قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۶ ق.ظ

256 .صفحه 256



هفتم شهریور :


نفیسه :



(آیه 6)- در این آیه به یکى از آن ایام اللّه و روزهاى درخشان و پربارى که در تاریخ بنى اسرائیل وجود داشته و ذکر آن تذکرى براى مسلمانان است، اشاره کرده مى‏گوید: «و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: نعمت خدا را متذکر شوید آن زمان که شما را از چنگال آل فرعون رهایى بخشید» (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ).
«همانها که شما را به بدترین وجهى عذاب مى‏کردند، پسرانتان را سر مى‏بریدند و زنانتان را (براى خدمت و کنیزى) زنده نگه مى‏داشتند» (یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ).
و در طول تاریخ شیوه هر استعمارگرى چنین بوده است که قسمتى از نیروهاى فعال و پرخاشگر و پرمقاومت را نابود مى‏کردند، یا با انواع اعتیادها و آلودگیها آنها را عملا بى‏اثر مى‏ساختند، و قسمت دیگرى را تضعیف کرده و در مسیر منافع خود به کار مى‏انداختند.
«و در این آزمایش بزرگى از پروردگارتان براى شما بود» (وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ).
نه تنها در مورد بنى اسرائیل که در مورد همه اقوام و ملتها، روز رسیدنشان به آزادى و استقلال و کوتاه شدن دست طاغوتها از «ایام اللّه» است.


(آیه 7)- سپس اضافه مى‏کند: «و (این را هم به خاطر بیاورید) که پروردگار شما اعلام کرد اگر شکر نعمتهاى مرا به جا آورید من بطور قطع نعمتهاى شما را افزون مى‏کنم و اگر کفران کنید عذاب و مجازات من شدید است» (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ).
این آیه ممکن است دنباله کلام موسى به بنى اسرائیل باشد و نیز ممکن است یک جمله مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولى به هر حال از نظر نتیجه چندان تفاوت ندارد و به عنوان درسى سازنده براى ما در قرآن مجید آمده است.
شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فناست- بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى‏بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.
حقیقت شکر تنها تشکر زبانى نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرامى‏رسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده‏ایم.
و از اینجا رابطه میان «شکر» و «فزونى نعمت» روشن مى‏شود، چرا که هرگاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند،عملا ثابت کرده‏اند که شایسته و لایق‏اند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى‏گردد.


(آیه 8)- این آیه تأیید و تکمیلى است براى بحث شکرگزارى و کفران که در آیه قبل گذشت، و آن در ضمن سخنى از زبان موسى بن عمران نقل شده است، مى‏فرماید: «و موسى به بنى اسرائیل یادآور شد که اگر شما و تمام مردم روى زمین کافر شوید (و نعمت خدا را کفران کنید هیچ زیانى به او نمى‏رسانید) چرا که او بى‏نیاز و ستوده است» (وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ).
در حقیقت شکر نعمت و ایمان آوردن به خدا مایه افزونى نعمت شما و تکامل و افتخار خودتان است و گر نه خداوند آنچنان بى‏نیاز است که اگر تمام کائنات کافر گردند، بر دامان کبریایى او گردى نمى‏نشیند.


(آیه 9)- سپس به سرنوشت گروههایى از اقوام گذشته در طى چندین آیه مى‏پردازد، همانها که در برابر نعمتهاى الهى راه کفران را پیش گرفتند، و در برابر دعوت رهبران الهى به مخالفت و کفر برخاستند و منطق آنان و سر انجام کار آنها را شرح مى‏دهد تا تأکیدى باشد بر آنچه در آیه قبل گفته شد، مى‏فرماید: «آیا خبر کسانى که قبل از شما بودند به شما نرسیده»؟ (أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ).
این جمله ممکن است دنباله گفتار موسى بوده باشد که در آیه قبل آمده، و ممکن است بیان مستقلى از ناحیه قرآن خطاب به مسلمانان باشد، و از نظر نتیجه تفاوت چندانى ندارد.
سپس اضافه مى‏کند: «اقوامى همچون قوم نوح و عاد و ثمود و آنها که بعد از آنان بودند» (قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
«همانها که جز خدا آنان را نمى‏شناسد» و از اخبار آنها کسى غیر او آگاه نیست (لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ).
سپس به عنوان توضیحى در زمینه سرگذشت آنها مى‏گوید: «پیامبرانشان با دلائل روشن به سوى آنها آمدند ولى آنها (از سر تعجب و انکار) دست بر دهان گذاشتند و گفتند: ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شده‏اید کافریم» (جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ).
چرا که «ما درباره آنچه شما ما را به سوى آن دعوت مى‏کنید، شک و تردید داریم» و با این شک و تردید چگونه امکان دارد، دعوت شما را بپذیریم! (وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ).



(10)- آیا در خدا شک است؟ از آنجا که در آیه قبل گفتار مشرکان و کافران را در زمینه عدم ایمانشان که استناد به شک و تردید کرده بودند بیان شده، در این آیه بلافاصله با دلیل روشنى که در عبارت کوتاهى آمده شک آنها را نفى مى‏کند و چنین مى‏گوید: «پیامبرانشان به آنان گفتند: آیا در وجود خدایى که آفریننده آسمانها و زمین است شکى است»؟! (قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممکن است «فاطِرِ» اشاره به شکافتن توده ابتدایى ماده جهان باشد که در علوم روز مى‏خوانیم که مجموع ماده عالم، یک واحد به هم پیوسته بود سپس شکافته شد و کرات آشکار گشت.
به هر حال قرآن در اینجا مانند غالب موارد دیگر براى اثبات وجود خدا و صفات او تکیه بر نظام عالم هستى و آفرینش آسمانها و زمین مى‏کند.
سپس به پاسخ دومین ایراد منکران مى‏پردازد که ایراد به مسأله رسالت پیامبران است، مى‏فرماید: این مسلم است که آفریدگار دانا و حکیم، هرگز بندگانش را بدون رهبر، رها نمى‏کنند، بلکه «از شما (با فرستادن پیامبران) دعوت مى‏کند تا از گناه و آلودگیها پاکتان سازد و گناهانتان را ببخشد» (یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ).
«و تا موعد مقرّرى شما را باقى گذارد»! تا راه تکامل خویش را بپیمایید و حداکثر بهره لازم را از این زندگى ببرید (وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى).
در حقیقت دعوت پیامبران براى دو هدف بوده، یکى آمرزش گناهان و دیگرى ادامه حیات تا زمان مقرر که این دو در واقع علت و معلول یکدیگرند، چه این که جامعه‏اى مى‏تواند به حیات خود ادامه دهد که از گناه و ظلم پاک باشد.

با این همه باز کفار لجوج این دعوت حیاتبخش که آمیخته با منطق روشن توحید بود نپذیرفتند و با بیانى که آثار لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق از آن مى‏بارید، به پیامبران خود چنین «پاسخ گفتند: شما جز بشرى مثل ما نیستید»! (قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا).
به علاوه «شما مى‏خواهید ما را از آنچه نیاکان ما مى‏پرستیدند بازدارید» (تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا).
از همه اینها گذشته «شما دلیل روشنى براى ما بیاورید» (فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).



اعظم :



ایه6: آزمایش و بلا در استاى تربیت انسان واز شئون ربویت الهى است. «بلاء من ربکم»


ایه 6: آزادى، از مهم‏ترین نعمت‏هاى الهى است. «نعمةاللَّه...اذ انجاکم»


آیه 6: با مقایسه ‏ى حوادث تلخ و شیرین و زمان آزادى‏ها و شکنجه‏ ها، قدر نعمت‏هاى خدا را بشناسیم. «اذکروا نعمة اللَّه»


ایه 7 : حقیقت شکر بکار بردن نعمت در جهتی است که منعم اراده کرده و این امر موجب ظهوراحسان منعم می گردد و شکر نعمت بازگشتش به ایمان و تقواست ، یعنی فردمؤمن و متقی سپاسگزار نعمت حق خواهد بود و چنین شکری باعث مزیدنعمت می گردد،



ایه 7: امام صادق علیهالسلام می فرماید :
((کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى ، بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنى ، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى ، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى ))


ایه 7 : یه نکته جالبی وجود داشت
در فعل " لیزیدنکم "
می گن دو برداشت ازش مبشه یکی اینکه شکر نعمت نعمتت افزون کند

یکی اینکه خودتون رو بزرگ می کنه و زیادو باعث برتری خودتون میشه


ایه 8: با ایمان و عمل خود، بر خداوند هیچ منّتى نگذاریم که او نیازى به اعمال ما ندارد. «لغنّى حمید»


ایه 9 : قسمت‏هایى از تاریخ بشر مجهول وناشناخته است. «لایعلمهم الااللَّه»


ایه 9:
 کفّار تنها مخالف شخص انبیا نبودند، بلکه با مکتب آنان مخالف بودند. «کفرنا بما اُرسلتم به»


ایه 10:
 عناد و گردنکشى در برابر حق، درد بى‏درمان است. تمام انبیا با معجزه به سراغ مردم مى‏رفتند، ولى لجاجت برخى مردم سبب مى‏شد که همواره معجزه‏ى تازه‏اى که طبق هوس آن‏ها باشد از پیامبران درخواست کنند. «فأتونا بسلطان مبین»


ایه 10 : عمر هر انسانى، از پیش اندازه‏گیرى و تعیین شده است. «الى اجل مسمّىً»


ایه 10 :
 قوم آن رسولان به جای آنکه به آنها ایمان آورند گفتند: شما بشری مانند ماهستید که می خواهید ما را از روش و آیین پدرانمان باز دارید؟ اگر راست می گویید دلیل قاطعی بر نبوت خود ارائه دهید . و معنای کلامشان این است که به فرض هم که بپذیریم که مقتضای عنایت الهی این است که ما را بسوی مغفرت و رحمت خود دعوت کند، این امر فقطنبوت عامه را اثبات می کند، اما از کجا معلوم می شود که این دعوت به دست شخص شما انجام شده باشد، چون شما هم مانند ما یک بشری عادی هستید،اگر راست می گویید با آیتی خارق العاده و معجزه ای قاطع ، نبوت خاصه خود رااثبات کنید و علت عدم پذیرش آنها هم این بود که تغییر سنت های قومی وروشهایی که مطابق مطامع دنیوی آنها بود، برایشان دشوار بود و نمی توانستندآنها را به راحتی زیر پا بگذارند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی