226 . صفحه 226
هشتم مرداد :
نفیسه :
(آیه 38)- اما چند جمله درباره قوم نوح بشنویم: آنها به جاى این که یک لحظه با مسأله دعوت نوح بطور جدى برخورد کنند و حداقل احتمال دهند که ممکن است این همه اصرار نوح (ع) و دعوتهاى مکررش از وحى الهى سر چشمه گرفته و مسأله طوفان و عذاب حتمى باشد، باز همانطور که عادت همه افراد مستکبر و مغرور است به استهزاء و مسخره ادامه دادند «او مشغول ساختن کشتى بود و هر زمان که گروهى از قومش از کنار او مىگذشتند (و او و یارانش را سرگرم تلاش براى آماده ساختن چوبها و میخها و وسائل کشتى سازى مىدیدند) او را مسخره مىکردند» (وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ).
اما نوح با استقامت فوق العادهاى که زاییده ایمان است با جدیت فراوان به کار خود ادامه مىداد، و بىاعتنا به گفتههاى بىاساس این کوردلان از خود راضى بسرعت پیشروى مىکرد، و روز به روز اسکلت کشتى آمادهتر و مهیاتر مىشد، فقط گاهى سر بلند مىکرد و این جمله کوتاه و پرمعنى را به آنها «مىگفت: اگر (امروز) ما را مسخره مىکنید ما نیز شما را همین گونه (در آینده نزدیکى) مسخره خواهیم کرد»! (قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ).
آن روز که شما در میان طوفان سرگردان خواهید شد و سراسیمه به هر سو مىدوید و هیچ پناهگاهى نخواهید داشت و از میان امواج فریاد مىکشید و التماس مىکنید که ما را نجات ده! آرى آن روز مؤمنان بر افکار شما و غفلت و جهل و بىخبرتیان مىخندند.
(آیه 39)- «پس به زودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوار کننده به سراغ او خواهد آمد و مجازات جاودان دامنش را خواهد گرفت» (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ).
در بعضى از روایات اسلامى آمده است که مدت چهل سال قبل از ظهور طوفان یک نوع بیمارى به زنان قوم نوح دست داد که دیگر از آنان بچهاى متولد نشد و این در واقع مقدمهاى براى مجازات و عذاب آنان بود.
کشتى نوح- بدون شک کشتى نوح یک کشتى سادهاى نبود و ساخت آن با وسایل آن روز به آسانى و سهولت پایان نیافت، کشتى بزرگى بود که علاوه بر مؤمنان راستین یک جفت از نسل هر حیوانى را در خود جاى مىداد و آذوقه فراوانى که براى مدتها زندگى انسانها و حیوانهایى که در آن جاى داشتند حمل مىکرد، چنین کشتى با چنان ظرفیت حتما در آن روز بىسابقه بوده است، به خصوص که این کشتى باید از دریایى به وسعت این جهان با امواجى کوه پیکر سالم بگذرد و نابود نشود، لذا در بعضى از روایات مفسرین مىخوانیم که این کشتى هزار و دویست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت! (هر ذراع حدود نیم متر است).
(آیه 40)- طوفان شروع مىشود! در آیات گذشته دیدیم که چگونه نوح و مؤمنان راستین دست به ساختن کشتى نجات زدند و تن به تمام مشکلات و سخریههاى اکثریت بىایمان مغرور دادند، و خود را براى طوفان آماده ساختند:
در اینجا سومین فراز این سرگذشت یعنى چگونگى نزول عذاب را بر این قوم ستمگر به طرز گویایى تشریح مىکند.
نخست مىگوید: این وضع همچنان ادامه داشت «تا فرمان ما صادر شد (و طلایع عذاب آشکار گشت) و آب از درون تنور جوشیدن گرفت»! (حَتَّى إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ)
شاید قوم غافل و بىخبر جوشیدن آب را از درون تنور خانههایشان دیدند ولى مانند همیشه از کنار این گونه اخطارهاى پرمعنى الهى چشم و گوش بسته گذشتند، حتى براى یک لحظه نیز به خود اجازه تفکر ندادند که شاید حادثهاى در شرف تکوین باشد، شاید اخطارهاى نوح واقعیت داشته باشد.
در این هنگام به نوح «فرمان دادیم که از هر نوعى از انواع حیوانات یک جفت (نر و ماده) بر کشتى سوار کن» تا در غرقاب، نسل آنها قطع نشود (قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ).
«و همچنین خاندانت را جز آنها که قبلا وعده هلاک آنها داده شده و نیز مؤمنان را بر کشتى سوار کن» (وَ أَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ).
«اما جز افراد کمى به او ایمان نیاورده بودند» (وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ).
این آیه از یک سو اشاره به همسر بىایمان نوح و فرزندش «کنعان» مىکند که بر اثر انحراف از مسیر ایمان و همکارى با گناهکاران رابطه و پیوند خود را از نوح بریدند و حق سوار شدن بر آن کشتى نجات نداشتند.
و از سوى دیگر اشاره به این مىکند که محصول سالیان بسیار دراز تلاش پیگیر نوح (ع) در راه تبلیغ آیین خویش چیزى جز گروهى اندک از مؤمنان نبود.
(آیه 41)- نوح بسرعت بستگان و یاران با ایمان خود را جمع کرد و چون لحظه طوفان و فرا رسیدن مجازاتهاى کوبنده الهى نزدیک مىشد «به آنها دستور داد که به نام خدا بر کشتى سوار شوید، به هنگام حرکت و توقف کشتى نام خدا را بر زبان جارى سازید و به یاد او باشید» (وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها).
چرا مىگویم: در همه حال به یاد او باشید و از یاد و نام او مدد بگیرید؟
«براى این که پروردگار من آمرزنده مهربان است» (إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).
به مقتضاى رحمتش این وسیله نجات را در اختیار شما بندگان با ایمان قرار داده و به مقتضاى آمرزشش از لغزشهاى شما مىگذرد.
(آیه 42)- سرانجام لحظه نهایى فرا رسید و فرمان مجازات این قوم سرکش صادر شد، ابرهاى تیره و تار همچون پارههاى شب ظلمانى سراسر آسمان را فرا گرفت، و آنچنان روى هم متراکم گردید که نظیرش هیچ گاه دیده نشده بود، صداى غرش رعد و پرتو خیره کننده برق پىدرپى در فضاى آسمان پخش مىشد و خبر از حادثه بسیار عظیم و وحشتناکى مىداد.
باران شروع شد، قطرهها درشت و درشتتر شد. از سوى دیگر سطح آب زیر زمینى آنقدر بالا آمد که از هر گوشهاى چشمه خروشانى جوشیدن گرفت.
و به زودى سطح زمین به صورت اقیانوسى در آمد، وزش بادها امواج کوه پیکرى روى این اقیانوس ترسیم مىکرد و این امواج از سر و دوش هم بالا مىرفتند و روى یکدیگر مىغلتیدند.
«و کشتى نوح با سرنشینانش سینه امواج کوه پیکر را مىشکافت و همچنان پیش مىرفت» (وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ).
«نوح فرزندش را که در کنارى جدا از پدر قرار گرفته بود مخاطب ساخت و فریاد زد فرزندم! با ما سوار شو و با کافران مباش» که فنا و نابودى دامنت را خواهد گرفت (وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ).
اما متأسفانه تأثیر همنشین بد بیش از آن بود که گفتار این پدر دلسوز تأثیر مطلوب خود را ببخشد.
(آیه 43)- لذا این فرزند لجوج و کوتاه فکر به گمان این که با خشم خدا مىتوان به مبارزه برخاست، فریاد زد (پدر براى من جوش نزن) به زودى به کوهى پناه مىبرم که (دست این سیلاب به دامنش هرگز نخواهد رسید و) مرا در دامان خود پناه خواهد داد» (قالَ سَآوِی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ).
نوح باز مأیوس نشد، بار دیگر به اندرز و نصیحت پرداخت، شاید فرزند کوتاه فکر از مرکب غرور و خیره سرى فرود آید و راه حق پیش گیرد، به او «گفت:
فرزندم امروز هیچ قدرتى در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد» (قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ). «تنها نجات از آن کسى است که مشمول رحمت خدا باشد و بس» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ).«در این هنگام موج (ى برخاست و فرزند نوح را همچون پر کاهى از جا کند و) در میان آن دو حائل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت» (وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ).
درسهاى تربیتى در طوفان نوح:
همان گونه که مىدانیم هدف اصلى قرآن از بیان سرگذشت پیشینیان بیان درسهاى عبرت و نکات آموزنده و تربیتى است و در همین قسمت نکتههاى بسیار مهمى نهفته است که به قسمتى از آن ذیلا اشاره مىشود:
1- پاکسازى روى زمین:
درست است که خداوند، «رحیم» و مهربان است ولى نباید فراموش کرد که او در عین حال، «حکیم» نیز مىباشد، به مقتضاى حکمتش هرگاه قوم و ملتى فاسد شوند و دعوت ناصحان و مربیان الهى در آنها اثر نکند، حق حیات براى آنها نیست، سرانجام از طریق انقلابهاى اجتماعى و یا انقلابهاى طبیعى، سازمان آنها در هم کوبیده و نابود مىشود.
این نه منحصر به قوم نوح بوده است و نه به زمان و وقت معینى، یک سنت الهى است در همه اعصار و قرون و همه اقوام و ملتها و حتى در عصر و زمان ما! و چه بسا جنگهاى جهانى اول و دوم اشکالى از این پاکسازى باشد.
2- مجازات با طوفان چرا؟
درست است که یک قوم و ملت فاسد باید نابود شوند و وسیله نابودى آنها هر چه باشد تفاوت نمىکند، ولى دقت در آیات قرآن نشان مىدهد که بالاخره تناسبى میان نحوه مجازاتها و گناهان اقوام بوده و هست.
