قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ق.ظ

131. صفحه 131

ششم اردیبشهت : 

نفیسه : 

 

 (آیه 28)- در این آیه اضافه مى‏کند که این آرزوى دروغینى بیش نیست، بلکه به خاطر آن است که در آن جهان «آنچه را از عقاید و نیات و اعمال شوم خویش مخفى مى‏داشتند همه براى آنها آشکار گردیده» و موقتا بیدار شده‏اند (بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ). ولى این بیدارى، بیدارى پایدار و پابرجا نیست، و به خاطر شرایط و اوضاع خاص و رو برو شدن با مجازاتهاى عینى پدید آمده است، و لذا «اگر به فرض محال بار دیگر به این جهان برگردند به سراغ همان کارهایى مى‏روند که از آن نهى شده بودند» (وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ).بنابراین «آنها در آرزو و ادّعاى خویش صادق نیستند و دروغ مى‏گویند» (وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).

(آیه 29)- این آیه دنباله سخنان مشرکان لجوج و سرسخت است که به هنگام مشاهده صحنه‏هاى رستاخیز، آرزو مى‏کنند بار دیگر به دنیا بازگردند و جبران کنند، ولى قرآن مى‏گوید اگر اینها بازگردند نه تنها به فکر جبران نخواهند بود و به کارهاى خود ادامه «خواهند داد، بلکه اساسا رستاخیز و قیامت را هم انکار خواهند کرد،و با نهایت تعجب خواهند گفت:زندگى تنها همین زندگى دنیاست و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد»! (وَ قالُوا إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ).

(آیه 30)- در این آیه قرآن به سرنوشت آنها در روز رستاخیز اشاره کرده، مى‏گوید: «اگر آنها را مشاهده کنى در آن هنگام که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده‏اند و به آنها گفته مى‏شود، آیا این حق نیست»؟ (وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلى‏ رَبِّهِمْ قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ). «آنها در پاسخ خواهند گفت: آرى، سوگند به پروردگار ما، این حق است»! (قالُوا بَلى‏ وَ رَبِّنا).بار دیگر «به آنها گفته مى‏شود پس بچشید مجازات را به خاطر این که آن را انکار مى‏کردید و کفر مى‏ورزیدید»!(قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ).مسلما منظور از «وقوف در برابر پروردگار» این نیست که خداوند مکانى داشته باشد، بلکه به معنى ایستادن در برابر صحنه‏هاى مجازات اوست- همانطور که بعضى از مفسران گفته‏اند- و یا کنایه از حضور در دادگاه الهى است، همانطور که انسان به هنگام نماز مى‏گوید من در برابر خداوند ایستاده‏ام.

(آیه 31)- در این آیه اشاره به خسران و زیان منکران معاد و رستاخیز کرده مى‏فرماید: «آنها که ملاقات پروردگار را انکار کردند مسلما گرفتار زیان شدند» (قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ). منظور از «ملاقات پروردگار» یا ملاقات معنوى و ایمان شهودى است، (شهود باطنى) و یا ملاقات صحنه‏هاى رستاخیز و پاداش و جزاى او.سپس مى‏گوید: این انکار براى همیشه ادامه نخواهد یافت، و تا زمانى خواهد بود که «ناگهان رستاخیز برپا شود، و آنها در برابر این صحنه‏هاى وحشتناک قرار گیرند و نتایج اعمال خود را با چشم خود ببینند، در این موقع فریاد آنها بلند مى‏شود: اى واى بر ما چقدر کوتاهى در باره چنین روزى کردیم»(حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فِیها).منظور از «ساعة» روز قیامت است و «بغتة» به معنى این است که بطور ناگهانى و جهش آسا که هیچ کس جز خدا وقت آن را نمى‏داند واقع مى‏شود.سپس قرآن مى‏گوید:«آنها بار گناهانشان را بر دوش دارند» (وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ).و در پایان آیه مى‏فرماید:«چه بد بارى بر دوش مى‏کشند» (أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ).

(آیه 32)- در این آیه براى بیان موقعیت زندگى دنیا در برابر زندگى آخرت چنین مى‏گوید: «زندگى دنیا چیزى جز بازى و سرگرمى نیست» (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ).تشبیه زندگى دنیا به بازى و سرگرمى از این نظر است که بازیها و سرگرمیها معمولا کارهاى توخالى و بى‏اساس هستند که از متن زندگى حقیقى دورند.بسیار دیده مى‏شود که کودکان دور هم مى‏نشینند و بازى را شروع مى‏کنند، یکى را «امیر» و دیگرى را «وزیر»، و یکى را «دزد» و دیگرى را «قافله» اما ساعتى نمى‏گذرد که نه خبرى از امیر است و نه وزیر، و نه دزد و نه قافله، و یا در نمایشنامه‏هایى که به منظور سرگرمى انجام مى‏شود صحنه‏هایى از جنگ یا عشق یا عداوت مجسّم مى‏گردد اما پس از ساعتى خبرى از هیچ کدام نیست.سپس زندگانى سراى دیگر را با آن مقایسه کرده مى‏فرماید: «سراى آخرت براى افراد با تقوا بهتر است آیا اندیشه و تعقل نمى‏کنید» (وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).زیرا حیاتى است جاویدان و فناناپذیر در جهانى وسیعتر و سطح بسیار بالاتر، در عالمى که سر و کار آن با حقیقت است نه مجاز، و با واقعیت است نه خیال.

(آیه 33)- همواره در راه مصلحان مشکلات بوده! شک نیست که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در گفتگوهاى منطقى و مبارزات فکرى که با مشرکان لجوج و سرسخت داشت گاهى از شدت لجاجت آنها و عدم تأثیر سخن در روح آنان و گاهى از نسبتهاى ناروایى که به او مى‏دادند غمگین و اندوهناک مى‏شد، خداوند بارها در قرآن مجید پیامبرش را در این مواقع دلدارى مى‏داد، تا با دلگرمى و استقامت بیشتر، برنامه خویش را تعقیب کند، در این آیه نیز مى‏فرماید: «ما مى‏دانیم که سخنان آنها تو را محزون و اندوهگین مى‏کند» (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ).«ولى بدان که آنها تو را تکذیب نمى‏کنند و در حقیقت آیات ما را انکار مى‏کنند و بنابراین طرف آنها در حقیقت ما هستیم نه تو» (فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ).و نظیر این سخن در گفتگوهاى رایج میان ما نیز دیده مى‏شود که گاهى شخص «برتر» به هنگام ناراحت شدن نماینده‏اش به او مى‏گوید: غمگین مباش طرف آنها در واقع منم و اگر مشکلى ایجاد شود براى من است نه براى تو، و به این وسیله مایه تسلّى خاطر او را فراهم مى‏سازد.

(آیه 34)- در این آیه، براى تکمیل این دلدارى، به وضع انبیاى پیشین اشاره کرده مى‏گوید:این موضوع منحصر به تو نبوده است «رسولان پیش از تو نیز تکذیب شدند» (وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ). «اما آنها در برابر تکذیبها و آزارها استقامت ورزیدند تا نصرت و یارى ما به سراغشان آمد و سر انجام پیروز شدند»(فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا). «و این یک سنت الهى است که هیچ چیز نمى‏تواند آن را دگرگون کند» (وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ).بنابراین، تو هم در برابر تکذیبها و آزارها و حملات دشمنان لجوج و سرسخت روح صبر و استقامت را از دست مده، و بدان طبق همین سنت، امدادهاى الهى و الطاف بى‏کران پروردگار به سراغ تو خواهد آمد، و سر انجام بر تمام آنها پیروز خواهى شد «و اخبارى که از پیامبران پیشین به تو رسیده است که چگونه در برابر مخالفتها و شداید استقامت کردند و پیروز شدند گواه روشنى براى تو است» (وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ).در حقیقت آیه فوق به یک اصل کلى اشاره مى‏کند و آن این که همیشه رهبران صالح اجتماع که براى هدایت توده‏هاى مردم به وسیله ارائه مکتب و طرحهاى سازنده با افکار منحط و خرافات و سنن غلط جامعه به پا مى‏خاستند با مخالفت سرسختانه جمعى سودجو و زورگو که با پر و بال گرفتن مکتب جدید، منافعشان به خطر مى‏افتاد، رو برو مى‏شدند. اما شک نیست که شرط اساسى این پیروزى بردبارى و مقاومت و استقامت است.

(آیه 35)- مردگان زنده‏نما! این آیه و آیه بعد دنباله دلدارى و تسلى دادن به پیامبر است که در آیات قبل گذشت.از آنجا که فکر و روح پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از گمراهى و لجاجت مشرکان زیاد ناراحت و پریشان بود، و علاقه داشت با هر وسیله‏اى که شده آنها را به صف مؤمنان بکشاند، خداوند مى‏فرماید: «اگر اعراض و رو گردانى زیاد آنها بر تو سخت و سنگین است چنانچه بتوانى اعماق زمین را بشکافى و در آن نقبى بزنى و جستجو کنى و یا نردبانى به آسمان بگذارى و اطراف آسمانها را نیز جستجو کنى و آیه و نشانه دیگرى براى آنها بیاورى چنین کن» ولى بدان آنان به قدرى لجوجند که باز ایمان نخواهند آورد (وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ).
خداوند با این جمله به پیامبر خود مى‏فهماند که هیچ گونه نقصى در تعلیمات و دعوت و تلاش و کوشش تو نیست، بلکه نقص از ناحیه آنها است، آنها تصمیم گرفته‏اند حق را نپذیرند. لذا هیچ گونه کوششى اثر نمى‏بخشد، نگران مباش! ولى براى این که کسى توهم نکند که خداوند قادر نیست آنها را وادار به تسلیم کند، بلافاصله مى‏فرماید:«اگر خدا بخواهد مى‏تواند همه آنها را بر هدایت مجتمع کند» یعنى وادار به تسلیم در برابر دعوت تو و اعتراف به حق و ایمان کند (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏).ولى روشن است که این چنین ایمان اجبارى بیهوده است، آفرینش بشر براى تکامل بر اساس اختیار و آزادى اراده مى‏باشد، تنها در صورت آزادى اراده است که ارزش «مؤمن» از «کافر» و «نیکان» از «بدان» شناخته مى‏شود.

سپس مى‏گوید: «اینها را براى این گفتیم که تو از جاهلان نباشى» (فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ).یعنى: بیتابى مکن و صبر و استقامت را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر کفر و شرک آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو مى‏پیمایى.شک نیست که پیامبر از این حقایق باخبر بود، اما خداوند اینها را به عنوان یادآورى و دلدارى براى پیامبرش بازگو مى‏کند.

 

اعظم : 


آیه 28 : جهنمیان با دیدن عذاب آرزوی برگشت به دنیا می کنند ... نه اینکه تنبیه شده باشند و حق پذیر شده باشند بلکه فقط از ترس عذاب است خداوند می فرماید اینها روی زمین برگردند باز هم همونجور سرکش و طغیانگرن چون تغییر درونی براشون رخ نداده و دنیا همونجور براشون جلوه گری داره و هوای نفس همراهشونه .... تغییر آدم باید درونی و ناشی از حق پذیری باشه

آیه 29 : انکار صریح قیامت توسط کافران

آیه 30 : اعترافات قیامت هی سودی ندارد

آیه 31 : خسران کفار به دلیل اینه که اونا دنیا رو بر آخرت ترجیح دادن و اون دنیا مجبورن بارگناهان اینجا رو به دوش بکشن

آیه 32 : لعب عبارتست ازسرگرمی به موهومات و لهو هم چیزی است که انسان را از امور مهم بازمی دارد .... و ما ایر دنیا می شویم و گول اباب بازیهاش رو می خوریم ...وای بر ما

آیه 33: کسانیکه پیامبر رو تکذیب می کنن در واقع خداوند رو تکذیب می کنند چون پیامبر پیام آوری از سمت خداست ...انکار اینها ناشی از ظلمشان است نه از قصور وجهل یا امثال آن ، و این سخنان آنها معارضه با مقام الوهیت و برتری جویی بامقام اوست

آیه 35 : در این آیه به پیامبرگرامی خود می فرماید:اگر چه که اعراض آنها بر تو دشوار است و تو مایلی که همه آنها هدایت گردند و به وسیله ای آنها را از این اعراض منصرف کنی ولیکن دنیا دار اختیار است و آنها باید خودشان طریق حق را انتخاب کنند وگرنه اگر توبخواهی بوسیله سوراخی در زمین یا نردبانی در آسمان برای آنها معجزه ای بیاوری تا آنها را مجبور به ایمان سازی ، این عمل ، بطلان اختیار آنهاست و قرآن خود بزرگترین معجزه و آیه برای هدایت است و اگر خدا می خواست بدون هیچ معجزه ای آنها را هدایت می کرد،ولی این دخالت تکوینی خداوند باعث ابطال نظام خلقت ، که بر اساس اختیار انسان است ، می گردید، در حالیکه خداوندافاضه خود را به کسانی می فرماید که با تقوی بوده و نفس خود را تزکیه سازند،اما کسانی که از ذکر پروردگارشان رو گردانده و نفس خود را مهمل گذارند ومانع از کمال آن گردند،اینها زیانکار خواهند شد و خدا آنها را هدایت نمی کند. اما (نفق )به معنای تونل و راه زیرزمینی است و (نفاق ) هم از همین ریشه است ،یعنی دخول در دین از دری و خروج از آن از دری دیگر. و(سلم )چیزی است که در موقع خطر به وسیله آن می توان به مکانهای بلندرفته و سلامت خود راحفظ نمود و آنگاه این لفظ اسم شده برای هر چیزی که وسیله بالا رفتن باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی