قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۲ ب.ظ

231 . صفحه 231


سیزدهم مرداد :


نفیسه :


(آیه 82)- سرانجام لحظه عذاب فرا رسید و به انتظار لوط پیامبر پایان داد، همان گونه که قرآن مى‏گوید: «هنگامى که فرمان ما فرا رسید آن سرزمین را زیر و رو کردیم، و بارانى از سنگ، از گلهاى متحجر متراکم بر روى هم، بر سر آنها فرو ریختیم» (فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ).

اینها که همه چیز را وارونه کرده بودند! باید شهرشان هم واژگونه شود! نه فقط زیر و رو شود که بارانى از سنگ، آخرین آثار حیات را در آنجا در هم بکوبد.
بنابراین هر گروه منحرف و ملت ستم پیشه‏اى چنین سرنوشتى در انتظار اوست گاهى زیر باران سنگریزه‏ها و گاهى زیر ضربات بمبهاى آتش‏زا و زمانى زیر فشارهاى اختلافات کشنده اجتماعى،و بالاخره هر کدام به شکلى و به صورتى.


(آیه 83)- ولى این سنگها، سنگهاى معمولى نبودند بلکه «سنگهایى بودند نشاندار، نزد پروردگار تو» (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ).
اما تصور نکنید که این سنگها مخصوص قوم لوط بودند «آنها از هیچ قوم و جمعیت و گروه ستمکار و ظالمى دور نیستند» (وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ).
این قوم منحرف هم بر خویش ستم کردند و هم بر جامعه‏شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند و هم ایمان و اخلاق انسانى را.
تحریم همجنس گرایى- همجنس گرایى چه در مردان باشد و چه در زنان در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو داراى حد شرعى است.
روایاتى که در مذمت همجنس گرایى از پیشوایان اسلام نقل شده آنقدر زیاد و تکان دهنده است که با مطالعه آن هر کس احساس مى‏کند که زشتى این گناه به اندازه‏اى است که کمتر گناهى در پایه آن قرار دارد.
از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس با نوجوانى آمیزش جنسى کند روز قیامت ناپاک وارد محشر مى‏شود، آن چنان که تمام آبهاى جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب مى‏کند و از رحمت خویش دور مى‏دارد و دوزخ را براى او آماده ساخته است و چه بد جایگاهى است» ...سپس فرمود: «هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند عرش خداوند به لرزه در مى‏آید».


(آیه 84)- مدین سرزمین شعیب: با پایان یافتن داستان عبرت انگیز قوم لوط نوبت به قوم «شعیب» و مردم «مدین» مى‏رسد همان جمعیتى که راه توحید را رها کردند و در سنگلاخ شرک و بت پرستى سرگردان شدند، نه تنها بت که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را مى‏پرستیدند، و به خاطر آن، کسب و تجارت با رونق خویش را آلوده به تقلب و کم فروشى و خلافکاریهاى دیگر مى‏کردند.
در آغاز مى‏گوید: «و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم» (وَ إِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً).کلمه «أَخاهُمْ» (برادرشان) به خاطر آن است که نهایت محبت پیامبران را به قوم خود بازگو کند.
«مدین» در مشرق «خلیج عقبه» قرار داشته و مردم آن از فرزندان اسماعیل بودند، و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشته‏اند.
این پیامبر این برادر دلسوز و مهربان همان گونه که شیوه همه پیامبران در آغاز دعوت بود نخست آنها را به اساسى‏ترین پایه‏هاى مذهب یعنى «توحید» دعوت کرد و «گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که جز او معبودى براى شما نیست» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).
آنگاه به یکى از مفاسد اقتصادى که از روح شرک و بت پرستى سر چشمه مى‏گیرد و در آن زمان در میان اهل «مدین» سخت رایج بود اشاره کرده و گفت: «به هنگام خرید و فروش، پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید» (وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ).
این پیامبر بزرگ پس از این دستور بلافاصله اشاره به دو علت براى آن مى‏کند:

نخست مى‏گوید: قبول این اندرز سبب مى‏شود که درهاى خیرات به روى شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت، پایین آمدن سطح قیمتها، آرامش جامعه، خلاصه «من خیرخواه شما هستم» (إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ). و مطمئنم که این اندرز نیز سر چشمه خیر و برکت براى جامعه شما خواهد بود.
این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که شعیب مى‏گوید: «من شما را داراى نعمت فراوان و خیر کثیرى مى‏بینم» بنابراین دلیلى ندارد حقوق مردم را ضایع کنید.
دیگر این که: «من از آن مى‏ترسم که (اصرار بر شرک و کفران نعمت و کم فروشى) عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد» (وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ).


(آیه 85)- این آیه مجددا روى نظام اقتصادى آنها تأکید مى‏کند و اگر قبلا شعیب قوم خود را از کم فروشى نهى کرده بود در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم کرده، مى‏گوید: «و اى قوم من! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا کنید» قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ).
و این اصل یعنى «اقامه قسط و عدل» و دادن حق هر کس به او باید بر سراسر جامعه شما حکومت کند.
سپس قدم از آن فراتر نهاده، مى‏گوید: «و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب نگذارید، و از حق آنان نکاهید» (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ).
در پایان آیه باز هم از این فراتر رفته، مى‏گوید: «و در روى زمین به فساد نکوشید» (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
دو آیه فوق این واقعیت را به خوبى منعکس مى‏کند که بعد از مسأله اعتقاد به توحید، یک اقتصاد سالم از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است، و نیز نشان مى‏دهد که به هم ریختگى نظام اقتصادى سر چشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود.


(آیه 86)- سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش ثروت- ثروتى که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران به دست آید- سبب بى‏نیازى شما نخواهد بود، بلکه «سرمایه حلالى که براى شما باقى مى‏ماند (هر چند کم و اندک باشد) اگر ایمان به خدا و دستوراتش داشته باشید بهتر است» (بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
سپس گفت: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود که گفتم «و من مسؤول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم» (وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ).
نکته: بارها گفته‏ایم آیات قرآن هر چند در مورد خاصى نازل شده باشد مفاهیم جامعى دارد که مى‏تواند در اعصار و قرون بعد بر مصداقهاى کلى‏تر و وسیع‏تر، تطبیق شود.
لذا در آیه مورد بحث، گرچه مخاطب قوم شعیبند، و منظور از «بَقِیَّتُ اللَّهِ» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بَقِیَّتُ اللَّهِ» محسوب مى‏شود.
و از آنجا که مهدى موعود (عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است یکى از روشنترین مصادیق «بقیة اللّه» مى‏باشد و از همه به این لقب شایسته‏تر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است و در روایات متعددى به آن اشاره شده است.


(آیه 87)- منطق بى‏اساس لجوجان: اکنون ببینیم این قوم لجوج در برابر این نداى مصلح آسمانى چه عکس العملى نشان داد.
آنها که بتها را آثار نیاکان و نشانه اصالت فرهنگ خویش مى‏پنداشتند و از کم فروشى و تقلب در معامله سود کلانى مى‏بردند، در برابر شعیب چنین «گفتند: اى شعیب! آیا این نمازت به تو دستور مى‏دهد که ما آنچه را پدرانمان مى‏پرستیدند ترک گوییم»؟! (قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا).
«و یا (آزادى خود را در اموال خویش از دست دهیم و) نتوانیم به دلخواه‏مان در اموالمان تصرف کنیم»؟ (أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا).
قوم شعیب گرفتار این اشتباه بودند که هیچ کس نمى‏تواند کمترین محدودیتى براى تصرف در اموال نسبت به مالکین قائل شود در حالى که همیشه امور مالى باید تحت ضوابط صحیح و حساب شده‏اى که پیامبران الهى بر مردم عرضه کرده‏اند قرار گیرد و گر نه جامعه به تباهى خواهد کشید.
«تو که آدم بردبار، پرحوصله و فهمیده‏اى»، از تو چنین سخنانى بعید است! (إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ).
شاید آنها فکر مى‏کردند نماز، این حرکات و اذکار چه اثرى مى‏تواند داشته باشد در حالى که اگر آنها درست اندیشه مى‏کردند، این واقعیت را درمى‏یافتند که نماز حس مسؤولیت و تقوا و پرهیزکارى و خداترسى و حق شناسى را در انسان زنده مى‏کند، او را به یاد خدا و به یاد دادگاه عدل او مى‏اندازد.
و به همین دلیل او را از شرک و بت پرستى و تقلید کورکورانه نیاکان و از کم فروشى و انواع تقلب باز مى‏دارد.


(آیه 88)- اما شعیب در پاسخ آنها که سخنانش را حمل بر سفاهت و دلیل بر بى‏خردى گرفته بودند «گفت: اى قوم من! (اى گروهى که شما از منید و من هم از شما، و آنچه را براى خود دوست مى‏دارم براى شما هم مى‏خواهم) هرگاه من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم و رزق و موهبت خوبى به من داده باشد» آیا مى‏توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟ (قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً).
سپس این پیامبر بزرگ اضافه مى‏کند: «من هرگز نمى‏خواهم چیزى که شما را از آن باز مى‏دارم، خودم مرتکب شوم»! (وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى‏ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ).
به شما بگویم کم فروشى نکنید و تقلب و غش در معامله روا مدارید، اما خودم با انجام این اعمال ثروتى بیندوزم و یا شما را از پرستش بتها منع کنم اما خود در برابر آنها سر تعظیم فرود آورم، نه هرگز چنین نیست.
سرانجام به آنها مى‏گوید: «من یک هدف بیشتر ندارم و آن اصلاح شما و جامعه شماست تا آنجا که در قدرت دارم» (إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ).
اصلاح عقیده، اصلاح اخلاق، اصلاح عمل و اصلاح روابط و نظامات اجتماعى.
و براى رسیدن به این هدف «تنها از خدا توفیق مى‏طلبم» (وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ).
و به همین دلیل براى انجام رسالت خود، و رسیدن به این هدف بزرگ «تنها بر او تکیه مى‏کنم و در همه چیز به او باز مى‏گردم» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ).
براى حل مشکلات، با تکیه بر یارى او تلاش مى‏کنم، و براى تحمل شداید این راه، به او باز مى‏گردم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی