قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ق.ظ

228 . صفحه 228


دهم مرداد :


نفیسه :



(آیه 54)- پس از سه جمله غیر منطقى که مشرکین در آیه قبل داشتند ، اضافه کردند: «ما (درباره تو) فقط مى‏گوییم: بعضى از خدایان ما به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده) اند» (إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ).
بدون شک هود- همان گونه که برنامه و وظیفه تمام پیامبران است- معجزه یا معجزاتى براى اثبات حقانیت خویش به آنها عرضه داشته بود، ولى آنها به خاطر کبر و غرورى که داشتند مانند سایر اقوام لجوج، معجزات را انکار کردند.
به هر حال هود مى‏باید پاسخى دندان شکن به این قوم گمراه و لجوج بدهد، پاسخى که هم آمیخته با منطق باشد، و هم از موضع قدرت ادا شود.
قرآن مى‏گوید: او در پاسخ آنها این چند جمله را بیان کرد:
«گفت: من خدا را به شهادت مى‏طلبم و همه شما نیز شاهد باشید که من از این بتها و خدایانتان بیزارم» (قالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ).
اشاره به این که اگر این بتها قدرتى دارند از آنها بخواهید مرا از میان بردارند، من که آشکارا به جنگ آنها برخاسته‏ام چرا مرا نابود نمى‏کنند؟!



(آیه 55)- سپس اضافه مى‏کند: نه فقط کارى از آنها ساخته نیست، شما هم با این انبوه جمعیتتان قادر بر چیزى نیستید، «از آنچه غیر او (مى‏پرستید) حال که چنین است همگى دست به دست هم بدهید و هر نقشه‏اى را مى‏توانید بر ضد من بکشید و لحظه‏اى مرا مهلت ندهید» اما بدانید کارى از دست شما ساخته نیست (مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ).



(آیه 56)- چرا من انبوه جمعیت را به هیچ مى‏شمرم؟ و چرا کمترین اعتنایى به قوت و قدرت شما ندارم؟ شمایى که تشنه خون من هستید و همه گونه قدرت دارید. براى این که من پشتیبانى دارم که قدرتش فوق قدرتها است «من توکل بر خدایى کردم که پروردگار من و شماست» (إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ).
و بعد ادامه داد نه تنها شما، «هیچ جنبنده‏اى در جهان نیست مگر این که در قبضه قدرت و فرمان خداست» و تا او نخواهد کارى از آنان ساخته نیست (ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها).
ولى این را نیز بدانید خداى من از آن قدرتمندانى نیست که قدرتش موجب خودکامگى و هوسبازى گردد و آن را در غیر حق به کار برد، بلکه «پروردگار من همواره بر صراط مستقیم و جاده عدل و داد مى‏باشد» و کارى بر خلاف حکمت و صواب انجام نمى‏دهد (إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).



(آیه 57)- سرانجام «هود» در آخرین سخن به آنها چنین مى‏گوید: «اگر شما از راه حق روى برتابید (به من زیانى نمى‏رسد) چرا که من رسالت خویش را به شما ابلاغ کردم» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ).
اشاره به این که گمان نکنید اگر دعوت من پذیرفته نشود براى من شکست است، من انجام وظیفه کردم، انجام وظیفه، پیروزى است.
سپس همان گونه که بت پرستان او را تهدید کرده بودند، او به طرز شدیدترى آنها را به مجازات الهى تهدید مى‏کند و مى‏گوید: اگر شما دعوت حق را نپذیرید «خداوند به زودى (شما را نابود کرده و) گروه دیگرى را جانشین شما مى‏کند و هیچ گونه زیانى به او نمى‏رسانید» (وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَیْئاً).
این قانون خلقت است، که هرگاه مردمى لیاقت پذیرا شدن نعمت هدایت و یا نعمتهاى دیگر پروردگار را نداشته باشند، آنها را از میان برمى‏دارد و گروهى لایق به جاى آنان مى‏نشاند.
این را هم بدانید که: «پروردگار من حافظ همه چیز و نگاهدارنده هرگونه حساب است» (إِنَّ رَبِّی عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَفِیظٌ).
نه فرصت از دست او مى‏رود، نه موقعیت را فراموش مى‏کند، نه پیامبران و دوستان خود را به دست نسیان مى‏سپارد، بلکه همه چیز را مى‏داند و بر هر چیز مسلط است.



(آیه 58)- لعن و نفرین ابدى بر این قوم ستمگر! در آخرین قسمت از آیات مربوط به سرگذشت قوم عاد و پیامبرشان هود، به مجازات دردناک این سرکشان اشاره کرده، نخست مى‏گوید:«و هنگامى که فرمان ما (دایر به مجازاتشان فرا رسید) هود و کسانى را که با او ایمان آورده بودند به خاطر رحمت و لطف خاصى که به آنان داشتیم رهایى بخشید» (وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا).
و باز براى تأکید بیشتر مى‏فرماید: «و ما این قوم با ایمان را از عذاب شدید و غلیظ رهایى بخشیدیم» (وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ).



(آیه 59)- در این آیه گناهان قوم عاد را در سه موضوع خلاصه مى‏کند نخست مى‏فرماید: «و این قوم عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند» و با لجاجت، هرگونه دلیل و مدرک روشنى را بر صدق دعوت پیامبرشان منکر شدند (وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ).
دیگر این که: آنها از نظر عمل نیز «به عصیان و سرکشى در برابر پیامبران برخاستند» (وَ عَصَوْا رُسُلَهُ).
سومین گناهشان این بود که فرمان خدا را رها کرده «و از فرمان هر جبّار عنیدى پیروى مى‏کردند» (وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ).
چه گناهى از این گناهان بالاتر، ترک ایمان، مخالفت پیامبران و گردن نهادن به فرمان جباران عنید.
«جبّار» به کسى مى‏گویند که از روى خشم و غضب مى‏زند و مى‏کشد و نابود مى‏کند، و پیرو فرمان عقل نیست و «عَنِیدٍ» کسى است که با حق و حقیقت،فوق العاده مخالف است و هیچ گاه زیر بار حق نمى‏رود.
این دو صفت، صفت بارز طاغوتها و مستکبران هر عصر و زمان است، که هرگز گوششان بدهکار حرف حق نیست، و با هر کس مخالف شدند با قساوت و بى‏رحمى، شکنجه مى‏کنند و مى‏کوبند و از میان مى‏برند.



(آیه 60)- در این آیه که داستان هود و قوم عاد در آن پایان مى‏گیرد، نتیجه اعمال زشت و نادرست آنها را چنین بیان مى‏کند: «آنها به خاطر اعمالشان در این دنیا مورد لعن و نفرین واقع شدند، و بعد از مرگشان جز نام بد و تاریخ ننگین از آنها باقى نماند» (وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً).
و در روز رستاخیز گفته مى‏شود: «بدانید که قوم عاد پروردگارشان را انکار کردند» (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ عاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ).
«دور باد عاد، قوم هود از رحمت پروردگار» (أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ).
با این که کلمه «عاد» براى معرفى این گروه کافى است در آیه فوق بعد از ذکر عاد، قوم هود نیز ذکر شده است که هم تأکید را مى‏رساند و هم اشاره به این است که این گروه همان کسانى هستند که پیامبر دلسوزشان هود را آن همه ناراحت و متهم ساختند، و به همین جهت از رحمت خداوند دورند.



(آیه 61)- آغاز سرگذشت قوم ثمود: سرگذشت قوم عاد با تمام درسهاى عبرت انگیزش بطور فشرده پایان یافت و اکنون نوبت قوم ثمود است، همان جمعیتى که طبق نقل تواریخ در سرزمین «وادى القرى» در میان مدینه و شام زندگى داشتند.
باز در اینجا مى‏بینیم که قرآن مجید هنگامى که سخن از پیامبر آنها «صالح» مى‏گوید به عنوان «برادر» از او یاد مى‏کند برادرى دلسوز و مهربان که جز خیرخواهى هدف دیگرى ندارد آیه شریفه مى‏فرماید: «ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم» (وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً).
«گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید که هیچ معبودى براى شما جز او نیست» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).
سپس براى تحریم حسن حق شناسى آنها به گوشه‏اى از نعمتهاى مهم پروردگار که سراسر وجودشان را فرا گرفته اشاره کرده، مى‏گوید: «او کسى است که شما را از زمین آفرید» (هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ).
پس از اشاره به نعمت آفرینش، نعمتهاى دیگرى را که در زمین قرار داده به این انسانهاى سرکش یادآورى مى‏کند: او کسى است که: «عمران و آبادى زمین را به شما سپرد و قدرت و وسائل آن را در اختیارتان قرار داد» (وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها).
قابل توجه این که قرآن نمى‏گوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه مى‏گوید عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به این که وسائل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد سازید و منابع آن را به دست آورید و بدون کار و کوشش سهمى ندارید.
«اکنون که چنین است، از گناهان خود توبه کنید و به سوى خدا بازگردید که پروردگار من به بندگان خود نزدیک است و درخواست آنها را اجابت مى‏کند»(فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ).



(آیه 62)- اکنون ببینیم مخالفان صالح در مقابل منطق زنده و حق طلبانه او چه پاسخى دادند؟
آنها براى نفوذ در صالح و یا لااقل خنثى کردن نفوذ سخنانش در توده مردم از یک عامل روانى استفاده کردند، و به تعبیر عامیانه خواستند هندوانه زیر بغلش بگذارند، و «گفتند: اى صالح! تو پیش از این مایه امید ما بودى» (قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا).
در مشکلات به تو پناه مى‏بردیم و از تو مشورت مى‏کردیم، و به عقل و هوش و درایت تو ایمان داشتیم، و در خیرخواهى و دلسوزى تو هرگز تردید به خود راه نمى‏دادیم.
اما متأسفانه امید ما را بر باد دادى، و با مخالفت با آیین بت پرستى و خدایان ما که راه و رسم نیاکان ما است و از افتخارات قوم ما محسوب مى‏شود نشان دادى که نه احترامى براى بزرگان قائلى، نه به عقل و هوش ما ایمان دارى، و نه مدافع سنتهاى ما هستى.
«راستى تو مى‏خواهى ما را از پرستش آنچه پدران ما مى‏پرستیدند نهى کنى»؟ (أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا).
«حقیقت این است ما نسبت به آیینى که تو به آن دعوت مى‏کنى (یعنى آیین یکتاپرستى) در شک و تردیدیم، و نسبت به آن بدبین نیز هستیم» (وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ).


اعظم :



