217 . صفحه 217
سی ام تیر :
نفیسه :
نخست سرگذشت «نوح» را عنوان کرده، مىگوید: «سرگذشت نوح را بر آنها تلاوت کن، هنگامى که به قومش گفت: اى قوم من! اگر توقفم در میان شما و یادآورى کردن آیات الهى برایتان سخت و غیر قابل تحمل است» هر کار از دستتان ساخته است انجام دهید و کوتاهى نکنید (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللَّهِ).
«چرا که من بر خدا تکیه کردهام» و به همین دلیل از غیر او نمىترسم و نمىهراسم! (فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ).
سپس تأکید مىکند: «اکنون که چنین است فکر خود را جمع کنید و از بتهاى خود نیز دعوت به عمل آورید» تا در تصمیم گیرى به شما کمک کنند (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ).
«آن چنان که هیچ چیز بر شما مکتوم نماند و غم و اندوهى از این نظر بر خاطر شما نباشد»، بلکه با نهایت روشنى تصمیم خود را درباره من بگیرید (ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً).
سپس مىگوید: اگر مىتوانید «برخیزید، و به زندگى من پایان دهید، و لحظهاى مرا مهلت ندهید» (ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ).
این یک درس است براى همه رهبران اسلامى که در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند، بلکه با اتکاء و توکل بر پروردگار با قاطعیت هر چه بیشتر آنها را به میدان فرا خوانند، و قدرتشان را تحقیر کنند که این عامل مهمى براى تقویت روحى پیروان و شکست روحیه دشمنان خواهد بود.
(آیه 72)- در این آیه بیان دیگرى از نوح براى اثبات حقانیت خویش نقل شده، آنجا که مىگوید: «اگر شما از دعوت من سرپیچى کنید (من زیانى نمىبرم چرا که) من از شما اجر و پاداشى نخواستم» (فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ).
«چرا که اجر و پاداش من تنها بر خداست» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
براى او کار مىکنم و تنها از او پاداش مىخواهم «و من مأمورم که از مسلمین (تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
(آیه 73)- در این آیه سر انجام کار دشمنان نوح و صدق پیشگوئیش را به این صورت بیان مىکند: «آنها نوح را تکذیب کردند ولى ما، او و تمام کسانى را که با او در کشتى بودند نجات دادیم» (فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ).
نه فقط آنها را نجات دادیم بلکه: «آنها را جانشین قوم ستمگر ساختیم» (وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ).
«و کسانى را که آیات ما را انکار کرده بودند غرق نمودیم» (وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).
و در پایان روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید «اکنون بنگر عاقبت آن گروهى که انذار شدند (ولى تهدیدهاى الهى را به چیزى نگرفتند) به کجا کشید» (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ).
(آیه 74)- رسولان بعد از نوح: پس از پایان بحث اجمالى پیرامون سرگذشت نوح، اشاره به پیامبران دیگرى که بعد از نوح و قبل از موسى (مانند ابراهیم و هود و صالح و لوط و یوسف) براى هدایت مردم آمدند کرده، مىگوید:
«سپس بعد از نوح رسولانى به سوى قوم و جمعیتشان فرستادیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ).
«آنها با دلائل روشن و آشکار به سوى قومشان آمدند» و مانند نوح با سلاح منطق و اعجاز و برنامههاى سازنده مجهز بودند (فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).
«ولى آنها که (راه عناد و لجاج را مىپوییدند و) در گذشته به تکذیب پیامبران پیشین برخاسته بودند (این پیامبران را نیز تکذیب کردند و به آنها) ایمان نیاوردند» (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).
این به خاطر آن بود که بر اثر عصیان و گناه و دشمنى با حق پرده بر دلهاى آنها افتاده بود «آرى! این چنین بر دلهاى متجاوزان مهر مىزنیم» (کَذلِکَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ).
(آیه 75)- بخشى از مبارزات موسى و هارون: از اینجا به بحث پیرامون موسى و هارون و مبارزات پیگیرشان با فرعون و فرعونیان مىپردازد.
آیه مىگوید: «سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و ملأ او همراه با آیات و معجزات فرستادیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى وَ هارُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ بِآیاتِنا).
اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سر باز زدند، و از این که در برابر حق سر تسلیم فرود آوردند «تکبر ورزیدند» (فَاسْتَکْبَرُوا).
آنها به خاطر کبر و خود برتربینى و نداشتن روح تواضع، واقعیتهاى روشن را در دعوت موسى نادیده گرفتند چرا که: «آنها گروهى مجرم بودند» (وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ).
(آیه 76)- در اینجا سخن از مبارزات چند مرحلهاى فرعونیان با موسى و برادرش هارون است.
قرآن مىگوید: «هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد (با این که آن را از چهرهاش شناختند) گفتند: این سحر آشکارى است»! (فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ).
(آیه 77)- اما «موسى» (ع) در مقام دفاع از خویش برآمد، با بیان دو دلیل پردهها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت «موسى گفت: آیا در باره حق، هنگامى که به سوى شما آمد چنین مىگویید؟ آیا این سحر است»؟ (قالَ مُوسى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَکُمْ أَ سِحْرٌ هذا).
