297 . صفحه 297
هفدهم مهر :
نفیسه :
(آیه 28)-
شأن نزول:
جمعى از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خود راضى عرب به حضور پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند، و در حالى که اشاره به مردان با ایمانى همچون سلمان، ابوذر، صهیب، و خباب و مانند آنها مىکردند، گفتند: اى محمّد! اگر تو در صدر مجلس بنشینى، و این گونه افراد را از خود دور سازى (و خلاصه مجلس تو مجلسى در خور اشراف و شخصیتها! بشود) ما نزد تو خواهیم آمد ولى چه کنیم که با وجود این گروه جاى ما نیست! در این هنگام آیه نازل شد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد که هرگز تسلیم این سخنان فریبنده تو خالى نشود و همواره با افراد با ایمان و پاکدلى چون سلمانها و أبوذرها باشد.
به آنان فرمود: حمد خدا را که نمردم تا این که او چنین دستورى به من داد که با امثال شما باشم، «آرى! زندگى با شما، و مرگ هم با شما خوش است».
تفسیر:
پاکدلان پا برهنه! از جمله درسهایى که داستان اصحاب کهف به ما آموخت این بود که معیار ارزش انسانها پست و مقام ظاهرى و ثروتشان نیست. این آیه در حقیقت همین مسأله مهم را تعقیب مىکند و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین دستور مىدهد: «با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند و تنها رضاى او را مىطلبند» (وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ).
سپس به عنوان تأکید ادامه مىدهد: «و هرگز به خاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها بر مگیر!» (وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
باز براى تأکید افزونتر اضافه مىکند: «و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن» (وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا).
«همانها که از هواى نفس پیروى کردند» (وَ اتَّبَعَ هَواهُ).
«و (همانها که همه) کارهایشان افراطى است» و خارج از رویّه و توأم با اسرافکارى (و کان امره فرطا). از آنجا که طبع آدمى در لذتهاى مادى همیشه رو به افزون طلبى است، در همه شاخههاى هوى و هوس، دائما رو به افراط گام بر مىدارد تا خود را هلاک و نابود سازد.
(آیه 29)- اهمیت موضوع فوق به قدرى است که قرآن در این آیه با صراحت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین مىگوید: «بگو: (این برنامه من است و) این حقیقتى است از سوى پروردگارتان، پس هر کس مىخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس مىخواهد کافر گردد» (وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ).
اما بدانید این ظلمان دنیا پرست که با زندگى مرفه و پر زرق و برق و زینتهایشان لبخند تمسخر به لباس پشمینه سلمانها و بوذرها مىزنند عاقبت شوم و تاریکى دارند چرا که: «ما براى این ستمگران آتشى فراهم کردهایم که سرا پردهاش آنها را از هر سو احاطه کرده است») (إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها).
آرى! آنها در این زندگى دنیا هرگاه تشنه مىشدند صدا مىزدند، و خدمتکاران انواع نوشابهها را در برابرشان حاضر مىکردند «ولى در جهنم هنگامى که تقاضاى آب مىکنند آبى براى آنها مىآورند همچون فلز گداخته! که (اگر نزدیک صورت شود) صورتها را بریان مىکند»! (وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ).
«چه بد نوشیدنى است»؟! (بِئْسَ الشَّرابُ).
«و (دوزخ) چه بد جایگاه و محل اجتماعى است»؟! (وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً).
در اینجا در سراپردههایشان انواع مشروبات وجود دارد، همین که ساقى را صدا مىکنند جامهایى از شرابهاى رنگارنگ پیش روى آنها حاضر مىنمایند، در دوزخ نیز ساقى و آورنده نوشیدنى دارند، اما چه آبى؟ آبى همچون فلز گداخته! آبى به داغى اشک سوزان یتیمان و آه آتشین مستمندان! آرى هر چه آنجاست تجسمى است از آنچه اینجاست! (پناه بر خدا).
(آیه 30)- و از آنجا که روش قرآن یک روش آموزنده تطبیقى است پس از بیان اوصاف و کیفر دنیا پرستان خود خواه، به بیان حال مؤمنان راستین و پاداشهاى فوقالعاده ارزنده آنها مىپردازد نخست: بصورت مختصر مىگوید: «آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، ما پاداش نیکو کاران را ضایع نخواهیم کرد» کم باشد یا زیاد، کلى باشد یا جزیى، از هر کس، در هر سن و سال، و در هر شرایط (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا).
(آیه 31)- سپس پاداشهاى آنها را شرح داده، مىفرماید: «آنان کسانى هستند که بهشتهاى جاویدان از آن آنهاست» (أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ).
باغهایى از بهشت «که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است» (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ).
«آنها در آنجا با دستبندهایى از طلا آراستهاند» (یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ).
«و لباسهایى فاخر به رنگ سبز از حریر نازک و ضخیم در بر مىکنند» (وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ).
«در حالى که بر تختها تکیه کردهاند» (مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَى الْأَرائِکِ).
«چه پاداش خوبى است»؟ (نِعْمَ الثَّوابُ).
«و چه جمع نیکویى از دوستان» (وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً).
(آیه 32)- ترسیمى از موضع مستکبران در برابر مستضعفان: در آیات گذشته دیدیم که چگونه دنیاپرستان سعى دارند در همه چیز از آن مردان حق که تهى دستند فاصله بگیرند، و سر انجام کارشان را در جهان دیگر نیز خواندیم.
در اینجا با اشاره به سر گذشت دو دوست یا دو برادر که هر کدام الگویى براى یکى از این دو گروه بودهاند طرز تفکر و گفتار و کردار و موضع این دو گروه را مشخص مىکند.
نخست مىگوید: اى پیامبر! «براى آنها مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنان دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم، و گردا گرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتى قرار دادیم» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً).
(آیه 33)- «هر دو باغ میوه آورده بود (میوههاى فراوان) و چیزى فرو گذار نکرده بود» (کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً).
از همه مهمتر آب که مایه حیات همه چیز مخصوصا باغ و زراعت است، به حد کافى در دسترس آنها بود چرا که: «میان آن دو (باغ) نهر بزرگى جارى ساخته بودیم» (وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً).
(آیه 34)- به این ترتیب «صاحب این باغ در آمد فراوانى داشت» (وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ).
ولى از آنجا که انسان کم ظرفیت و فاقد شخصیت هنگامى که همه چیز بر وفق مراد او بشود غرور او را مىگیرد، و طغیان و سرکشى آغاز مىکند که نخستین مرحلهاش مرحله برترى جویى و استکبار بر دیگران است «به همین جهت (صاحب این دو باغ) به دوستش- در حالى که با او گفتگو مىکرد- چنین گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم» (فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَراً).
اعظم :
قابل توجه ترین نکته این صفحه برای من ایه ابتدایی صفحه بود
ایه 28
ایه 28 :
همنشینی با کسانیکه فکر و ذکرشان یاد خداست و در زندگی فقط رضای خداوند رو طلب میکنن
ایه 28: نزدیک نشدن به ادمها ففط بهدخاطر مال و منال و ارزشهای مادی
و دور نشدن ازادمها به خاطر فقر و ناداری
ایه 28 : همنشینی نکردن با ادمهایی که از یاد خداوند غافلن