129 . صفحه 129
چهارم اردیبشهت :
نفیسه :
(آیه 9)- لذا قرآن در جواب دوم مىگوید «اگر ما او را فرشته قرار مىدادیم و به پیشنهاد آنها عمل مىکردیم، باز لازم بود تمام صفات انسان را در او ایجاد کنیم، و او را به صورت و سیرت مردى قرار دهیم» (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا).سپس نتیجه مىگیرد که «با این حال همان ایرادات سابق را بر ما تکرار مىکردند که چرا به انسانى مأموریت رهبرى دادهاى و چهره حقیقت را بر ما پوشانیدهاى» (وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ).
(آیه 10)- در این آیه، خداوند به پیامبرش دلدارى مىدهد و مىگوید از مخالفت و لجاجت و سرسختى آنها نگران نباش، زیرا«جمعى از پیامبران پیش از تو را نیز به باد استهزاء و مسخره گرفتند اما سر انجام آنچه را، مسخره مىکردند، دامانشان را گرفت و عذاب الهى بر آنها نازل شد» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).در حقیقت این آیه هم مایه تسلى خاطرى است براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و هم تهدیدى است براى مخالفان لجوج که به عواقب شوم و دردناک کار خود بیندیشند.
(آیه 11)- قرآن در اینجا براى بیدار ساختن این افراد لجوج و خودخواه از راه دیگرى وارد شده و به پیامبر دستور مىدهد که به آنها سفارش کن«بگو: در زمین به سیر و سیاحت بپردازید و عواقب کسانى که حقایق را تکذیب کردند با چشم خود ببینید، شاید بیدار شوید» (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ).شک نیست که مشاهده آثار گذشتگان و اقوامى که بر اثر پشت پا زدن به حقایق راه فنا و نابودى را پیمودند، تأثیرش بسیار بیشتر از مطالعه تاریخ آنها در کتابها است، زیرا این آثار حقیقت را محسوس و قابل لمس مىسازد.
(آیه 12)- در ادامه بحث با مشرکان، در این آیه با اشاره به اصل توحید، مسأله رستاخیز و معاد از طریق جالبى تعقیب مىگردد.
1-
نخست مىگوید:«بگو: آنچه در آسمانها و زمین است براى کیست»؟(قُلْ لِمَنْ
ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). و بلافاصله به دنبال آن مىگوید: خودت
از زبان فطرت و جان آنها پاسخ بده «بگو: براى خدا» (قُلْ لِلَّهِ).
2-
پروردگار عالم سر چشمه تمام رحمتهاست «اوست که رحمت را بر عهده خویش قرار
داده» و مواهب بىشمار، به همه ارزانى مىدارد (کَتَبَ عَلى نَفْسِهِ
الرَّحْمَةَ).همین رحمت ایجاب مىکند انسان را که استعداد بقاء و زندگى
جاودانى دارد پس از مرگ در لباس حیاتى نوین و در عالمى وسیعتر درآورد و در
این سیر ابدى تکامل دست رحمتش پشت سر او باشد.لذا به دنبال این دو مقدمه
مىگوید: «بطور مسلم همه شما را در روز رستاخیز، روزى که هیچ گونه شک و
تردیدى در آن نیست جمع خواهد کرد» (لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى یَوْمِ
الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).در پایان آیه به سرنوشت و عاقبت کار مشرکان
لجوج اشاره کرده مىگوید:«آنها که در بازار تجارت زندگى، سرمایه وجود خود
را از دست دادهاند به این حقایق ایمان نمىآورند» (الَّذِینَ خَسِرُوا
أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ).
(آیه 13)- در آیه قبل اشاره به مالکیت خداوند نسبت به همه موجودات از طریق قرار گرفتن آنها در افق «مکان» شده بود، و این آیه اشاره به مالکیت او از طریق قرار گرفتن در افق و پهنه «زمان» کرده، مىگوید: «و از آن اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته است» (وَ لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ).و در پایان آیه پس از ذکر توحید اشاره به دو صفت بارز خداوند کرده مىگوید: «و اوست شنونده دانا» (وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).اشاره به این که وسعت جهان هستى و موجوداتى که در افق زمان و مکان قرار گرفتهاند هیچ گاه مانع از آن نیست که خدا از اسرار آنها آگاه باشد.
(آیه 14)- پناهگاهى غیر از خدا نیست! در این آیه نیز هدف، اثبات توحید و مبارزه با شرک و بتپرستى است، مشرکان با این که آفرینش جهان را مخصوص ذات خداوند مىدانستند بتها را به عنوان تکیهگاه و پناهگاه براى خود انتخاب کرده بودند. قرآن براى از بین بردن این پندار غلط به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چنین دستور مىدهد: «به آنها بگو: آیا غیر خدا را ولى و سرپرست و پناهگاه خود انتخاب کنم! در حالى که او آفریننده آسمانها و زمین، و روزى دهنده همه موجودات است بدون این که خود نیازى به روزى داشته باشد» (قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ).قابل توجه این که: در میان صفات خدا در اینجا تنها روى اطعام بندگان و روزى دادن آنها تکیه شده است این تعبیر شاید به خاطر آن است که بیشتر وابستگیها در زندگى مادى بشر بر اثر همین نیاز مادى است، همین به اصطلاح «خوردن یک لقمه نان» است که افراد را به خضوع در برابر اربابان زر و زور وامىدارد، و گاهى تا سر حد پرستش در مقابل آنها کرنش مىکنند.قرآن در آیه فوق مىگوید: روزى شما به دست اوست نه به دست این گونه افراد.سپس براى پاسخ گفتن به پیشنهاد کسانى که از او دعوت مىکردند به آیین شرک، بپیوندد مىگوید: علاوه بر این که عقل به من فرمان مىدهد که تنها تکیه بر کسى کنم که آفریننده آسمان و زمین مىباشد «بگو: وحى الهى نیز به من دستور داده است که نخستین مسلمان باشم و به هیچ وجه در صف مشرکان قرار نگیرم»(قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ)
(آیه15)- من نیز به نوبه خود احساس مسؤولیت مىکنم و از قوانین الهى به هیچ وجه مستثنا نیستم، «بگو: من نیز اگر از دستور پروردگار منحرف شوم و راه سازشکارى با مشرکان را بپیمایم و عصیان و نافرمانى او کنم از مجازات آن روز بزرگ- روز رستاخیز- ترسان و خائفم» (قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
(آیه 16)- در این آیه براى این که ثابت شود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز بدون تکیه بر لطف و رحمت خدا کارى نمىتواند بکند و هر چه هست به دست اوست و حتى شخص پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله چشم امیدش را به رحمت بىپایان پروردگار دوخته و نجات و پیروزى خود را از او مىطلبد مىگوید:«هر کس در آن روز بزرگ از مجازات پروردگار رهایى یابد مشمول رحمت خدا شده است و این یک موفقیت و پیروزى آشکار است»(مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ).
(آیه 17)- قدرت قاهره پروردگار! گفتیم هدف این سوره در درجه اول ریشه کن ساختن عوامل شرک و بتپرستى است.در این آیه و آیه بعد نیز همین حقیقت تعقیب شده است. نخست مىگوید:چرا شما به غیر خدا توجه مىکنید، و براى حل مشکلات و دفع زیان و ضرر و جلب منفعت به معبودهاى ساختگى پناه مىبرید با این که «اگر کمترین زیانى به تو برسد برطرفکننده آن، کسى جز خدا نخواهد بود، و اگر خیر و برکت و پیروزى و سعادتى نصیب تو شود از پرتو قدرت اوست، زیرا او بر همه چیز تواناست» (وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).در حقیقت توجه به غیر خدا به خاطر این است که آنها را سر چشمه خیرات و یا برطرفکننده مصائب و مشکلات مىدانند.
(آیه 18)- در این آیه براى تکمیل بحث فوق مىگوید: «اوست که بر تمام بندگان قاهر و مسلط است»(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ).اما براى این که این توهم پیش نیاید که خداوند مانند بعضى از صاحبان قدرت ممکن است کمترین سوء استفادهاى از قدرت نامحدود خود کند در پایان آیه مىفرماید:«و با این حال او حکیم است و همه کارش روى حساب، و خبیر و آگاه است و کمترین اشتباه و خطا در اعمال قدرت ندارد» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ).
اعظم :
آیه 9 : رسول و پیامبر باید یکی از همین مردم باشد تا با آنها به زبان خودشان حرف بزند تا آنکه سعادت را با اطاعت و یاشقاوت را با مخالفت اختیار نمایند ،نه اینکه با فرستادن فرشته ای آسمانی آنان راوادار به قبول دعوت خود نماید. پس اولا):فرشته اگر هم نازل شود، ناچار باید بصورت بشر درآید و اگرفرشته به همان صورت ملکوتی و آسمانی خود نازل شود عالم غیب به شهادت مبدل شده و پای اجبار و الجاء در میان خواهد آمد . ثانیا): اگر خدا آنها را گمراه کرد بعد از آن بود که خودشان گمراهی را برای خود اختیار کردند نه اینکه خدا ابتداء گمراهشان کرده باشد ،چون این امر لایق ساحت قدس الهی نیست . ثالثا):محصل این آیه احتجاج خدای تعالی است علیه کفار به این بیان که اگرخداوند ملکی را برای هدایت آنها بفرستد نفعی به حال آنها ندارد ،چون درچنین فرضی آن ملک به صورت مردی از جنس بشر در خواهد آمد و لذا تفاوتی نمی کند .
آیه 10 :(حیق )به معنای حلول و رسیدن است ، یعنی تمسخر و استهزاء کفارنسبت به پیامبران عبارت بوده از اینکه عذابی را که پیامبرانشان آنها را از آن بیم می داده و به نزول آن تهدید کرده اند ،مسخره می کردند و در نتیجه همان عذاب برآنان نازل می شد و نتیجه تمسخرشان را می چشیدند،در این آیه خداوند پیامبر رادلخوش نموده و دلداری داده و مشرکان را هم انذار نموده است .
آیه 12 : قرآن، رحمت الهى را بر همه چیز شامل مىداند:
«رَحمَتى وَسعت کلّ شىء» و این رحمت، مصداقهاى فراوان دارد، از جمله:
باران: «ینزّل الغیث من بعد ما قنطوا وینشر رحمته»
باد: «یُرسل الرّیاح بُشرىً بین یدى رحمته»
شب و روز: «و مِن رَحمته جَعَل لکم اللیل و النّهار»
پیامبر: «و ما أرسلناک الاّ رحمة للعالمین»
قرآن: «هذا بصائر للنّاس و هُدىً و رحمة»
تورات: «کتاب موسى اماماً و رحمة»
آزادى: «فأنجیناه و الّذین معه برحمة منّا»
علاقه به همسر: «و جعل بینکم مودّة و رحمة»
گیاهان و میوهها: «فانظُر الى آثار رحمة اللّه کیف یُحیى الارض بعد موتها»
پذیرش توبه: «لاتَقنطوا من رحمة اللّه»
همان گونه که آفریدههاى خدا در دنیا (مثل باد، باران، روز و شب، گیاهان...) رحمت است، معاد هم رحمت است. «لیجمعنّکم» و دلیل بر پا شدن قیامت، برخوردارى مردم از رحمت است. «کتب على نفسه الرّحمة لیجمعنّکم»
آیه 14: از این آیه شروع می کند به استدلال بر یگانگی خدا و اینکه شریکی برای اونیست ، آنچه از تاریخ بت پرستی و شرک برمی آید، این است که انگیزه پیدایش این عقاید یکی از دو غریزه زیر بوده : 1ـ غریزه جلب منفعت و احتیاج :چون بشر در ادامه زندگی محتاج به لوازمی از قبیل طعام ، لباس مسکن ،همسر، اولاد، اقوام و امثال اینهاست و چون انسان خودش به تنهایی نیروی تسلط بر همه این حوائج را ندارد از اینرو خود را ناچارمی دیدند که برای دسترسی به احتیاجاتشان در برابر سببی که آن را مربوط به آن حاجت می پنداشتند خضوع نموده و او را پرستش کنند. 2ـ غریزه دفع ضرر: بشر چون می دید که از هر سو آماج تیرهای حوادث وناملایمات و بلایای عمومی مثل سیل و زلزله و طوفان و قحطی ، وبا و... قراردارد، لذا پیش خود پنداشت که لابد اسباب قاهره ای در کار است که این گرفتاریها را برای او فراهم می کند و لابد اینها موجوداتی آسمانی و الهه هایی هستند، لذا از ترس اینکه مبادا دچار خشم آنها شوند در برابر آنها خضوع نموده و آنها را معبود خود گرفتند تا شاید آنها را خشنود ساخته از آزار و مکاره ومصائبی که از ناحیه آنها نازل می شود محفوظ گردند،پس این دوجهت همه حجت مشرکان بر پرستش بتهاست ، این جمله (قل اغیر الله ...و هو یطعم ولایطعم )اشاره است به حجت اول آنان که همان وجوب شکر منعم و پرستش معبوداست بخاطر انعام او و اینکه پرستش و شکر او، سبب زیادت انعام اوست . در این کلام خداوند به رسول گرامی خود دستور می دهد که از راه سئوال وجواب آنها را متوجه خطایشان سازد و بفهماند که مطلق (شکر منعم )برهان ومنطق صحیحی است ، لیکن منعم شما این بتها نیستند، بلکه منعم حقیقی و ولی نعمت بشر، همانا خدای سبحان است ، چون اوست که آنها را آفریده و همه راروزی می دهد و خود احتیاجی به روزی ندارد، اوست که کائنات رااز ظلمت وادی عدم به نور وجود روشن نموده و نعمت هستی و تحقق به آنها ارزانی داشته و همه آنهامرزوق اویند، چون طعام روشن ترین حاجتی است که موجودات زنده از جمله انسان در زندگی خود بدان محتاجند. لذا تنها اوست که مطابق همین منطق خودتان سزاوار پرستش و عبودیت می باشد و با این کلام عینا همان حجت کفار را بر علیه آنهابکارمی برد. در ادامه می فرماید:(قل ا نی امرت ....) اشاره به این است که رسولخدا(ص )هم ازجهت رتبه و هم از جهت زمانی اولین کسی است که اسلام آورده است و مأموربه خضوع در برابر پروردگار و عدم تخطی از طریق توحید به سوی شرک است وچون نتیجه این برهان وجوب عبودیت می باشد و عبودیت هم نوعی خضوع وتسلیم است ، از این رو لفظ اسلام را بکار برد تا اشاره ای به غرض از عبادت یعنی (خضوع ) نیز کرده باشد و اگر بجای (اسلام ) لفظ (ایمان ) را بکار می برد این معنا را افاده نمی کرد، زیرا ابتدا تسلیم بودن محقق می گردد و سپس ایمان آوردن .
آِیه 15 : برهان دوم آنها این بود که پرستش بتها و معبودها آنها را از شمول سخط ونزول عذابی که بر آن مترتب می شود ایمن می سازد، می فرماید ای پیامبر بگوچون خدا مرا از شرک نهی کرده ، من نه تنها از راه تعبد صرف بلکه به جهت عقلی می باید، فقط خدا را بپرستم و برای او شریک نگیرم تا از عذاب روزبزرگی که از آن بیمناکم ایمن شوم ،چون خدا تنها مؤثر در عالم وجود است وهیچ مؤثری غیر او نیست و هیچ عذابی هم از جهت هولناکی و شدت به مانندعذاب روز جزا نمی باشد، پس واجب است که خود را از آن عذاب ایمن کنیم واین به عینه نقض دعوی مشرکین است که بتها را صاحب اثر و باعث نزول عذاب می دانستند،لذا این آیه نیز مانند آیه قبلی ابتدا از راه عقل اقامه حجت نموده وآنگاه آن را با وحی تأیید می کند.
آیه 17 : در این آیه نیز به همان دو برهان مشرکین برای پرستش بتها و الهه ها اشاره می کند که یکی جلب منفعت و دیگری دفع ضرر بود و می فرماید: خیرات و شرور همه از ناحیه خدای سبحان است و هیچ کس را جز او و قدرت بر جلب خیر یا دفع شر نیست . و بکار بردن کلمه (مس )از باب تحقیر و کوچک شمردن مسائلی است که به انسان می رسد و اینکه بفرماید همه این خیرات و دستورات در برابر قدرت بی انتهای پروردگار بسیار اندک و ناچیز است ، و اینکه بعد از عبارت (وان یمسسک بخیر)عبارت (فهو علی کل شی ء قدیر)ذکر شد در حقیقت بجای (فلا مانع یمنعه )بکاررفته است ، یعنی همچنانکه اگر شری به انسان برسد، تنها خداوند می تواند آن رادفع کند، اگر هم خیری به انسان بخواهد برسد هیچ کس نمی تواند مانع آن شود ،چون قدرت خدا نامحدود است و هیچ کس نمی تواند مانع او شود، لذا واجب است که انسان تنها چنین پروردگار بی شریک و قادر مطلقی را بپرستد نه آنکه بتها و معبودهای پوشالی را عبادت نماید که مالک هیچ نفع و ضرری نه برای خود و نه برای غیر خود نمی باشند.