257 . صفحه 257
هشتم شهریور :
نفیسه :

در مقابل ایراد آنها که مىگفتند: چرا از جنس بشر هستید، «پیامبرانشان به آنها گفتند: مسلما ما تنها بشرى همانند شما هستیم، ولى خدا بر هر کس از بندگانش بخواهد منت مىگذارد» و موهبت رسالت را به آنها مىبخشد (قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
سپس به پاسخ سؤال سوم مىپردازد بىآنکه از ایراد دوم پاسخ گوید. گویى ایراد دوم آنها در زمینه استناد به سنت نیاکان آنقدر سست و بىاساس بوده که هر انسان عاقلى با کمترین تامّل جواب آن را مىفهمد، به علاوه در آیات دیگر قرآن، پاسخ این سخن داده شده است.
آرى! در پاسخ سؤال سوم چنین مىگوید که آوردن معجزات، کار ما نیست که به صورت یک خارق العادهگر، گوشهاى بنشینیم و هر کس به میل خودش معجزهاى پیشنهاد کند و مسأله خرق عادت تبدیل به یک بازیچه بىارزش شود، بلکه: «ما نمىتوانیم معجزهاى جز به فرمان خدا بیاوریم» (وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
به علاوه هر پیامبرى حتى بدون تقاضاى مردم به اندازه کافى اعجاز نشان مىدهد تا سند اثبات حقانیت او گردد.
سپس براى این که پاسخ قطعى به تهدیدهاى گوناگون بهانه جویان نیز بدهند با این جمله موضع خود را مشخص مىساختند و مىگفتند: «همه افراد با ایمان باید تنها بر خدا تکیه کنند» همان خدایى که قدرتها در برابر قدرتش ناچیز و بىارزش است (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
(آیه 12)- بعد به استدلال روشنى براى مسأله توکل، پرداخته و مىگفتند:
«چرا ما بر «اللّه» توکل نکنیم (و در همه مشکلات به او پناه نبریم؟ چرا ما از قدرتهاى پوشالى و تهدیدها بترسیم) در حالى که او ما را به راههاى سعادتمان هدایت کرده» (وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا).
و سپس چنین ادامه مىدادند: اکنون که تکیه گاه ما خداست، تکیه گاهى شکست ناپذیر مافوق همه چیز «بطور قطع، ما در برابر تمام آزار و اذیتهاى شما ایستادگى و شکیبایى خواهیم کرد» (وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَیْتُمُونا).
و بالاخره گفتار خود را با این سخن پایان مىدادند که: «و همه توکل کنندگان باید تنها بر اللّه توکل کنند» (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ).
منظور از «توکل» این است که در برابر عظمت مشکلات، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکاى بر قدرت بىپایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند، و به این ترتیب توکل امید آفرین، نیروبخش و تقویت کننده، و سبب فزونى پایدارى و مقاومت است.
(آیه 13)- برنامه و سرنوشت جباران عنید: همان گونه که راه و رسم افراد بىمنطق است، هنگامى که به ضعف و ناتوانى گفتار و عقیده خود آگاه شدند، استدلال را رها کرده، و تکیه به زور و قدرت و قلدرى مىکنند در اینجا نیز مىخوانیم هنگامى که پیامبران منطق متین و رساى خود را- که در آیات قبل گذشت- بیان کردند. «کافران (لجوج و بهانهجو)، به پیامبران خود گفتند: سوگند یاد مىکنیم که شما را از سرزمینمان خارج مىسازیم، مگر این که به آیین ما (و بت پرستى) باز گردید»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا).
این مغروران بىخبر، گویى همه سرزمینها را مال خود مىدانستند و براى پیامبرانشان حتى به اندازه یک شهروند حق قائل نبودند و لذا مىگفتند: «أَرْضِنا» (سرزمین ما!) در حالى که خداوند زمین و تمام مواهبش را براى صالحان آفریده است.
سپس اضافه مىکند: «در این حال، پروردگار (به پیامبران دلدارى و اطمینان خاطر مىداد و) به آنها وحى فرستاد که: ما ظالمان را هلاک مىکنیم» (فَأَوْحى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ).
بنابراین از این تهدیدها هرگز نترسید و کمترین سستى در اراده آهنین شما راه نیابد.
(آیه 14)- و از آنجا که منکران ستمگر، پیامبران را تهدید به تبعید از سرزمینشان مىکردند خداوند در مقابل به آنها چنین وعده مىدهد که: «و شما را در زمین بعد از (نابودى) آنها سکونت خواهیم داد» (وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
«ولى این (موفقیت و پیروزى نصیب همه کس نمىشود بلکه) براى کسى است که از مقام (عدالت) من بترسد (و احساس مسؤولیت کند) و از عذاب من بیمناک باشد» و آن را جدّى تلقى کند (ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ).
(آیه 15)- و در این هنگام که پیامبران کارد به استخوانشان رسیده بود و تمام وظیفه خود را در برابر قوم خویش انجام داده بودند و آنها که باید ایمان بیاورند ایمان آورده و بقیه در کفر پافشارى داشتند و مرتبا رسولان را تهدید مىکردند، در این موقع آنها از خداوند «تقاضاى فتح و پیروزى (بر کفّار) کردند» (وَ اسْتَفْتَحُوا).
خداوند هم دعاى این مجاهدان راستین را به هدف اجابت رسانید «و (سرانجام) هر گردنکش منحرفى نومید و نابود شد» (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ).
(آیه 16)- سپس به نتیجه کار این جباران عنید از نظر مجازاتهاى جهان دیگر در ضمن دو آیه به پنج موضوع اشاره مىکند:
1- «به دنبال این نومیدى و خسران- و یا به دنبال چنین کسى- جهنم و آتش سوزان خواهد بود» (مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ).
2- «و از آب بدبوى متعفّنى نوشانده مىشود»! (وَ یُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ).
«صدید» چرکى است که میان پوست و گوشت جمع مىشود یعنى از یک آب بدبوى متعفن بدمنظره همانند چرک و خون به او مىنوشانند.
(آیه 17)- سوم: این مجرم گناهکار و جبار عنید، هنگامى که خود را در برابر چنین نوشابهاى مىبیند «به زحمت جرعه جرعه آن را سر مىکشد، و هرگز مایل نیست آن را بیاشامد» بلکه به اجبار در حلق او مىریزند (یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ).
4- آنقدر وسائل عذاب و شکنجه و ناراحتى براى او فراهم مىگردد که «از هر سو مرگ به سوى او مىآید ولى با این همه هرگز نمىمیرد» تا مجازات زشتیهاى اعمال خود را ببیند (وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ).
5- و با این که تصور مىشود مجازاتى برتر از اینها که گفته شد نیست، باز اضافه مىکند: «و به دنبال آن عذاب شدیدى است» (وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ).
و به این ترتیب آنچه از شدت مجازات و کیفر در فکر آدمى بگنجد و حتى آنچه نمىگنجد در انتظار این ستمگران خودخواه و جباران بىایمان و گنهکار است، و اینها نتیجه و اثر طبیعى اعمال خود انسانهاست، بلکه تجسمى است از کارهاى آنان در سراى دیگر که هر عملى به صورت مناسب خود مجسم مىشود.
(آیه 18)- خاکسترى بر سینه تندباد! در این آیه مثل بسیار رسایى براى اعمال افراد بىایمان بیان شده که بحث آیات گذشته را در زمینه عاقبت کار کفار تکمیل کرده، مىفرماید: «اعمال کسانى که به پروردگارشان کافر شدند همچون خاکسترى است در مقابل تندباد در یک روز توفانى»! (مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ).
منظور از «أَعْمالُهُمْ» همه اعمال آنهاست حتى اعمال ظاهرا خوبشان که در باطن رنگ شرک و بت پرستى داشت.
همان گونه که خاکستر در برابر تندباد، آن هم در یک روز طوفانى آنچنان پراکنده مىشود که هیچ کس قادر بر جمع آن نیست، همین گونه منکران حق «توانایى ندارند که چیزى از اعمالى را که انجام دادهاند به دست آورند» و همگى بر باد مىرود و دستهایشان خالى مىماند (لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى شَیْءٍ).
«و این همان گمراهى دور و دراز است» (ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ).
اعظم :
ایه 11. گرچه انسانها همه در شکل و ظاهر یکسانند، اما دلیل بر این نیست که در باطن و معنویت نیز یکسانند. «ان نحن الاّ بشر مثلکم ...»
ایه 12: لازمه پیمودن راه خدا، تحمّل سختىهاست. «سبلنا - لنصبرنّ»
ایه 12:
هم باید بر خدا توکل کرد و هم باید در برابر مخالفان صبر و مقاومت نمود. «نتوکل على اللَّه... ولنصبرنّ»
ایه 13: تهدید و تبعید، سیاست زورگویانِ بىمنطق است. «لنخرجنکم ...»
ایه 14 : شرط پیروزى بر ستمگران، داشتن تقواست. «خاف مقامى و خاف وعید»
ایه 16 و 17 و 18 :
پناه می بریم از عذاب جهنم به خود خداوند
خداوندا توفیق ایمان و عمل صالح عطا کن