فرعون تکیه گاه قدرتش را رود «عظیم نیل» و آبهاى پربرکت آن قرار داده بود و جالب این که نابودى او هم به وسیله همان شد! قوم نوح جمعیت کشاورز و دامدار بودند و چنین جمعیتى همه چیز خود را از دانههاى حیاتبخش باران مىداند، اما سر انجام همین باران آنها را از بین برد.
و اگر مىبینیم انسانهاى طغیانگر عصر ما در جنگهاى جهانى اول و دوم به وسیله مدرنترین سلاحهایشان در هم کوبیده شدند، نباید مایه تعجب ما باشد چرا که همین صنایع پیشرفته بود که تکیه گاه آنها در استعمار و استثمار خلقهاى مستضعف جهان محسوب مىشد!
3- پناهگاههاى پوشالى:
معمولا هر کس در مشکلات زندگى به چیزى پناه مىبرد، گروهى به ثروتشان، گروهى به مقام و منصبشان، عدهاى به قدرت جسمانیشان، و جمعى به نیروى فکریشان، ولى همان گونه که آیات فوق به ما مىگوید، و تاریخ نشان داده، هیچ یک از اینها در برابر فرمان پروردگار کمترین تاب مقاومت ندارد،و همچون تارهاى عنکبوت که در برابر وزش طوفان قرار گیرد بسرعت درهم مىریزد.
فرزند نادان و خیره سر نوح پیامبر (ع) نیز در همین اشتباه بود، گمان مىکرد کوه مىتواند در برابر طوفان خشم خدا به او پناه دهد، اما چه اشتباه بزرگى! حرکت یک موج کار او را ساخت و به دیار عدمش فرستاد.
4- کشتى نجات:
در روایاتى که از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در کتب شیعه و اهل تسنن آمده است خاندان او یعنى امامان اهل بیت و حاملات مکتب اسلام به عنوان «کشتى نجات» معرفى شدهاند. یعنى، هنگامى که توفانهاى فکرى و عقیدتى و اجتماعى در جامعه اسلامى رخ مىدهد تنها راه نجات، پناه بردن به مکتب اهل بیت علیهم السّلام است.
(آیه 44)- پایان یک ماجرا! نوح زمام کشتى را به دست خدا سپرده امواج، کشتى را به هر سو مىبرد. در روایات آمده است که شش ماه تمام این کشتى سرگردان بود و نقاط مختلفى و حتى طبق پارهاى از روایات سرزمین مکه و اطراف خانه کعبه را سیر کرد.
سرانجام فرمان پایان مجازات و بازگشت زمین به حالت عادى صادر شد. این آیه چگونگى این فرمان و جزئیات و نتیجه آن را در عبارات بسیار کوتاه و مختصر و در عین حال فوق العاده رسا و زیبا در ضمن شش جمله بیان مىکند و مىگوید: «به زمین دستور داده شد، اى زمین آبت را در کام فرو بر»! (وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ).
«و (به آسمان دستور داده شد) اى آسمان دست نگهدار» (وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی).
«و آب فرو نشست» (وَ غِیضَ الْماءُ).
«و کار پایان یافت» (وَ قُضِیَ الْأَمْرُ).
«و کشتى بر دامنه کوه جودى پهلو گرفت» (وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ).
و آن کوه معروفى در نزدیکى «موصل» مىباشد.
«و در این هنگام گفته شد: دور باد قوم ستمگر»! (وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).
به گفته جمعى از دانشمندان عرب این آیه «فصیحترین و بلیغترین» آیات قرآن محسوب مىشود.
شاهد گویاى این سخن همان است که در روایات و تواریخ اسلامى مىخوانیم که گروهى از کفار قریش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصمیم گرفتند آیاتى همچون آیات قرآن ابداع کنند، علاقمندانشان براى مدت چهل روز بهترین غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان برایشان تدارک دیدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه! تا با خیال راحت به ترکیب جملههایى همانند قرآن بپردازند! اما هنگامى که به آیه فوق رسیدند، چنان آنها را تکان داد که بعضى به بعض دیگر نگاه کردند و گفتند: این سخنى است که هیچ کلامى شبیه آن نیست، و اصولا شباهت به کلام مخلوقین ندارد، این را گفتند و از تصمیم خود منصرف شدند و مأیوسانه پراکنده گشتند.
(آیه 45)- سرگذشت دردناک فرزند نوح: در آیات گذشته خواندیم که فرزند نوح، نصیحت و اندرز پدر را نشنید و تا آخرین نفس دست از لجاجت و خیرهسرى بر نداشت.
در اینجا قسمت دیگرى از همین ماجرا را بیان مىکند و آن این که وقتى نوح فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفه پدرى به جوش آمد و به یاد وعده الهى در باره نجات خاندانش افتاد، رو به درگاه خدا کرد «و صدا زد پروردگارا! فرزندم از خاندان من است (و تو وعده فرمودى که خاندان مرا از طوفان و هلاکت رهایى بخشى) و وعده تو در مورد نجات خاندانم حقّ است. و تو از همه حکم کنندگان برترى» و در وفاى به عهد از همه ثابتترى (وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ).
این وعده اشاره به همان چیزى است که در آیه 40 همین سوره گذشت.