قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۴۵ ب.ظ

133. صفحه 133

هشتم اردیبهشت : 

 

نفیسه : 


(آیه 45)- «و به این ترتیب جمعیت ستمکاران ریشه کن شد، و نسل دیگرى از آنها به پا نخاست»(فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا).و از آنجا که خداوند در به کار گرفتن عوامل تربیت در مورد آنها هیچ گونه کوتاهى نکرده، در پایان آیه مى‏فرماید: «ستایش و حمد مخصوص خداوندى است که پروردگار و مربى همه جهانیان است» (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).این جمله نشانه آن است که قطع ریشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلى که بتواند این کار را ادامه دهد، به قدرى اهمیت دارد که جاى شکر و سپاس است.در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هر کس بقاى ستمگران را دوست دارد، مفهومش این است که دوست مى‏دارد معصیت خدا شود (موضوع ظلم به اندازه‏اى مهم است که) خداوند تبارک و تعالى در برابر نابود ساختن ظالمان خود را حمد و ستایش کرده است و فرموده: دنباله قوم ستمگر بریده شد و سپاس مخصوص خداوند پروردگار جهانیان است».

(آیه 46)- بخشنده نعمتها را بشناسید! روى سخن همچنان با مشرکان است، نخست مى‏گوید:«اگر خداوند نعمتهاى گرانبهایش را همچون گوش و چشم از شما بگیرد، و بر دلهایتان مهر بگذارد بطورى که نتوانید میان خوب و بد و حق و باطل تمیز دهید چه کسى جز خدا مى‏تواند این نعمتها را به شما بازگرداند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ).در حقیقت مشرکان نیز قبول داشتند که خالق و روزى دهنده خداست، و بتها را به عنوان شفیعان در پیشگاه خدا مى‏پرستیدند.سپس مى‏گوید: «ببین چگونه آیات و دلایل را به گونه‏هاى مختلف براى آنها شرح مى‏دهیم، ولى باز آنها از حق روى برمى‏گردانند» (انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ).

(آیه 47)- در این آیه به دنبال ذکر این سه نعمت بزرگ الهى (چشم و گوش و فهم) که سر چشمه تمام نعمتهاى دنیا و آخرت است اشاره به امکان سلب همه نعمتها بطور کلى کرده، مى‏گوید: «به آنها بگو: اگر عذاب خداوند ناگهانى و بدون مقدمه، و یا آشکارا و با مقدمه، به سراغ شما بیاید آیا جز ستمکاران نابود مى‏شوند»! (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ).منظور این است تنها کسى که قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتهاست خداست، و بتها هیچ نقشى در این میان ندارند.بنابراین، دلیلى ندارد که به آنها پناه ببرید.

(آیه 48)- در این آیه به وضع پیامبران الهى اشاره کرده، مى‏گوید:«نه تنها بتهاى بى‏جان کارى از آنها ساخته نیست، انبیاى بزرگ و رهبران الهى نیز کارى جز ابلاغ رسالت، و بشارت و انذار، و تشویق و تهدید ندارند، و هر نعمتى هست به فرمان خدا و از ناحیه اوست و آنها هم هر چه بخواهند از او مى‏خواهند» (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ).سپس مى‏گوید: «راه نجات منحصر در دو چیز است آنها که ایمان بیاورند و خویشتن را اصلاح کنند (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازاتهاى الهى دارند، و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود»(فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).

(آیه 49)-«و در مقابل، کسانى که آیات ما را تکذیب کنند، در برابر این فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد»(وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).

(آیه 50)- آگاهى از غیب! این آیه دنباله پاسخگویى به اعتراضات گوناگون کفار و مشرکان است و به سه قسمت از ایرادهاى آنها در جمله‏هاى کوتاه پاسخ داده شده است:نخست این که آنها به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیشنهاد معجزات عجیب و غریبى مى‏کردند، و هر یک به میل خود پیشنهادى داشتند، حتى به مشاهده معجزات مورد درخواست دیگران نیز قانع نبودند گاهى خانه‏هایى از طلا، و گاهى نزول فرشتگان، و زمانى تبدیل سرزمین خشک و سوزان مکّه به یک باغستان پر آب و میوه! گویا آنها با این تقاضاهاى عجیب و غریب یک نوع مقام الوهیت و مالکیت زمین و آسمان براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله انتظار داشتند.
لذا خداوند در پاسخ این افراد، به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد:«بگو: من هرگز ادعا نمى‏کنم که خزائن الهى به دست من است» (قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزائِنُ اللَّهِ).«خزائن» جمع «خزینه» به معنى منبع و مرکز هر چیزى است و به این ترتیب خزائن اللّه، منبع همه چیز را دربرمى‏گیرد که از ذات بى‏انتهاى او که سر چشمه جمیع کمالات و قدرتهاست، مى‏باشد.سپس در برابر افرادى که انتظار داشتند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را از تمام اسرار آینده و گذشته آگاه سازد، و حتى به آنها بگوید در آینده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى مى‏دهد، تا براى دفع ضرر و جلب منفعت بپا خیزند، مى‏گوید: «من هرگز ادعا نمى‏کنم که از همه امور پنهانى و اسرار غیب آگاهم» (وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ).

و در جمله سوم به پاسخ ایراد کسانى که انتظار داشتند خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرشته باشد، و یا فرشته‏اى همراه او باشد، و هیچ گونه عوارض بشرى از خوردن غذا و راه رفتن در کوچه و بازار در او دیده نشود، مى‏گوید: «و من هرگز ادعا نمى‏کنم فرشته‏ام» (وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ).بلکه «من تنها از دستورات و تعلیماتى پیروى مى‏کنم که از طریق وحى از ناحیه پروردگار به من مى‏رسد» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى‏ إِلَیَّ).و در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داده مى‏شود که: «بگو: آیا افراد نابینا و بینا همانندند؟ و آنها که چشم و اندیشه و عقلشان بسته است با کسانى که حقایق را به خوبى مى‏بینند و درک مى‏کنند برابرند؟ آیا فکر نمى‏کنید» (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ).

(آیه 51)- در پایان آیه قبل فرمود که نابینا و بینا یکسان نیستند، و به دنبال آن در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد «به وسیله قرآن کسانى را انذار و بیدار کن که از روز رستاخیز بیم دارند»(وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ).یعنى کسانى که تا این اندازه چشم قلب آنها گشوده است که احتمال مى‏دهند حساب و کتابى در کار باشد، در پرتو این احتمال، و ترس از مسؤولیت، آمادگى براى پذیرش حق یافته‏اند.سپس مى‏گوید: این گونه افراد بیدار دل از آن روز مى‏ترسند که «جز خدا پناهگاه و شفاعت کننده‏اى وجود ندارد»(لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ).
آرى! این گونه افراد را انذار کن و دعوت به سوى حق بنما «زیرا امید تقوا و پرهیزکارى درباره آنها هست» (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).

(آیه 52)-در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده: جمعى از قریش از کنار مجلس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گذشتند در حالى که «صهیب» و «عمّار»، «بلال» و «خباب» و امثال آنها از مسلمانان کم‏بضاعت و کارگر، در خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بودند.آنها از مشاهده این صحنه تعجب کردند وگفتند: اى محمد! آیا به همین افراد از جمعیت قناعت کرده‏اى؟ اینها هستند که خداوند از میان ما انتخاب کرده! ما پیرو اینها بوده باشیم؟ هر چه زودتر آنها را از اطراف خود دور کن،شاید ما به تو نزدیک شویم و از تو پیروى کنیم.آیه نازل شد و این پیشنهاد را به شدت رد کرد.بعضى از مفسران اهل تسنن مانند نویسنده «المنار» حدیثى شبیه به این شأن نزول نقل کرده و سپس اضافه مى‏کند:«عمر بن خطاب» در آنجا حاضر بود،و به پیامبر پیشنهاد کرد چه مانعى دارد که پیشنهاد آنها را بپذیریم؟ و ما ببینیم اینها چه مى‏کنند.آیات فوق پیشنهاد او را نیز رد کرد.
مبارزه با فکر طبقاتى- در این آیه به یکى دیگر از بهانه‏جوییهاى مشرکان اشاره شده و آن این که آنها انتظار داشتند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امتیازاتى براى ثروتمندان نسبت به طبقه فقیر قائل شود، بى‏خبر از این که اسلام آمده تا به این گونه امتیازات پوچ و بى‏اساس پایان دهد، لذا آنها روى این پیشنهاد اصرار داشتند که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این دسته را از خود براند، اما قرآن صریحا و با ذکر دلایل زنده پیشنهاد آنها را نفى مى‏کند، نخست مى‏گوید:«کسانى را که صبح و شام پروردگار خود را مى‏خوانند و جز ذات پاک او نظرى ندارند، هرگز از خود دور مکن»(وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ).

در حقیقت آنها روى یک سنت دیرین غلط امتیاز افراد را به ثروت آنها مى‏دانستند، و معتقد بودند باید طبقات اجتماع که بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آیین و دعوتى بخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند، و این امتیاز را نادیده بگیرد، در نظر آنها مطرود و غیر قابل قبول است.در جمله بعد مى‏فرماید:«دلیلى ندارد که این گونه اشخاص با ایمان را از خود دور سازى، براى این که نه حساب آنها بر توست و نه حساب تو بر آنها»(ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ).«با این حال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود»(فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ).قرآن پاسخ مى‏دهد به فرض این که آنها چنین بوده باشند، ولى حسابشان با خداست، همین اندازه که ایمان آورده‏اند و در صف مسلمین قرار گرفته‏اند،به هیچ قیمتى نباید رانده شود، و به این ترتیب جلو بهانه‏جوییهاى اشراف قریش را مى‏گیرد.
یک امتیاز بزرگ اسلام-
مى‏دانیم در مسیحیت کنونى دایره اختیارات رؤساى مذهبى به طرز مضحکى توسعه یافته تا آنجا که آنها براى خود حق بخشیدن گناه قائل هستند، و به همین جهت مى‏توانند کسانى را با کوچکترین چیزى طرد و تکفیر کنند، و یا بپذیرند.
قرآن در آیه فوق و آیات دیگر صریحا یادآور مى‏شود که نه تنها علماى مذهبى، بلکه شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز حق طرد کسى را که اظهار ایمان مى‏کند، و کارى که موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده، ندارد. آمرزش گناه و حساب و کتاب بندگان تنها به دست خداست، و هیچ کس جز او حق دخالت در چنین کارى ندارد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی