227 . صفحه 227
نهم مرداد :
نفیسه :
(آیه 46)- در آیه قبل دیدیم وقتی نوح فرزند خود را در حال غرق شدن دید صدا زد خدایا فرزندم از اهل من است و تو وعده کردی خاندان من را نجات دهی.اما بلافاصله پاسخ شنید، پاسخى تکان دهنده و روشنگر از یک واقعیت بزرگ، واقعیتى که پیوند مکتبى را مافوق پیوند نسبى و خویشاوندى قرار مىدهد.
«خداوند گفت: اى نوح! او از اهل تو نیست»! (قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ).
«بلکه او عملى است غیر صالح» (إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ).
فرد ناشایستهاى است که بر اثر بریدن پیوند مکتبیش از تو، پیوند خانوادهگیش به چیزى شمرده نمىشود.
«حال که چنین است، چیزى را که به آن علم ندارى از من تقاضا مکن» (فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ). «من به تو موعظه مىکنم تا از جاهلان نباشى» (إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ).
از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام نقل شده که روزى از دوستان خود پرسید:
مردم این آیه را چگونه تفسیر مىکنند «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» یکى از حاضران عرض کرد بعضى معتقدند که معنى آن این است که فرزند نوح (کنعان) فرزند حقیقى او نبود. امام فرمود: «نه چنین نیست، او به راستى فرزند نوح بود، اما هنگامى که گناه کرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت خداوند فرزندى او را نفى کرد، همچنین کسانى که از ما باشند ولى اطاعت خدا نکنند، از ما نیستند».
(آیه 47)- به هر حال نوح دریافت که این تقاضا از پیشگاه پروردگار درست نبوده است و هرگز نباید نجات چنین فرزندى را مشمول وعده الهى دائر بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار کرد و گفت: پروردگارا! من به تو پناه مىبرم از اینکه چیزى از تو بخواهم که به آن آگاهى ندارم» (قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ).
«و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از زیانکاران خواهم بود»
(وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ).
(آیه 48)- نوح به سلامت فرود آمد! در این آیه اشاره به فرود آمدن نوح از کشتى و تجدید حیات و زندگى عادى بر روى زمین شده است.
نخست مىگوید: «به نوح خطاب شد که اى نوح! به سلامت و با برکت از ناحیه ما بر تو و بر آنها که با تواند فرود آى» (قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ).
بدون شک «طوفان» همه آثار حیات را در هم کوبیده بود، و طبعا زمینهاى آباد، مراتع سرسبز و باغهاى خرم، همگى ویران شده بودند، و در این هنگام بیم آن مىرفت که نوح و یارانش از نظر «زندگى» و «تغذیه» در مضیقه شدید قرار گیرند، اما خداوند به این گروه مؤمنان اطمینان داد که درهاى برکات الهى به روى شما گشوده خواهد شد و از نظر زندگى هیچ گونه نگرانى به خود راه ندهید که محیطى «سالم» و پربرکت براى شما فراهم است.
سپس اضافه مىکند: با این همه باز در آینده از نسل همین مؤمنان «امتهایى به وجود مىآیند که انواع نعمتها را به آنها مىبخشیم (ولى آنها در غرور و غفلت فرو مىروند) سپس عذاب دردناکى از سوى ما به آنها مىرسد» (وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ).
(آیه 49)- در این آیه که با آن داستان نوح در این سوره پایان مىگیرد، یک اشاره کلى به تمام آنچه گذشت مىکند و مىفرماید: «اینها همه از اخبار غیب است که به تو (اى پیامبر) وحى مىکنیم» (تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ).
«هیچ گاه نه تو و نه قوم تو قبل از این از آن آگاهى نداشتید» (ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا).
با توجه به آنچه درباره نوح به تو وحى شد و آن همه مشکلاتى که نوح در دعوتش با آن رو برو بود، و با این حال استقامت ورزید «تو هم صبر و استقامت کن، چرا که سرانجام پیروزى براى پرهیزکاران است» (فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ).
از این آیه استفاده مىشود که بر خلاف آنچه برخى مىپندارند، پیامبران از علم غیب آگاهى داشتند، منتها این آگاهى از طریق الهى و به مقدارى که خدا مىخواست بود، نه این که از پیش خود چیزى بدانند.
در اینجا داستان نوح را با تمام شگفتیها و عبرتهایش رها کرده و به سراغ پیامبر بزرگ دیگرى یعنى هود که این سوره به نام او نامیده شده است مىرویم.
(آیه 50)- بت شکن شجاع! نخست در مورد این ماجرا مىفرماید: «ما به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم» (وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً).
در اینجا از «هود» تعبیر به برادر مىکند، این تعبیر یا به خاطر آن است که عرب از تمام افراد قبیله تعبیر به برادر مىکند. و یا اشاره به این است که رفتار هود مانند سایر انبیاء با قوم خود کاملا برادرانه بود، نه در شکل یک امیر و فرمانده، و یا حتى یک پدر نسبت به فرزندان، بلکه همچون یک برادر در برابر برادران دیگر بدون هر گونه امتیاز و برترى جویى.
نخستین دعوت هود، همان دعوت تمام انبیاء بود، دعوت به سوى توحید و نفى هر گونه شرک: «هود به آنها گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ).
«چرا که هیچ اله و معبود شایستهاى جز او وجود ندارد» (ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).
«شما (در اعتقادى که به بتها دارید در اشتباهید و) فقط تهمت مىزنید» و بتها را شریک او مىخوانید (إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ).
این بتها نه شریک او هستند و نه منشأ خیر و شر، هیچ کارى از آنها ساخته نیست، چه افترا و تهمتى از این بالاتر که براى چنین موجودات بىارزشى این همه مقام قائل شوید.
(آیه 51)- سپس حضرت هود اضافه کرد: «اى قوم من! در دعوت خودم (هیچ گونه چشمداشتى از شما ندارم) هیچ گونه پاداشى از شما نمىخواهم» (یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً). تا گمان کنید فریاد و جوش و خروش من براى رسیدن به مال و مقام است، و یا شما به خاطر سنگینى بار پاداشى که مىخواهید براى من در نظر بگیرید تن به تسلیم ندهید.
«تنها اجر و پاداش من بر آن کسى است که مرا آفریده» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی). به من روح و جسم بخشیده و در همه چیز مدیون او هستم همان خالق و رازق من.
اصولا من اگر گامى براى هدایت و سعادت شما بر مىدارم به خاطر اطاعت فرمان اوست و بنابراین باید اجر و پاداش از او بخواهم نه از شما.
به علاوه مگر شما چیزى از خود دارید که به من بدهید هر چه شما دارید از ناحیه او است «آیا نمىفهمید»؟ (أَ فَلا تَعْقِلُونَ)
(آیه 52)- سرانجام براى تشویق آنها و استفاده از تمام وسائل ممکن براى بیدار ساختن روح حق طلبى این قوم گمراه، متوسل به بیان پاداشهاى مادى مشروط مىشود که خداوند در اختیار مؤمنان در این جهان مىگذارد، مىگوید: «اى قوم من! از خدا به خاطر گناهانتان طلب بخشش کنید» (وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ).
«سپس توبه کنید و به سوى او باز گردید» (ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ).
اگر شما چنین کنید «به آسمان فرمان مىدهد قطرههاى حیاتبخش باران را بر شما پىدرپى فرو فرستد» (یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً).
تا کشت و زرع و باغهاى شما به کم آبى و بى آبى تهدید نشوند و همواره سرسبز و خرم باشند. به علاوه در سایه ایمان و تقوا و پرهیز از گناه و بازگشت به سوى خدا «نیرویى بر نیروى شما مىافزاید» (وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ).
هرگز فکر نکنید که ایمان و تقوا از نیروى شما مىکاهد، نه هرگز.
بنابراین «از راه حق روى بر نتابید و در جاده گناه قدم مگذارید» (وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ).
