قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۱۳ ب.ظ

260 . صفحه 260



یازدهم شهریور :

نفیسه :


(آیه 34)-در ادامه ایه قبل میفرماید:"و قسمتى از هر چیزى که شما از او تقاضا کردید و (از نظر جسم و جان فرد و اجتماع و سعادت و خوشبختى) به آن نیاز داشتید در اختیار شما قرارداد". (وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ).

و به این ترتیب «اگر نعمتهاى الهى را بخواهید بشمرید هرگز نمى‏توانید شماره کنید» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).
چرا که نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار آنچنان سر تا پاى وجود و محیط زندگى شما را فراگرفته که قابل احصا نیستند.
اما با این همه لطف و رحمت الهى «باز این انسان ستمگر است و کفران کننده نعمت» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ).
نعمتهایى که اگر به درستى از آنها استفاده مى‏کرد مى‏توانست سراسر جهان را گلستان کند.
در حقیقت قرآن مى‏گوید اى انسان! همه چیز به قدر کافى در اختیار توست،اما به شرط این که ظلوم و کفار نباشى، به حق خود قناعت کنى و به حقوق دیگران تجاوز ننمایى!


(آیه 35)- دعاهاى سازنده ابراهیم بت شکن: از آنجا که در آیات گذشته از یک سو بحث از مؤمنان راستین و شاکران در برابر نعمتهاى خدا در میان بود، به دنبال آن در اینجا گوشه‏اى از دعاها و درخواستهاى ابراهیم بنده مقاوم و شاکر خدا را بیان مى‏کند تا سرمشق و الگویى باشد براى آنها که مى‏خواهند از نعمتهاى الهى بهترین بهره را بگیرند.
نخست مى‏گوید: «و (به خاطر بیاورید) زمانى را که ابراهیم (به پیشگاه خدا) عرضه داشت، پروردگارا! این شهر «مکّه» را سرزمین امن و امان قرار ده» (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً).
چرا که نعمت «امنیت» نخستین شرط براى زندگى و سکونت انسان در یک منطقه است.

(آیه 36)- چرا که من مى‏دانم بت پرستى چه بلاى بزرگ و خانمانسوزى است، و با چشم خود قربانیان این راه را دیده‏ام «پروردگارا! این بتها بسیارى از مردم را گمراه ساخته‏اند» (رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ).
آن هم چه گمراهى خطرناکى که همه چیز خود حتى عقل و خرد خویش را در این راه باخته‏اند.
خداوندا! من دعوت به توحید تو مى‏کنم، و همه را به سوى تو مى‏خوانم، «پس هر کس از من پیروى کند او از من است، و هر کس نافرمانى من کند (اگر قابل هدایت و بخشش است درباره او محبت کن چرا که) تو بخشنده و مهربانى» (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
در حقیقت ابراهیم با این تعبیر مى‏خواهد به پیشگاه خداوند چنین عرض کند که حتى اگر فرزندان من از مسیر توحید منحرف گردند، و به بت توجه کنند از من نیستند، و اگر بیگانگان در این خط باشند آنها همچون فرزندان و برادران منند.
این دعاى ابراهیم، همه موحدان و مبارزان راه توحید را شامل مى‏شود.


(آیه 37)- سپس دعا و نیایش خود را این چنین ادامه مى‏دهد: «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى‏آب و علفى، در کنار خانه‏اى که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را برپاى دارند» (رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ).
پس از آن که خداوند به ابراهیم، پسرى از کنیزش «هاجر» داد و نامش را «اسماعیل» گذاشت، حسادت همسر نخستینش «ساره» تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل کند، از ابراهیم خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگرى ببرد، و ابراهیم طبق فرمان خدا در برابر این درخواست تسلیم شد.
اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکّه که در آن روز یک سرزمین خشک و خاموش و فاقد همه چیز بود آورد، و در آنجا گذارد، و با آنها خداحافظى کرد و رفت.
سپس ابراهیم دعاى خودش را این چنین ادامه مى‏دهد:
خداوندا! اکنون که آنها در این بیابان سوزان براى احترام خانه بزرگ تو مسکن گزیده‏اند «تو قلوب گروهى از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را در دلهایشان بیفکن» (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ).
«و آنها را از انواع میوه‏ها (ثمرات مادى و معنوى) بهره‏مند کن، شاید شکر نعمتهاى تو را ادا کنند» (وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).


(آیه 38)- و از آنجا که یک انسان موحد و آگاه مى‏داند که علم او در برابر علم خداوند محدود است و مصالح او را تنها خدا مى‏داند، و گاهى مطالبى در درون جان اوست که نمى‏تواند همه را بر زبان آورد، لذا به دنبال تقاضاهاى گذشته چنین عرض مى‏کند: «پروردگارا! تو آنچه را که ما پنهان مى‏داریم و یا آشکار مى‏سازیم به خوبى مى‏دانى» (رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ).
«و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا مخفى نمى‏ماند» (وَ ما یَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ).اگر من از فراق فرزند و همسرم غمگین هستم تو مى‏دانى، و اگر قطره‏هاى اشکم آشکارا از چشمم سرازیر مى‏شود تو مى‏بینى.
و اگر به هنگام جدایى از همسرم، به من مى‏گوید: الى من تکلنى «مرا به که مى‏سپارى»؟! تو از همه اینها آگاهى، و آینده این سرزمین و آینده آنها که سخت به هم گره خورده است همه در پیشگاه علمت روشن است.


(آیه 39)- سپس به شکر نعمتهاى خداوند که یکى از مهمترین آنها در حق ابراهیم همان صاحب دو فرزند برومند شدن به نام اسماعیل و اسحاق، آن هم در سن پیرى بود، اشاره کرده، مى‏گوید: «حمد و سپاس خدایى را که در پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید» و دعاى مرا به اجابت رسانید (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ).
«آرى! خداى من حتما دعاها را مى‏شنود» (إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ).


(آیه 40)- و باز به تقاضا و نیایش و دعا ادامه مى‏دهد و عرض مى‏کند:
«پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز چنین کن» اى خداى من (رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی).
«پروردگارا! و دعاى ما را بپذیر» (رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ).


(آیه 41)- و آخرین تقاضا و دعاى ابراهیم در اینجا این است که: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزى که حساب برپا مى‏شود ببخش و بیامرز» (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ).
به این ترتیب تقاضاهاى هفتگانه ابراهیم از امنیت شروع مى‏شود، و به آمرزش پایان مى‏پذیرد، و جالب این که اینها را نه تنها براى خود مى‏طلبد، که براى دیگران نیز همین تقاضاها را دارد، چرا که مردان خدا هرگز «انحصار طلب» نبوده و نخواهند بود!




(آیه 42)- روزى که چشمها از حرکت باز مى‏ایستد: از آنجا که در آیات گذشته سخن از «روز حساب» به میان آمد، به همین مناسبت در اینجا وضع ظالمان و ستمگران را در آن روز مجسم مى‏سازد.ضمنا با بیان این بخش از مسائل معاد، بخشهاى توحیدى گذشته تکمیل مى‏گردد.
نخست با لحنى تهدید آمیز (تهدیدى نسبت به ظالمان و ستمگران) چنین آغاز مى‏کند: اى پیامبر! گمان مبر که خداوند، از آنچه ظالمان انجام مى‏دهند، غافل است» (وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ).
این سخن در حقیقت پاسخى است به سؤال کسانى که مى‏گویند اگر این عالم خدایى دارد، خدایى عادل و دادگر، پس چرا ظالمان را به حال خود رها کرده است؟
قرآن در برابر این سؤال مى‏گوید: خدا هرگز غافل نیست، اگر به فوریت آنها را مجازات نمى‏کند به خاطر آن است که این جهان میدان و محل آزمایش و پرورش انسانهاست، و این هدف بدون آزادى ممکن نیست.
سپس مى‏گوید: «خدا مجازات آنها را به روزى تأخیر مى‏اندازد که در آن روز، چشمها (از شدت ترس و وحشت) از حرکت مى‏ایستد و به یک نقطه دوخته شده، بى‏حرکت مى‏مانند» (إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ).

نظرات  (۱)

ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی