214 . صفحه 214
بیست و هفتم تیر :
نفیسه :
«آیا با این حال تو مىتوانى این نابینایان را هدایت کنى هر چند فاقد بصیرت باشند» (أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لا یُبْصِرُونَ).
(آیه 44)- ولى این نارسایى فکر و ندیدن چهره حق و ناشنوایى در برابر گفتار خدا،چیزى نیست که با خود از مادر به این جهان آورده باشند، و خداوند به آنها ستمى کرده باشد، بلکه این خود آنها بودهاند که با اعمال نادرستشان و دشمنى و عصیان در برابر حق روح خود را تاریک و چشم بصیرت و گوش شنوایشان را از کار انداختند «چرا که خداوند به هیچ کس از مردم ستم نمىکند، ولى مردمند که به خویشتن ستم روا مىدارند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
(آیه 45)- به دنبال شرح بعضى از صفات مشرکان در آیات گذشته، در اینجا اشاره به وضع دردناکشان در قیامت کرده، مىگوید: «به خاطر بیاور آن روز را که خداوند همه آنها را محشور و جمع مىکند در حالى که چنان احساس مىکنند که تمام عمرشان در این دنیا بیش از ساعتى از یک روز نبوده، به همان مقدار که یکدیگر را ببینند و بشناسند» (وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ).
سپس اضافه مىکند: در آن روز به همه آنها ثابت مىشود «افرادى که روز رستاخیز و ملاقات پروردگار را تکذیب کردند، زیان بردند»، و تمام سرمایههاى وجود خود را از دست دادند بىآنکه نتیجهاى بگیرند (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ).
«و اینها (به خاطر این تکذیب و انکار و اصرار بر گناه و لجاجت) آمادگى هدایت نداشتند» (وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ). چرا که قلبشان تاریک و روحشان ظلمانى بود.
(آیه 46)- در این آیه به عنوان تهدید کفار و تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین مىگوید:«اگر ما قسمتى از مجازاتهایى را که به آنها وعده دادهایم به تو نشان دهیم (و در زمان حیات خود عذاب و مجازات آنها را ببینى) و یا اگر (پیش از آن که به چنین سرنوشتى گرفتار شوند) تو را از این دنیا ببریم به هر حال بازگشتشان به سوى ماست. سپس خداوند شاهد و گواه اعمالى است که انجام مىدادند» (وَ إِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما یَفْعَلُونَ).
(آیه 47)- در این آیه یک قانون کلى درباره همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و همه امتها از جمله امتى که در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىزیستهاند بیان کرده، مىگوید: «هر امتى رسول و فرستادهاى از طرف خدا دارد» (وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ).
«هنگامى که فرستاده آنها آمد (و ابلاغ رسالت کرد و گروهى در برابر حق تسلیم شدند و پذیرفتند و گروهى به مخالفت و تکذیب برخاستند) به عدالت در میان آنها داورى مىشود و به هیچ کس ستمى نمىشود»، مؤمنان و نیکان مىمانند و بدان و مخالفان یا نابود مىشوند و یا محکوم به شکست (فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
همان گونه که در باره پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و امت معاصرش چنین شد.
بنابراین قضاوت و داورى که در این آیه به آن اشاره شده همان قضاوت تکوینى و اجرایى در این دنیاست.
(آیه 48)- به دنبال تهدیدهایى که در آیات سابق راجع به عذاب و مجازات منکران حق ذکر شد در این آیه از قول آنها چنین نقل مىکند که از روى استهزاء و مسخره و انکار «مىگویند: این وعدهاى که در مورد نزول عذاب مىدهى اگر راست مىگویى چه موقع است»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
آنها با این تعبیر مىخواستند بىاعتنایى کامل خود را به تهدیدهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نشان دهند.
(آیه 49)- مجازات الهى در دست من نیست! در برابر این سؤال خداوند به پیامبرش دستور مىدهد که از چند راه به آنها پاسخ گوید نخست این که مىفرماید:
«به آنها بگو: (وقت و موعد این کار در اختیار من نیست) من مالک سود و زیانى براى خود نیستم (تا چه رسد براى شما) مگر آنچه خدا بخواهد و اراده کند» (قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ).
من تنها پیامبر و فرستاده اویم، تعیین موعد نزول عذاب، تنها به دست اوست.
این جمله در حقیقت اشاره به توحید افعالى است که در این عالم همه چیز به خدا باز مىگردد، و هر کار از ناحیه اوست، اوست که با حکمتش مؤمنان را پیروزى مىدهد و اوست که با عدالتش منحرفان را مجازات مىکند.
بدیهى است این منافات با آن ندارد که خداوند به ما نیروها و قدرتهایى داده است که به وسیله آن مالک قسمتى از سود و زیان خویش هستیم و مىتوانیم در باره سرنوشت خویش تصمیم بگیریم.
سپس قرآن به پاسخ دیگرى پرداخته، مىگوید: «هر قوم و جمعیتى زمان و اجل معینى دارند، به هنگامى که اجل آنها فرا رسد نه ساعتى از آن تأخیر خواهند کرد و نه ساعتى پیشى خواهند گرفت» (لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ).
در واقع قرآن به مشرکان اخطار مىکند که بىجهت عجله نکنند، به هنگامى که اجل آنها فرا برسد، لحظهاى این عذاب تأخیر و تقدیم نخواهد داشت.
(آیه 50)- در این آیه سومین پاسخ را مطرح کرده، مىگوید: «به آنها بگو: اگر عذاب پروردگار شب هنگام یا در روز به سراغ شما بیاید» امر غیر ممکنى نیست، و آیا شما مىتوانید این عذاب ناگهانى را از خود دفع کنید؟ (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَهاراً).
«با این حال مجرمان و گنهکاران در برابر چه چیز عجله مىکنند» (ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ).
(آیه 51)- و در این آیه چهارمین پاسخ را به آنها چنین مىگوید: «یا این که آنگاه که واقع شد، به آن ایمان مىآورید» و گمان مىکنید که ایمان شما پذیرفته مىشود، این خیال باطلى است (أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ).
چرا که پس از نزول عذاب، درهاى توبه به روى شما بسته مىشود و ایمان کمترین اثرى ندارد، بلکه به شما گفته مىشود:«حالا ایمان مىآورید، در حالى که قبلا (از روى استهزاء و انکار) براى عذاب عجله مىکردید»؟ (آلْآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ).
(آیه 52)- این مجازات دنیاى آنهاست، «سپس در روز رستاخیز به کسانى که ستم کردند، گفته مىشود بچشید عذاب ابدى را!» (ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ).
«آیا جز بدانچه انجام دادید کیفر داده مىشوید»؟ (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
این در واقع اعمال خود شماست که دامانتان را گرفته است، همانهاست که در برابرتان مجسم شده و شما را براى همیشه آزار مىدهد.
(آیه 53)- در مجازات الهى تردید نکنید! در آیات گذشته سخن از کیفر و مجازات و عذاب مجرمان در این جهان و جهان دیگر بود. این آیه نیز موضوع را دنبال مىکند.
نخست مىگوید: مجرمان و مشرکان از روى تعجب و استفهام «از تو سؤال مىکنند که آیا این وعده مجازات الهى در این جهان و جهان دیگر حق است»؟
(وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ).
خداوند به پیامبرش دستور مىدهد که در برابر این سؤال با تأکید هر چه بیشتر «بگو: آرى! به پروردگارم سوگند این یک واقعیت است» و هیچ شک و تردیدى در آن نیست (قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ).
و اگر فکر مىکنید، مىتوانید از چنگال مجازات الهى فرار کنید اشتباه بزرگى کردهاید، زیرا «هرگز شما نمىتوانید (از آن جلوگیرى کنید و) او را با قدرت خود نات
اعظم :
ایه 42 و 43:
خدا نکنه که ادم نخواد بشنوه و نخواد ببینه
در این صورته که حتی پیامبر هم با اون نفوذ کلام و اخلاق و قدرت هدایتگری
قادر به هدایت چنین ادمایی نیست
ایه 42:
شنیدن مهم نیست اونچه در هدایت مهمه تعقل هستش (یستمعون ، لایعقلون )
ایه 44:
ابزار هدایت شدن چشم و گوش نیست
یه دل غیر بیمار هستش
که خداوند از کسی دریغش نکرده
ایه 45 :
وقتی حقیقت توحید در اخرت برای شخص مشحص میشه
وقتی طولانی بودن و جاوبدان بودن زمان اخرت برای ادم مشخص میشه
تازه می فهمه که دنیا گویا ساعتی بیش نبوده که با غفلت و کوردلی و ناشنوایی سپریش کرده
اوقات خوش ان بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی حاصلی و بوالهوسی بود
...........
روز فراغ را که نهد در شمار عمر
عمری که با بی خدایی گذشته باشه عمر نبست تباهی و خسرانه
ایه 47 :
در مورد اینکه هر امتی پیامبری دارد که رسالات پروردگارشان را به آنان می رساند و دوم ):آنکه قهرا ابلاغ رسالت آن پیامبر موجب ایجاد اختلاف می گردد، که یک طائفه به او می گروند و طائفه دیگراو را تکذیب می نمایند و در آن زمان خداوند قضای دیگری رانده و میان آنان به عدالت قضاوت می کند، بدون اینکه در راندن این قضاوت و حکم مرتکب ستم و ظلمی در حق آنان گردد و چنانچه عذاب بر آنها نازل فرماید، به مقتضای عدالت عمل می نماید.
ایه 51:
وقتی عذاب نازل شود در آن هنگام می خواهید به خدا و قرآن و دین حق ایمان بیاورید و ایمانتان را تا زمان نزول عذاب تأخیر انداخته اید، در حالیکه ایمان آوردن در زمانی که شما عذاب را به چشم دیده و مشرف به هلاکت هستید هیچ سودی ندارد و شمادر دنیا عمری را به استهزاء وتمسخر در باره نزول عذاب سپری کردید و آن راامری حقیر و عاری از حقیقت می پنداشتید، لذا در دنیا عذاب خود را بچشید که در آخرت هم عذاب الیمی در انتظار شماست .