قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

205 . صفحه 205





هجدهم تیر :


نفیسه :


(آیه 112)- همان گونه که روش قرآن مجید است که در آیه‏اى سخنى را به اجمال برگزار مى‏کند و در آیه بعد به شرح و توضیح آن مى‏پردازد، در این آیه و در ادامه آیه قبل مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند با 9 صفت بارز معرفى مى‏کند.

1- «آنها توبه کارانند» (التَّائِبُونَ). و دل و جان خود را به وسیله آب توبه از آلودگى گناه شستشو مى‏دهند.
2- «آنها عبادت کارانند» (الْعابِدُونَ). و در پرتو راز و نیاز با خدا و پرستش ذات پاک او خودسازى مى‏کنند».
3- «آنها (در برابر نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار) سپاس مى‏گویند» (الْحامِدُونَ).
4- «آنها از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگرى رفت و آمد دارند» (السَّائِحُونَ).
و به این ترتیب برنامه‏هاى خودسازى آنان در پرتو عبادت، در محیط محدودى خلاصه نمى‏شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلکه همه جا کانون عبودیت پروردگار و خودسازى و تربیت براى آنهاست.
5- «آنها که در برابر عظمت خدا رکوع مى‏کنند» (الرَّاکِعُونَ).
6- «آنها که سر بر آستانش مى‏سایند و سجده مى‏آورند» (السَّاجِدُونَ).
7- «آنها که مردم را به نیکیها دعوت مى‏کنند» (الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ).
8- «آنها که (تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى‏کنند بلکه) با هر گونه فساد و منکرى مى‏جنگند» (وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
9- «و آنها که (پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منکر، به آخرین و مهمترین وظیفه اجتماعى خود یعنى) حفظ حدود الهى، و اجراى قوانین او، و اقامه حق و عدالت قیام مى‏کنند» (وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ).
پس از ذکر این صفات نه گانه، خداوند بار دیگر چنین مؤمنان راستین و تربیت یافتگان مکتب ایمان و عمل را تشویق مى‏کند، و به پیامبرش مى‏گوید: «این مؤمنان را بشارت ده» (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ).


(آیه 113)-
شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده است که گروهى از مسلمانان به پیامبر اسلام مى‏گفتند: آیا براى پدران ما که در عصر جاهلیت از دنیا رفتند طلب آمرزش نمى‏کنى؟ آیات مزبور نازل شد و به همه آنها اخطار کرد که هیچ کس حق ندارد براى مشرکان استغفار نماید.
تفسیر:
آیه، نخست با تعبیرى رسا و قاطع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان را از استغفار براى مشرکان نهى مى‏کند و مى‏گوید: «شایسته نیست که پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و افراد با ایمان براى مشرکان طلب آمرزش کنند» (ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ).
سپس براى تأکید و تعمیم اضافه مى‏کند: «حتى اگر از نزدیکانشان باشند» (وَ لَوْ کانُوا أُولِی قُرْبى‏).
بعدا دلیل این موضوع را ضمن جمله‏اى چنین توضیح مى‏دهد: «بعد از آن که براى مسلمانان روشن شد که مشرکان اهل دوزخند» طلب آمرزش براى آنها معنى ندارد (مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِیمِ).
این کارى است بیهوده و آرزویى نابجا چرا که مشرک به هیچ وجه قابل آمرزش نیست.



(آیه 114)- در این آیه به پاسخ این سؤال- که اگر این کار ممنوع است چرا ابراهیم براى «آزر» استغفار کرد؟- پرداخته مى‏گوید: «و استغفار ابراهیم براى پدرش [عمویش آزر] به خاطر وعده‏اى بود که به او داد، اما هنگامى که براى او آشکار شد که وى دشمن خداست از او بیزارى جست» و برایش استغفار نکرد (وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ).در پایان آیه اضافه مى‏کند: «ابراهیم (کسى بود که در پیشگاه خدا خاضع و از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان، و مردى بزرگوار و) مهربان و بردبار بود» (إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ).
هر گونه پیوندى با دشمنان باید قطع شود:
از آیات متعددى از قرآن این موضوع به خوبى استفاده مى‏شود که هرگونه پیوند و همبستگى خویشاوندى و غیر خویشاوندى باید تحت الشعاع پیوندهاى مکتبى قرار گیرد و این پیوند (ایمان به خدا و مبارزه با هرگونه شرک و بت پرستى) باید بر تمام روابط مسلمانان حاکم باشد، چرا که این پیوند یک پیوند زیر بنایى و حاکم بر همه مقدرات اجتماعى آنهاست.


(آیه 115)-
شأن نزول:
گروهى از مسلمانان قبل از نزول فرائض و واجبات چشم از جهان بسته بودند، جمعى خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و در باره سرنوشت آنها اظهار نگرانى کردند، و چنین مى‏پنداشتند که آنها شاید گرفتار مجازات الهى به خاطر عدم انجام این فرائض باشند. آیه نازل شد و این موضوع را نفى کرد.
تفسیر:
مجازات پس از تبیین- این آیه اشاره به یک قانون کلى و عمومى است، که عقل نیز آن را تأیید مى‏کند و آن این که تکلیف و مسؤولیت همواره بعد از بیان احکام است، و این همان چیزى است که در علم اصول از آن تعبیر به قاعده «قبح عقاب بلا بیان» مى‏شود.
لذا در آغاز مى‏فرماید: «چنین نبوده که خداوند گروهى را پس از هدایت گمراه سازد تا این که آنچه را که باید از آن بپرهیزند براى آنها تبیین کند» (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ).
و در پایان آیه مى‏فرماید: «خداوند به هر چیزى داناست» (إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ).
یعنى علم و دانایى خداوند ایجاب مى‏کند که تا چیزى را براى بندگان بیان نکرده است، کسى را در برابر آن مسؤول نداند و مؤاخذه نکند.


(آیه 116)- در این آیه روى این مسأله تکیه و تأکید مى‏کند که: «حکومت آسمانها و زمین براى خداست»(إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و نظام حیات و مرگ نیز در کف قدرت اوست، اوست که «زنده مى‏کند و مى‏میراند» (یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
و بنابراین «هیچ ولىّ و سرپرست و یاورى جز خدا ندارید» (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).
اشاره به این که، شما نباید بر غیر او تکیه کنید، و بیگانگان از خدا را پناهگاه یا مورد علاقه خود قرار دهید، و پیوند محبت خویش را با این دشمنان خدا از طریق استغفار یا غیر آن بر قرار و محکم دارید.


(آیه 117)-
شأن نزول:
این آیه در مورد غزوه تبوک و مشکلات طاقت فرسایى که به مسلمانان در این جنگ رسید نازل شده، این مشکلات به قدرى بود که گروهى تصمیم به بازگشت گرفتند اما لطف و توفیق الهى شامل حالشان شد، و همچنان پابرجا ماندند.
تفسیر:
این آیه اشاره به شمول رحمت بى‏پایان پروردگار نسبت به پیامبر و مهاجرین و انصار در آن لحظات حساس کرده، مى‏گوید:«رحمت خدا شامل حال پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مهاجران و انصار، همانها که در موقع شدت و سختى از او پیروى کردند، شد» (لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی ساعَةِ الْعُسْرَةِ).
سپس اضافه مى‏کند: «این شمول رحمت الهى به هنگامى بود که بر اثر شدت حوادث و فشار ناراحتیها نزدیک بود دلهاى گروهى از مسلمانان از جاده حق منحرف شود» و تصمیم به مراجعت از تبوک بگیرند (مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ).
دگر بار تأکید مى‏کند که «بعد از این ماجرا، خداوند رحمت خود را شامل حال آنها ساخت، و توبه آنها را پذیرفت، زیرا او نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم است» (ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِیمٌ).



اعظم :



ایه 112 :
جالب بود برای من تا به حال کلمه سایحون رو در قرآن در اوصاف مومنین ندیده بودم
تو تفاسیر مختلف هم دیدم
یکی از معناهای اون روره دار بود که البته احتمال ضعیفی داده شده بود که منظور این معنا باشه
سایح به معنای سیر و سیاحت کننده در زمین هستش
ولی در دو تفسیر المیزان و تسنیم با توجه به سایر صفات ذکر شده برای مومنین در این و با توجه به کاربرد کلمه های هم ردیف این کلمه در احادیث همون معنایی ازش گزفته شده بود که در تفسیری که نفیسه جان گذاشتن اومده


وسیرکنندگانی هستند که همواره با گامهای خوداز این مسجد به آن منبر ومحفل دینی می شتابند


بعضى دیگر از مفسران سیاحت را به معنى سیر و گردش در روى زمین و مشاهده آثار عظمت خدا و شناخت جوامع بشرى و آشنائى به عادات و رسوم و علوم و دانشهاى اقوام که اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى سازد، دانسته اند.
بعضى دیگر از مفسران سیاحت را به معنى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد و مبارزه با دشمن مى دانند، و حدیث نبوى معروف را (ان سیاحة امتى الجهاد فى سبیل الله ) (سیاحت امت من جهاد در راه خدا است ) شاهد آن گرفته اند.
و سر انجام بعضى آنرا به معنى سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى ، و عوامل سعادت و پیروزى ، و اسباب شکست و ناکامى دانسته اند.
ولى با توجه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده معنى اول مناسبتر از همه به نظر مى رسد، هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه ، نیز کاملا ممکن است ، زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است .


ایه 113:
عواطف و احساسات فامیلى، باید تحت الشعاع روابط دینى و مکتبى باشد


ایه 115 :
تهدیدی بدای مومنین
اگر از دستورهایی که خداوند بیان کرده اطاعت نکنند و پرهیزکاری در اون دستورات نکنن بعد از هدایت دچار گمراهی میکنه


...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 112 و 114 سوره یونس :



معصومه :


ببخشید اما من معنی سایحون رو نفهمیدم.
نیاز ب توضیح بیشتری داره.


حدود الله عبارتیه که تو قران تکرار شده ولی من هنوز درک روشنی از این عبارت ندارم , ایا منظور قوانین شریعت است؟



مریم:


این برداشت من درسته؟؟!! مومنان برای خویشاوندان و نزدیکانشون که مشرک از دنیا رفته بودن از پیامبر طلب آمرزش خواستن.... آیه نازل شد که برای مشرکان طلب آمرزش نکن! چون جایگاهشون جهنمه... اما درباره ی کسانی که قبل از مبعوث شدن پیامبر از دنیا رفتن و مشرک بودن خدا ممکنه تخفیف قایل بشه و ببخششون چون احکامش رو بیان نکرده بوده؟؟!!

و اگه اینطوره چطور پیامبر ما و خاندانش یکتار پرست بودن و پیرو آیین حضرت ابراهیم؟؟ آیا این خودش دلیلی برااین نیست که دین یکتاپرستی قبلا به مردم عربستان عرضه شده بوده!!؟؟

در مورد سوال معصومه جان در مورد حدود الله
پاسخ از مرکز گفتگوهای دینی

مراد از حدود الله به صورت عام در قرآن چیست؟
" حدود" جمع " حد " و در اصل به معنى جلوگیرى و منع کردن است، و سپس به هر چیزى که فاصله میان دو شى‏ء باشد، و آنها را از هم متمایز سازد، گفته مى‏شود، مثلا حد خانه و حد باغ و حد شهر و کشور، به نقاطى گفته مى‏شود، که آنها را از نقاط دیگر جدا مى‏سازد.

منظور از حدود الله در قرآن مرزهای الهی است مانند: مرز میان حلال و حرام ، مرز میان ممنوع و مجاز ...

تعبیر ( تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ ) در چندین مورد از آیات قرآن مجید آمده است، و همه آنها بعد از بیان یک سلسله از احکام و مقررات اجتماعى است، مثلا در آیه 187 بقره بعد از اعلام ممنوعیت آمیزش جنسى در اعتکاف و احکامى درباره روزه، و در آیات 229 و 230 بقره و آیه 10 سوره طلاق بعد از بیان قسمتى از احکام طلاق و در آیه 4 سوره مجادله بعد از بیان کفاره" ظهار" آمده است.

در تمام این موارد احکام و قوانینى وجود دارد، که تجاوز از آنها ممنوع است، و به همین جهت به عنوان مرز الهى شناخته شده‏اند.

حدود الهى، تنها در نماز، زکاة، حج و جهاد نیست، مراعات مسائل خانوادگى نیز از حدود الهى است‏.



مریم جان من اینطور برداشت کردم از ایه 115
که اونایی که قبل از نزول ایه 113 برای رفتگان مشرکشون طلب امرزش میکردن گناهی مرتکب نشدن
ولی اونایی که بعد نزول ایه 113 بازهم به شیوه خودشون طلب امرزش خواهی میکنن اونایی هستند که راه گمراهی رو در پیش گرفتن چون بد خلاف دستور صریح ایه 113 عمل کردن
...........
و گرنه که ایین یکتاپرستی (دین حنیف) قبل از اسلام هم بوده و وجود داشته


نفیسه :


سلام.از دوستانی که سوالات رو مطرح کردن و همینطور از اعظم خانم بابت نکته ها و پاسخهاشون تشکر میکنم.فقط دو نکته رو به نظرم اومد مطرح کنم یکی در مورد حدودالله ودیگری برداشتم از ایات 113 و 115 این سوره: ازهری میگوید(تهذیب 3/419): حدود الله دو گونه است: 1- حدودی که خداوند در خوراک، نوشیدنی، ازدواج و غیره برای مردم معین نموده وامر کرده است که کسی از محدوده ی آن ها نگذرد وتجاوز نکند. 2- عقوبت هایی که برای مرتکبین موارد فوق در نظر گرفته است، مثل حدسرقت و زنا و... .

یکتا پرستی از زمان حضرت آدم بوده وبا مبعوث شدن پیامبران این امر توحیدی بارها وبارها به مردم تذکر داده میشده.مشرکین مکه هم خدا را به عنوان خالق قبول داشتند و بت ها را هم بعنوان واسطه در پیشگاه خدا می پرستیدند و به توحید افعالی اعتقادی نداشتند و هر چه از خدا می خواستند به بتها می گفتند که انها واسطه رزق شوند در محضر خداوند.حتی ابوجهل هم خدا رو قبول داشته.منتها اینها بتها رو شریک خداوند قرار میدادند.و طبق این ایه شرک گناهی است نابخشودنی وکسی که مشرک بمیره جایگاهش جهنمه مگر اینکه در زمان حیاتش توبه کرده باشه.ادیان اسمانی توحیدی قبل از اسلام در بین عرب بوده ولی برخی از اعراب بر مشرک بودنشون عناد واصرار می‌ورزیدند.در واقع خداوند بدون اتمام حجت کسی رو عذاب نمیکنه. شرک بزرگترین گناه کبیره است وهیچ امیدی به بخشش ان طبق ایه 113 این سوره نیست.اما در مورد ایه 115:عده ای از مسلمانان قبل از اینکه احکامی نازل بشه از دنیا میرفتند و در زمان حیاتشون احکام رو به سبک جاهلیت انجام میدادند مثل قوانین ارث که قبلا در سوره نساء داشتیم که برای نمونه در عصر جاهلیت رسم بر این بود که فقط مردان ارث ببرند. ایه نازل شد و زنان و کودکان نیز جز وراث معرفی شدند.حال اگه کسی قبل از نزول این ایات بمیرد چون اتمام حجت براش نشده گناهی بر او نیست و بخشیده میشود.در واقع آیه 113 در مورد مشرکان است وعدم بخشش انها بعد مرگشان و آیه 115 در مورد عدم عذاب مسلمانی است که با این اوصاف در گذشتند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی