295 . صفحه 295
پانزدهم مهر :
نفیسه :
(آیه 16)- جوانمردان موحد کهف تا آنجا که در توان داشتند براى زدودن
زنگار شرک از دلها، و نشاندن نهال توحید در قلبها، تلاش و کوشش کردند، اما
آنقدر غوغاى بت و بت پرستى در آن محیط بلند بود که نغمههاى توحیدى آنها در
گلویشان گم شد.ناچار براى نجات خویشتن و یافتن محیطى آمادهتر تصمیمى به
«هجرت» گرفتند، و لذا در میان خود به مشورت پرداخته با یکدیگر چنین گفتند:
«هنگامى که از این قوم بت پرست و آنچه را جز خدا مىپرستند کناره گیرى
کردید (و حساب خود را از آنها جدا نمودید) به غار پناهنده شوید» (وَ إِذِ
اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى
الْکَهْفِ).
«تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و راهى به سوى
آرامش و آسایش و نجات از این مشکل به رویتان بگشاید» (یَنْشُرْ لَکُمْ
رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً).
(آیه 17)- موقعیت دقیق اصحاب کهف: در این آیه و آیه بعد قرآن به
ریزه کاریهاى مربوط به زندگى عجیب اصحاب کهف در آن غار پرداخته و به شش
خصوصیت اشاره کرده است:
1- دهانه غار رو به شمال گشوده مىشد و چون قطعا
در نیمکره شمالى زمین بوده است نور آفتاب به درون آن مستقیما نمىتابید
چنانکه قرآن مىگوید:
«و (اگر در آنجا بودى) خورشید را مىدیدى که به
هنگام طلوع به سمت راست غارشان متمایل مىگردد و به هنگام غروب به سمت چپ
(وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ
الْیَمِینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ).
و به این
ترتیب نور مستقیم آفتاب که تداوم آن ممکن است موجب پوسیدگى و فرسودگى شود
به بدن آنها نمىتابید، ولى نور غیر مستقیم به قدر کافى وجود داشت.
2- «و آنها در محل وسیعى از (آن غار) قرار داشتند» (وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ).
اشاره
به این که دهانه غار که معمولا تنگ است جایگاه آنها نبود، بلکه قسمتهاى
وسط غار را انتخاب کرده بودند که هم از چشم بینندگان دور بود، و هم از تابش
مستقیم آفتاب.
در اینجا قرآن رشته سخن را قطع مىکند، و به یک نتیجه گیرى معنوى مىپردازد، چرا که ذکر همه این داستانها براى همین منظور است.
مىگوید:
«این از آیات خداست، هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعى اوست، و
هر کس را گمراه نماید هرگز ولى و راهنمایى براى او نخواهى یافت» (ذلِکَ
مِنْ آیاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ
یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً).
آرى! آنها که در راه
خدا گام بگذارند و براى او به جهاد برخیزند در هر قدمى آنان را مشمول لطف
خود مىسازد، نه فقط در اساس کار، که در جزئیات هم لطفش شامل حال آنهاست.
(آیه 18)-
3-
خواب آنها یک خواب عادى و معمولى نبود، اگر به آنها نگاه مىکردى، «خیال
مىکردى آنها بیدارند، در حالى که در خواب فرو رفته بودند»! (وَ
تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ).
این حالت استثنایى شاید براى
آن بوده که حیوانات موذى به آنان نزدیک نشوند چرا که از انسان بیدار
مىترسند و یا به خاطر این که منظره رعبانگیزى پیدا کنند که هیچ انسانى
جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتى براى آنها بوده
باشد.
4- براى این که بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانى،
اندام آنها نپوسد: «آنها را به سمت راست و چپ مىگرداندیم» تا بدنشان سالم
بماند (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ).
تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینى در یک زمان طولانى روى عضلاتى که بر زمین قرار داشت اثر زیانبار نگذارد.
5- «و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود» و نگهبانى مىکرد (وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ).
6-
منظره آنها چنان رعبانگیز بود که «اگر نگاهشان مىکردى از آنان مىگریختى
و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مىشد» (لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ
لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً).
(آیه
19)- بیدارى بعد از یک خواب طولانى! به خواست خدا در آیات آینده مىخوانیم
که خواب اصحاب کهف آنقدر طولانى شد که به 309 سال بالغ گردید، و به این
ترتیب خوابى بود شبیه به مرگ، و بیداریش همانند رستاخیز، لذا در این آیه
قرآن مىگوید: «و این گونه آنها را بر انگیختیم» (وَ کَذلِکَ
بَعَثْناهُمْ).
یعنى همان گونه که قادر بودیم آنها را در چنین خواب طولانى فرو بریم آنها را به بیدارى باز گرداندیم.
ما آنها را از خواب بر انگیختیم: «تا از یکدیگر سؤال کنند، یکى از آنها پرسید:
فکر مىکنید چه مدت خوابیدهاید»؟ (لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ).
«آنها گفتند: یک روز یا بخشى از یک روز خوابیدهایم» (قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ).
ولى سر انجام چون نتوانستند دقیقا بدانند مدت خوابشان چقدر بوده «گفتند:
پروردگار شما از مدت خوابتان آگاهتر است» (قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ).
ولى
به هر حال سخت احساس گرسنگى و نیاز به غذا مىکردند چون ذخیرههاى بدن
آنها تمام شده بود، لذا نخستین پیشنهادشان این بود: «سکه نقرهاى را که با
خود دارید به دست یکى از نفرات خود بدهید و او را به شهر بفرستید، تا برود و
ببیند کدامین فروشنده غذاى پاکترى دارد، به مقدار روزى و نیاز از آن براى
شما بیاورد» (فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى
الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکى طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ
بِرِزْقٍ مِنْهُ).
«اما باید دقت کند و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد» (وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً).
(آیه 20)- «چرا که اگر آنها از وضع شما آگاه شوند و بر شما دست یابند یا سنگسارتان مىکنند یا به آیین خویش (آیین بت پرستى) باز مىگردانند» (إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ).
«و در آن صورت هرگز روى نجات و رستگارى را نخواهید دید» (وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً).
اعظم :
آیه 16 : غار نشینی در فضای توحید بهتر از بودن شهر نشینی در فضای شرک است
آیه 16 : آنکه در راه خداوند قیام کند و به خاطر حفظ ایمان خودش هجرت کنه خداوند او رو هدایت می کنه و مشمول رحمت خداوند میشه
آیه 17 : تریح موقعیت غار برای بیان رحمت خداوند بر اصحاب کهف :
اولا): خداوند آنها را از حرارت آفتاب و دگرگونه شدن رنگ چهره و پوسیده شدن لباسهایشان حفظ فرموده
ثانیا): غار آنها در قسمت جنوبی ، شمالی واقع شده بوده که هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب اشعه حیات بخش خورشید به آن غارمی تابیده
ثالثا): آنها در خواب خود راحت و آسوده بوده اند و هوای غار هم محبوس نبوده ، بلکه آنها در جریان هوا قرار داشته اند و همه این اوصاف از عنایت الهی و لطف خدا نسبت به آنها حکایت می نماید.
و آنگاه در تتمه کلام می فرماید: اینها از نشانه های خداست که هر یک به وجود او ورحمت بی منتهایش دلالت می کنند، و هر کس را خدا هدایت کند اوست که حقیقتاهدایت یافته ، همانگونه که خداوند اصحاب کهف را به جهت ایمانشان هدایت فرمود وهر کس را که خدا گمراه کند، (البته به دلیل فسق و کفرش ) دیگر هیچ کس جز خدانمی تواند او را هدایت کرده و امور او را سرپرستی کند.
آیه 18 : غلطیدن انسان در خواب یکی از نعمتهای خداونده (نقلبهم)
ایه 19:
عدم ایمان به معاد و طولانی شدن دوره حکومت کفر طوریکه از ظهور دولت حق ناامید شده بودن
از ویژگیهای زمان اصحاب کهف بوده
آنهامردمی بودند که کفر و شرک بر جامعه ایشان مسلط شده بود و ناامیدی و یأس همه مؤمنان را آزار می داد و مسأله معاد در آن زمان بسیار مورد تردید واقع گشته و نزدیک بود که این جوانان خداجو نیز دچار شک و تردید شوند وطاقتشان از طول کشیدن دولت باطل و نیامدن دوران ظهور حق به سرآید، اماخداوند آنها را نجات داد و بعد از اینکه وارد غار شدند، از خدا درخواست رحمت و هدایت کردند تا از این تردید و دودلی نجات یابند، خداوند هم دعای آنها را مستجاب فرمود و آنها را به این صورت هدایت کرد که زنده بمانند وغلبه دولت حق را ببینند و خودشان ، آیت و معجزه ای آشکار بر مسأله معاد وبرانگیخته شدن پس از مرگ باشند.
ایه 19: گفتند: پروردگارتان بهتر می داند که چقدر خوابیده اید و این جمله نه فقط برای نشان دادن ادب عبودیت ، بلکه برای بیان حقیقتی از معارف توحیدی بوده که اصولا علم به معنای حقیقی فقط از آن خداست و غیر خدا حتی مالک و محیطبر نفس خود هم نیست ، چه رسد که به غیر احاطه ای داشته باشد و علمی پیدا کند. و هر کس خداشناس واقعی بوده و به مقام پروردگارش عارف باشد می داند که علم حقیقی و احاطه به عین موجودات و حوادث ، تنها از آن خداست و با این شناخت ، بایددر هر امری خود را تسلیم خدا کند و بداند هر علم و قدرتی که در خود سراغ دارد،خداوند به او تملیک نموده .
ایه 19: عدد اصحاب کهف از هفت نفر کمترنبوده چون یکبار می فرماید، (قال ) که به یک نفر تعلق می گیرد و بار دیگر فرمود (قالوا)که به کمتر از سه نفر اطلاق نمی شود و در آخر در جواب آنها مجددا فرمود (قالوا) یعنی حداقل سه نفر دیگر به آن عده جواب داده اند