قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۹ ب.ظ

217 . صفحه 217


سی ام تیر :


نفیسه :


(آیه 71)- گوشه‏اى از مبارزات نوح: در این آیه خداوند به پیامبرش دستور مى‏دهد گفتارى را که با مشرکان داشت با شرح تاریخ عبرت انگیز پیشینیان تکمیل کند.

نخست سرگذشت «نوح» را عنوان کرده، مى‏گوید: «سرگذشت نوح را بر آنها تلاوت کن، هنگامى که به قومش گفت: اى قوم من! اگر توقفم در میان شما و یادآورى کردن آیات الهى برایتان سخت و غیر قابل تحمل است» هر کار از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهى نکنید (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللَّهِ).
«چرا که من بر خدا تکیه کرده‏ام» و به همین دلیل از غیر او نمى‏ترسم و نمى‏هراسم! (فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ).
سپس تأکید مى‏کند: «اکنون که چنین است فکر خود را جمع کنید و از بتهاى خود نیز دعوت به عمل آورید» تا در تصمیم گیرى به شما کمک کنند (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ).
«آن چنان که هیچ چیز بر شما مکتوم نماند و غم و اندوهى از این نظر بر خاطر شما نباشد»، بلکه با نهایت روشنى تصمیم خود را درباره من بگیرید (ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً).
سپس مى‏گوید: اگر مى‏توانید «برخیزید، و به زندگى من پایان دهید، و لحظه‏اى مرا مهلت ندهید» (ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ).
این یک درس است براى همه رهبران اسلامى که در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند، بلکه با اتکاء و توکل بر پروردگار با قاطعیت هر چه بیشتر آنها را به میدان فرا خوانند، و قدرتشان را تحقیر کنند که این عامل مهمى براى تقویت روحى پیروان و شکست روحیه دشمنان خواهد بود.

(آیه 72)- در این آیه بیان دیگرى از نوح براى اثبات حقانیت خویش نقل شده، آنجا که مى‏گوید: «اگر شما از دعوت من سرپیچى کنید (من زیانى نمى‏برم چرا که) من از شما اجر و پاداشى نخواستم» (فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ).
«چرا که اجر و پاداش من تنها بر خداست» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
براى او کار مى‏کنم و تنها از او پاداش مى‏خواهم «و من مأمورم که از مسلمین (تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).


(آیه 73)- در این آیه سر انجام کار دشمنان نوح و صدق پیشگوئیش را به این صورت بیان مى‏کند: «آنها نوح را تکذیب کردند ولى ما، او و تمام کسانى را که با او در کشتى بودند نجات دادیم» (فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ).
نه فقط آنها را نجات دادیم بلکه: «آنها را جانشین قوم ستمگر ساختیم» (وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ).
«و کسانى را که آیات ما را انکار کرده بودند غرق نمودیم» (وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).
و در پایان روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید «اکنون بنگر عاقبت آن گروهى که انذار شدند (ولى تهدیدهاى الهى را به چیزى نگرفتند) به کجا کشید» (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ).


(آیه 74)- رسولان بعد از نوح: پس از پایان بحث اجمالى پیرامون سرگذشت نوح، اشاره به پیامبران دیگرى که بعد از نوح و قبل از موسى (مانند ابراهیم و هود و صالح و لوط و یوسف) براى هدایت مردم آمدند کرده، مى‏گوید:
«سپس بعد از نوح رسولانى به سوى قوم و جمعیتشان فرستادیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلى‏ قَوْمِهِمْ).
«آنها با دلائل روشن و آشکار به سوى قومشان آمدند» و مانند نوح با سلاح منطق و اعجاز و برنامه‏هاى سازنده مجهز بودند (فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).
«ولى آنها که (راه عناد و لجاج را مى‏پوییدند و) در گذشته به تکذیب پیامبران پیشین برخاسته بودند (این پیامبران را نیز تکذیب کردند و به آنها) ایمان نیاوردند» (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).
این به خاطر آن بود که بر اثر عصیان و گناه و دشمنى با حق پرده بر دلهاى آنها افتاده بود «آرى! این چنین بر دلهاى متجاوزان مهر مى‏زنیم» (کَذلِکَ نَطْبَعُ عَلى‏ قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ).


(آیه 75)- بخشى از مبارزات موسى و هارون: از اینجا به بحث پیرامون موسى و هارون و مبارزات پیگیرشان با فرعون و فرعونیان مى‏پردازد.
آیه مى‏گوید: «سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و ملأ او همراه با آیات و معجزات فرستادیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‏ وَ هارُونَ إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ بِآیاتِنا).
اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سر باز زدند، و از این که در برابر حق سر تسلیم فرود آوردند «تکبر ورزیدند» (فَاسْتَکْبَرُوا).
آنها به خاطر کبر و خود برتربینى و نداشتن روح تواضع، واقعیتهاى روشن را در دعوت موسى نادیده گرفتند چرا که: «آنها گروهى مجرم بودند» (وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ).


(آیه 76)- در اینجا سخن از مبارزات چند مرحله‏اى فرعونیان با موسى و برادرش هارون است.
قرآن مى‏گوید: «هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد (با این که آن را از چهره‏اش شناختند) گفتند: این سحر آشکارى است»! (فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ).


(آیه 77)- اما «موسى» (ع) در مقام دفاع از خویش برآمد، با بیان دو دلیل پرده‏ها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت «موسى گفت: آیا در باره حق، هنگامى که به سوى شما آمد چنین مى‏گویید؟ آیا این سحر است»؟ (قالَ مُوسى‏ أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَکُمْ أَ سِحْرٌ هذا).
«در حالى که ساحران هرگز رستگار (و پیروز) نمى‏شوند» (وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ).


(آیه 78)- سپس سیل تهمت خود را به سوى موسى ادامه دادند، و صریحا به او «گفتند: آیا تو مى‏خواهى ما را از راه و رسم پدران و نیاکانمان منصرف سازى»؟
(قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
در واقع بت «سنتهاى نیاکان» و عظمت خیالى و افسانه‏اى آنها را پیش کشیدند تا افکار عامه را نسبت به موسى و هارون بدبین کنند که آنها مى‏خواهند با مقدسات جامعه و کشور شما بازى کنند.
سپس ادامه دادند دعوت شما به دین و آیین خدا دروغى بیش نیست، اینها همه دام است، و نقشه‏هاى خائنانه براى این که در این سرزمین حکومت کنید «و ریاست در روى زمین از آن شما دو تن باشد» (وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ).
در حقیقت آنها چون خودشان هر تلاش و کوششى براى حکومت ظالمانه بر مردم بود، دیگران را نیز چنین مى‏پنداشتند و تلاشهاى مصلحان و پیامبران را هم، این گونه تفسیر مى‏کردند.اما بدانید «ما به شما دو نفر هرگز ایمان نمى‏آوریم» زیرا دست شما را خوانده‏ایم و از نقشه‏هاى تخریبیتان آگاهیم (وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنِینَ).
و این نخستین مرحله مبارزه آنها با موسى بود.


طیبه :


در بسیاری ا ز ایه های قران هنگامی که پیامبران مردم را به حق دعوت میکردند انها تکبر ورزیدندد مانند ایه بالا یعنی اولین صفتی که مانع از پذیرفتن حق میشود تکبر است نگفته کم عقل بودن -حسود بودن - ........ و خیلی صفات دیگه که میتونه باشه در خیلی جاها مقدم ترین صفت تکبر


زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل هاى متواضع جاى مى گیرد نه در دل هاى متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است امام کاظم علیه السلام


این دل ها رو میشه تو زندگی روزمره شناخت در برخورد با ادم های دورو برمون خیلی سخت نیست راحت تکبر دیده میشه البته با همین ادم های دورو برمون میتونیم تکبر رو از قلبمون دور کنیم انشالله



اعظم :



ایه 71:
خوبه ادم هر سمتی داره به خصوص مدیریتی سرگذشت مدیران قبلی رو بخونه و برای مردم تحت امرش شرح بده و عوامل شکست و موفیقتشون رو بگه (واتل علیهم .... )



ایه 71:
وقتی دل اماده پذیرش حرف حق نیسن مهم نیست کی پیغام حق رو برسونه
حرف پیامبر خم بی ناثیره


ایه 71: ایمان به خدا و هدف ارزشمندی که پیامبران داستن مهم ترین عامل ایسنادگی و مقاومت اونا بوده

ایه 72 : پذیرش با سرپییچی مردم هیچ تاثیر مادیی بر مردم نداره

ایه 72: ماموریت همه انبیا تسلیم بودن در برابر حقه
همون که قران میگه ان الدین عندالله الاسلام

ایه 72 : مبلغ موفق کسی که چشمی به مال مردم نداشنه باشه و اینو به مردم هم بگه

ایه 73 :
تنها ایمام به رهبران لازم کافی نبست
همراهی با انان لازمه کار است (من معه )

ایه 73 :
شناخت و دانستن تاریخ گذشتگان پیروزی یا شکستشان برای دانستن اصول حرکت در یه راه الزامیه


ایه 75 : نکته هایی که طیبه جان در مورد استکبار (تکبر) نوشتن و حدیثی که اشاره کردن بسیار کاربردی بود
با فاکتوری که ذکر کردن می تونیم درجه کبر خودمون رو بسنجیم
راهکار هم بسیار عالی بود
همون ادمایی که در مقابلشون کبر و بزرگی داریمدهمون ها موردهای خوبی هستن که ما در مقابلشون این صفت رذیله رو در خودمون از بین ببریم و متواضع بشیم (یادمون باسه حدیث داریم تواضع در مقابل ادم متکبر جایز نیست چون اون رو سرکش تر میکنه)


ایه 75:
مبارزه با طاغوت اولین وظیفه پیامبران بوده
چون عامل اصلی کفر و فساد اونان


ایه 76: پیامبران به سمت مردم می رفتن برای دعوت حق نه مردم


ایه 76 :تهمت جادوگری اولین برنده ترین و ساده ترین تهمتی بود که به پیامبران می زدن


ایه 78 :
رسیدیم به یکی از عوامل مهم در نپذیرفتن حرف حقد
و اون هم اینکه ما بر اییین پدرانمون هسنیم
متاسفانه با تموم روشنفکر بازیعای امروز
این تفکر در مقابل هر کار نو (به خصوص حرف حق) از طرف مخالفین شنیده میشه

ما اینیم
ما عادت داریم
از قدیم همین مدلی بودیم
همینی که هست میخوای بخوای میخوای نخوای
دیگه ما قابل تغییر نیستیم
تو کل نسل ما همه اینجور بودن
....
و

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی