209 . صفحه 209
بیست و دوم تیر :
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
(آیه7)- بهشتیان و دوزخیان: از این آیه به بعد شرحى پیرامون معاد و سرنوشت مردم در جهان دیگر آمده است.
نخست مىفرماید: «کسانى که امید لقاى ما را ندارند و به رستاخیز معتقد نیستند و به همین دلیل تنها به زندگى دنیا خشنودند و به آن اطمینان مىکنند ...» (إِنَّ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها).
«و همچنین آنها که از آیات ما غافلند و در آنها اندیشه نمىکنند» تا قلبى بیدار و دلى مملو از احساس مسؤولیت پیدا کنند ... (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ).
(آیه 8)- «این هر دو گروه جایگاهشان آتش است، به خاطر اعمالى که انجام مىدهند» (أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
در حقیقت نتیجه مستقیم عدم ایمان به معاد همان دلبستگى به این زندگى محدود و مقامهاى مادى و اطمینان و اتکاء به آن است.
همچنین غفلت از آیات الهى، سر چشمه بیگانگى از خدا، و بیگانگى از خدا سر چشمه عدم احساس مسؤولیت،و آلودگى به ظلم و فساد و گناه است، و سرانجام آن چیزى جز آتش نمىتواند باشد.
(آیه 9)- سپس اشاره به حال گروه دیگرى مىکند که نقطه مقابل این دو گروه مىباشند، مىگوید: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند به کمک ایمانشان آنها را هدایت مىکند» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ).
این نور هدایت الهى که از نور ایمانشان سر چشمه مىگیرد، تمام افق زندگانى آنها را روشن مىسازد، در پرتو این نور آن چنان روشن بینى پیدا مىکنند که جار و جنجالهاى مکتبهاى مادى، و وسوسههاى شیطانى، و زرق و برقهاى گناه، و زر و زور، فکر آنها را نمىدزدد، و از راه به بیراهه گام نمىنهند.
این حال دنیاى آنان و در جهان دیگر خداوند قصرهایى به آنها مىبخشد که «از زیر آنها در باغهاى بهشت نهرها جارى است» (تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ).
(آیه 10)- آنها در محیطى مملو از صلح و صفا و عشق به پروردگار و انواع نعمتها به سر مىبرند.
هر زمان که جذبه ذات و صفات خدا وجودشان را روشن مىسازد «گفتار و دعاى آنها در بهشت این است که: پروردگارا! منزه و پاک از هر گونه عیب و نقصى» (دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ).
و هر زمان به یکدیگر مىرسند سخن از صلح و صفا مىگویند: «و تحیت آنها در آنجا سلام است» (وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ).
و سرانجام هرگاه از نعمتهاى گوناگون خداوند در آنجا بهره مىگیرند به شکر پرداخته «و آخرین سخنشان این است که: حمد و سپاس مخصوص پروردگار عالمیان است» (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
(آیه 11)- انسانهاى خودرو! در این آیه نیز همچنان سخن پیرامون مسأله پاداش و کیفر بدکاران است.
نخست مىگوید: «اگر خداوند مجازات مردم بدکار را سریعا و در این جهان انجام دهد و همان گونه که آنها در به دست آوردن نعمت و خیر و نیکى عجله دارند، در مجازاتشان تعجیل کند، عمر همگى به پایان مىرسد و اثرى از آنها باقى نمىماند» (وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ).
ولى از آنجا که لطف خداوند همه بندگان حتى بدکاران و کافران و مشرکان را نیز شامل مىشود، در مجازاتشان عجله به خرج نمىدهد، شاید بیدار شوند و توبه کنند، و از بیراهه به راه بازگردند.
و در پایان آیه مىفرماید: مجازاتشان همین بس که «افرادى را که ایمان به رستاخیز و لقاى ما ندارند به حال خود رها مىکنیم تا در طغیانشان حیران و سرگردان شوند»، نه حق را از باطل بشناسند، و نه راه را از چاه (فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ).
(آیه 12)- آنگاه اشاره به وجود نور توحید در فطرت و عمق روح آدمى کرده، مىگوید: «هنگامى که به انسان زیانى مىرسد، و دستش از همه جا کوتاه مىشود، دست به سوى ما دراز مىکند و ما را (در همه حال) در حالى که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است مىخواند» (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً).
آرى! خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجابها از روى فطرت پاک آدمى است، و براى مدتى، هر چند کوتاه درخشش این نور توحیدى آشکار مىگردد.
سپس مىگوید: اما این افراد، چنان کم ظرفیت و بىخردند که «به مجرد این که بلا و ناراحتى آنها را برطرف مىسازیم، آن چنان در غفلت فرو مىروند که گویا هرگز از ما تقاضایى نداشتند» و ما نیز به آنها کمکى نکردیم (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ).
«آرى! این چنین اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است» (کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
خداوند این خاصیت را در اعمال زشت و آلوده آفریده که هر قدر انسان به آنها بیشتر آلوده شود، بیشتر خو مىگیرد و نه تنها قبح و زشتى آنها تدریجا از میان مىرود بلکه کم کم به صورت عملى شایسته در نظرش مجسم مىگردد! و اما چرا در آیه فوق این گونه افراد به عنوان «مسرف» (اسرافکار) معرفى شدهاند؟ به خاطر این است که چه اسرافى از این بالاتر که انسان مهمترین سرمایه وجود خود یعنى عمر و سلامت و جوانى و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان و یا در مسیر به دست آوردن متاع بىارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد، و در برابر این سرمایه چیزى عاید او نشود.
(آیه 13)- ستمگران پیشین و شما: در این آیه نیز اشاره به مجازاتهاى افراد ستمگر و مجرم در این جهان مىکند و با توجه دادن مسلمانان به تاریخ گذشته به آنها گوشزد مىنماید که اگر راه آنان را بپویند به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
نخست مىگوید: «ما امتهاى قبل از شما را هنگامى که دست به ستمگرى زدند و با این که پیامبران با دلائل و معجزات روشن براى هدایت آنان آمدند هرگز به آنها ایمان نیاوردند، هلاک و نابود ساختیم» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا).
و در پایان آیه مىافزاید: این برنامه مخصوص جمعیت خاصى نیست «این چنین مجرمان را کیفر مىدهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ).
(آیه 14)- در این آیه مطلب را صریحتر بیان مىکند و مىگوید: «سپس شما را جانشین آنها در زمین قرار دادیم تا ببینیم چگونه عمل مىکنید» (ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ).
از جمله «وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا» (چنان نبود که ایمان بیاورند) استفاده مىشود که خداوند تنها آن گروهى را به هلاکت کیفر مىدهد که امیدى به ایمان آنها در آینده نیز نباشد، و به این ترتیب اقوامى که در آینده ممکن است ایمان بیاورند مشمول چنین کیفرهایى نمىشوند.
اعظم :
ایه 7 و 8 : لزویمی نداره افراد با زبون معاد رو انکار کنن همین که چسبیدن به دنیا نشون میده آخرت رو قبول ندارن . وقتی به زندگی دنیاراضی و دلخوشیم یعنی آخرت رو بی خیال شدیم و منکر
ایه 9 : ایه 9 : باز هم ایمان و عمل در کنار هم اومدن ... این عمل کردن به چیزایی که بهش ایمان داری هستش که ایمان آدم رو افزایش میده
ایه 9: ایمان و عمل صالح باعث هدایت هر چه بیشتر انسان می شود . خداوند به واسطه این ایمان و عمل همواره دستگیر مومنینه و در دو راهی ها و چند راهیها اون رو هدایت میکنه
ایه 10 : در آخرت هم ذکر الهی است
ایه 10: مومن عاشق خداست و نعمتهای الهی در بهشت هم او را از یاد خدا باز نمی داره
ایه 11 : انسان طبعا عجوله و دوست داره اون چیزی که فکر می کمه براش خیر و خوبیه خیلی زود بهش برسه ولی سنت خداوند اینه که از طریق اسباب و علل ادمها رو به خواسته هاشون برسونه و به خصوص در رسوندن شر همیشه با تاخیر این کار انجام میشه .
ایه 11 : انکار قیامت (لارجون لقاءنا) باعث طغیان و رها شدن به حال خود و محروم شدن از الطاف الهیه
ایه 12 : چندین با در قرآن مشابه این آیه تکرار شده . که انسان در سختیها خدا رو با خلوص میخونه و در هر حالی (نشسته و خوابیده ) به یاد اینه که خداوند مشکلش رو حل کنه ولی وقتی حل شد کلا خدا رو فراموش می کنه . اگر چه این خوندن خدا در سختیها نشون از فطری بودن خداشناسی در انسانه ولی این یاد کردنهای گاه گاهی خدا سودی به حال انسان نداره و این آدمها اسرافکار خونده شدن کسانی که سرمایه عمر و سلامتی و عقل و ... بر باد می دن
ایه 12 : وقتی آدم عمل زشتی رو انجام میده بعد یه مدت قبحش میریزه و دیگه اون عمل نه تنها زشتی نداره که زیبا هم هست
ایه 13 : خداوند همیشه اول اسباب هدایت رو برای بنده آماده می کنه و وقتی که این اسباب باعث هدایتش نمیشه بعد اونا رو دچار عذاب می کنه
آیه 14 : آزمایش الهی برای همه است و کسی نمی تونه از این سنت الهی فرار کنه . یعنی یه جورایی ما نمی تونیم دیگران رو سرزنش کنیم فقط که در فلان امتحان شکست خوردن ما هم امتحان میشیم و نتیجه اون امتحان به عمل ما بستگی داره (کیف تعلمون)