137 . صفحه 137
دوازدهم اردیبهشت :
نفیسه :
(آیه 74)- از آنجا که این سوره جنبه مبارزه با شرک و بتپرستى دارد، در اینجا به گوشهاى از سرگذشت ابراهیم، قهرمان بتشکن اشاره کرده، مىگوید:ابراهیم پدر (عموى) خود را مورد سرزنش قرار داد و به او چنین «گفت: آیا این بتهاى بىارزش و موجودات بىجان را خدایان خود انتخاب کردهاى»؟! (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً).«بدون شک من، تو و جمعیت پیروان و هم مسلکان تو را در گمراهى آشکارى مىبینم» (إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).چه گمراهى از این آشکارتر که انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بىجان و بىشعورى را پناهگاه خود بپندارد و حل مشکلات خود را از آنها بخواهد.جمعى از مفسران سنّى، آزر را پدر واقعى ابراهیم مىدانند، در حالى که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند آزر پدر ابراهیم نبود، بعضى او را پدر مادر و بسیارى او را عموى ابراهیم دانستهاند.
(آیه
75)- دلایل توحید در آسمانها! در تعقیب نکوهشى که ابراهیم از بتها داشت،
قرآن به مبارزات منطقى ابراهیم با گروههاى مختلف بتپرستان اشاره مىکند
نخست مىگوید:«همانطور که ابراهیم را از زیانهاى بتپرستى آگاه ساختیم
همچنین مالکیت مطلقه و تسلط پروردگار را بر تمام آسمان و زمین به او نشان
دادیم»(وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ
الْأَرْضِ).و در پایان آیه مىفرماید:«و هدف ما این بود که ابراهیم اهل
یقین گردد»(وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ).
شک نیست که ابراهیم یقین استدلالى و فطرى به یگانگى خدا داشت، اما با مطالعه در اسرار آفرینش این یقین به سر حد کمال رسید.
(آیه 76)- از این به بعد موضوع فوق را بطور مشروح بیان کرده و استدلال ابراهیم را از افول و غروب ستاره و خورشید بر عدم الوهیت آنها روشن مىسازد.مىگوید:«هنگامى که پرده تاریک شب جهان را در زیر پوشش خود قرار داد ستارهاى در برابر دیدگان او خودنمایى کرد، ابراهیم صدا زد این خداى من است! اما به هنگامى که غروب کرد با قاطعیت تمام گفت: من هیچ گاه غروب کنندگان را دوست نمىدارم»و آنها را شایسته عبودیت و ربوبیت نمىدانم (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ)
(آیه 77)- بار دیگر چشم بر صفحه آسمان دوخت، این بار قرص سیمگون ماه با فروغ و درخشش دلپذیر خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود «هنگامى که ابراهیم ماه را دید، صدا زد این است پروردگار من! اما سر انجام ماه به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد و چهره خود را در پرده افق فرو کشید، ابراهیم جستجوگر گفت: اگر پروردگار من، مرا به سوى خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت» (فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ).
(آیه 78)- در این هنگام شب به پایان رسیده بود و پردههاى تاریک خود را جمع کرده و از صحنه آسمان مىگریخت، خورشید از افق مشرق سربرآورده و نور زیبا و لطیف خود را همچون یک پارچه زر بافت بر کوه و دشت و بیابان مىگسترد، «همین که چشم حقیقتبین ابراهیم بر نور خیرهکننده آن افتاد صدا زد خداى من این است؟! این که از همه بزرگتر و پرفروغتر است!، اما با غروب آفتاب و فرو رفتن قرص خورشید (در دهان هیولاى شب، ابراهیم آخرین سخن خویش را ادا کرد و) گفت: اى جمعیت، من از همه این معبودهاى ساختگى که شریک خدا قرار دادهاید بیزارم»(فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ).
(آیه
79)- اکنون که فهمیدم در ماوراى این مخلوقات متغیر و محدود و اسیر چنگال
قوانین طبیعت، خدایى است قادر و حاکم بر نظام کائنات «من روى خود را به سوى
کسى مىکنم که آسمانها و زمین را آفرید و در این عقیده خود کمترین شرک راه
نمىدهم، من موحد خالصم و از مشرکان نیستم» (إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ
لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ
الْمُشْرِکِینَ).
در این که چگونه ابراهیم موحد و یکتاپرست، به ستاره
آسمان اشاره کرده و مىگوید: «هذا ربّى» (این خداى من است) باید بگوییم
ابراهیم (ع) این را به عنوان یک خبر قطعى نگفت، بلکه به عنوان یک فرض و
احتمال براى تفکر و اندیشیدن، این سخن را بر زبان جارى کرد.و یا مفهوم آن
این است که «به اعتقاد شما این خداى من است».
(آیه 80)- قرآن در باره ادامه گفتگوى ابراهیم با قوم و جمعیت بتپرست مىگوید: «قوم ابراهیم با او به گفتگو و محاجّه پرداختند» (وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ).ابراهیم در پاسخ آنها گفت: «چرا در باره خداوند یگانه با من گفتگو و مخالفت مىکنید، در حالى که خداوند مرا در پرتو دلایل منطقى و روشن به راه توحید هدایت کرده است»؟ (قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ) از این آیه به خوبى استفاده مىشود که جمعیت بتپرست قوم ابراهیم تلاش و کوشش داشتند که به هر قیمتى که ممکن است او را از عقیده خود بازدارند.لذا او را تهدید به کیفر و خشم خدایان و بتها کردند، و او را از مخالفت آنان بیم دادند، زیرا در دنباله آیه از زبان ابراهیم چنین مىخوانیم: «من هرگز از بتهاى شما نمىترسم زیرا آنها قدرتى ندارند که به کسى زیان برسانند مگر این که خدا چیزى را بخواهد» (وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئاً).گویا ابراهیم با این جمله مىخواهد یک پیشگیرى احتمالى کند و بگوید اگر در گیرودار این مبارزهها فرضا حادثهاى هم براى من پیش بیاید هیچ گونه ارتباطى به بتها ندارد، بلکه مربوط به خواست پروردگار است.سپس مىگوید: «علم و دانش پروردگار من آن چنان گسترده و وسیع است که همه چیز را دربرمىگیرد» (وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً).و سر انجام براى تحریک فکر و اندیشه، آنان را مخاطب ساخته مىگوید:«آیا با این همه باز متذکر و بیدار نمىشوید»؟ (أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ).
(آیه
81)- در این آیه منطق و استدلال دیگرى را از ابراهیم بیان مىکند که به
جمعیت بتپرست مىگوید: «چگونه ممکن است من از بتها بترسم و در برابر
تهدیدهاى شما وحشتى به خود راه دهم با این که هیچ گونه نشانهاى از عقل و
شعور و قدرت در این بتها نمىبینم، اما شما با این که به وجود خدا ایمان
دارید و قدرت و علم او را مىدانید، و هیچ گونه دستورى به شما در باره
پرستش بتها نازل نکرده است، با این همه از خشم او نمىترسید من چگونه از
خشم بتها بترسم»؟(وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَ لا تَخافُونَ
أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ
سُلْطاناً).اکنون انصاف بدهید کدام یک از این دو دسته(بتپرستان و
خداپرستان) شایستهتر به ایمنى (از مجازات) هستند اگر مىدانید»!(فَأَیُّ
الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
در
واقع منطق ابراهیم در اینجا یک منطق عقلى بر اساس این واقعیت است که شما
مرا تهدید به خشم بتها مىکنید در حالى که تأثیر وجودى آنها موهوم است، ولى
از خشم خداوند بزرگ که من و شما هر دو او را پذیرفتهایم- و هیچ گونه
دستورى از طرف او در باره پرستش بتها نرسیده- ترس و وحشتى ندارید.
(آیه 82)- در این آیه، پاسخى از زبان ابراهیم به سؤالى که خودش در آیه قبل مطرح نمود نقل شده است و این یک شیوه جالب در استدلالات علمى است که گاهى شخص استدلال کننده سؤالى از طرف مقابل مىکند و خودش بلافاصله به پاسخ آن مىپردازد اشاره به این که مطلب به قدرى روشن است که هر کس پاسخ آن را باید بداند.مىگوید:«آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند امنیت براى آنهاست، و هدایت مخصوص آنان» (الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ).
(آیه 83)- این آیه به تمام بحثهاى گذشته که در زمینه توحید و مبارزه با شرک از ابراهیم نقل شد اشاره کرده، مىگوید:«اینها دلایلى بود که ما به ابراهیم در برابر قوم و جمعیتش دادیم» (وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِهِ).سپس براى تکمیل این بحث مىفرماید: «درجات هر کس را بخواهیم بلند مىکنیم» (نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ).اما براى این که اشتباهى پیش نیاید که گمان کنند خداوند در این ترفیع درجه تبعیضى قائل مىشود مىفرماید:«پروردگار تو، حکیم و عالم است» (إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ).و درجاتى را که مىدهد روى آگاهى به شایستگى آنها و موافق موازین حکمت است و تا کسى شایسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد.