293 . صفحه 293
سیزدهم مهر :
نفیسه :
نخست مىگوید: «و ما قرآن را بحق نازل کردیم» (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ).
بلافاصله اضافه مىکند: «و بحق نازل شد» (وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ).
گاهى انسان شروع به کارى مىکند اما چون قدرتش محدود است نمىتواند آن را تا به آخر بطور صحیح پیاده کند، اما کسى که از همه چیز آگاه است، و بر همه چیز تواناست، هم آغاز را بطور صحیح شروع مىکند و هم انجام را بطور کامل تحقق مىبخشد، فى المثل گاهى انسان آب زلالى را از سرچشمه رها مىکند، اما چون نمىتواند در مسیر راه آن را از آلودگیها حفظ کند پاک و زلال به دست مصرف کننده نمىرسد، ولى آن کس که از هر نظر بر کار خود مسلط است، هم آن را پاک و زلال از چشمه بیرون مىآورد، و هم آن را پاک و زلال در ظرفهاى تشنگان و نوشندگان وارد مىسازد.
قرآن نیز درست چنین کتابى است که به حق از ناحیه خداوند نازل شده است و در تمام مسیر ابلاغ چه در آن مرحله که واسطه جبرئیل بوده، و چه در آن مرحله که گیرنده پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود، در همه حال آن را از هر نظر حفظ و حراست فرمود و حتّى با گذشت زمان دست هیچ گونه تحریف به دامانش دراز نشده و نخواهد شد، چرا که خدا پاسداریش را بر عهده گرفته است.
بنابراین، این آب زلال وحى الهى از عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تا پایان جهان دست نخورده به همه دلها راه مىیابد.
و در پایان مىفرماید: «و ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده نفرستادیم» و حق هیچ گونه تغییر در محتواى قرآن ندارى (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِیراً).
چرا قرآن یکجا بر پیامبر نازل نشده، و روش نزول آن حتما تدریجى است پرداخته، مىگوید: «و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را بتدریج نازل کردیم» (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا).
قرآن کتابى است که با حوادث عصر خود یعنى با بیست و سه سال دوران نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و رویدادهایش پیوند و ارتباط ناگسستنى دارد.
مگر ممکن است همه حوادث 23 سال را در یک روز جمع آورى کرد، تا مسائل مربوط به آن یک جا در قرآن نازل شود؟! در ضمن نزول تدریجى مفهومش ارتباط دائمى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با مبدأ وحى بود ولى نزول دفعى ارتباط پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را بیش از یک بار تضمین نمىکرد.
خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانى که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامى که (این آیات) بر آنان خوانده مىشود، سجده کنان به خاک مىافتند»(قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً).
آنها با این سخن نهایت ایمان و اعتقاد خود را به ربوبیت پروردگار و صفات پاک او و هم به وعدههایى که داده است، اظهار مىدارند.
«خشوع» آن حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که انسان در مقابل شخص و یا حقیقتى داشته باشد.
شأن نزول:
چنین نقل شده که پیامبر یک شب در مکه در حال سجده بود و خدا را به نام یا رحمان و یا رحیم مىخواند، مشرکان بهانهجو از فرصت استفاده کرده و گفتند: ببینید این مرد (ما را سرزنش مىکند که چرا چند خدایى هستیم اما) خودش دو خدا را پرستش مىکند. آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسیر:
آخرین بهانهها! به دنبال ایرادهاى سست و بىاساس مشرکان، در این آیه به آخرین بهانههاى آنها مىرسیم، و آن این که: آنها مىگفتند چرا پیامبر، خدا را به نامهاى متعددى مىخواند با این که مدعى توحید است قرآن در پاسخ آنها مىگوید: «بگو: شما او را به نام «اللّه» بخوانید و یا به نام رحمان هر کدام را بخوانید فرق نمىکند براى او نامهاى متعدد نیک است» (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
این کوردلان گاه براى یک شخص، یا یک مکان و مانند آن اسمهاى مختلفى مىگذارند که هر کدام معرّف گوشهاى از زوایاى وجود او بود.
آیا با این حال تعجب دارد خدایى که وجودش از هر نظر بىنهایت است و منبع و سر چشمه همه کمالات، نعمتها و تمام نیکیهاست و به تناسب هر کارى که انجام مىدهد و هر کمالى که ذات مقدسش دارد نام مخصوص داشته باشد؟! در پایان آیه نظر به گفتگوى مشرکان در مکّه در رابطه با نماز پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و این که مىگفتند: او نماز خود را بلند مىخواند و ما را ناراحت مىکند، این چه عبادتى است؟ این چه برنامهاى است؟ به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد: «نمازت را زیاد بلند مخوان، زیاد هم آهسته مخوان، بلکه میان این دو راه اعتدال را انتخاب کن» (وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا). آیه مىگوید: نه بیش از حد بلند بخوان و فریاد بزن، و نه بیش از حد آهسته که تنها حرکت لبها مشخص شود و صدایى به گوش نرسد.
روى سخن را به پیامبر کرده، چنین مىگوید: «بگو: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که نه فرزندى براى خود انتخاب کرده و نه شریکى در حکومت و مالکیت جهان دارد، و نه سرپرستى براى حمایت در برابر ذلت و ناتوانى» (وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ).
و چنین خدایى با چنان صفات از هر چه فکر کنى برتر و بالاتر است بنابراین «او را بزرگدار و به عظمت بىانتهایش آشنا شو» (وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً).
آیه فوق هرگونه کمک کار و شبیه را از خداوند نفى مىکند، چه آن کس که پایینتر باشد (همچون فرزند) و آن کس که همسان باشد (همچون شریک) و آن کس که برتر باشد (همچون ولىّ).
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» از بعضى مفسران نقل مىکند که این آیه ناظر به نفى اعتقاد انحرافى سه گروه است: نخست مسیحیان و یهود که براى خدا فرزند قائل بودند، و دیگر مشرکان عرب که براى او شریکى مىپنداشتند، و لذا در مراسم حجّ مىگفتند: لبّیک لا شریک لک، الّا شریکا هو لک! و دیگر ستاره پرستان و مجوس، چرا که آنها براى خدا ولى و حامى قائل بودند.
نکته های سوره اسراء :
یادمون باشه گاهی دعاهامون که اصرار بر اونها داریم ممکن است خیری در اونها نباشه(11)
حواسمون به پدر و مادرمون باشه اگه در قید حیاتن به اونها نیکی کرده و اگه به رحمت خدا رفتن از خیرات براشون دریغ نکنیم(24؛23)
از اسراف دوری کنیم چون نوعی ناسپاسی است و ما رو به سطح شیطون که او نیز ناسپاس بود تنزل میده (27)
در بخشش مال به اصل اعتدال توجه داشته باشیم (29)
از عمل به چیزی که به اون علم نداریم بپرهیزیم (36)
از خودپسندی دوری کنیم(37)
از نماز شب بی بهره نباشیم (79)
عاقبت،باطل نابودشدنی است (81)
قرآن شفاست از این موهبت کمال استفاده رو ببریم(82)
و نکات اخلاقی بسیار دیگر که برای نمونه تنها به چند مورد از آنها اشاره شد،ان شاء الله در زندگی روزمره مون کاربری و تاثیرگذار باشن.
و قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا (80)
سوره کهف هجدهمین سوره قرآن است.
این سوره 110 آیه دارد و تمام آن- بجز آیه 28- در «مکّه» نازل شده است.
محتواى سوره:
این سوره با حمد و ستایش خداوند آغاز مىشود، و با توحید و ایمان و عمل صالح پایان مىیابد.
محتواى این سوره همچون سایر سورههاى «مکى» بیشتر بیان مبدأ و معاد و بشارت و انذار است.
مسأله مهم دیگر این که مسلمانان تا آن روز که توانایى دارند به مبارزه ادامه دهند و در صورت عدم توانایى، همچون «اصحاب کهف» هجرت نمایند.
جالب این که در این سوره به سه داستان اشاره شده (داستان اصحاب کهف، داستان موسى و خضر و داستان ذو القرنین) که بر خلاف غالب داستانهاى قرآن در هیچ جاى دیگر از قرآن سخنى از اینها به میان نیامده است و این یکى از ویژگیهاى این سوره است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى مىخوانیم که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «آیا سورهاى را به شما معرفى کنم که هفتاد هزار فرشته به هنگام نزولش آن را بدرقه کردند و عظمتش آسمان و زمین را پر کرد؟
یاران عرض کردند: آرى فرمود: آن سوره کهف است هر کس آن را روز جمعه بخواند خداوند تا جمعه دیگر او را مىآمرزد (و طبق روایتى او را از گناه حفظ مىکند) ... و به او نورى مىبخشد که به آسمان مىتابد و از فتنه دجّال محفوظ خواهد ماند.»
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: کسى که در هر شب جمعه سوره کهف را بخواند شهید از دنیا مىرود، و با شهدا مبعوث مىشود و در روز قیامت در صف شهدا قرار مىگیرد.
بارها گفتهایم عظمت سورههاى قرآن و آثار معنوى و برکات اخلاقیش به خاطر محتواى آن یعنى ایمان و عمل به آن است.
این کلمه که به عنوان وصفى براى قرآن آمده، هم تأکیدى است بر استقامت و اعتدال قرآن و خالى بودن از هر گونه ضد و نقیض، و هم اشارهاى است به جاودانى بودن این کتاب بزرگ آسمانى و هم الگو بودن براى حفظ اصالتها و اصلاح کژیها و پاسدارى از احکام خداوند و عدالت و فضیلت بشر.
این صفت «قیّم» در واقع اشتقاقى است از صفت قیومیت پروردگار که به مقتضاى آن خداوند حافظ و نگاهبان همه موجودات و اشیاء جهان است.
سپس مىافزاید: «تا (بدکاران را» از عذاب او بترساند» (لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ).
«و مؤمنانى را که (پیوسته) کارهاى شایسته انجام مىدهند بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست» (وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً).
هم مسیحیان را به خاطر اعتقاد به این که «مسیح» فرزند خداست، و هم یهود را به خاطر اعتقاد به فرزندى «عزیر» و هم مشرکان را به خاطر این که فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند هشدار دهد.