«در حالى که ساحران هرگز رستگار (و پیروز) نمىشوند» (وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ).
(آیه 78)- سپس سیل تهمت خود را به سوى موسى ادامه دادند، و صریحا به او «گفتند: آیا تو مىخواهى ما را از راه و رسم پدران و نیاکانمان منصرف سازى»؟
(قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
در واقع بت «سنتهاى نیاکان» و عظمت خیالى و افسانهاى آنها را پیش کشیدند تا افکار عامه را نسبت به موسى و هارون بدبین کنند که آنها مىخواهند با مقدسات جامعه و کشور شما بازى کنند.
سپس ادامه دادند دعوت شما به دین و آیین خدا دروغى بیش نیست، اینها همه دام است، و نقشههاى خائنانه براى این که در این سرزمین حکومت کنید «و ریاست در روى زمین از آن شما دو تن باشد» (وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ).
در حقیقت آنها چون خودشان هر تلاش و کوششى براى حکومت ظالمانه بر مردم بود، دیگران را نیز چنین مىپنداشتند و تلاشهاى مصلحان و پیامبران را هم، این گونه تفسیر مىکردند.اما بدانید «ما به شما دو نفر هرگز ایمان نمىآوریم» زیرا دست شما را خواندهایم و از نقشههاى تخریبیتان آگاهیم (وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنِینَ).
و این نخستین مرحله مبارزه آنها با موسى بود.
طیبه :
در بسیاری ا ز ایه های قران هنگامی که پیامبران مردم را به حق دعوت میکردند انها تکبر ورزیدندد مانند ایه بالا یعنی اولین صفتی که مانع از پذیرفتن حق میشود تکبر است نگفته کم عقل بودن -حسود بودن - ........ و خیلی صفات دیگه که میتونه باشه در خیلی جاها مقدم ترین صفت تکبر
زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل هاى متواضع جاى مى گیرد نه در دل هاى متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است امام کاظم علیه السلام
این دل ها رو میشه تو زندگی روزمره شناخت در برخورد با ادم های دورو برمون خیلی سخت نیست راحت تکبر دیده میشه البته با همین ادم های دورو برمون میتونیم تکبر رو از قلبمون دور کنیم انشالله
اعظم :
ایه 71:
خوبه ادم هر سمتی داره به خصوص مدیریتی سرگذشت مدیران قبلی رو بخونه و برای مردم تحت امرش شرح بده و عوامل شکست و موفیقتشون رو بگه (واتل علیهم .... )
ایه 71:
وقتی دل اماده پذیرش حرف حق نیسن مهم نیست کی پیغام حق رو برسونه
حرف پیامبر خم بی ناثیره
ایه 71: ایمان به خدا و هدف ارزشمندی که پیامبران داستن مهم ترین عامل ایسنادگی و مقاومت اونا بوده
ایه 72 : پذیرش با سرپییچی مردم هیچ تاثیر مادیی بر مردم نداره
ایه 72: ماموریت همه انبیا تسلیم بودن در برابر حقه
همون که قران میگه ان الدین عندالله الاسلام
ایه 72 : مبلغ موفق کسی که چشمی به مال مردم نداشنه باشه و اینو به مردم هم بگه
ایه 73 :
تنها ایمام به رهبران لازم کافی نبست
همراهی با انان لازمه کار است (من معه )
ایه 73 :
شناخت و دانستن تاریخ گذشتگان پیروزی یا شکستشان برای دانستن اصول حرکت در یه راه الزامیه
ایه 75 : نکته هایی که طیبه جان در مورد استکبار (تکبر) نوشتن و حدیثی که اشاره کردن بسیار کاربردی بود
با فاکتوری که ذکر کردن می تونیم درجه کبر خودمون رو بسنجیم
راهکار هم بسیار عالی بود
همون ادمایی که در مقابلشون کبر و بزرگی داریمدهمون ها موردهای خوبی هستن که ما در مقابلشون این صفت رذیله رو در خودمون از بین ببریم و متواضع بشیم (یادمون باسه حدیث داریم تواضع در مقابل ادم متکبر جایز نیست چون اون رو سرکش تر میکنه)
ایه 75:
مبارزه با طاغوت اولین وظیفه پیامبران بوده
چون عامل اصلی کفر و فساد اونان
ایه 76: پیامبران به سمت مردم می رفتن برای دعوت حق نه مردم
ایه 76 :تهمت جادوگری اولین برنده ترین و ساده ترین تهمتی بود که به پیامبران می زدن
ایه 78 :
رسیدیم به یکی از عوامل مهم در نپذیرفتن حرف حقد
و اون هم اینکه ما بر اییین پدرانمون هسنیم
متاسفانه با تموم روشنفکر بازیعای امروز
این تفکر در مقابل هر کار نو (به خصوص حرف حق) از طرف مخالفین شنیده میشه
ما اینیم
ما عادت داریم
از قدیم همین مدلی بودیم
همینی که هست میخوای بخوای میخوای نخوای
دیگه ما قابل تغییر نیستیم
تو کل نسل ما همه اینجور بودن
....
و