توحید خمیر مایه دعوت همه پیامبران-
تاریخ انبیاء نشان مىدهد که همه آنها دعوت خود را از توحید و نفى شرکت و هرگونه بت پرستى آغاز کردند، و در واقع هیچ اصلاحى در جوامع انسانى بدون این دعوت میسر نیست، چرا که وحدت جامعه و همکارى و تعاون و ایثار و فداکارى همه امورى هستند که از ریشه توحید معبود سیراب مىشوند.اما شرک سر چشمه هرگونه پراکندگى و تضاد و تعارض و خودکامگى و خود محورى و انحصار طلبى است، و پیوند این مفاهیم با شرک و بت پرستى به مفهوم وسیعش چندان مخفى نیست.
(آیه 53)- منطق نیرومند هود! حال ببینیم این قوم سرکش و مغرور یعنى عاد در برابر برادرشان هود (ع) و نصایح و اندرزها و راهنماییهاى او چه واکنشى نشان دادند.
«آنها گفتند: اى هود تو دلیل روشنى براى ما نیاوردهاى» (قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَةٍ). «و ما هرگز به خاطر سخنان تو دست از دامن بتها و خدایانمان بر نمىداریم» (وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ).
«و ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد»! (وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ).
اعظم :
..................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
آیه 44 سوره هود
طوفان نوح کل دنیا رو زیر آب برد؟؟!! و همه ی مردم به جز اون افرادیکه با نوح بودن از بین رفتن یا اینکه فقط مروبط به منطقه ی خاصی بود!!؟؟
اعظم :
مریم جان سوال کاملتری رو در نت پیدا کردم که همراه با پاسخش میذارم :👇
آیا عذاب در زمان حضرت نوح(ع) همه کره زمین را در بر گرفت؟ و آیا انسانهای فعلی از نسل حضرت نوح(ع) هستند؟
پرسش
آیا عذاب در زمان حضرت نوح(ع) همه کره زمین را در بر گرفت یا نه؟ اگر همه کره زمین را در بر گرفت آیا حضرت نوح(ع) از کل نژادهای کره زمین در کشتی برده بود؟ اگر بردند آیا کل نژادهای موجودات در منطقه حضرت نوح(ع) موجود بوده یا خیر؟ به عنوان مثال آیا انسان سفید و سیاه و زرد پوست در کشتی آن حضرت موجود بوده که بگوییم این انسانهای فعلی از آن نسل میباشند؟
پاسخ اجمالی
1. درباره اینکه طوفان حضرت نوح(ع) همه کره زمین را در بر گرفته یا فقط منطقه محل سکونت قوم نوح را شامل شده، بین علما و مفسران اختلاف نظر وجود دارد.
برخی عمومیت عذاب را پذیرفته و گفتهاند: هر چند قرآن صراحتاً به این موضوع اشارهای نداشته ولی از ظاهر برخی آیات چنین بر میآید که این عذاب عمومی بوده است. اینکه در سوره نوح کلمه «الأرض» به صورت مطلق ذکر شده[1] نشان از این دارد که کل زمین آب فرا گرفته بود. همچنین میتوان این معنا را از آیه شریفه «ای زمین آبهایت را فرو ببر»[2] برداشت کرد.[3] و با توجه به اینکه رسالت حضرت نوح(ع) جهانی بوده، این مطلب اقتضا دارد که عذاب الهی نیز همه زمین را در بر بگیرد. یکی دیگر از این شواهد، دستور همراه بردن یک جُفت از هر نوع حیوان است.[4]
علامه طباطبایی(ره) نقل میکند که در تورات موجود چنین آمده: «پروردگار فرمان داد جنس این بشر را که من آفریدهام از روى زمین محو کنید، هم انسان را و هم همه چهارپایان و جنبندگان و مرغان هوا را».[5] همه این موارد دلالت میکنند که عذاب الهی فرا گیر بوده است.
اما با این حال، احتمال منطقهای بودن طوفان نوح، به طور کلی منتفی نیست؛ زیرا ممکن است که منظور از «الأرض» همان منطقه محل سکونت حضرت نوح(ع) باشد. به ویژه اینکه نازل شدن این عذاب، فقط برای مجازات قوم نوح بود.[6] لذا برخی از علما همین نظر را پذیرفتهاند.[7]
با این همه، علامه طباطبایی(ره)، قول اول را پذیرفته و میگوید: «نمیتوان منکر شد که ظاهر قرآن دلالت میکند که طوفان همه کره زمین را در بر گرفته و همه انسانها به جز کسانی که بر کشتی سوار بودند، غرق شدند و قرینه قابل قبولی برای کنار گذاشتن این ظهور وجود ندارد».[8] همچنین روایاتی نیز بر تأیید این نظر وجود دارد. عیاشی در تفسیرش نقل کرده که بعد از تمام شدن طوفان، زمین فقط آبهایی که از خودش جوشیده بود را بلعید و آبهایی که از آسمان باریده بود را فرو نبرد. و این آبها به صورت دریاها بر سطح زمین و در اطراف دنیا باقی ماندند.[9] و در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
«همه دنیا در زیر آب غرق شد».[10]
2. اما درباره بخش دوم پرسش باید گفت؛ به نظر بیشتر مفسران[11] اختلاف نژادها بعد از وقوع طوفان حضرت نوح(ع) و در نسل آن حضرت به وجود آمده است و همانطور که در قرآن نیز به آن اشاره شده،[12] همه انسانهای روی کره زمین از نسل حضرت نوح(ع) و همراهان او هستند.[13] بلکه گفته شده که همه انسانهای کنونی از نسل حضرت نوح بوده و منتسب به یکی از سه فرزندان او به نامهای سام، حام و یافث هستند و به همین دلیل است که حضرت نوح را ابوالبشر ثانی لقب دادهاند.[14] و برخی نیز به صورت تفصیلی گفتهاند که عرب، روم، فارس و اصناف عجم از نسل سام هستند و سودان حبشه و زنگیها و غیر آنها از نسل حام هستند و تُرک و چین و یأجوج و مأجوج و صقالبه از نسل یافث هستند.[15] هر چند برخی از مفسّران درباره اینکه آیا مردم روى زمین همه از دودمان نوح هستند گفتهاند: «آنچه در باره منتهى شدن تمام نژادهاى روى زمین به فرزندان نوح مشهور است ثابت نیست».[16]
ضمناً باید توجه داشت که میان حضرت آدم(ع) و نوح(ع) ده پدر فاصله بود که همگى از پیامبران و اوصیا بودند.[17] و این یعنی فاصله بین این دو پیامبر آن قدر زیاد نبوده که فرصت منشعب شدن نژادهای مختلف پیش آمده باشد.
[1]. نوح، 26: «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً»؛ نوح گفت: «پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار!
[2]. هود، 44: «وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ».
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 102، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول،1374ش.
[4]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 255، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[5]. همان، ص 252.
[6]. تفسیر نمونه، ج 9، ص 103.
[7]. خطیب عبدالکریم، التفسیر القرآنی للقرآن، ج 5، ص 465، دارالفکر العربی، قاهره، بیتا؛ قلمونی حسینی، محمد رشید بن علی رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج 12، ص 88، الهیئة المصریة العامة للکتب، قاهر، 1990م.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 266.
[9]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، 149، المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول
، 1380ق.
[10]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 328، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
[11]. ر.ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 8، ص 506، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 344، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ نیشابوری، محمود بن ابو الحسن، إیجاز البیان عن معانی القرآن، تحقیق: القاسمی، دکتر حنیف بن حسن، ج 2، ص 700، دار الغرب الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 3، ص 451، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، 1382ق.
[12]. الصافات، 77: «وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقین»؛ و فرزندانش را همان بازماندگان (روى زمین) قرار دادیم.
[13]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 239 – 240.
[14]. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 3، ص 127، مطبعة الترقی، دمشق، چاپ اول، 1382ق.
[15]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 248، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[16]. تفسیر نمونه، ج 19، ص 84.
[17]. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 310.
در طول این مدتی که خداوند توفیق خوندن ایات رو با تفسیر بهمون داده . گاهی سوالاتی برای خودم و دوستان پیش اومده در نت که جستجو کردن معمولا اون سوالها در سایت"اسلام کوییست " قبلا مطرح شده و به خوبی پاسخ داده شده
می تونین از این سایت بازدید کنین
جالب هستش
http://www.islamquest.net/