136 . صفحه 136
یازدهم اردیبهشت :
نفیسه :
(آیه
69)- در این آیه یک مورد استثناء کرده و مىگوید:«اگر افراد با تقوا براى
نهى از منکر در جلسات آنها شرکت کنند و به امید پرهیزکارى و بازگشت آنها از
گناه، آنان را متذکر سازند مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنین اشخاصى
نخواهند نوشت، زیرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظیفه بوده است» (وَ
ما عَلَى الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ لکِنْ
ذِکْرى لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).باید توجه داشت تنها کسانى مىتوانند از
این استثناء استفاده کنند که طبق تعبیر آیه داراى مقام تقوا و پرهیزکارى
باشند و نه تنها تحت تأثیر آنها واقع نشوند، بلکه بتوانند آنها را تحت
تأثیر خود قرار دهند.
(آیه
70)- آنها که دین حق را به بازى گرفتهاند!این آیه در حقیقت بحث آیه قبل
را تکمیل مىکند و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد «از کسانى
که دین و آیین خود را به شوخى گرفتهاند و یک مشت بازى و سرگرمى را به
حساب دین مىگذارند و زندگى دنیا و امکانات مادى آنها را مغرور ساخته،
اعراض کن و آنها را به حال خود واگذار»(وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا
دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).در
حقیقت آیه فوق اشاره به این است که آیین آنها از نظر محتوا پوچ و واهى است و
نام دین را بر یک مشت اعمالى که به کارهاى کودکان و سرگرمیهاى بزرگسالان
شبیهتر است گذاردهاند، این چنین افراد قابل بحث و گفتگو نیستند و لذا
دستور مىدهد از آنها روى بگردان و به آنها و مذهب توخالیشان اعتنا مکن.سپس
به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که «به آنها در برابر این
اعمال هشدار بده که روزى فرا مىرسد که هر کس تسلیم اعمال خویش است و راهى
براى فرار از چنگال آن ندارد» (وَ ذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما
کَسَبَتْ).«و در آن روز جز خدا نه حامى و یاورى دارد و نه شفاعت کنندهاى»
(لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ).
کار
آنها در آن روز به قدرى سخت و دردناک است و چنان در زنجیر اعمال خود
گرفتارند که «هر گونه غرامت و جریمه آن را (فرضا داشته باشند و) بپردازند
که خود را از مجازات نجات دهند از آنها پذیرفته نخواهد شد» (وَ إِنْ
تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لا یُؤْخَذْ مِنْها). چرا که «آنها گرفتار اعمال
خویش شدهاند» (أُولئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا). نه راه
جبران در آن روز باز است و نه زمان، زمان توبه است.به همین دلیل راه نجاتى
براى آنها تصور نمىشود.سپس به گوشهاى از مجازاتهاى دردناک آنها اشاره
کرده، مىگوید:«نوشابهاى دارند از آب داغ و سوزان به همراه عذاب دردناک در
برابر پشت پا زدنشان به حق و حقیقت»(لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ
أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ).آنها از درون به وسیله آب سوزان
مىسوزند و از برون به وسیله آتش!
(آیه
71)- این آیه در برابر اصرارى که مشرکان براى دعوت مسلمانان به کفر و
بتپرستى داشتند به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که با یک
دلیل دندانشکن به آنها پاسخ بده و «بگو: آیا شما مىگویید ما چیزى را شریک
خدا قرار دهیم که نه سودى به حال ما دارد که به خاطر سودش به سوى او برویم و
نه زیانى دارد که از زیان او بترسیم»؟! (قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ
اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا).این جمله در حقیقت اشاره به آن
است که معمولا کارهاى انسان از یکى از دو سر چشمه ناشى مىشود، یا به خاطر
جلب منفعت است و یا به خاطر دفع ضرر سپس به استدلال دیگرى در برابر مشرکان
دست مىزند و مىگوید: «اگر ما به سوى بتپرستى بازگردیم و پس از هدایت
الهى در راه شرک گام نهیم به عقب بازگردانده شدهایم» این بر خلاف قانون
تکامل است که قانون عمومى عالم حیات مىباشد (وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا
بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ).و بعد با یک مثال، مطلب را روشنتر مىسازد و
مىگوید بازگشت از توحید به شرک «همانند آن است که کسى بر اثر وسوسههاى
شیطان (یا غولهاى بیابانى، به پندار عرب جاهلیت که تصور مىکردند در راهها
کمین کردهاند و مسافران را به بیراههها مىکشانند!) راه مقصد را گم کرده و
حیران و سرگردان در بیابان مانده است»(کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ
الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ).«در حالى که یارانى دارد که او را به
سوى هدایت و شاهراه دعوت مىکنند و فریاد مىزنند به سوى ما بیا» (لَهُ
أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا) ولى آنچنان حیران و سرگردان
است که گویى سخنان آنان را نمىشنود و یا قادر بر تصمیم گرفتن نیست.
و در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که بگو:«هدایت، تنها هدایت خداست و ما مأموریت داریم که فقط در برابر پروردگار عالمیان تسلیم شویم» (قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ).این جمله در حقیقت دلیل دیگرى بر نفى مذهب مشرکان است زیرا تنها در برابر کسى باید تسلیم شد که مالک و آفریدگار و مربى جهان هستى است نه بتها که هیچ نقشى در ایجاد و اداره این جهان ندارند.
(آیه
72)- در این آیه دنباله دعوت الهى را چنین شرح مىدهد که، گذشته از توحید
به ما دستور داده شده:«نماز را بر پا دارید و از او بپرهیزید و اوست که به
سوى او محشور خواهید شد» (وَ أَنْ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ
هُوَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
(آیه
73)- این آیه در حقیقت دلیلى است بر مطالب آیه قبل و دلیلى است بر لزوم
تسلیم در برابر پروردگار، و پیروى از رهبرى او، لذا نخست مىگوید:«او خدایى
است که آسمانها و زمین را به حق آفریده است»(وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ
السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).تنها چنین کسى که مبدء عالم هستى
است، شایسته رهبرى مىباشد و باید تنها در برابر فرمان او تسلیم بود، زیرا
همه چیز را براى هدف صحیحى آفریده است.سپس مىفرماید: نه تنها مبدء عالم
هستى اوست، بلکه رستاخیز و قیامت نیز به فرمان او صورت مىگیرد «و آن روز
که فرمان مىدهد رستاخیز برپا شود فورا بر پا خواهد شد» (وَ یَوْمَ یَقُولُ
کُنْ فَیَکُونُ).بعد اضافه مىکند که «گفتار خداوند حق است» (قَوْلُهُ
الْحَقُّ).یعنى همانطور که آغاز آفرینش بر اساس هدف و نتیجه و مصلحت بود،
رستاخیز نیز همان گونه خواهد بود.«و در آن روز که در صور دمیده مىشود و
قیامت بر پا مىگردد، حکومت و مالکیت مخصوص ذات پاک اوست»(وَ لَهُ
الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ).درست است که مالکیت و حکومت
خداوند بر تمام عالم هستى از آغاز جهان بوده و تا پایان جهان و در عالم
قیامت ادامه خواهد داشت، ولى از آنجا که در این جهان یک سلسله عوامل و
اسباب در پیشبرد هدفها و انجام کارها مؤثر است گاهى این عوامل و اسباب
انسان را از خداوند که مسبب الاسباب است غافل مىکند، اما در آن روز که همه
این اسباب از کار مىافتد، مالکیت و حکومت او از هر زمان آشکارتر و روشنتر
مىگردد.
و در پایان آیه اشاره به سه صفت از صفات خدا کرده، مىگوید: «خداوند از پنهان و آشکار باخبر است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ). «و کارهاى او همه از روى حکمت مىباشد، و از همه چیز آگاه است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ). یعنى، به مقتضاى علم و آگاهیش اعمال بندگان را مىداند و به مقتضاى قدرت و حکمتش به هر کس جزاى مناسب مىدهد.
اعظم :
ایه69
: گناه و وبالی که تمسخر کنندگان برای خود کسب می کنند تنها متوجه خود
آنهاست و بس ، مگر اینکه دیگران هم راضی به کردار آنهاباشند که دراین صورت
در گناه آنها شریکند وگرنه اهل تقوی و کسانی که از نواهی الهی پرهیزمی کنند
هیچ گناهی متوجه آنها نیست ،
ایه
70: وقتی انسان نسبت به کامجوئی از لذات مادی افسار گسیخته شود، همه هم و
غم خود را صرف آن نموده ، نتیجتا از کوشش در راه دین اعراض کرده و دچار سهل
انگاری و لاابالی می گردد، یعنی دین را بازیچه خود قرار می دهد و آن را
جدی نمی گیرد
ایه
71: شرک، غیر منطقى است، چون انگیزهى پرستش، کسب سود یا دفع ضرر است و
بتها قادر به هیچ نفع وضرر رساندن نیستند. «لاینفعنا و لایضرّنا»
ایه 71: در برابر انحرافات، باید موضعگیرى صریح و مکرّر داشت. «قل أندعوا... قل اِنّ هُدَى اللَّه ...»
ایه
72: تمامی عبادات و اعمال دین را خلاصه کرده و از میان همه آنها نمازرا
اسم برده به جهت اهمیتی که داشته ،چون در اهتمام قرآن نسبت به نماز جای هیچ
تردیدی نیست