140 . صفحه 140
پانزدهم اردیبشهت :
نفیسه :
(آیه 95)- شکافنده صبح! بار دیگر روى
سخن را به مشرکان کرده و دلایل توحید را در ضمن عبارات جالب و نمونههاى زندهاى از
اسرار مشرکان و نظام آفرینش و شگفتیهاى خلقت، شرح مىدهد. در این آیه، به سه قسمت از
این شگفتیها که در زمین است اشاره شده، نخست مىگوید:«خداوند شکافنده دانه و هسته است»
(إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى).جالب این که دانه و هسته گیاهان غالبا
بسیار محکمند، یک نگاه به هسته خرما و میوههایى مانند هلو و شفتالو و دانههاى محکم
بعضى از حبوبات نشان مىدهد که چگونه آن نطفه حیاتى که در حقیقت نهال و درخت کوچکى
است در دژى فوق العاده محکم محاصره شده است، ولى دستگاه آفرینش آنچنان خاصیت تسلیم
و نرمش به این دژ نفوذ ناپذیر، و آنچنان قدرت و نیرو به آن جوانه بسیار لطیف و ظریفى
که در درون هسته و دانه پرورش مىیابد، مىدهد که بتواند دیواره آن را بشکافد و از
میان آن قد برافرازد.به راستى این حادثه در جهان گیاهان حادثه شگرفى است که قرآن به
عنوان یک نشانه توحید انگشت روى آن گذاشته است.سپس مىگوید: «موجود زنده را از مرده
بیرون مىفرستد، و موجودات مرده را از زنده» (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ
مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ).و این یک نظام دائمى و عمومى در جهان آفرینش است
مسأله حیات و زندگى موجودات زنده از پیچیدهترین مسائلى است که هنوز علم و دانش بشر
نتوانسته است پرده از روى اسرار آن بردارد و به مخفیگاه آن گام بگذارد که چگونه عناصر
طبیعى و مواد آلى با یک جهش عظیم، تبدیل به یک موجود زنده مىشوند.
لذا مىبینیم قرآن براى اثبات وجود خدا بارها روى این مسأله تکیه کرده است، و پیامبران بزرگى همچون ابراهیم و موسى در برابر گردنکشانى همچون نمرود و فرعون، به وسیله پدیده حیات و حکایت آن از وجود مبدء قادر و حکیم جهان استدلال مىکردند.و در پایان آیه به عنوان تأکید و تحکیم مطلب مىفرماید:«این است خداى شما و این است آثار قدرت و علم بىپایان او، با این حال چگونه از حق منحرف، و به راه باطل کشانده مىشوید»(ذلِکُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ).
(آیه 96)- در این آیه به سه نعمت از
نعمتهاى جوّى و آسمانى اشاره شده است. نخست مىگوید: «خداوند شکافنده صبح است» (فالِقُ
الْإِصْباحِ).قرآن در اینجا روى مسأله صبح تکیه مىکند که یکى از نعمتهاى بزرگ پروردگار
است زیرا مىدانیم این پدیده آسمانى نتیجه وجود جوّ زمین (یعنى قشر ضخیم هوا که دور
تا دور این کره را پوشانیده)مىباشد، اگر اطراف کره زمین همانند کره ماه جوّى وجود
نداشت نه بین الطلوعین و فلق وجود داشت و نه سپیدى آغاز شب و شفق، اما وجود جوّ زمین
و فاصلهاى که در میان تاریکى شب، و روشنایى روز به هنگام طلوع و غروب آفتاب قرار دارد،
انسان را تدریجا براى پذیرا شدن هر یک از این دو پدیده متضاد آماده مىسازد، و انتقال
از نور به ظلمت و از ظلمت به نور، به صورت تدریجى و ملایم و کاملا مطبوع و قابل تحمل
انجام مىگردد.ولى براى این که تصور نشود شکافتن صبح دلیل این است که تاریکى و ظلمت
شب، چیز نامطلوب و یا مجازات و سلب نعمت است بلافاصله مىفرماید: خداوند «شب را مایه
آرامش قرار داد» (وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً).این موضوع مسلم است که انسان در برابر
نور و روشنایى تمایل به تلاش و کوشش دارد، جریان خون متوجه سطح بدن مىشود، و تمام
سلولها آماده فعالیت مىگردند، و به همین دلیل خواب در برابر نور چندان آرامبخش نیست.
ولى هر قدر محیط تاریک بوده باشد خواب عمیقتر و آرامبخشتر است، زیرا در تاریکى، خون متوجه درون بدن مىگردد و بطور کلى سلولها در یک آرامى و استراحت فرو مىروند، به همین دلیل در جهان طبیعت نه تنها حیوانات، بلکه گیاهان نیز به هنگام تاریکى شب به خواب فرو مىروند و با نخستین اشعه صبحگاهان جنب و جوش و فعالیت را شروع مىکنند، به عکس دنیاى ماشینى که شب را تا بعد از نیمه بیدار مىمانند، و روز را تا مدت زیادى بعد از طلوع آفتاب در خواب فرو مىروند، و نشاط و سلامت خود را از دست مىدهند.سپس اشاره به سومین نعمت و نشانه عظمت خود کرده، مىگوید: «و خورشید و ماه را وسیله حساب در زندگى شما قرار داد» (وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً).این موضوع بسیار جالب توجه است که میلیونها سال کره زمین به دور خورشید، و ماه به دور زمین گردش مىکند، و این گردش به قدرى حساب شده است که حتى لحظهاى پس و پیش نمىشود، و این ممکن نیست مگر در سایه یک علم و قدرت بىانتها که هم طرح آن را بریزد و هم آن را دقیقا اجرا کند.و لذا در پایان آیه مىگوید: «این اندازهگیرى خداوندى است که هم توانا است و هم دانا» (ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
(آیه 97)- در تعقیب آیه قبل که اشاره
به نظام گردش آفتاب و ماه شده بود، در اینجا به یکى دیگر از نعمتهاى پروردگار اشاره
کرده و مىگوید: «او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد تا در پرتو آنها راه
خود را در تاریکى صحرا و دریا، در شبهاى ظلمانى، بیابید»(وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ
النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).و در پایان آیه
مىفرماید:«نشانهها و دلایل خود را براى افرادى که اهل فکر و فهم و اندیشهاند روشن
ساختیم» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).انسان هزاران سال است که
با ستارگان آسمان و نظام آنها آشنا است، لذا براى جهت یابى در سفرهاى دریایى و خشکى
بهترین وسیله او، همین ستارگان بودند.مخصوصا در اقیانوسهاى وسیع که هیچ نشانهاى براى
پیدا کردن راه مقصد در دست نیست و در آن زمان دستگاه قطبنما نیز اختراع نشده بود وسیله
مطمئنى جز ستارگان آسمان وجود نداشت، همانها بودند که میلیونها بشر را از گمراهى و
غرقاب نجات مىدادند و به سر منزل مقصود مىرسانیدند.
(آیه 98)- در این آیه نیز دلایل توحید
و خداشناسى تعقیب شده است، زیرا قرآن براى این هدف گاهى انسان را در آفاق و جهانهاى
دور دست سیر مىدهد، و گاهى او را به سیر در درون وجود خویش دعوت مىنماید، نخست مىگوید:
«او کسى است که شما را از یک انسان آفرید» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ
واحِدَةٍ).یعنى، شما با این همه چهرههاى گوناگون، ذوقها و افکار متفاوت، و تنوع وسیع
در تمام جنبههاى وجودى، همه از یک فرد آفریده شدهاید، و این نهایت عظمت خالق و آفریدگار
را مىرساند که چگونه از یک مبدء این همه چهرههاى متفاوت آفریده است؟
سپس مىفرماید:«جمعى از افراد بشر مستقر هستند و جمعى مستودع» (فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ).«مستقرّ» به معنى ناپایدار مىآید، و «مستودع» به معنى ناپایدار.احتمال دارد دو تعبیر فوق، اشاره به اجزاى اولیه تشکیل دهنده نطفه انسان بوده باشد، زیرا چنانکه مىدانیم نطفه انسان از دو جزء یکى «اوول» (نطفه ماده) و دیگرى «اسپرم» (نطفه نر) تشکیل شده است، نطفه ماده در رحم تقریبا ثابت و مستقر است، ولى نطفههاى نر به صورت جانداران متحرک به سوى او با سرعت حرکت مىکنند و نخستین فرد «اسپرم» که به «اوول» مىرسد با او مىآمیزد و بقیه را عقب مىراند و تخمه اولى انسان را تشکیل مىدهد.
در پایان آیه بار دیگر مىگوید: «ما نشانههاى خود را برشمردیم تا آنها که داراى فهم و درکند بیندیشند» (قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ).
(آیه 99)- این آیه،
آخرین آیهاى است که در این سلسله بحثها ما را به شگفتیهاى جهان آفرینش، و شناسایى
خداوند از طریق آن دعوت مىکند.در آغاز به یکى از مهمترین و اساسىترین نعمتهاى پروردگار
که مىتوان آن را ریشه و مادر سایر نعمتها دانست اشاره مىکند و آن پیدایش و رشد و
نمو گیاهان و درختان در پرتو آن است، و مىگوید:«او کسى است که از آسمان آبى (براى
شما) فرستاد» (وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).این که مىگوید از طرف
آسمان به خاطر آن است که تمام منابع آب روى زمین اعم از چشمهها و نهرها و قناتها و
چاههاى عمیق به آب باران منتهى مىگردد لذا کمبود باران در همه آنها اثر مىگذارد و
اگر خشکسالى ادامه یابد همگى خشک مىشوند.سپس به اثر بارز نزول باران اشاره کرده، مىگوید:
«به واسطه آن روییدنیها را از همه نوع از زمین خارج ساختیم»(فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ
کُلِّ شَیْءٍ).جالب این که خداوند از یک زمین و یک آب، غذاى مورد نیاز همه جانداران
را تأمین کرده است و جالبتر این که نه تنها گیاهان صحرا و خشکیها از برکت آب باران
پرورش مىیابند، بلکه گیاهان بسیار کوچکى که در لابلاى امواج آب دریاها مىرویند و
خوراک عمده ماهیان دریاست از پرتو نور آفتاب و دانههاى باران رشد مىکنند، سپس به
شرح این جمله پرداخته و موارد مهمى را از گیاهان و درختان که به وسیله آب باران پرورش
مىیابند خاطرنشان مىسازد.نخست مىگوید: «ما به وسیله آن ساقههاى سبز گیاهان و نباتات
را از زمین خارج ساختیم» و از دانه کوچک و خشک ساقهاى با طراوت و سرسبز که لطافت و
زیبایى آن چشم را خیره مىکند آفریدیم» (فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً).
«و از آن ساقه سبز، دانههاى روى هم چیده شده،(همانند خوشه گندم و ذرت) بیرون آوردیم (نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکِباً).«همچنین به وسیله آن از درختان نخل خوشه سر بستهاى بیرون فرستادیم که پس از شکافته شدن رشتههاى باریک و زیبایى که دانههاى خرما را بر دوش خود حمل مىکنند و از سنگینى به طرف پایین متمایل مىشوند خارج مىگردد» (وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ). «همچنین باغهایى از انگور و زیتون و انار پرورش دادیم» (وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ).سپس اشاره به یکى دیگر از شاهکارهاى آفرینش در این درختان کرده مىفرماید: «هم با یکدیگر شباهت دارند و هم ندارند» (مُشْتَبِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ).دو درخت زیتون و انار از نظر شکل ظاهرى و ساختمان شاخهها و برگها شباهت زیادى به هم دارند، در حالى که از نظر میوه و طعم و خاصیت آن بسیار با هم متفاوتند.یکى داراى ماده چربى مؤثر و نیرومند، و دیگرى داراى ماده اسیدى و یا قندى است، که با یکدیگر کاملا متفاوتند، به علاوه این دو درخت گاهى درست در یک زمین پرورش مىیابند و از یک آب مشروب مىشوند یعنى، هم با یکدیگر تفاوت زیاد دارند و هم شباهت.سپس از میان تمام اعضاى پیکر درخت بحث را روى میوه برده مىگوید: «نگاهى به ساختمان میوه آن به هنگامى که به ثمر مىنشیند و همچنین نگاهى به چگونگى رسیدن میوهها کنید که در اینها نشانههاى روشنى است از قدرت و حکمت خدا براى افرادى که اهل ایمان هستند»(انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فِی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).
با توجه به آنچه امروز در گیاهشناسى از چگونگى پیدایش میوهها و رسیدن آنها مىخوانیم نکته این اهمیت خاص که قرآن براى میوه قائل شده است روشن مىشود، زیرا پیدایش میوهها درست همانند تولد فرزند در جهان حیوانات است، نطفههاى نر با وسایل مخصوصى (وزش باد یا حشرات و مانند آنها) از کیسههاى مخصوص جدا مىشوند، و روى قسمت مادگى گیاه قرار مىگیرند، پس از انجام عمل لقاح و ترکیب شدن با یکدیگر، نخستین تخم و بذر تشکیل مىگردد، و در اطرافش انواع مواد غذایى همانند گوشتى آن را دربرمىگیرند.این مواد غذایى از نظر ساختمان بسیار متنوع و همچنین از نظر طعم و خواص غذایى و طبى فوق العاده متفاوتند، گاهى یک میوه (مانند انار و انگور) داراى صدها دانه است که هر دانهاى از آنها خود جنین و بذر درختى محسوب مىشود و ساختمانى بسیار پیچیده و تو در تو دارد.این از یک سو، از سوى دیگر مراحل مختلفى را که یک میوه از هنگامى که نارس است تا موقعى که کاملا رسیده مىشود، مىپیماید، بسیار قابل ملاحظه است زیرا لابراتوارهاى درونى میوه دائما مشغول کارند، و مرتبا ترکیب شیمیایى آن را تغییر مىدهند، تا هنگامى که به آخرین مرحله برسد و وضع ساختمان شیمیایى آن تثبیت گردد.هر یک از این مراحل خود نشانهاى از عظمت و قدرت آفریننده است.ولى باید توجه داشت که به تعبیر قرآن تنها افراد با ایمان یعنى افراد حقبین و جستجوگران حقیقت،این مسائل را مىبینند و گر نه با چشم عناد و لجاج و یا با بىاعتنایى و سهلانگارى ممکن نیست هیچ یک از این حقایق را ببینیم.
(آیه 100)- خالق همه اشیاء اوست! در
این آیه و آیات بعد به گوشهاى از عقاید نادرست و خرافات مشرکان و صاحبان مذاهب باطله
و جواب منطقى آنها اشاره شده است.نخست مىگوید: «آنها شریکهایى براى خداوند از جن قائل
شدند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ).
سپس به این پندار خرافى پاسخ گفته و مىگوید: «با این که خداوند آنها را (یعنى جن را) آفریده است» (وَ خَلَقَهُمْ).یعنى، چگونه ممکن است مخلوق کسى شریک او بوده باشد، زیرا شرکت نشانه سنخیت و هم افق بودن است در حالى که مخلوق هرگز در افق خالق نخواهد بود.خرافه دیگر این که «آنها براى خدا پسران و دخترانى از روى نادانى قائل شدند» (وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ).و در حقیقت بهترین دلیل باطل بودن این گونه عقاید خرافى همان است که از جمله «بغیر علم» استفاده مىشود، یعنى هیچ گونه دلیل و نشانهاى براى این موهومات در دست نداشتند.اما این که چه طوائفى براى خدا پسرانى قائل بودند، قرآن نام دو طایفه را در آیات دیگر برده است یکى مسیحیان که عقیده داشتند عیسى پسر خداست و دیگر یهود که عزیز را فرزند او مىدانستند. ولى از آیه 30 سوره توبه، استفاده مىشود که اعتقاد به وجود فرزند پسر براى خدا منحصر به مسیحیان و یهود نبوده، بلکه در میان مذاهب خرافى پیشین نیز وجود داشته است.اما در مورد اعتقاد به وجود دختران براى خدا، خود قرآن در سوره زخرف، آیه 19 مىفرماید:«آنها(مشرکان) فرشتگان را که بندگان خدا هستند، دختران قرار دادند».
ولى در پایان این آیه قلم سرخ بر تمام این مطالب خرافى و پندارهاى موهوم و بىاساس کشیده و با جمله رسا و بیدار کنندهاى همه این اباطیل را نفى مىکند و مىگوید: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از این اوصافى که براى او مىگویند»(سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یَصِفُونَ).
(آیه 101)- در این آیه به پاسخ این
عقاید خرافى پرداخته نخست مىگوید:«خداوند کسى است که آسمانها و زمین را ابداع و ایجاد
کرد» (بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).«بدیع» به معنى وجود آورنده چیزى بدون سابقه
است یعنى، خداوند آسمان و زمین را بدون هیچ ماده و یا طرح و نقشه قبلى ایجاد کرده است.به
علاوه «چگونه ممکن است او فرزندى داشته باشد در حالى که همسرى ندارد» (أَنَّى یَکُونُ
لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ).اصولا چه نیازى به همسر دارد، وانگهى چه
کسى ممکن است همسر او باشد با این که همه مخلوق او هستند.بار دیگر مقام خالقیت او را
نسبت به همه چیز و همه کس و احاطه علمى او را نسبت به تمام آنها تأکید کرده، مىگوید:«همه
چیز را آفرید و او به هر چیزى داناست» (وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ
عَلِیمٌ)