138 . صفحه 138
سیزدهم اردیبهشت :
نفیسه :
(آیه
82)- در این آیه، پاسخى از زبان ابراهیم به سؤالى که خودش در آیه 81 مطرح نمود نقل
شده است و این یک شیوه جالب در استدلالات علمى است که گاهى شخص استدلال کننده سؤالى
از طرف مقابل مىکند و خودش بلافاصله به پاسخ آن مىپردازد اشاره به این که مطلب به
قدرى روشن است که هر کس پاسخ آن را باید بداند.مىگوید:«آنها که ایمان آوردند و ایمان
خود را با ظلم و ستم نیامیختند امنیت براى آنهاست، و هدایت مخصوص آنان» (الَّذِینَ
آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ
مُهْتَدُونَ).
(آیه 83)- این آیه به تمام بحثهاى
گذشته که در زمینه توحید و مبارزه با شرک از ابراهیم نقل شد اشاره کرده، مىگوید:«اینها
دلایلى بود که ما به ابراهیم در برابر قوم و جمعیتش دادیم»(وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها
إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِهِ).سپس براى تکمیل این بحث مىفرماید: «درجات هر کس را بخواهیم
بلند مىکنیم» (نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ). اما براى این که اشتباهى پیش نیاید
که گمان کنند خداوند در این ترفیع درجه تبعیضى قائل مىشود مىفرماید:«پروردگار تو،
حکیم و عالم است» (إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).و درجاتى را که مىدهد روى آگاهى
به شایستگى آنها و موافق موازین حکمت است و تا کسى شایسته نباشد از آن برخوردار نخواهد
شد.
(آیه 84)- از این به بعد به قسمتى
از مواهبى که خداوند به ابراهیم داده است اشاره شده، و آن مواهب فرزندان صالح و نسل
لایق و برومند است که یکى از بزرگترین مواهب الهى محسوب مىشود.نخست مىگوید: «ما به
ابراهیم، اسحاق و یعقوب (فرزندان اسحاق) را بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ
یَعْقُوبَ).سپس براى این که افتخار این دو تنها در جنبه پیغمبرزادگى نبود، بلکه شخصا
در پرتو فکر صحیح و عمل صالح نور هدایت را در قلب خود جاى داده بودند، مىگوید: «هر
یک از آنها را هدایت کردیم» (کُلًّا هَدَیْنا).و به دنبال آن براى این که تصور نشود،
در دورانهاى قبل از ابراهیم، پرچمدارانى براى توحید نبودند، و این موضوع از زمان او
شروع شده اضافه مىکند، «نوح را نیز پیش از آن هدایت و رهبرى کردیم» (وَ نُوحاً هَدَیْنا
مِنْ قَبْلُ).در حقیقت با اشاره به موقعیت نوح که از اجداد ابراهیم است و موقعیت جمعى
از پیامبران که از دودمان و فرزندان او هستند،موقعیت ممتاز ابراهیم را از نظر «وراثت
و ریشه» و «ثمره» وجودى مشخص مىسازد.و در تعقیب آن نام جمع کثیرى از پیامبران را که
از دودمان ابراهیم بودند مىبرد، نخست مىگوید:«از دودمان ابراهیم، داود و سلیمان و
ایوب و یوسف و موسى و هارون را هدایت کردیم»(وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ
وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ).و در پایان آیه مىفرماید:«این چنین
نیکوکاران را پاداش مىدهیم» (وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).به این ترتیب روشن
مىکند که مقام و موقعیت آنان در پرتو اعمال و کردار آنها بود.
(آیه 85)- و در این آیه اضافه مىکند:
«و (همچنین) زکریا و یحیى و عیسى و الیاس هر کدام از صالحان بودند»(وَ زَکَرِیَّا وَ
یَحْیى وَ عِیسى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ). یعنى، مقامات آنها جنبه
تشریفاتى و اجبارى نداشت بلکه در پرتو عمل صالح در پیشگاه خدا شخصیت و عظمت یافتند.
(آیه 86)- در این آیه نیز نام چهار
نفر دیگر از پیامبران و رهبران الهى را ذکر کرده، مىفرماید:«و اسماعیل و الیسع و یونس
و لوط و هر کدام را بر مردم عصر خود برترى بخشیدیم» (وَ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ
یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِینَ).
(آیه 87)- و در این آیه یک اشاره کلى
به پدران و فرزندان و برادران صالح پیامبران نامبرده که بطور تفصیل اسم آنها در اینجا
نیامده است کرده، مىگوید:«از میان پدران آنها و فرزندانشان و برادرانشان، افرادى را
فضیلت دادیم و برگزیدیم و به راه راست هدایت کردیم»(وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ
وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
(آیه 88)- سه امتیاز مهم! به دنبال
ذکر نام گروههاى مختلفى از پیامبران الهى در آیات گذشته، در اینجا اشاره به خطوط کلى
و اصلى زندگانى آنها شده، نخست مىفرماید: «این هدایت خداست که به وسیله آن هر کس از
بندگانش را بخواهد هدایت و رهبرى مىکند» (ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ
مِنْ عِبادِهِ).سپس براى این که کسى تصور نکند آنها به اجبار در این راه گام گذاشتند
و همچنین کسى تصور نکند که خداوند نظر خاص و استثنایى و بىدلیل در مورد آنها داشته
است، مىفرماید: «اگر فرضا این پیامبران با آن همه مقام و موقعیتى که داشتند مشرک مىشدند،
تمام اعمالشان بر باد مىرفت» (وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).یعنى
آنها نیز مشمول همان قوانین الهى هستند که در باره دیگران اجرا مىگردد و تبعیضى در
کار نیست.
(آیه 89)- در این آیه به سه امتیاز
مهم که پایه همه امتیازات انبیاء بوده اشاره کرده، مىفرماید: «اینها کسانى بودند که
هم کتاب آسمانى به آنان دادهایم و هم مقام حکم و هم نبوت» (أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ
الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ).«حکم» در اصل به معنى منع و جلوگیرى است،
و از آنجا که عقل جلو اشتباهات و خلافکاریها را مىگیرد، همچنین قضاوت صحیح مانع از
ظلم و ستم است، و حکومت عادل جلو حکومتهاى نارواى دیگران را مىگیرد، در هر یک از این
سه معنى استعمال مىشود.سپس مىفرماید: «اگر این جمعیت- یعنى مشرکان و اهل مکّه و مانند
آنها- این حقایق را نپذیرند، دعوت تو بدون پاسخ نمىماند، زیرا ما جمعیتى را مأموریت
دادهایم که نه تنها آن را بپذیرند بلکه آن را محافظت و نگهبانى کنند جمعیتى که در
راه کفر گام برنمىدارند و در برابر حق تسلیمند» (فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ
وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ).
(آیه 90)- در این آیه، برنامه این
پیامبران بزرگ را به عنوان یک سرمشق عالى هدایت به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و
آله معرفى کرده، و مىگوید: «اینها کسانى هستند که مشمول هدایت الهى شدهاند، پس به
هدایت آنها اقتدا کن»(أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ).این
آیه بار دیگر تأکید مىکند که اصول دعوت همه پیامبران الهى یکى است، گر چه آیینهاى
بعدى کاملتر از آیینهاى قبلى بوده است.«هدایت» مفهوم وسیعى دارد که هم توحید و سایر
اصول اعتقادى را شامل مىشود و هم صبر و استقامت، و هم سایر اصول اخلاق و تعلیم و تربیت.سپس
به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داده مىشود که «به مردم بگو: من هیچ گونه اجر
و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمىکنم» همانطور که پیامبران پیشین چنین
درخواستى نکردند، من هم از این سنت همیشگى پیامبران پیروى کرده و به آنها اقتدا مىکنم
(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً).«به علاوه این قرآن و رسالت و هدایت یک بیدار
باش و یادآورى به همه جهانیان است» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرى لِلْعالَمِینَ).و چنین
نعمت عمومى و همگانى، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است که جنبه عمومى
و جهانى دارد، و هیچ گاه خرید و فروش نمىشود و کسى در برابر آن اجر و پاداشى نمىگیرد.
اعظم :
آیه 82 : ایمنی ،
آرامش و هدایت از خواص و آثار ایمان هستش حضرت ابراهیم در اینجا میگه کی باید بترسه
من یا شما ؟ چه بد فکرمی کنیم که امن و آرامش رو خارج از ایمان میشه به دست آورد
آیه 83 : استدلالهای
حضرت ابراهیم در آیه های پیش جنبه منطقی و عقلانی داشت ولی چون نیروی عقل و الهام فطت
از جانب خداونده در این آیه خداوند همه این استدلالها رو جزء مواهب خودش عنوان کرده
آیه 84 : چون حضرت
اسحاق در دوران پیری حضرت ابراهیم و ساره و با معجره خداوند به حضرت ابراهیم عطا شد
خداوند در اینجا نامی از اسماعیل نمی بره و وجود اسحاق رو موهبتی برای حضرت عنوان می
کنه
آیه 85 : در تفسیر
المیزان از این آیه برداشت شده بود که : قرآن کریم دخترزادگان را هم اولاد و ذریه حقیقى
مى داند
از اینکه قرآن کریم عیسى را در بین نامبردگان از ذریه نوح مى شمارد، میتوان به دست آورد که قرآن کریم دخترزادگان را هم اولاد و ذریه حقیقى مى داند، چون اگر غیر این بود عیسى را که از طرف مادر به نوح متصل مى شود ذریه نوح نمى خواند.
آیه 87 : خداوند در
این آیه بیان می کنه که :ما سلسله جلیل انبیا (علیهم السلام ) را که در طول تاریخ بشریت
متفرق بوده و هر یک در زمانى مى زیستند یکجا جمع نمودیم و یکجا و به یک عنایت همه را
به سوى صراط مستقیم هدایت کردیم.....
آیه 87 : هدیناهم
الى صراط مستقیم یعنی : هدایت یافتگان به این هدایت و یا به عبارتى دیگر کسانى که صراط
مستقیم را یافته اند در مسیر زندگى از لغزش و انحراف از راه ایمنند، براى اینکه راهى
که اینان طى مى کنند راهى است که بیراهه ندارد، و هدایتى که اینان یافته اند هدایتى
است که دیگر خطر ضلالت در آن متصور نیست. خلاصه راه حقى است که در آن راه باطلى نبوده،
و سعادتى است که احتمال شقاوت در آن راه ندارد، راهى است که هر جزء آن با جزء دیگر
ائتلاف داشته، حالات آن با هم برابر است، از حق آغاز شده و به حق منتهى مى گردد، راهى
است که راهروان خود را به حیرت دچار ننموده و به ظلم و شقاوت و معصیت مبتلا نمى کند،
همچنانکه فرمود: (الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون
).
آیه 88 : خصوصیت مهم
هدایت الهی اینه که اگه شکرش رو به جای نیاری از کفت میره و آنچه عمل کردی نابود میشه
و این قانون شامل انبیا هم میشه
آیه 90 : آیا منظور
از اینکه خداوند به پیامبر ما فرمود به هدایت پیامبران پیشین اقتدا کن یعنی از شریعت
آنا پیروی کن .... در تفیسیر المیزان نوشته بود که: در این آیه رسول خدا (صلى الله
علیه وآله و سلم ) را دستور مى دهد تا هدایت ایشان را پیروى کند، و اگر دستور نداد
که شریعت ایشان را پیروى کند براى این بود که شریعت رسول خدا (صلى الله علیه وآله و
سلم ) ناسخ شریعتهاى سایر انبیا، و کتابش حافظ و حاکم بر کتابهاى ایشان است، تازه هدایت
ایشان هم هدایت خدا است، و اگر فرمود: (به هدایت ایشان اقتدا کن ) صرفا به منظور احترام
گزاردن برایشان بوده و گر نه بین خدا و بین کسى که خدا هدایتش کرده و یا مى کند واسطهاى
نیست، به شهادت اینکه در همین آیات فرموده : (ذلک هدى الله....)
بعضى از مفسرین این آیه را دلیل گرفته اند بر اینکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله و سلم ) و امتش ماءمورند به اینکه از شرایع قبلى پیروى کنند مگر آن شرایعى که در اسلام نسخ شده. ولى آیه مبارکه چنین دلالتى ندارد، بلى اگر فرموده بود: (فبهم اقتده پس انبیا را پیروى کن ) صحیح بود که بگوییم امت اسلام نیز ماءمور به پیروى شرایع انبیاى سابقند، و لیکن چنین نفرمود، بلکه فرمود: (هدایت ایشان را پیروى کن ).
خداى متعال این آیات را که راجع به خصوصیات و اوصاف توحید فطرى مى باشد با جمله (قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکرى للعالمین ) ختم فرموده، گویا خواسته است بفرماید: (هدایت الهیى که انبیاى قبل از تو، به آن مهتدى شدند پیروى کن و اهل عالم را هم تذکر بده تا همه، آنرا پیروى کنند، و از ایشان درخواست مزد رسالت مکن، و این سفارشم را هم به ایشان برسان تا خاطرشان آسوده شود و تا بدانند که از ایشان انتظار اجرت ندارى، چون اگر مردم این معنا را بدانند به دعوت تو خوشبین تر شده و دعوتت زودتر به ثمر مى رسد، و تو هم از تهمت دورتر خواهى بود). خداى تعالى عین این حرف را از حضرت نوح و انبیاى بعد از وى نیز حکایت کرده است.