267 . صفحه 267
هجدهم شهریور:
نفیسه :
(آیه 91)- تقسیم کنندگان که درآیه قبل به آنها وعده عذاب داده شده چه کسانی هستند؟ «همان تقسیم کنندگانى که قرآن (و آیات الهى) را تجزیه کردند» (الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ).
آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه به زیانشان بود کنار گذاشتند، ولى مؤمنان راستین هیچ گونه تجزیه و تقسیم و تبعیض در میان احکام الهى قائل نیستند.
(آیه 92)- در این آیه به سرنوشت «مقتسمین» (تجزیه گران) پرداخته، مىگوید: «سوگند به پروردگارت که ما بطور قطع از همه آنها سؤال خواهیم کرد» (فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ).
(آیه 93)- «از تمام کارهایى که انجام مىدادند» (عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ).
روشن است که سؤال خداوند براى کشف مطلب پنهان و پوشیدهاى نیست، چرا که او از اسرار درون و برون آگاه است. بنابراین سؤال مزبور به خاطر تفهیم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد و در حقیقت این پرسشها بخشى از مجازات آنهاست.
(آیه 94)- مکتبت را آشکارا بگو! در این آیه فرمان قاطعى به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىدهد، مىگوید: در برابر هیاهوى مشرکان و مجرمان نه تنها ضعف و ترس و سستى به خود راه مده و ساکت مباش، بلکه، «آشکارا آنچه را مأموریت دارى بیان کن» و حقایق دین را با صراحت بر ملا ساز (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ).
«و از مشرکان، روى گردان و نسبت به آنها بىاعتنایى کن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ).
و این آغاز «دعوت علنى» اسلام بود بعد از آن که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سه سال مخفیانه دعوت کرد، و عده قلیلى از نزدیکان پیامبر به او ایمان آوردند.
(آیه 95)- سپس خداوند براى تقویت قلب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به او اطمینان مىدهد که در برابر استهزاء کنندگان از وى حمایت مىکند، مىفرماید: «ما شرّ استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم» (إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ).
(آیه 96)- سپس «الْمُسْتَهْزِئِینَ» را چنین توصیف مىکند: «آنها کسانى هستند که با خدا معبود دیگرى قرار مىدهند، ولى به زودى (از نتیجه شوم کار خود) آگاه خواهند شد (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
ممکن است این تعبیر اشاره به آن باشد که اینها کسانى هستند که افکار و اعمالشان خود مسخره است، چرا که آنقدر نادانند که در برابر خداوندى که آفریننده جهان هستى است معبودى از سنگ و چوب تراشیدهاند، با این حال مىخواهند تو را استهزاء کنند!
(آیه 97)- بار دیگر به عنوان دلدارى و تقویت هر چه بیشتر روحیه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اضافه مىکند: «و ما مىدانیم که سخنان آنها سینه تو را تنگ و ناراحت مىسازد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ).
روح لطیف تو و قلب حساست،نمىتواند این همه بدگویى و سخنان کفر و شرک آمیز را تحمل کند و به همین دلیل ناراحت مىشوى.
(آیه 98)- ولى ناراحت مباش براى زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان، «پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش»! (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ).
چرا که این تسبیح خداوند اثرات بد گفتار آنها را از دلهاى مشتاقان «اللّه» مىزداید، و از آن گذشته به تو نیرو و توان، نور و صفا بخشد.
لذا در روایات مىخوانیم: «هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله غمگین مىشد به نماز برمىخاست و آثار این حزن و اندوه را در نماز از دل مىشست».
(آیه 99)- و سرانجام آخرین دستور را در این زمینه به او مىدهد که دست از عبادت خدا در تمام عمر بر مدار «و همواره پروردگارت را بندگى کن تا یقین (مرگ) تو فرا رسد» (وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ).
عبادت مکتب عالى تربیت است، اندیشه انسان را بیدار و فکر او را متوجه بىنهایت مىسازد، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان او مىشوید، صفات عالى انسانى را در وجود او پرورش مىدهد، روح ایمان را تقویت و آگاهى و مسؤولیت به انسان مىبخشد.
و به همین دلیل ممکن نیست انسان لحظهاى در زندگى از این مکتب بزرگ تربیتى بىنیاز گردد، و آنها که فکر مىکنند، انسان ممکن است به جایى برسد که نیازى به عبادت نداشته باشد،یا تکامل انسان را محدود پنداشتهاند و یا مفهوم عبادت را درک نکردهاند.
به یاری حضرت حق تلاوت سوره حجر به انجام رسید.امید است که با تامل براین خواندن ها،بهره معنوی به فضلش حاصل گردد.در سوره حجر به حقایق زیادی اشاره شده از جمله حفظ قرآن از تحریف،اشاره به نافرمانی ابلیس در اثر تکبر با سابقه شش هزارسال عبادت خالصانه که مورد رشک دیگر فرشتگان بود و نیز رانده شدن او از درگاه قرب الهی، پیغام خداوند برای بندگانش:(بندگان مرا آگاه ساز و مژده بر که من بسیار آمرزنده ومهربانم)،عظیم بودن قرآن و سوره حمد به گونه ای که خداوند با اشاره به این دو موهبت دل پیامبر را آرام میکند، چشم نداشتن به متاع دنیوی دیگران، فرمان به علنی کردن دعوت پیامبر و....شاید دو آیه آخر این سوره شریفه مهمترین نتیجه ی عملی این سوره مبارکه باشد.(به ذکر اوصاف کمال پروردگارت تسبیح گو و از نمازگزاران باش.و دایم به پرستش خدای خود مشغول باش تا ساعت یقین بر تو فرا رسد).
سوره نحل :
سوره نحل شانزدهمین سوره قران کریم می باشد.
این سوره 128 آیه دارد قسمتى از آن در «مکّه» و قسمتى در «مدینه» نازل گردیده است
محتواى سوره:
در آیات این سوره هم بحثهاى خاص سورههاى «مکّى» دیده مىشود- مانند بحث قاطع از توحید و معاد و مبارزه شدید با شرک و بتپرستى- و هم بحثهاى مخصوص سورههاى «مدنى» مانند بحث از احکام اجتماعى و مسائل مربوط به جهاد و هجرت.
و بطور کلى محتواى این سوره را امور زیر تشکیل مىدهد:
1- بیش از همه بحث از نعمتهاى خداوند در این سوره به میان آمده و آن چنان ریزه کاریهاى آن تشریح گردیده که حسّ شکرگزارى هر انسان آزادهاى را بیدار مىکند.
این نعمتها شامل نعمتهاى مربوط به باران، نور آفتاب، انواع گیاهان و میوهها و مواد غذایى دیگر، و حیواناتى که خدمتگزار انسانها هستند و انواع وسایل زندگى و حتى نعمت فرزند و همسر، و خلاصه شامل «انواع طیّبات» مىگردد.
2- بخش دیگرى از آن، از دلائل توحید و عظمت خلقت خدا، و معاد بحث مىکند.
3- قسمت دیگرى از آن از احکام مختلف اسلامى سخن مىگوید.
4- بخش دیگرى از بدعتهاى مشرکان سخن به میان آورده.
5- و بالاخره در قسمت دیگرى انسانها را از وسوسههاى شیطان بر حذر مىدارد.
فضیلت تلاوت سوره:
در بعضى از روایات از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:
«کسى که این سوره را تلاوت کند خداوند او را در برابر نعمتهایى که در این جهان به او بخشیده محاسبه نخواهد کرد».
البته تلاوتى توأم با تفکر و سپس تصمیم گیرى و عمل، و گام نهادن در طریق شکرگزارى.
(آیه 1)- فرمان عذاب نزدیک است: قسمت مهمى از آیات آغاز این سوره در «مکّه» نازل شده است، در همان ایام که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درگیرى شدیدى با مشرکان و بت پرستان داشت، و هر روز در برابر دعوت حیات آفرین و آزادیبخش او به بهانههایى متوسل مىشدند، از جمله این که هرگاه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را تهدید به عذاب الهى مىکرد بعضى از لجوجان مىگفتند: اگر این عذاب و کیفر که مىگویى راست است پس چرا به سراغ ما نمىآید؟! و شاید گاهى اضافه مىکردند که اگر فرضا عذابى در کار باشد ما دست به دامن بتها مىشویم تا در پیشگاه خدا شفاعت کنند تا این عذاب را از ما بر دارد.
نخستین آیه این سوره، خط بطلان بر این اوهام کشیده، مىگوید: «عجله نکنید فرمان خدا (براى مجازات مشرکان و مجرمان) قطعا فرا رسیده است» (أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ).
و اگر فکر مىکنید بتان شفیعان درگاه اویند سخت در اشتباهید «خداوند منزه و برتر از آن است که آنها براى او شریک مىسازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ).
(آیه 2)- و از آنجا که هیچ مجازات و کیفرى بدون بیان کافى و اتمام حجت عادلانه نیست، اضافه مىکند: «خداوند فرشتگان را با روح الهى به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل مىکند» (یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
و به آنها دستور مىدهد که: مردم را انذار کنید (و بگویید:) معبودى جز من نیست» (أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).
بنابراین، تنها «از (مخالفت دستور) من بپرهیزید» و در برابر من احساس مسؤولیت کنید (فَاتَّقُونِ).
منظور از «روح» در این آیه وحى و قرآن و نبوت است که مایه حیات و زندگى انسانهاست.
(آیه 3)- در اینجا قرآن براى ریشه کن ساختن شرک و توجه به خداوند یکتا از دو راه وارد مىشود: نخست از طریق دلائل عقلى به وسیله نظام شگرف آفرینش و عظمت خلقت، و دیگر از طریق عاطفى و بیان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان و تحریک حسّ شکرگزارى او.
در آغاز مىگوید: «خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید» (خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
حقانیت آسمانها و زمین هم از نظام عجیب و آفرینش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى که در آنها وجود دارد.
و به دنبال آن اضافه مىکند: «خدا برتر از آن است که براى او شریک مىسازند» (تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ).
آیا بتهایى که آنها را شریک او قرار دادهاند هرگز قادر به چنین خلقتى هستند؟
و یا حتى مىتوانند پشه کوچک و یا ذره غبارى بیافرینند!
(آیه 4)- بعد از اشاره به مسأله آفرینش آسمان و زمین و اسرار بىپایان آنها، سخن از خود انسان مىگوید، انسانى که به خودش از هر کس دیگر نزدیکتر است، مىفرماید: «انسان را از نطفه بىارزشى آفرید، اما سرانجام به جایى رسید که موجودى (متفکر و فصیح و بلیغ و) مدافع از خویشتن و سخنگوى آشکار شد» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ).
(آیه 5)- پس از آفرینش انسان به نعمت مهم دیگرى یعنى خلقت چهار پایان، و فوائد مختلفى که از آنها عاید مىشود اشاره کرده، مىگوید: «خداوند چهارپایان را آفرید در حالى که در آنها وسیله پوشش براى شماست و منافع دیگر و از گوشت آنها مىخورید» (وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ).
جالب این که در میان این همه فوائد، قبل از هر چیز مسأله «پوشش» و «مسکن» را مطرح مىکند، زیرا بسیارى از مردم (بخصوص بادیه نشینان) هم لباسشان از پشم و مو یا پوست تهیه مىشود، و هم خیمههایشان که آنها را از سرما و گرما حفظ مىکند، و به هر حال این دلیل بر اهمیت پوشش و مسکن و مقدم بودن آن بر هر چیز دیگر است.
(آیه 6)- جالب این که تنها به منافع معمولى و عادى این چهار پایان سودمند اکتفا نمىکند بلکه روى جنبه استفاده روانى از آنها نیز تکیه کرده، مىگوید:
«و در این حیوانات براى شما زینت و شکوهى است به هنگامى که آنها را به استراحتگاهشان باز مىگردانید، و هنگامى که (صبحگاهان) به صحرا مىفرستید» (وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ).
این در واقع جمال استغناء و خودکفایى جامعه است، جمال تولید و تأمین فرآوردههاى مورد نیاز یک ملت است، و به تعبیر گویاتر جمال استقلال اقتصادى و ترک هرگونه وابستگى است!