259 . صفحه 259
دهم شهریور :
نفیسه :
(آیه 25)-در ایه قبل پنج خصوصیت از شجره طیبه امده بود و این ایه به سه ویژگی دیگر ان اشاره میکند:
6- این شجره طیبه شجرهاى پربار است نه همچون درختانى که میوه و ثمرى ندارند بنابراین مولد است و «میوه خود را مىدهد» (تُؤْتِی أُکُلَها).
7- اما نه در یک فصل یا دو فصل، بلکه در هر فصل، یعنى «در هر زمان» که دست به سوى شاخههایش دراز کنى محروم بر نمىگردى (کُلَّ حِینٍ).
8- میوه دادن او نیز بىحساب نیست بلکه مشمول قوانین آفرینش است و طبق یک سنت الهى «و به اذن پروردگارش» این میوه را به همگان ارزانى مىدارد (بِإِذْنِ رَبِّها).
اکنون درست بیندیشیم و ببینیم این ویژگیها و برکات را در کجا پیدا مىکنیم؟
مسلما در کلمه توحید و محتواى آن، و در یک انسان موحد و با معرفت.
مردان بزرگ و با ایمان این کلمات طیبه پروردگار، حیاتشان مایه برکت است، مرگشان موجب حرکت، آثار آنها و کلمات و سخنانشان و شاگردان و کتابهایشان و تاریخ پرافتخارشان، و حتى قبرهاى خاموششان همگى الهام بخش است و سازنده و تربیت کننده.
آرى «خداوند براى مردم مثلهایى مىزند شاید متذکر شوند» (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
(آیه 26)- و از آنجا که یکى از بهترین راهها براى تفهیم مسائل استفاده از روش مقابله و مقایسه است بلافاصله نقطه مقابل «شجره طیبه» را چنین بیان مىکند: اما «مثل کلمه خبیثه و ناپاک همانند درخت خبیث و ناپاک و بىریشه است که از روى زمین کنده شده (و در برابر طوفانها هر روز به گوشهاى پرتاب مىشود و) قرار و ثباتى براى آن نیست» (وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ).
جالب این که در وصف «شجره طیّبه» قرآن با تفصیل سخن مىگوید و اما به هنگام شرح «شجره خبیثه» با یک جمله کوتاه از آن مىگذرد.
این یک نوع لطافت بیان است که انسان در مورد ذکر «محبوب» به همه خصوصیات بپردازد اما هنگامى که به ذکر «مبغوض» مىرسد با یک جمله کوبنده از آن بگذرد!
(آیه 27)- از آنجا که در آیات گذشته در دو مثال گویا، حال «ایمان» و «کفر» و «مؤمن» و «کافر» و بطور کلى «هر پاک» و «ناپاک» تجسم یافت، در این آیه به نتیجه کار و سرنوشت نهایى آنها مىپردازد.
نخست مىگوید: «خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابت و پایداریشان ثابت قدم مىدارد هم در این جهان و هم در جهان دیگر» و برزخ که امکان لغزش کم و بیش در آن وجود دارد (یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ).
چرا که ایمان آنها یک ایمان سطحى و متزلزل و شخصیت آنها یک شخصیت کاذب و متلون نبوده است.
در اینجا در برابر مشکلات و وسوسهها، در ایمان و پاکى ثابت مىمانند و دامانشان از ننگ آلودگیها مبرّا خواهد بود، و در آنجا در نعمتهاى بىپایان خدا جاودان خواهند ماند.
سپس به نقطه مقابل آنها پرداخته، مىگوید: «و خداوند ظالمان را گمراه مىسازد و خدا هر چه بخواهد انجام مىدهد» (وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ).
بارها گفتهایم هر جا سخنى از هدایت و ضلالت است و به خدا نسبت داده مىشود، گامهاى نخستین آن از ناحیه خود انسان برداشته شده است، کار خدا همان تأثیرى است که در هر عمل آفریده، و نیز کار خدا اعطاء مواهب و نعمتها یا سلب نعمتهاست که به مقتضاى شایستگى و عدم شایستگى افراد مقرر مىدارد.
(آیه 28)- سرانجام کفران نعمتها: در اینجا روى سخن به پیامبر است و در حقیقت ترسیمى از یکى از موارد «شجره خبیثه» در آن به چشم مىخورد.نخست مىفرماید: «آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً).
«و سرانجام قوم خود را به دار البوار و سرزمین هلاکت و نیستى فرستادند» (وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ).
اینها همان ریشههاى شجره خبیثه و رهبران کفر و انحرافند.
گرچه مفسران گاهى این نعمت را به وجود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تفسیر کردهاند، و گاهى به ائمه اهل بیت علیهم السّلام و کفران کنندگان این نعمت را گاهى «بنى امیه» و «بنى مغیره» و گاهى همه کفار عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله معرفى نمودهاند، ولى مسلما مفهوم آیه وسیع است و اختصاص به گروه معینى ندارد و همه کسانى را که نعمتى از نعمتهاى خدا را کفران کرده و از آن سوء استفاده کنند شامل مىشود.
(آیه 29)- قرآن سپس «دار البوار» را چنین تفسیر مىکند: «جهنم است که در شعلههاى سوزانش فرو مىروند و بدترین قرارگاههاست» (جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ).
(آیه 30)- در این آیه به یکى از بدترین انواع کفران نعمت که آنها مرتکب مىشدند اشاره کرده،مىگوید: «و آنها براى خدا شریکهایى قرار دادند تا (مردم را به این وسیله) از راه او گمراه سازند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ).
و چند روزى در سایه این شرک و کفر و منحرف ساختن افکار مردم از آیین و طریق حق بهرهاى از زندگى مادى و ریاست و حکومت بر مردم ببرند.
اى پیامبر! «به آنها بگو: (از این زندگى دنیا و بىارزش مادى) بهره بگیرید اما (بدانید) سر انجام کار شما به سوى آتش (دوزخ) است» (قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ).
با این که نه این زندگى شما زندگى است که بدبختى است و نه این ریاست و حکومت شما ارزشى دارد که تبهکارى و دردسر و مصیبت است.
(آیه 31)- عظمت انسان از دیدگاه قرآن: در تعقیب آیات گذشته که از برنامه مشرکان و کسانى که کفران نعمتهاى الهى کردند سخن مىگفت، در اینجا سخن از برنامه بندگان راستین و نعمتهاى بىانتهاى اوست که بر مردم نازل شده.
نخست مىگوید: «به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو: نماز را بر پاى دارند و از آنچه به آنها روزى دادهایم در پنهان و آشکار انفاق کنند» (قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً).
چرا که ایمان در صورتى ریشهدار است که در عمل متجلّى شود و انسان را از یک سو به خدا نزدیک کند و از سوى دیگر به بندگانش! «پیش از آن که روزى فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است و نه دوستى» نه با مال مىتوانند از کیفر خدا رهایى یابند و نه با پیوندهاى مادى! (مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ).
(آیه 32)- سپس به معرفى خدا از طریق نعمتهایش مىپردازد، آن گونه معرفى که عشق او را در دلها زنده مىکند، و انسان را به تعظیم در برابر عظمت و لطفش وا مىدارد زیرا این یک امر فطرى است که انسان نسبت به کسى که به او کمک کرده و لطف و رحمتش شامل اوست علاقه و عشق پیدا مىکند و این موضوع را ضمن آیاتى چند چنین بیان مىدارد:
«خداوند همان کسى است که آسمانها و زمین را آفریده است» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ).
«و از آسمان آبى فرستاد که به وسیله آن میوههاى مختلف را خارج ساخت و از آنها به شما روزى داد» (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ).
«و کشتى را مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ).
هم از نظر مواد ساختمانیش که در طبیعت آفریده است و هم از نظر نیروى محرکش که بادهاى منظم سطح اقیانوسهاست.
«تا این کشتیها بر صفحه اقیانوسها به فرمان او به حرکت در آیند» (لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ). و سینه آبها را بشکافند و به سوى ساحل مقصود پیش روند، و انسانها و وسائل مورد نیازشان را از نقطهاى به نقاط دیگر به آسانى حمل کنند.همچنین «نهرها را در تسخیر شما درآورد» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ).
تا از آب حیاتبخش آنها زراعتهایتان را آبیارى کنید، و هم خود و دامهایتان سیراب شوید، و هم در بسیارى از اوقات، صفحه آنها را به عنوان یک جاده هموار مورد بهرهبردارى قرار داده، با کشتیها و قایقها از آنها استفاده کنید، و هم از ماهیان آنها و حتى از صدفهایى که در اعماقشان موجود است، بهره گیرید.
(آیه 33)- نه تنها موجودات زمین را مسخّر شما ساخت بلکه «خورشید و ماه را که دائما در کارند سرگشته فرمان شما قرار داد» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ).
نه فقط موجودات این جهان، بلکه حالات عارضى آنها را نیز به فرمان شما آورد، همان گونه که «شب و روز را مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ).
خلاصه انسان از دیدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد که همه این موجودات به فرمان «اللّه» مسخر او گشتهاند یعنى،یا زمام اختیارشان به دست انسان است، و یا در خدمت منافع انسان حرکت مىکنند.
اعظم :
آیه 24 صفحه قبل در مورد "کلمه طیبه " صحبت شده بود و اما بیان تفیر المیزان از این کلمه : 👇
مراد از این کلمه ، کلمه توحید و شهادت به وحدانیت خداست و این عقیده و استقامت بر آن قول حقی است که دارای اصلی ثابت است و از هر تغیرو زوال و بطلانی محفوظ می ماند و آن اصل خدای متعال و یا زمینه حقایق است که دارای شاخه هایی است که بدون هیچ مانع و حائلی از آن ریشه جوانه می زند و آن شاخه ها عبارتند از معارف حقه و اخلاق پسندیده و اعمال صالح که مؤمن حیات طیبه خود را بوسیله آنها تأمین نموده واین عقاید و اعمال با سیر نظام وجودی عالم سازگاری و موافقت دارد.
کلمه طیبه = توحید و اعتقاد و گواهی دادن به آن ⬅️ اخلاق پسندیده و همه اصول و معارف حق
ایه 26 : گفته شد کلمه طیبه توحید است در اینجا در مقابل ان کلمه خبیثه ، شرک به خداست که به درختی تشبیه شده که ازریشه کنده گردیده و در نتیجه اصل ثابت و قرار و آرام معینی ندارد و چون خبیث و پلید است جز شر و ضرر اثر دیگری نخواهد داشت
ایه 27:
اهل ایمان واقعی مثل همون کلمه طیبه می شن " قرار " دارن ، " محکم" ن
ثبات قدم دارن
ایه 27:
انسان اگر ایمان آورد، خدا او را بیمه مىکند و اگر به درخت خبیثه و مکتب باطل دل دهد، خدا او را رها مىکند. «یثبّت اللَّه الذین امنوا... یضلّ اللَّه الظالمین»
ایه 27: قهر الهى به راهى وابسته است که انسان انتخاب مىکند. «یُضل اللَّه الظالمین
ایه 28 : هر چند ظاهر آیه به سران کفر و پیوان اصلی کلمه خبیثه اشاره داره ولی در اشل کوچیک کفران نعمتهایی که همه ما به نوعی انجام میدیم و شکر نعمتهایی که داریم رو به جا نمیاریم همه اینها ما و خانواده ما رو گاهی به سقوط میکشونه ... اهم این نعمتها نعمت ایمان ، وجود 14 معصوم که چراغ هدایتن ، سلامتی ، آب و ....
آیه 30 : خداوند افرادى را به حال خود رها مىکند.«قل تمتّعوا»
آیه 30 : هر رفاهى نشانهى مهر نیست، شاید وسیله و مقدّمهى قهر الهى باشد. «تمتّعوا»
ایه 31:
ایمان قلبى کافى نیست، نماز، انفاق و عمل صالح لازم است. «آمنوا یقیموا الصلوة وینفقو
ایه 31:
اگر دنبال تجارت هستید در دنیا با خدا معامله کنید، زیرا که در قیامت هیچ دادوستدى نیست. «یومٌ لا بیعٌ فیه»
ایه 31:
مورد انفاق، تنها مال نیست، از هر چه داریم باید انفاق کنیم. (چه علم و ثروت، چه آبرو و قدرت) « ممّا رزقناهم»
ایه 32: در میان همهى نعمتهاى خداوند، آب یکى از مهمترین آنهاست. «ماءً - فى البحر انهار»