قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

130 . صفحه 130

 

 

پنجم اردیبهشت :

 

 نفیسه :

  

(آیه 19)- بالاترین شاهد! عده‏اى از مشرکان مکّه نزد پیامبر آمدند و گفتند: تو چگونه پیامبرى هستى که احدى را با تو موافق نمى‏بینیم حتى از یهود و نصارى در باره تو تحقیق کردیم آنها نیز گواهى و شهادتى به حقانیت تو بر اساس محتویات تورات و انجیل ندادند، لااقل کسى را به ما نشان ده که گواه بر رسالت تو باشد.در مقابل این مخالفان لجوج که چشم بر هم نهاده، و این همه نشانه‏هاى حقانیت دعوت او را نادیده گرفته بودند و باز هم مطالبه گواه و شاهد مى‏کردند خداوند به پیامبر دستور مى‏دهد «بگو: به عقیده شما بالاترین شهادت، شهادت کیست»؟ (قُلْ أَیُّ شَیْ‏ءٍ أَکْبَرُ شَهادَةً).غیر از این است که بالاترین شهادت، شهادت پروردگار است؟ «بگو:
خداوند بزرگ گواه میان من و شما است» (قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).و بهترین دلیل آن این است که: «این قرآن بر من وحى شده است» (وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ).قرآنى که ممکن نیست ساخته فکر بشرى آن هم در آن عصر و زمان و در آن محیط و مکان بوده باشد قرآنى که محتواى انواع شواهد اعجاز مى‏باشد.سپس به هدف نزول قرآن پرداخته و مى‏گوید:«این قرآن به این جهت بر من نازل شده است که شما و تمام کسانى را که سخنان من در طول تاریخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها مى‏رسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناک این مخالفت توجه دهم» (لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ).

سپس به دنبال این سخن به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که از آنها سؤال کند «آیا به راستى شما گواهى مى‏دهید که خدایان دیگرى با خداست»؟ (أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى‏). بعد مى‏گوید: «با صراحت به آنها بگو: من هرگز چنین گواهى نمى‏دهم، بگو: اوست خداوند یگانه و من از آنچه شما براى او شریک قرار داده‏اید بیزارم» (قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِی‏ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ).

(آیه 20)- در این آیه به آنها که مدّعى بودند اهل کتاب هیچ گونه گواهى درباره پیامبر اسلام نمى‏دهند صریحا پاسخ مى‏دهد و مى‏گوید:«آنهایى که کتاب آسمانى بر آنها نازل کردیم به خوبى پیامبر را مى‏شناسند همان گونه که فرزندان خود را مى‏شناسند»! (الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ).
و در پایان آیه به عنوان یک نتیجه نهایى اعلام مى‏دارد: «تنها کسانى به این پیامبر (با این همه نشانه‏هاى روشن) ایمان نمى‏آورند که در بازار تجارت زندگى همه چیز خود را از دست داده و سرمایه وجود خود را باخته‏اند» (الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).

(آیه 21)- بزرگترین ظلم! در تعقیب برنامه کوبیدن همه جانبه «شرک و بت‏پرستى» در این آیه با صراحت مى‏گوید:«چه کسى ستمکارتر از مشرکانى است که بر خدا دروغ بسته و شریک براى او قرار داده و یا آیات او را تکذیب نموده‏اند» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ).
در حقیقت جمله اول اشاره به انکار توحید است، و جمله دوم اشاره به انکار نبوت، و به راستى ظلمى از این بالاتر نمى‏شود که انسان جماد، بى‏ارزش و یا انسان ناتوانى را همتاى وجود نامحدودى قرار دهد که بر سراسر جهان هستى حکومت مى‏کند.«مسلما هیچ ستمگرى روى سعادت و رستگارى نخواهد دید» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ) مخصوصا چنین ستمگرانى که ستم آنها همه جانبه است.

(آیه 22)- در این آیه پیرامون سرنوشت مشرکان در رستاخیز بحث مى‏شود، تا روشن گردد آنها با اتکاء به مخلوقات ضعیفى همچون بتها نه آرامشى براى خود در این جهان فراهم ساختند و نه در جهان دیگر، مى‏گوید:«آن روز که همه اینها را یکجا مبعوث مى‏کنیم به مشرکان مى‏گوییم معبودهاى ساختگى شما که آنها را شریک خدا مى‏پنداشتید کجا هستند»؟(وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ). چرا به یارى شما نمى‏شتابند؟ چرا هیچ گونه اثرى از قدرت نمایى آنها در این عرصه وحشتناک دیده نمى‏شود؟

(آیه 23)- آنها در بهت و حیرت و وحشت عجیبى فرو مى‏روند «سپس پاسخى در برابر این سؤال ندارند جز این که سوگند یاد کنند، مى‏گویند به خداوندى که پروردگار ماست قسم، ما هیچ گاه مشرک نبودیم» به گمان این که در آنجا نیز مى‏توان حقایق را انکار کرد (ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ)

(آیه 24)- در این آیه براى این که مردم از سرنوشت رسواى این افراد عبرت گیرند مى‏گوید: «درست توجه کن ببین اینها کارشان به کجا مى‏رسد که بکلى از روش و مسلک خویش بیزارى جسته و آن را انکار مى‏کنند و حتى به خودشان نیز دروغ مى‏گویند» (انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ). «و تمام تکیه گاههایى که براى خود انتخاب کرده بودند و آنها را شریک خدا مى‏پنداشتند همه را از دست مى‏دهند و دستشان به جایى نمى‏رسد» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).

(آیه 25)- نفوذ ناپذیران! در این آیه اشاره به وضع روانى بعضى از مشرکان شده که در برابر شنیدن حقایق کمترین انعطاف از خود نشان نمى‏دهند- سهل است- به دشمنى با آن نیز برمى‏خیزند و با وصله‏هاى تهمت، خود و دیگران را از آن دور نگاه مى‏دارند، قرآن درباره اینها چنین مى‏گوید:«بعضى از آنان به سوى تو گوش مى‏دهند ولى بر دلهاى آنها پرده‏هایى افکنده‏ایم تا آن را درک نکنند و در گوشهاى آنها سنگینى ایجاد کرده‏ایم تا آن را نشنوند»! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً).البته اگر این گونه مسائل به خدا نسبت داده مى‏شود در حقیقت اشاره به قانون «علّیت» و خاصیت «عمل» است،یعنى استمرار در کجروى و اصرار در لجاجت اثرش این است که روح و روان آدمى را به شکل خود درمى‏آورد.
تجربه این حقیقت را ثابت کرده است که افراد بدکار و گناهکار در آغاز از کار خود احساس ناراحتى مى‏کنند، اما تدریجا به آن خو گرفته و شاید روزى فرا رسد که اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند لذا مى‏گوید کار اینها به جایى رسیده است که«اگر تمام آیات و نشانه‏هاى خدا را ببینند باز ایمان نمى‏آورند» (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها).و از این بالاتر «هنگامى که به نزد تو بیایند هدفى جز مجادله و پرخاشگرى و خرده‏گیرى ندارند»(حَتَّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ).


به جاى این که گوش جان را به سخنان تو متوجه سازند و حد اقل به صورت یک جستجوگر، به احتمال یافتن حقیقتى پیرامون آن بیندیشند، با روح و فکر منفى در برابر تو ظاهر مى‏شوند. آنها با شنیدن سخنان تو که از سر چشمه وحى تراوش کرده و بر زبان حقگوى تو جارى شده است متوسل به ضربه تهمت شده، مى‏گویند:«اینها چیزى جز افسانه‏ها و داستانهاى ساختگى پیشینیان نیست»! (یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).

(آیه 26)- در این آیه مى‏گوید آنها به این مقدار نیز قناعت نمى‏کنند و علاوه بر این که خود گمراهند پیوسته تلاش مى‏کنند افراد حق‏طلب را با سمپاشیهاى گوناگون از پیمودن این مسیر باز دارند، لذا«آنها را از نزدیک شدن به پیامبر نهى مى‏کنند» (وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ).«و خودشان نیز از او فاصله مى‏گیرند» (وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ).بى‏خبر از این که هر کس با حق درافتد تیشه بر ریشه خود زده و سر انجام طبق سنت آفرینش، حق با جاذبه‏اى که دارد پیروز خواهد شد.بنابراین «تلاش و فعالیت آنها به شکست خودشان منتهى خواهد شد و جز خود را هلاک نمى‏کنند، ولى قدرت بر درک این حقیقت ندارند» (وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ).

(آیه 27)- بیدارى زود گذر و بى‏اثر! در دو آیه گذشته به قسمتى از اعمال لجوجانه مشرکان اشاره شد، در این آیه و آیه بعد صحنه‏اى از نتایج اعمال آنها مجسم گردیده است تا بدانند چه سرنوشت شومى در پیش دارند و بیدار شوند یا لااقل وضع آنها عبرتى براى دیگران گردد!نخست مى‏گوید: «اگر حال آنها را به هنگامى که در روز رستاخیز در برابر آتش دوزخ قرار گرفته‏اند ببینى تصدیق خواهى کرد که به چه عاقبت دردناکى گرفتار شده‏اند» (وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ).آنها در آن حالت چنان منقلب مى‏شوند که«فریاد برمى‏کشند اى کاش براى نجات از این سرنوشت شوم، و جبران کارهاى زشت گذشته بار دیگر به دنیا باز مى‏گشتیم، و در آنجا آیات پروردگار خود را تکذیب نمى‏کردیم و در صف مؤمنان قرار مى‏گرفتیم» (فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).

 

اعظم : 


آیه 19 : معمولاً در انسان‏ها انگیزه‏ى دفع ضرر، قوى‏تر از جلب منفعت است. لذا قرآن، به مسأله‏ى انذار تأکید کرده است. (لانذرکم )

آیه 19 : رسالت حضرت محمد صلى الله علیه وآله جهانى و جاودانى و براى همه‏ى مردم در همه‏ى عصرها و نسل‏هاست. «لانذرکم به و مَن بلغ»....(ومن بلغ )گویای آنست که رسالت پیامبر اسلام (ص ) عمومی و قرآنش ابدی و جاویداست و از نظر دعوت به اسلام هیچ فرقی بین کسانی که قرآن را از خودپیامبر(ص ) می شنوند و بین کسانی که از غیر او می شنوند نیست و نیز تفاوتی نمی کند که در زمان حیات پیامبر(ص ) باشد یا بعد از رحلت ایشان ، پس قرآن حجت ناطقی است از ناحیه خدا و کتابی است که از روز نزولش تا قیام قیامت به نفع حق و علیه باطل احتجاج می کند و قرآن بر هر کسی که الفاظ آن را بشنود ومعنایش را بفهمد و به مقاصدش پی ببرد و یا کسی برایش ترجمه وتفسیرکند،حجت است .

آیه 21: چون ساحتی مقدس تر ومنزلتی رفیعتر و عزیزتر از ساحت پروردگار و آیات او نیست ، لذا کسی که به چنین ساحتی یا به آیات او ظلم روا بدارد از هر ظالمی ظالمتر خواهد بود و این چنین کسی جز به خودش ظلم نکرده است . افترای دروغ بر خدایتعالی ، عبارتست از اثبات شریک برای او و یا ادعای نبوت یا نسبت دادن حکمی به خداوند از راه دروغ و بدعت . و تکذیب آیات دال بر خدا، عبارتست از تکذیب پیغمبر صادق الوعدی که دعوت او توأم با معجزات و آیات الهی باشد و یا انکار دین حق ، مثلاانکار کلی صانع ، و (فلاح )یعنی رسیدن به آرزو که همان معنای سعادت است ، خداوند درخاتمه می فرماید: ستمگران به رستگاری نمی رسند، یعنی ستمگران به آرزوهائی که برای رسیدن به آنها تلاش می کنند نمی رسند و به اهداف خود ظفر نمی یابند،چون ظالمند، و همین ظلمشان مانع از وصول آنها به سعادت است

آیه 25 : در این آیه به ذکر علت مخالفت مشرکان با حق می پردازد و آن چیزی نیست جز اعمالشان ، یعنی اعمال زشت آنها موجب شده که خداوند بر دلهایشان پرده ای بیافکند و گوشهایشان را سنگینی اندازد تا حق را درک نکنند و در واقع خوی زشت و استکباری آنها باعث می شود که خدا هم آنها را هدایت نکند و لذاچشمهایشان از دیدن حق ، کور و گوشهایشان کر، و قلبهایشان سخت است وحق در آن نفوذ نمی کند ،پس سبب جدال و دشمنی آنها همان کفر و استکبارشان است که وقتی هم که نزد پیامبر می روند نه به قصد هدایت ، بلکه برای جدل وگفتگو می روند و لذا وقتی هم که آیات قرآن را می شنوند، می گویند: اینها چیزی جز همان خرافات و اسطوره های کهن نیست .

آیه 25 : نیت اعمال خیلی مهمه .... گاهی میری گوش کنی نه به قصد هدایت به قصد لجاجت و عیب در اوردن و جدل

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی