قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۴۵ ب.ظ

264 . صفحه 264




پانزدهم شهریور :



نفیسه :



(آیه 32)- وقتی ابلیس از سجده کردن به خاطر آفرینش آدم سرپیچی کرد مورد بازپرسى قرار گرفت و خداوند «فرمود:

اى ابلیس! چرا تو با سجده کنندگان نیستى»؟ (قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ).


(آیه 33)- ابلیس که غرق غرور و خودخواهى خویش بود آنچنان که عقل و هوش او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و «گفت: من هرگز براى بشرى که او را از خاک خشکیده‏اى- که از گل بدبویى گرفته شده- آفریده‏اى سجده نخواهم کرد» (قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).


(آیه 34)- او که از اسرار آفرینش بر اثر خودخواهى و غرور بى‏خبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامى که داشت سقوط کرد، دیگر شایسته نبود که او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله «خدا به او فرمود: از آن (بهشت یا از آسمانها و یا از صفوف فرشتگان) بیرون رو که تو رجیم و رانده شده درگاه مایى» (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ).


(آیه 35)- و بدان که این غرورت مایه کفرت شد و این کفر براى همیشه تو را مطرود کرد،«لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود»! (وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ).


(آیه 36)- ابلیس که در این هنگام خود را رانده درگاه خدا دید، و احساس کرد که آفرینش انسان سبب بدبختى او شد، آتش کینه در دلش شعله‏ور گشت، تا انتقام خویش را از فرزندان آدم بگیرد.
لذا «عرض کرد: پروردگارا! اکنون که چنین است مرا تا روز رستاخیز مهلت ده»! (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ).
نه براى این که توبه کند، یا از کرده خود پشیمان باشد و در مقام جبران برآید، بلکه براى این که به لجاجت و عناد و دشمنى و خیره سرى ادامه دهد!

(آیه 37)- خداوند هم این خواسته او را پذیرفت و «فرمود: مسلما تو از مهلت یافتگانى» (قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ).


(آیه 38)- ولى نه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخیز، چنانکه خواسته‏اى، بلکه «تا وقت و زمان معینى» (إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).
منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پایان این جهان و برچیده شدن دوران تکلیف است.


(آیه 39)- در اینجا ابلیس نیّت باطنى خود را آشکار ساخت هر چند چیزى از خدا پنهان نبود و «عرض کرد: پروردگارا! به خاطر این که مرا گمراه ساختى (و این انسان زمینه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمین را در نظر آنها زینت مى‏دهم (و انسانها را به آن مشغول مى‏دارم) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ).


(آیه 40)- اما او به خوبى مى‏دانست که وسوسه‏هایش در دل «بندگان مخلص خدا» هرگز اثر نخواهد گذاشت، لذا بلافاصله براى سخن خود استثنایى قائل شد و گفت: «مگر آن بندگان خالص شده تو» که به مرحله عالى ایمان و عمل پس از تعلیم و تربیت و مجاهده با نفس رسیده باشند (إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ).


(آیه 41)- خداوند به عنوان تحقیر شیطان و تقویت قلب جویندگان راه حق و پویندگان طریق توحید «فرمود: این راه مستقیمى است که بر عهده من است» و سنت همیشگیم (قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ).


(آیه 42)- که «تو هیچ گونه تسلّط و قدرتى بر بندگان من ندارى مگر گمراهانى که شخصا بخواهند از تو پیروى کنند» (إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ).
یعنى، در واقع این تو نیستى که مى‏توانى مردم را گمراه کنى، بلکه این انسانهاى منحرفند که با میل و اراده خویش دعوت تو را اجابت کرده، پشت سر تو گام برمى‏دارند.

(آیه 43)- سپس صریحترین تهدیدهاى خود را متوجه پیروان شیطان کرده، مى‏گوید: «و جهنم میعادگاه همه آنهاست» (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ).
گمان نکنند که آنها از چنگال مجازات مى‏توانند فرار کنند و یا به حساب آنها رسیدگى نمى‏شود.

(آیه 44)- «همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده‏اند» (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).
این درها، در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى‏شوند، هر گروهى به وسیله ارتکاب گناهى و از درى، همان گونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایى است که به وسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى‏شوند.

(آیه 45)- نعمتهاى هشتگانه بهشت: در آیات گذشته دیدیم که چه سان خداوند نتیجه کار شیطان و یاران و همگامان و پیروان او را شرح داد، و درهاى هفتگانه جهنم را به روى آنها گشود.
طبق روش قرآن که از مسأله مقابله و تقارن، براى تعلیم و تربیت، بهره‏گیرى مى‏کند، در این آیات هشت نعمت بزرگ مادى و معنوى به تعداد درهاى بهشت بیان شده است:
1- در آغاز به یک نعمت مهم جسمانى اشاره کرده، مى‏گوید: «پرهیزکاران در باغهاى سرسبز بهشت، و در کنار چشمه‏هاى زلال آن خواهند بود» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
ذکر «جنات» و «عیون» به صیغه جمع، اشاره به باغهاى متنوع و چشمه‏هاى فراوان و گوناگون بهشت است که هر کدام لذت تازه‏اى مى‏آفریند.

(آیه 46)- دوم و سوم: سپس به دو نعمت مهم معنوى که «سلامت» و «امنیت» است اشاره مى‏کند، سلامت از هرگونه رنج و ناراحتى، و امنیت از هرگونه خطر، مى‏گوید: فرشتگان الهى به آنها خوش آمد گفته، مى‏گویند: «داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت کامل» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ).

(آیه 47)- چهارم: «ما هرگونه حسد و کینه و عداوت و خیانت را از سینه‏هاى آنها مى‏شوییم و بر مى‏کنیم» (وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ).
چرا که تا قلب انسان از این «غلّ» شستشو نشود نه سلامت و امنیت فراهم مى‏شود و نه برادرى و اخوت.
5- «در حالى که همه برادرند» (إِخْواناً).
و نزدیکترین پیوندهاى محبت در میان آنها حکمفرماست.
6- «در حالى که بر سریرها رو بروى یکدیگر قرار گرفته‏اند» (عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ).
آنها در جلسات اجتماعیشان گرفتار تشریفات آزار دهنده این دنیا نیستند و مجلسشان بالا و پایین ندارد همه برادرند، همه روبروى یکدیگر و در یک صف، نه یکى بالاى مجلس و دیگرى در کفش کن.


(آیه 48)- سپس به هفتمین نعمت مادى و معنوى اشاره کرده، مى‏گوید:
«هرگز خستگى و تعب به آنها نمى‏رسد» (لا یَمَسُّهُمْ فِیها نَصَبٌ).
و همانند زندگى این دنیا که رسیدن به یک روز آسایش، خستگیهاى فراوانى قبل و بعد از آن دارد که فکر آن، آرامش انسان را بر هم مى‏زند، نیست.
8- همچنین فکر فنا و نابودى و پایان گرفتن نعمت، آنان را آزار نمى‏دهد، چرا که «آنها هرگز از این باغهاى پرنعمت و سرور اخراج نمى‏شوند» (وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ).

(آیه 49)- اکنون ممکن است افراد گنهکار و آلوده در هاله‏اى از غم و اندوه فرو روند که اى کاش ما هم مى‏توانستیم به گوشه‏اى از این موهبت دست یابیم، در اینجا خداوند رحمان و رحیم درهاى بهشت را به روى آنها نیز مى‏گشاید، اما به صورت مشروط.
با لحنى مملو از محبت و عالیترین نوازش، روى سخن را به پیامبرش کرده، مى‏گوید: پیامبرم! «بندگانم را آگاه کن که من غفور و رحیمم، گناه بخش و پرمحبتم» (نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).

(آیه 50)- اما از آنجا که قرآن، همیشه جلو سوء استفاده از مظاهر رحمت الهى را با جمله‏هاى تکان دهنده‏اى که حاکى از خشم و غضب اوست مى‏گیرد، تا تعادل میان خوف و رجاء که رمز تکامل و تربیت است برقرار گردد، بلافاصله اضافه مى‏کند: که به بندگانم نیز بگو: که «عذاب و کیفر من همان عذاب دردناک است» (وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ).

(آیه 51)- از این آیه به بعد، قسمتهاى آموزنده‏اى را از تاریخ پیامبران بزرگ و اقوام سرکش به عنوان نمونه‏هاى روشنى از بندگان مخلص، و پیروان شیطان، بیان مى‏کند.
نخست از داستان میهمانهاى ابراهیم شروع کرده، مى‏گوید: «و به آنها (بندگانم) از میهمانهاى ابراهیم خبر ده» (وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ).


اعظم :



آیه 33 : برتری نژادی یک فکر ابلیسی است (خلقته من صلصال )

آیه 33.شیطان گناه خودش رو توجیه کرد و عذر بدتر از گناه اورد (خلقته من صلصال )

آیه 37 : خداوند معمولا به گناهکاران مهلت می دهد و ان یکی از سنت های الهی است


آیه 37 و 38 : خداوند درخواست او رااجابت نمود و به او مهلت داد، اما نه تا روز قیامت ، بلکه تا روز معلوم که قطعاقبل از روز قیامت و روز بعث است و طبق گفتار ابن عباس مراد از (یؤم الوقت المعلوم ) آخرین روز تکلیف و همان روز نفخه اول است که تمامی خلایق می میرند، اما به دلالت صریح آیات قرانی بر اصلاح نوع بشر وهدایت همگی آنها( در عصر ظهور حضرت حجه (عج ))استفاده می شود که مراد از روز سرآمدمهلت ابلیس ، روز اصلاح آسمانی بشر، یعنی روز ظهور حضرت مهدی (عج )است که ریشه فساد بکلی قطع می شود و در روی زمین جز خدا کسی پرستش نمی گردد .

ایه 39 :
کار شیطون زینت دادنه و به عبارتی مرغ همسایه رو غاز کردن
معمولا هر چیزی که مطابق با دستور خدا نیست واسه ادم زینت میده و میل ادم رو به سمتش برانگیخته میکنه

توش یه لذت کاذب میذاره

مثل ارتباط با نامحرم (مردای نامحرم و یا رنای نامحرم رو از همسر برای ادم جذابتر میکنه )
مثل غیبت کردن و ...

خلاصه تو هر گناهی دست شیطون در زینت دادن اشکار میشه

آیه 40 :شیطان در اغوای خود افراد و بندگان مخلص خداوند را استثناء نمود و مقصود از مخلصین کسانی هستند که خود را برای خدا خالص کرده باشند و مسلما کسی جز خدا آنها راخالص نکرده ، پس در واقع خالص شده حضرت حقند برای او. و اصولاحق بندگی و عبودیت همین است که مولی بنده خود را خالص برای خود کند و غیر او کسی مالک آن بنده نباشد و آن امر به این محقق می شود که آدمی برای خود مالک و مولائی غیر خدا سراغ نداشته باشد و حتی خود را مالک چیزی از نفس خود و آثار و اعمالش نداند و ملک و ملک را تنها از آن خدا بداند. (المیزان)


آیه 40 :وقتی برای خدا کاری رو انجام بدی دست شیطون رو بستی هیچ رقمه نمی تونه بر ادم مسلط بشه یعنی هیچ وعده ای دیگه دل شخص مخلص رو نمی لرزونه .... مثلا اینکه بگه مردم ندیدن کار خوبت رو ها یا تشکر نکردن یا .... چون برای مخلص اصلا چنین توقعی نبوده

ایه 42: انسان به اختیار خودش از شیطان پیروی میکنه (اتبعک)

آیه 42 : خداوند شیطان را بر افرادی که خودشان میل به پیروی از او دارند و سرنوشت خود را بدست او سپرده اند، مسلط فرموده و اینهاهستند که شیطان بر آنها سلطه دارد. پس آیه در سه جهت اصلی به ابلیس پاسخ رد داده است :

اولا): ابلیس بندگان خدا را منحصر در مخلصین کرده ، ولی خداوند همه افرادبشر را بنده خود خوانده است .

ثانیا): آن ملعون برای خود در اغوای بشر، ادعای استقلال نمود، ولی خداوندادعای او را نفی نمود و به او فهماند که همه اعمالش ناشی از قضای خداست وتسلط او بر بعضی از بنی آدم ناشی از مشیت خداست که او را بر گمراهان وپیروان شیطان مسلط فرموده .

ثالثا): تسلط ابلیس بر گمراهان اضلال ابتدائی نیست ، بلکه به نحو مجازات است ، یعنی اگر خدا عده ای را دستخوش اغوای شیطان می کند به عنوان مجازات و مسبوق به گمراهی و غوایت خود آنها است .

المیزان

آیه 49 حجر : یک آیه بسیارامیدوارکننده

نظرات  (۱)

۱۸ آذر ۰۰ ، ۱۳:۱۲ امین آذرهوا

عالی بود 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی