداى این رسالت گردد (فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ).
تا با معاضدت یکدیگر بتوانیم این فرمان بزرگ را در برابر آن ستمگران خیره سر به اجرا در آوریم.
(آیه 14)- از همه اینها گذشته «آنها بر من (به اعتقاد خودشان) گناهى دارند» (وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ). من یکى از این فرعونیان ستمگر را به هنگامى که با یک مرد بنى اسرائیلى مظلوم درگیر بود با ضربه قاطع خود کشتهام.
از این نظر «مىترسم (به عنوان قصاص) مرا به قتل برسانند» و این رسالت عظیم به پایان نرسد (فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ).
موسى ترسى براى شخص خود نداشت بلکه از این بیم داشت که قبل از رسیدن به مقصد از پاى در آید، لذا از خداوند تقاضاى نیروى بیشتر براى این مبارزه مىکند.
(آیه 15)- خداوند این تقاضاى صادقانه موسى را اجابت کرد «فرمود: این چنین نیست» (قالَ کَلَّا). که بتوانند تو را به قتل برسانند و یا سینهات تنگى کند و زبانت گره داشته باشد و گویا نگردد.
دعاى تو را در مورد برادرت نیز اجابت کردم و به او هم مأموریت دادم «پس شما هر دو با آیات ما بروید» و فرعون و قوم گمراهش را به سوى من دعوت کنید (فَاذْهَبا بِآیاتِنا).
و فکر نکنید من از شما دورم و جریان امر شما بر ما مخفى است، بلکه «ما با شما هستیم و به خوبى مطالب را مىشنویم» (إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ).
هرگز شما را تنها نخواهم گذارد و در حوادث سخت یاریتان خواهم کرد با اطمینان خاطر پیش بروید و محکم در این راه گام بردارید.
(آیه 16)- برخورد منطقى و قاطع با فرعون: در آیات گذشته نخستین مرحله مأموریت موسى (ع) یعنى دریافت وحى و رسالت و تقاضاى وسائل نیل به این هدف بزرگ، پایان یافت.
از اینجا به بعد «مرحله دوم» یعنى روبرو شدن با فرعون و گفتگوی سرنوشت ساز که در آن میان انجام گرفت مطرح شده.
نخست به عنوان مقدمه مىفرماید: «اکنون (که همه چیز روبراه است) به سراغ فرعون بروید، و به او بگویید: ما رسول پروردگار جهانیان هستیم» (فَأْتِیا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 17)- و به دنبال بیان رسالت خود، آزادى بنى اسرائیل را مطالبه کنید و بگویید: «بنى اسرائیل را با ما بفرست» (أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ).
بدیهى است منظور این بوده که زنجیر اسارت و بردگى از آنها بردارد تا آزاد شوند، و بتوانند با آنها بیایند، نه این که تقاضاى فرستادن آنها به وسیله فرعون شده باشد.
(آیه 18)- در اینجا فرعون زبان به سخن گشود و با جملههایى حساب شده، و در عین حال شیطنتآمیز براى نفى رسالت آنها کوشید. نخست رو به موسى کرد و چنین «گفت: آیا ما تو را در کودکى در میان (دامان مهر) خود پرورش ندادیم»؟ (قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً).
تو را از آن امواج خروشان و خشمگین «نیل» که وجودت را به نابودى تهدید مىکرد گرفتیم، دایهها برایت دعوت کردیم، و از قانون مجازات مرگ فرزندان بنى اسرائیل معافت نمودیم، در محیطى امن و امان در ناز و نعمت پرورش یافتى! و بعد از آن نیز «سالهاى متمادى از عمرت در میان ما بودى»! (وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ).
(آیه 19)- سپس به ایراد دیگرى نسبت به موسى پرداخته، مىگوید: «تو آن کار مهم (کشتن یکى از قبطیان و طرفداران ما را انجام دادى» (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ).
اشاره به این که تو چگونه مىتوانى پیامبر باشى که داراى چنین سابقهاى هستى.
و از همه اینها گذشته «تو کفران نعمتهاى ما مىکنى» (وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).
سالها بر سر سفره ما بودى، نمک خوردى و نمکدان را شکستى!، با چنین کفران نعمت چگونه مىتوانى پیامبر باشى؟
در حقیقت مىخواست با این منطق و اینگونه پرونده سازى موسى را به پندار خود محکوم کند.