232 . صفحه 232
سیزدهم مرداد :
نفیسه :
(آیه 89)- شعیب قومش را متوجه یک نکته اخلاقى مىکند و آن این که بسیار مىشود که انسان به خاطر بغض و عداوت نسبت به کسى، و یا تعصب و لجاجت نسبت به چیزى، تمام مصالح خویش را نادیده مىگیرد، و سرنوشت خود را به دست فراموشى مىسپارد، به آنها مىگوید: «و اى قوم من! مبادا دشمنى و عداوت با من شما را به گناه و عصیان و سرکشى وا دارد» (وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِی).
«مبادا همان بلاها و مصائب و رنجها و مجازاتهایى که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید به شما هم برسد» (أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ).
«و قوم لوط (با آن بلاى عظیم یعنى زیر و رو شدن شهرهایشان و سنگباران شدن) از شما چندان دور نیستند» (وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ).
نه زمان آنها از شما چندان فاصله دارد، و نه مکان زندگیشان و نه اعمال و گناهان شما از گناهان آنان دست کمى دارد!
(آیه 90)- و سرانجام دو دستور که در واقع نتیجه تمام تبلیغات پیشین او است به این قوم گمراه مىدهد.
نخست این که: «از خداوند آمرزش بطلبید» (وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ).
تا از گناه پاک شوید، و از شرک و بت پرستى و خیانت در معاملات بر کنار گردید.
«و پس از پاکى از گناه به سوى او بازگردید» (ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ).
که او پاک است و باید پاک شد و به سوى او رفت.
در واقع استغفار، توقف در مسیر گناه و شستشوى خویشتن است و توبه بازگشت به سوى اوست که وجودى است بىانتها.
و بدانید گناه شما هر قدر عظیم و سنگین باشد، راه بازگشت به روى شما باز است «چرا که پروردگار من، هم رحیم است و هم دوستدار بندگان» (إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ).
(آیه 91)- تهدیدهاى متقابل شعیب و قومش: شعیب این پیامبر بزرگ که به خاطر سخنان حساب شده و رسا و دلنشین به عنوان خطیب الانبیاء لقب گرفته، گفتارش را با صبر و حوصله و متانت و دلسوزى تمام ایراد کرد، اما ببینیم این قوم گمراه چگونه به او پاسخ گفتند.
آنها با چهار جمله که همگى حکایت از لجاجت و جهل و بىخبرى مىکرد جواب دادند. نخست این که: «گفتند: اى شعیب ما بسیارى از حرفهاى تو را نمىفهمیم» (قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ).
اساسا سخنان تو سر و ته ندارد! و محتوا و منطق با ارزشى در آن نیست که ما بخواهیم پیرامون آن بیندیشیم! دیگر این که: «ما تو را در میان خود ضعیف و ناتوان مىبینیم» (وَ إِنَّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً)
گمان مکن اگر ما حساب تو را نمىرسیم به خاطر ترس از قدرت توست، «اگر ملاحظه قوم و قبیلهات (و احترامى که براى آنها قائل هستیم) نبود (تو را به بدترین صورتى به قتل مىرساندیم یعنى) تو را سنگباران مىکردیم»! (وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ).
سرانجام گفتند: «تو براى ما فردى نیرومند و شکست ناپذیر نیستى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ).
(آیه 92)- شعیب بدون این که از سخنان زننده و توهینهاى آنها از جا در برود، با همان منطق شیوا و بیان رسا به آنها چنین پاسخ «گفت: اى قوم من! آیا این چند نفر قوم و قبیله من نزد شما از خداوند عزیزترند»؟ (قالَ یا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ).
شما که به خاطر فامیل من که به گفته خودتان به من آزار نمىرسانید چرا به خاطر «خدا» سخنانم را نمىپذیرید؟
آیا شما براى خدا احترام قائلید؟ «با این که او و فرمان او را پشت سر انداختهاید»؟ (وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیًّا).
و در پایان مىگوید: فکر نکنید خداوند اعمال شما را نمىبیند و سخنانتان را نمىشنود، یقین بدانید که: «پروردگار من به تمام اعمالى که انجام مىدهید،احاطه دارد» (إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ).
(آیه 93)- از آنجا که مشرکان قوم شعیب در آخر سخنان خود، او را تهدید ضمنى به سنگسار کردن نمودند، شعیب موضع خویش را در برابر تهدید آنها چنین مشخص مىکند: «اى قوم من! (هر چه در قدرت دارید مضایقه ننماید و) هر کارى از دستتان ساخته است انجام دهید» (وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَکانَتِکُمْ).
«من نیز کار خودم را مىکنم» (إِنِّی عامِلٌ).
«اما به زودى خواهید فهمید چه کسى گرفتار عذاب خوارکننده خواهد شد (من یا شما) و چه کسى دروغگوست» من یا شما؟ (سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ)
«و حال که چنین است، شما در انتظار بمانید، من هم در انتظار» (وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ). شما در انتظار این باشید که بتوانید با قدرت و جمعیت و ثروت و نفوذتان بر من پیروز شوید من هم در انتظار این هستم که مجازات دردناک الهى به زودى دامان شما جمعیت گمراه را بگیرد و از صفحه گیتى براندازد!
(آیه 94)- پایان عمر تبهکاران مدین: سرانجام مرحله نهایى فرا رسید، چنانکه قرآن مىگوید: «هنگامى که فرمان ما (دائر به مجازات این قوم گمراه و ستمکار و لجوج) فرا رسید، نخست شعیب و کسانى را که با او ایمان آورده بودند به برکت رحمت خود از آن سرزمین نجات دادیم» (وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا).
«سپس فریاد آسمانى و صیحه عظیم مرگ آفرین، ظالمان و ستمگران را فرو گرفت» (وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ).
و به دنبال آن مىفرماید: «قوم شعیب بر اثر این صیحه آسمانى در خانههاى خود به رو افتادند و مردند» و اجساد بىجانشان به عنوان درسهاى عبرتى تا مدتى در آنجا بود (فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ).
(آیه 95)- آنچنان طومار زندگى آنها در هم پیچیده شد که «گویا هرگز ساکن آن سرزمین نبودند» (کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها).
سرانجام همان گونه که در آخر سرگذشت قوم عاد و ثمود بیان شد، مىفرماید: «دور باد سرزمین مدین از لطف و رحمت پروردگار همان گونه که قوم ثمود دور شدند» (أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ).
(آیه 96)- قهرمان مبارزه با فرعون! بعد از پایان داستان شعیب و اصحاب مدین اشاره به گوشهاى از سرگذشت «موسى بن عمران» و مبارزاتش با فرعون مىکند و این هفتمین داستان پیامبران در این سوره است.
سرگذشت موسى (ع) از تمام پیامبران در قرآن بیشتر آمده است، زیرا در بیش از سى سوره بیش از صد بار به ماجراى موسى و فرعون و بنى اسرائیل اشاره شده است.ویژگى سرگذشت موسى نسبت به پیامبران دیگر این است که آنها بر ضد اقوام گمراه، قیام کردند، ولى موسى علاوه بر این در برابر حکومت خودکامهاى همچون دستگاه جبار فرعون قیام نمود.
ولى باید توجه داشت که در این قسمت از سرگذشت موسى، تنها یک گوشه را مىخوانیم گوشهاى که در عین کوچکى، پیام بزرگى براى همه انسانها دارد.
نخست آیه مىگوید: «ما موسى را با معجزاتى که در اختیار او قرار دادیم و منطقى قوى و نیرومند فرستادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ).
(آیه 97)- موسى را با آن معجزات کوبنده و آن منطق نیرومند «به سوى فرعون و ملأ او فرستادیم» (إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).
اما اطرافیان فرعون که با قیام موسى، منافع نامشروع خود را در خطر مىدیدند، حاضر نشدند در برابر او و معجزات و منطقش تسلیم گردند «لذا از فرمان فرعون پیروى کردند» (فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ).
«اما فرمان فرعون هرگز ضامن سعادت آنها و مایه رشد و نجات نبود» (وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ).
اعظم :
ایه 89: در این ایه دلسوزی یه پیامبر کاملا مشهوده
نمیگه با من دشمن نباشید به خاطر منافع شخصیش ، بلکه نگران اوناست که این دشمنی اونا را مستحق عذاب نکنه
ایه 89:
یادمون باشه این قصه های عدم پیروی مردمان پیشین از پیامبرشون و عذاب اونا قصه و داستان نیست و متعلق به زمان و مکان خاصی نیست
ما هم به دلیل دشمنی و عداوت با پیامبر و عدم پیروی از پیامبرمون لایق عذاب خواهیم بود .
ایه 90:
درسته در برخورد با مخالفان هشدار میدیم ولی راه بازگشت و اصلاح رو هم باز کنیم و بهشون نشون بدیم
ایه 92 :
به هیچ انگاشتن خدا
گاهی واقعا خداوند رو اندازه یه بجه یا حرف یه قوم و خویش هم قبول نداریم
از حرفها و حضور اونا حساب می بریم ولی اینکه خداوند می بینه مخالفتها و در راه حق نبودنهای ما رو هیچ برامون مهم نیست و بهش فکرم نمی کنیم
ایه 93:
حتی اگه کسی به حرفهای حق ادم توجه نکنه تازه برای ادم خط و نشون هم بکشن نباید باعث بشه که ادم تو راه حق شل بشه و کم بیاره (انی عامل)
ایه 94 :
خداوند ناجی و پشنیبان اهل ایمان هستش
ایه 94:
ابمان تنها راه نجات از قهر خداست
ایه 96 : هر کی میگه نماینده خداست باید معجزه و برهان داشته باشه
ایه 97 :
هر دستور و امری از جانب هر کی میخواد باشه اینکه ایا " رشد دهنده " هست یا نه
اونش مهمه
نه زور و قدرت دستور دهنده اش ( و ما امر فرعون برشید )
چقدر این نکته رو دوست داشتم
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
سوره هود
معصومه :
سرگذشت هایی که از پیامبران و قومشان تا به حال خواندیم انتهای مشترکی داشتند و ان هم عذاب بوده.
چرا؟
منظورم این است که وجه انذار این سرگذشت ها خیلی پررنگ تر از وجه تبشیر است.
کمتر از مومنینی که به پیامبران وفادار ماندند صحبت شده.
سرنوشت این مومنین بعد از مشقتهایی که بخاطر ایمانشان کشیدند , اصلا تصویر نشده.
مگر ممکن است کل قوم یک پیامبر همه عذاب شده باشند؟
مریم :
فکر میکنم یه دلیلش این میتونه باشه که کشش انسان به سمت گناه بیشتره
درواقع چون لذت های ظاهری وسطحی در دسترس تر هستن وهمین لذت ها سرکشی و طغیان نفس رو باعث میشن خدا در قران بیشتر روی انذار تاکید کرده
معصومه :
ایا واقعا خداوند در قران بیشتر انذار کرده تا تبشیر؟
مریم :
Porsemanequran.com/node/23125
تعداد ایات تهدید و بشارت
هرچند پاسخ این پرسش نیاز به تحقیق گسترده و دقیق دارد، لیکن به صورت فشرده میگوئیم:
الف: تعداد موارد انذار و تبشیر در قرآن
واژة تبشیر با مشتقاتش (بشّر، مبشرات، ابشر، استبشر و ...) 84 مرتبه در قرآن آمده، که به دو معنا بهکار رفته است، یکی تشویق و خبر خوش، دیگری تهدید به عذاب مانند: فبشّرهم بعذاب الیم، (آلعمران/21 ،توبه/34، جاثیه/8 و انشقاق/24 ) و واژة انذار با مشتقاتش 125 مورد در قرآن به معنای تهدید بهکار رفته است
http://libmatquran.com/news/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1+%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9%D8%A7%D8%AA/313912/%D8%A7%D9%86%D8%B0%D8%A7%D8%B1+%D9%88+%D8%AA%D8%A8%D8%B4%D9%8A%D8%B1+%D8%AF%D8%B1+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86
اعظم :
توضیحات جامع بشارت و تنذیر رو مریم جان طی چند لینک فرستادن
.....
من یه توضیح کوتاه فقط بدم
سوره هود ، سوره خاصی هستش یه جورایی به صورت اجمالی سرگذشت چند قوم و علت سقوط اونا که همون نافرمانی از پیامبر و عدم تسلیم در برابر فرمان خداوند هستش بوده
مرور کاملا اجمالیست
جتی داستان حضرت موسی که خیلی جاها مبسوطش رو گفته در اینجا کاملا اشاره اجمالی شده
مثل اینکه ما در یه کتاب تاریخ دوره راهنمایی پشت سر هم سلسله ها رو میگیم و تهش میگیم فلان شد که سلسله منقرض شد .
یعنی اصل در گفتن این سرگذشتهای اجمالی در ابن سوره علت سقوط و عذاب اقوامه مختلفه
مضافا بر اینکه در سرنوشت هر قوم حساب اهل هدایت و مومنین رو جدا کرده
یادمون باشه تا وقتی انسان زنده است در معرض امتحانه و ممکنه تا یه جایی تو خط ایمان باشه ولی تو یه امتحان دیگه کله پا شه
مثل قوم نوح که اهل ایمانش تو دورانهای مختلف ریزش کردن
یا قوم موسی که در طی ازمایشهای مختلف هی از دور خارج شدن
یعنی اینجور نیست که بگیم اهل کفر عذاب شدن
مومن ها هم رفتن با خوبی و خوشی به زندگی ادامه دادن تا مردن .....
در ثانی اونچه در دنیای اهل ایمان اتفاق می افته همیشه ظهور و بروز مادی نداره
یعنی اینکه ببینیم اینا چه خوب دارن زندگی میکنن و همه چی رو به راهه
ساید اصلا زندگیشون از دید اهل دنیا اش دهن سوزی نباشه
ولی اونچه از معنویت بین اونا رایحه و در قلوبشون جریان داره به خصوص" سکینه و ارامش" شون که هدف اصلی همه ادمها در همه " داشتن ها " و " دویدن و دست و پا زدن برای داشتنها " هست در زندگی اونا جریان داره
این مخالف با تاثیرات مادی و ظاهری ایمان که ممکنه در غالب نعمت های مادی باشه نیست ها
ولی مومن افق دیدش و نگاهش به نعمتها جور دیگه ایه همونها رو هم اسباب ازمایش می دونه
یعنی اون نعمتها هرگز اون " خوش" ی به معنی "بیخیالی و خوبه که همه چیزای سخت تموم شد " در دیدش نیست .
کمااینکه حتی در عصر ظهور هم بالاترین و زیباترین چیزها بیش از نعمات مادی
ارامش ، تجلی اخلاق به معنای کاملش در همه ادمها ، کوتاه شدن سقف ارزوهای مادی ، خیر خواهی به معنای تامش برای دیگران ، تنیده شدن دامهای خودپرستی ادمها و دیگر دوستیشون و اسارت از بند شهوات نفس هستش
که لذتش رو فقط ادمایی میفهمن الان که "درد نفس پرستی و اسارت در دام خودخواهی" رو با گوشت و خون چشیده باشن
و این هم برای کسانیست که مبارزه با نفس رو در پلکانهای کوچک و پایین رشد تا بالای اوج تجربه کرده باشن
ببخشین توضیح چنان کوناه هم نشد .
اشاره به نجات اهل ایمان قوم نوح در ایه 48این سوره 👆
اشاره به نجات اهل ایمان قوم هود در ایه 58این سوره 👆
اشاره به نجات اهل ایمان قوم ثمود در ایه66 این سوره 👆
اشاره به نجات اهل ایمان قوم لوط در ایه 81این سوره 👆
اشاره به نجات اهل ایمان قوم شعیب در ایه 94 این سوره 👆
چه بخوایم چه نخوایم در همه ادوار تاریخ تا زمان ما پیروان حق کم بودن خیلی کم . خیلی .آیا 313 عدد زیادی هستش