230 . صفحه 230
دوازدهم مرداد :
نفیسه :
(آیه 72)- همسر ابراهیم «ساره» که با توجه به سن زیاد خود و همسرش سخت از دارا شدن فرزند مأیوس و نومید بود،بعد از شنیدن خبر بچه دارشدنشان با لحن بسیار تعجب آمیزى «فریاد کشید که اى واى بر من! آیا من فرزند مىآورم در حالى که پیرزنم، و شوهرم نیز پیر است، این مسأله بسیار عجیبى است»!؟ (قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ).
(آیه 73)- به هر حال رسولان پروردگار فورا او را از این تعجب در آوردند، و سوابق نعمتهاى فوق العاده الهى را بر این خانواده و نجات معجز آسایشان را از چنگال حوادث یادآور شدند و به او «گفتند: آیا از فرمان خداوند تعجب مىکنى»؟
(قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ).
در حالى که «رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت بوده و هست» (رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ).
همان خدایى که ابراهیم را از چنگال نمرود ستمگر رهایى بخشید، و در دل آتش سالم نگاه داشت.
این رحمت و برکت الهى تنها آن روز و آن زمان نبود بلکه در این خاندان همچنان ادامه داشته و دارد، چه برکتى بالاتر از وجود پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و امامان معصوم که در این خاندان آشکار شدهاند.
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر، فرشتگان گفتند: «او (خدایى است) که حمید و مجید است» (إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ).
(آیه 74)- «هنگامى که وحشت ابراهیم از آنها، زائل شد، و از طرفى بشارت فرزند و جانشین برومندى به او دادند، فورا به فکر قوم لوط (که آن رسولان مأمور نابودى آنها بودند) افتاد و شروع به مجادله و گفتگو در این باره با آنها کرد» (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ).
در اینجا این سؤال پیش مىآید که چرا ابراهیم درباره یک قوم آلوده گنهکار به گفتگو برخاسته و با رسولان پروردگار که مأموریت آنها به فرمان خداست به مجادله پرداخته است. در حالى که این کار از شأن یک پیامبر، آن هم پیامبرى به عظمت ابراهیم دور است.
(آیه 75)- لذا قرآن بلافاصله مىگوید: «ابراهیم، بردبار، بسیار مهربان، و متوکل بر خدا و بازگشت کننده به سوى او بود» (إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ).
در واقع با این سه وصف، پاسخ سر بسته و کوتاهى به این سؤال داده شده است که: مجادله او مجادله ممدوحى بوده است، و این به خاطر آن است که براى ابراهیم روشن نبود که فرمان عذاب بطور قطع از ناحیه خداوند صادر شده، و احتمال بیدار شدن درباره آنها مىرود، و به همین دلیل هنوز جایى براى شفاعت وجود دارد.
(آیه 76)- در این آیه مىفرماید: «رسولان به زودى به ابراهیم گفتند: اى ابراهیم! از این پیشنهاد صرف نظر کن» و شفاعت را کنار بگذار که جاى آن نیست (یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا).
«چرا که فرمان حتمى پروردگارت فرا رسیده» (إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ).
«و عذاب خداوند بدون گفتگو به سراغ آنها خواهد آمد» (وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ).
(آیه 77)- زندگى ننگین قوم لوط: در آیات سوره اعراف، اشاره به گوشهاى از سرنوشت قوم لوط شده، و تفسیر آن را در آنجا دیدیم، اما در اینجا به تناسب شرح داستانهاى پیامبران و اقوام آنها، و به تناسب پیوندى که آیات گذشته با سرگذشت لوط و قومش داشت پرده از روى قسمت دیگرى از زندگانى این قوم منحرف و گمراه بر مىدارد، تا هدف اصلى را که نجات و سعادت کل جامعه انسان است از زاویه دیگرى تعقیب کند.
نخست مىگوید: «و هنگامى که رسولان ما به سراغ لوط آمدند او بسیار از آمدن آنها ناراحت شد و فکر و روحش پراکنده گشت و غم و اندوه تمام وجودش را فراگرفت» (وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً).
در روایات و تفاسیر اسلامى آمده است که لوط در آن هنگام در مزرعه خود کار مىکرد ناگهان، عدهاى از جوانان زیبا را دید که به سراغ او مىآیند و مایلند میهمان او باشند، علاقه او به پذیرایى از میهمان از یک سو، و توجه به این واقعیت که حضور این جوانان زیبا، در شهرى که غرق آلودگى انحراف جنسى است، موجب انواع دردسر و احتمالا آبروریزى است، او را سخت در فشار قرار داد.
این مسائل به صورت افکارى جانفرسا از مغز او عبور کرد، و آهسته با خود «گفت: امروز روز سخت و وحشتناکى است» (وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ).
در پارهاى از روایات آمده که لوط آنقدر میهمانهاى خود را معطل کرد تا شب فرا رسید شاید دور از چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ حیثیت و آبرو از آنان پذیرایى کند.
ولى چه مىتوان کرد. وقتى که انسان دشمنش در درون خانهاش باشد!
همسر لوط که زن بىایمانى بود و به این قوم گنهکار کمک مىکرد، از ورود این میهمانان جوان و زیبا آگاه شد بر فراز بام رفت. نخست از طریق کف زدن، و سپس با روشن کردن آتش و برخاستن دود،گروهى از این قوم منحرف را آگاه کرد که طعمه چربى به دام افتاده!
(آیه 78)- در اینجا قرآن مىگوید: «قوم با سرعت و حرص و ولع براى رسیدن به مقصد خود به سوى لوط آمدند» (وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ).
همان قوم و گروهى که صفحات زندگانیشان سیاه و آلوده به ننگ بود «و قبلا اعمال زشت و بدى انجام مىدادند» (وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ).
لوط در این هنگام حق داشت بر خود بلرزد و از شدت ناراحتى فریاد بکشد و به آنها «گفت: اى قوم من! اینها دختران منند (و من حتى حاضرم دختران خودم را به عقد شما درآورم اینها) براى شما پاکیزهترند» (قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ).
بیایید «و از خدا بترسید، آبروى مرا نبرید، و با قصد سوء در مورد میهمانانم مرا رسوا مسازید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی).
اى واى «مگر در میان شما یک انسان رشید و عاقل و شایسته وجود ندارد» که شما را از این اعمال ننگین و بىشرمانه باز دارد (أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ).
این سخن «لوط» این حقیقت را بازگو مىکند که حتى وجود یک مرد رشید در میان یک قوم و قبیله براى جلوگیرى از اعمال ننگینشان کافى است یعنى، اگر یک انسان عاقل و صاحب رشد فکرى در میان شما بود هرگز به سوى خانه من به قصد تجاوز به میهمانانم نمىآمدید.
(آیه 79)- ولى این قوم تبهکار در برابر این همه بزرگوارى لوط پیامبر بىشرمانه پاسخ «گفتند: تو خود به خوبى مىدانى که ما را در دختران تو حقى نیست» (قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ).
«و تو مسلما مىدانى ما چه چیز مىخواهیم»! (وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ).
(آیه 80)- در اینجا بود که پیامبر بزرگوار چنان خود را در محاصره حادثه دید و ناراحت شد که فریاد زده «گفت: (افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى در خود داشتم» تا از میهمانهایم دفاع کنم و شما خیره سران را در هم بکوبم (قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً).
«یا تکیه گاه و پشتیبان محکمى (از قوم و عشیره و پیروان و هم پیمانهاى قوى و نیرومند) در اختیار من بود» تا با کمک آنها بر شما منحرفان چیره شوم (أَوْ آوِی إِلى رُکْنٍ شَدِیدٍ).
(آیه 81)- پایان زندگى این گروه ستمکار: سرانجام هنگامى که رسولان پروردگار نگرانى شدید لوط را مشاهده کردند که در چه عذاب و شکنجه روحى گرفتار است، پرده از روى اسرار کار خود برداشتند و به او «گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توایم (نگران مباش، و بدان که) آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد»! (قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ).
این آگاهى لوط از وضع میهمانان و مأموریتشان همچون آب سردى بود که بر قلب سوخته این پیامبر بزرگ ریخته شد و فهمید دوران اندوه و غم در شرف پایان است و زمان شادى و نجات از چنگال این قوم ننگین حیوان صفت فرا رسیده است! میهمانان بلافاصله این دستور را به لوط دادند که:«تو همین امشب در دل تاریکى خانوادهات را با خود بردار و از این سرزمین بیرون شو» (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ).
ولى مواظب باشید که «هیچ یک از شما به پشت سرش نگاه نکند» (وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ).
«تنها کسى که از این دستور تخلف خواهد کرد و به همان بلایى که به قوم گناهکار مىرسد گرفتار خواهد شد همسر معصیت کار توست» (إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ).
سرانجام آخرین سخن را به لوط گفتند که: «لحظه نزول عذاب و میعاد آنها صبح است» و با نخستین شعاع صبحگاهى زندگى این قوم غروب خواهد کرد (إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ).
اکنون برخیزید و هر چه زودتر شهر را ترک گویید «مگر صبح نزدیک نیست» (أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ).
اعظم :
ایه 72:
همیشه اسباب و علت ظاهری کارساز نیست . خداوندی که می تواند با قوانین علت و معلولی کارها را انجام دهد برایش کاری ندارد خارج از این قوانین کار کند چون خودش خالق علتها و معلولها و این قانون است ( انا عجور . بعلی شیخا)
ایه 72 : همسر حضرت ابراهیم هم با فرشته ها هم سخن شد و این جایگاه خوب و بلند او را نشان می دهد
ایه 73:
فرزند صالح رحمت و برکت خداوند است ( رحمت االله و برکاته علیکم )
ایه 74:
فقط به فکر قوم و قبیله و خویش نباشیم (یجادلنا فی قوم لوط)
ایه 74:
حضرت ابراهیم و حضرت لوط دو پیامبر همزمان بودن
ایه 74:
نعمتها ما را از سرنوشت دیگرات غافل مسازد (حضرت ابراهیم با اینکه بشارت بزرگی دریافت کرد حواسش از سرنوشت قوم لوط پرت نشد )
ایه 75 :
برای اینکه نشان داده شود جدال حضرت ابراهیم که در ابه 75بود نشان از دلسوزی بوده نه مخالفت یا سرکشی
شخصیت حضرت ابراهیم ذکر شده است
ایه 76:
وقتی فرمان حتمی خداوند بیاید شفاعت پیامبر هم اثر نمی کند .
ایه 78 : ازدواج تنها راه دفع صحیح شهوت است
ایه 78:
حفظ مهمان از جمیع افات بر عهده میزبان است
ایه 80: طبق روایات حد لواط در صورت وجود شاهد و یا اثبات توسط اقرار ، اعدام است .
ایه 81: فامیل پیامبر بودن وسیله نجات نیست (الاامراتک )
ایه 81: وقتی یه نفر از یه خانواده دچار انحراف شد(همسر لوط) نباید خانواده اش هم به اتش وجود او بسوزن و کلا برچسب انحراف بخورن
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
آیه 81 سوره هود
مریم :
و
دیگه در مورد قوم لوط, اون زمان که فرشته ها اومدن خونه ی حضرت لوط و قوم
لوط دوان دوان خودشون رو رسوندن بو خونه ی حضرت, تا هتک حرمت کنن,بعدش چی
شد؟
یعنی همون لحظه بعد از انذار و ناراحتی حضرت نوح از اومدن قومش و بی
ادبی اون قوم,همون لحظه حضرت بااصحابش از اونجا رفت و اون قوم با فرشته ها
تنها موندن و همونجا کشتنشون؟!؟
چه اتفاقی اون لحظه افتاد؟!؟
این همیشه برام سوال بوده!!
نفیسه :
امام صادق (ع)فرمودند:وقتی قوم لوط بر لوط پیامبر غلبه کرده و وارد خانه او شدند جبرییل که یکی از آن چهار فرشته بود به لوط بانگ زد و گفت: ای لوط!بگذار داخل شوند.وقتی این قوم داخل منزل وی شدند، جبرییل انگشتش را به سوی آنان دراز کرد و چشمانشان از بین رفت واین همان چیزی است که خداوند فرمود:[فطمسنا اعینهم] (پس فروغ دیدگانشان را ستردیم).سوره قمر آیه37. بعد هم بقیه ماجرا.