امروز به جای نکته مختصری در مورد قوم عاد میذارم : 👇


حضرت هود(ع) یکی از انبیای الهی است که نام مبارکش هفت بار در سوره‌های اعراف، هود و شعراء آمده است، و یک سوره نیز به نام ایشان می‌باشد. هود(ع) از نوادگان حضرت نوح(ع) بوده و با هفت واسطه به آن‌حضرت می‌رسد.[1] وی در قیافه و قامت مانند حضرت آدم(ع) بود. سر و صورتی پر مو و چهره‌‎ای زیبا داشت.[2] دومین پیامبری است که بعد از حضرت نوح(ع) در برابر بت و بت‌پرستی قیام و مبارزه کرد.[3] ایشان را به این دلیل هود می‌گفتند که از گمراهی قومش نجات یافته و از طرف خداوند برای هدایت قومش انتخاب شده بود.[4]
حضرت هود در نگاه حضرت نوح(ع)
حضرت نوح(ع) هنگام رحلت، به پیروان خود چنین بشارت داد: «بعد از من غیبت طولانی رخ می‎‌دهد. در طول این مدت طاغوت‌‎هایی بر مردم حکومت می‌‎کنند و بر آنها ستم می‌‎نمایند، سرانجام خداوند آنها را به وسیله قائم بعد از من که نامش هود(ع) است نجات می‌‎دهد. هود رادمردی با وقار، صبور و خویشتن دار است. در ظاهر و باطن به من شباهت دارد و به زودی خداوند هنگام ظهور هود، دشمنان شما را با طوفان شدید به هلاکت می‌‎رساند».[5]
بعد از رحلت حضرت نوح(ع)، مؤمنان و پیروان او همواره در انتظار حضرت هود(ع) به سر می‌‎بردند،‌ تا این‌که به اذن خدا ظاهر شد و سرانجام دشمنان لجوج حق بر اثر طوفان کوبنده و شدید، به هلاکت رسیدند.[6]
رسالت حضرت هود (ع) و قوم عاد
قوم عاد[7]مردمی قوی و تنومند بودند و با دستان خویش کوه‌‌ها را می‌‌شکافتند. همچنین صاحب شهرهای آباد و خرم بودند.[8] محل سکونت این قوم در احقاف[9] بود. آنها قومی طغیانگر، شهوت پرست، گمراه و لجوج بودند و حاضر نبودند دست از کارهای خلاف خود بردارند و در برابر حق تسلیم شوند. هود (ع) قوم خود را به پرستش خدای یگانه دعوت می‌کرد، ولی آنها دعوتش را نمی‌پذیرفتند و به او نسبت دروغ می‌دادند.
رسالت حضرت هود(ع) در میان این قوم بت‌پرست، در سن چهل سالگی آغاز شد، تا امین رسالت و صاحب دعوت خدا باشد، شاید افکار گمراه آنان را به راه راست هدایت کند و فساد اخلاقی ایشان را بر طرف سازد.
هود بسیار آنها را نصیحت می‌کرد و دعوت خود را چنین آغاز کرد:
«ای قوم من! خدا را پرستش کنید، چرا که هیچ معبودی برای شما جز خدای یکتا نیست، شما در اعتقادی که به بت‌ها دارید در اشتباهید، و نسبت دروغ به خدا می‌‎دهید.
ای قوم من! من از شما پاداشی نمی‎‌خواهم، پاداش من فقط بر کسی است که مرا آفریده است، آیا نمی‌‎فهمید؟
ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا باران رحمتش را پی در پی بر شما بفرستد، و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید، روی از حق نتابید و گناه نکنید.
قوم هود گفتند: ای هود! تو دلیلی برای ما نیاورده‎‌ای و ما خدایان خود را به خاطر حرف تو رها نخواهیم کرد، و ما اصلاً به تو ایمان نمی‎‌آوریم، ما فقط در باره تو می‌‎گوییم؛ بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده و عقلت را ربوده‌‎اند.
هود گفت: من خدا را به گواهی می‌‎طلبم، شما نیز گواه باشید که من از آنچه شریک خدا قرار دهید بیزارم.
من در برابر شما هستم، هر چه می‌‎خواهید در مورد من نقشه بکشید و مرا تهدید کنید، ولی از دست شما کاری ساخته نیست، من بر «الله» که پروردگار من و شما است توکل کرده‌‎ام، هیچ جنبنده‌‎ای نیست، مگر این‌که او بر آن تسلط داشته باشد، اما سلطه‌‎ای براساس عدالت چرا که پروردگار من بر راه راست است. من رسالتی را که مأمور بودم به شما رساندم، پس اگر روی بگردانید، پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما می‌‎کند، و شما کمترین ضرری به او نمی‌‎رسانید، پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است».[10]
اما اقدامات هود(ع)هیچ تأثیری بر آنها نگذاشت و آنها تحقق وعده الهی که همان نزول عذاب بود، را درخواست کردند: «برای ما تفاوت نمی‌‎کند، ‌چه ما را اندرز بدهی یا ندهی. خود را بیهوده خسته نکن، روش ما همان روش پیشینیان است و از آن دست نمی‌‎کشیم، و این تهدیدهای تو، دروغ است و ما هرگز مجازات نمی‌‎شویم.[11]
همچنین به هود گفتند: آیا آمده‌‎ای که ما را (با دروغ‌هایت) از معبودهایمان بازگردانی؟ اگر راست می‌‎گویی عذابی را که به ما وعده داده‌‎ای بیاور.[12]
پس از آن‌که آنها از او سرپیچی کرده و دعوتش را اجابت نکردند مدت سه سال باران نبارید و این فقط هشداری بود مبنی بر این‌که عذاب نزدیک است.
هود از این فرصت استفاده کرد و مجدداً از آنها خواست که توبه کرده و به خدا ایمان بیاورند. گروهی از مردم به نزد او رفته و از او طلب دعا کردند. او نیز در حق آنها دعا کرد و مجدداً باران بر آنها نازل شد و سرسبزی و خرمی به سرزمینشان بازگشت.[13]
اما آنها همچنان به کفر خود ادامه دادند، به گونه‌ای که این بار اراده خدا بر این قرار گرفت که عذاب را بر آنها نازل نماید. حضرت هود فرمود: غضب پروردگارتان، شما را فراگرفته است، آیا با من در مورد نام‌هایی که شما و پدرانتان بر بتها نهاده‌‎اند، ستیز می‌‎کنید؟ در حالی‌که خداوند هیچ دلیلی در باره آن

نازل نکرده است؟ پس شما منتظر (شکست من) باشید و من نیز در انتظار عذاب شما خواهم بود.[14]
خداوند متعال باد بسیار شدیدی بر آنها نازک کرد که به مدت هفت شب و هشت روز بر آنها وزید و تمام آنها را نیست و نابود نموده و بدن‌هایشان را قطعه قطعه کرد، به طوری که حتی یکی از آنها نیز زنده نماند و فقط هود و اطرافیانش از این عذاب نجات یافتند.[15]
هود پس از این واقعه، به طرف حضرموت رفت و تا آخر عمر در آن سرزمین ماند. مدفن این پیغمبر خدا، در قبرستان وادی السلام در نجف می‌باشد.[16]
 
[1]. سلسله نسب او را چنین ذکر نموده‎اند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح».
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 11، ص 357، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج‏10، ص 44، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1374ش.
[4]. بحار الأنوار، ج 11، ص 357.
[5]. بحارالأنوار، ج 11، ص 363.
[6]. ر. ک: تعبیرات مختلف از یک واقعه در قرآن، پاسخ ۶۵۱۵.
[7]. به آنها قوم عاد می‌‎گفتند؛ زیرا جدّشان شخصی به نام «عاد بن عوص» بود.
[8]. در باره قوم عاد و ثمود و لوط پاسخ ۲۶۵۹۵ را مطالعه کنید.
[9]. بین یمن و عمّان، در جنوب عربستان است.
[10]. هود، 50 -56.
[11]. شعراء، 136 - 139.
[12]. احقاف، 22.
.[13] هود، 54؛ اعراف، 66.
.[14] اعراف، 65 - 71.
[15]. ر. ک: المیزان، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج‏10، ص 458.
[16]. در زیارتنامه حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده است: «ألَسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى جارَیْکَ هُودٍ وَ صالحٍ»؛ سلام بر تو و بر دو همسایه ات حضرت هود و حضرت صالح. «السّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى ضَجیعَیْکَ آدمَ وَ نُوحٍ»؛ سلام بر تو و بر حضرت آدم و نوح(ع) که در کنار تو آرمیده‌اند. بحارالأنوار، ج 53، ص 271؛ ج 197، ص 286.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی