258 . صفحه 258
نهم شهریور :
نفیسه :
(آیه 19)- آفرینش براساس حق است: به دنبال بحث از باطل در آیه قبل و این که همچون خاکستر پراکنده و بىقرار است که دائما با وزش باد از نقطهاى به نقطه دیگر منتقل مىشود، در این آیه سخن از حق و استقرار آن به میان آمده است.
روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عنوان الگویى براى همه حق طلبان جهان کرده، مىگوید: «آیا ندیدى که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است؟ (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«حقّ» به معنى «مطابقت و هماهنگى» است. و در اینجا ساختمان عالم آفرینش، آسمان و زمین، همگى نشان مىدهد که در آفرینش آنها، نظام و حساب و حکمت و هدفى بوده است، نه خداوند به آفرینش آنها نیاز داشته و نه کمبودى را با آن مىخواهد در ذات خود برطرف سازد چرا که او بىنیاز از همه چیز است.
سپس اضافه مىکند دلیل بر این که نیازى به شما و ایمان آوردن شما ندارد این است که: «اگر اراده کند شما را مىبرد و خلق تازهاى (به جاى شما) مىآورد» (إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ).
خلقى که همه ایمان داشته باشند و هیچ یک از کارهاى نادرست شما را انجام ندهند.
(آیه 20)- «و این کار براى خدا به هیچ وجه مشکل نیست» (وَ ما ذلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ).
شاهد این سخن آن که در سوره نساء آیه 131- 133 مىخوانیم: «اگر شما کافر شوید (به خدا زیانى نمىرساند) چرا که آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست و خداوند بىنیاز و شایسته ستایش است ... هرگاه بخواهد شما را اى مردم مىبرد و گروه دیگرى مىآورد، و خداوند بر این کار تواناست».
(آیه 21)- در چند آیه قبل اشارهاى به مجازات سخت و دردناک منحرفان لجوج و بىایمان شده بود در اینجا همین معنى را تعقیب و تکمیل مىکند.
نخست مىگوید: «و در قیامت همه آنها (جباران و ظالمان و کافران اعم از تابع و متبوع، پیرو و پیشوا) در پیشگاه خداوند ظاهر مىشوند» (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعاً).
و «در این هنگام ضعفاء (یعنى پیروان نادانى که با تقلید کور کورانه، خود را به وادى ضلالت افکندند) به مستکبران (و رهبران گمراه) مىگویند: ما پیروان شما بودیم آیا (اکنون که به خاطر رهبرى شما به این همه عذاب و بلا گرفتار شدهایم) حاضرید شما سهمى از عذاب الهى را بپذیرید و از ما بردارید»؟ (فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ).
اما آنها بلافاصله مىگویند: «اگر خدا ما را (به سوى نجات از این کیفر و عذاب) هدایت مىکرد ما هم شما را راهنمایى مىکردیم» (قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ).
ولى افسوس که کار از این حرفها گذشته است، «بر ما یکسان است چه بىتابى و جزع کنیم و چه صبر و شکیبایى، راه نجاتى براى ما وجود ندارد» (سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ).
(آیه 22)- گفتگوى صریح شیطان و پیروانش! در این آیه به صحنه دیگرى از مجازاتهاى روانى جباران و گنهکاران و پیروان شیاطین در روز رستاخیز پرداخته چنین مىگوید: «و شیطان هنگامى که کار حساب بندگان صالح و غیر صالح پایان پذیرفت (و هر کدام به سرنوشت و پاداش و کیفر قطعى خود رسیدند) به پیروان خود چنین مىگوید: خداوند به شما وعده حق داد و من نیز به شما وعده دادم (وعدهاى پوچ و بىارزش چنانکه خودتان مىدانستید) سپس از وعدههاى خود تخلف جستم» (وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ).
و به این ترتیب شیطان نیز با سایر مستکبرانى که رهبران راه ضلالت بودند هم آواز شده و تیرهاى ملامت و سرزنش خود را به این پیروان بدبخت نشانهگیرى مىکند.
و بعد اضافه مىکند: «من بر شما تسلط و اجبار و الزامى نداشتیم، تنها این بود که از شما دعوت کردم، شما هم با میل و اراده خود پذیرفتید» (وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی).
«بنابراین مرا هرگز سرزنش نکنید، بلکه خویشتن را سرزنش کنید» که چرا دعوت شیطنت آمیز و ظاهر الفساد مرا پذیرفتید (فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ).
خودتان کردید که لعنت بر خودتان باد! به هر حال «نه من مىتوانم (در برابر حکم قطعى و مجازات پروردگار) به فریاد شما برسم و نه شما مىتوانید فریادرس من باشید» (ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ).
«من اکنون (اعلام مىکنم که) از شرک شما درباره خود که از قبل داشتید (و این که اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزارم و کافرم» (إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ).
اکنون فهمیدم که این «شرک در اطاعت» هم مرا بدبخت کرد و هم شما را، همان بدبختى و بیچارگى که راهى براى اصلاح و جبران آن وجود ندارد.
بدانید «براى ستمکاران قطعا عذاب دردناکى است» (إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که وسوسههاى شیطان هرگز اختیار و آزادى اراده را از انسان نمىگیرد بلکه او یک دعوت کننده بیش نیست، و این انسانها هستند که با اراده خودشان دعوت او را مىپذیرند.
(آیه 23)- در این آیه به دنبال بیان حال جباران عنید و بىایمان و سرنوشت دردناک آنها، به ذکر حال مؤمنان و سر انجام آنها پرداخته، مىگوید: «و آنها را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به باغهاى بهشت وارد مىکنند باغهایى که نهرها از زیر درختانش جارى است» (وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«جاودانه به اذن پروردگارشان در آن (باغهاى بهشت) مىمانند» (خالِدِینَ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
«و تحیت آنان در آنجا سلام است» (تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ).
سلامت از هرگونه ناراحتى و گزند روحى و جسمى.
(آیه 24)- شجره طیبه و شجره خبیثه: در اینجا صحنه دیگرى از تجسم حق و باطل، کفر و ایمان، طیب و خبیث را ضمن یک مثال جالب و بسیار عمیق و پرمعنى بیان کرده، و بحثهاى آیات گذشته را که در این زمینه بود تکمیل مىکند.
نخست مىفرماید: «آیا ندیدى چگونه خدا مثالى براى کلام پاکیزه زده، و آن را به شجره طیبه و پاکى تشبیه کرده است»؟ (أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ).
سپس به ویژگیهاى این شجره طیّبه (درخت پاکیزه و پربرکت) مىپردازد و به تمام ابعاد آن ضمن عبارات کوتاهى اشاره مىکند.
1- موجودى است داراى رشد و نمو «شجره» نه بىروح، و نه جامد و بىحرکت.
2- این درخت پاک است و «طیب» از هر نظر، میوهاش شکوفه و گلشن و نسیمى که از آن برمىخیزد همه پاکیزه است.
3- این شجره داراى نظام حساب شدهاى است ریشهاى دارد و شاخهها و هر کدام مأموریت و وظیفهاى دارند.
4- «اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است» بطورى که توفانها و تند بادها نمىتواند آن را از جا برکند (أَصْلُها ثابِتٌ).
5- شاخههاى این شجره طیبه در یک محیط پست و محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست، این شاخهها سینه هوا را شکافته و در آن فرو رفته، آرى «شاخههایش در آسمان است» (وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ).
روشن است هر قدر شاخهها برافراشتهتر باشند از آلودگى گرد و غبار زمین دورترند و میوههاى پاکترى خواهند داشت.