124 . صفحه 124
سی ام فروردین :
نفیسه :
96.در این آیه پیرامون صیدهاى دریا سخن به میان آورده، مىگوید:«صید دریا و طعام آن براى شما (در حال احرام) حلال است» منظور از «طعام» همان خوراکى است که از ماهیان صید شده ترتیب داده مىشود، زیرا آیه مىخواهد دو چیز را مجاز کند نخست صید کردن و دیگر خوردن غذاى صید شده.سپس به فلسفه این حکم اشاره کرده مىگوید:«این به خاطر این است که شما و مسافران بتوانید بهره ببرید» یعنى به خاطر این که در حال احرام براى تغذیه به زحمت نیفتید و بتوانید از یک نوع صید بهرهمند شوید، این اجازه در مورد صید دریا به شما داده شده است.بار دیگر به عنوان تأکید به حکم سابق بازگشته، مىگوید: «مادام که در حال احرام هستید صیدهاى صحرایى بر شما حرام است»و در پایان آیه براى تأکید تمام احکامى که ذکر شد مىفرماید: «از خداوندى که در قیامت در پیشگاه او محشور خواهید شد بپرهیزید» و با فرمان او مخالفت ننمایید
فلسفه تحریم صید در حال احرام-
مىدانیم،
حجّ و عمره از عباداتى است که انسان را از جهان ماده جدا کرده و در محیطى
مملو از معنویت فرو مىبرد.تعلقات زندگى مادى، جنگ و جدالها، خصومتها،
هوسهاى جنسى، لذات مادى، در مراسم حجّ و عمره بکلى کنار مىروند و انسان به
یک نوع ریاضت مشروع الهى دست مىزند، و به نظر مىرسد که تحریم صید در حال
احرام نیز به همین منظور است.از این گذشته اگر صید کردن براى زوّار خانه
خدا کار مشروعى بود، با توجه به این همه رفت و آمدى که هر سال در این
سرزمینهاى مقدس مىشود، نسل بسیارى از حیوانات در آن منطقه که به حکم خشکى و
کمآبى، حیواناتش نیز کم است، برچیده مىشد، مخصوصا با توجه به این که در
غیر حال احرام نیز صید حرام،و همچنین کندن درختان و گیاهان آن ممنوع است،
روشن مىشود که این دستور ارتباط نزدیکى با مسأله حفظ محیط زیست و نگهدارى
گیاهان و حیوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.
97.در تعقیب آیات گذشته که در زمینه تحریم صید در حال احرام، بحث مىکرد، در این آیه به اهمیت «مکّه» و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره کرده، نخست مىفرماید:«خداوند کعبه، بیت الحرام را وسیلهاى براى اقامه امر مردم قرار داده است» و از آنجا که این مراسم باید در محیطى امن و امان از جنگ و کشمکش و نزاع صورت گیرد اشاره به اثر ماههاى حرام (ماههایى که جنگ مطلقا در آن ممنوع است) در این موضوع کرده، مىفرماید: «و همچنین ماه حرام»و نیز نظر به این که وجود «قربانیهاى بىنشان- هدى- و قربانیهاى نشاندار- قلائد» که تغذیه مردم را در ایامى که اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تأمین کرده و فکر آنها را از این جهت آسوده مىکند، تأثیرى در تکمیل این برنامه دارد به آنها نیز اشاره کرده مىگوید:در پایان آیه چنین مىگوید:«خداوند این برنامههاى منظم را به خاطر این قرار داد تا بدانید علم او به اندازهاى وسیع است که آنچه در آسمانها و زمین است مىداند و از همه چیز- مخصوصا نیازمندیهاى روحى و جسمى بندگانش- باخبر است»
98.در این آیه براى تأکید دستورات گذشته و تشویق مردم به انجام آنها و تهدید مخالفان و معصیتکاران مىفرماید: «بدانید خدا شدید العقاب و نیز غفور و رحیم است»
99.و باز براى تأکید بیشتر مىگوید:مسؤول اعمال شما خودتان هستید و «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مسؤولیتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد»«و در عین حال خداوند از نیات شما، و از کارهاى آشکار و پنهانى همگى آگاه و باخبر است»
100.اکثریت دلیل «پاکى» نیست! در آیات گذشته سخن از تحریم مشروبات الکلى و قمار و انصاب و ازلام و صید کردن در حال احرام بود، از آنجا که بعضى از افراد ممکن است براى ارتکاب این گونه گناهان عمل اکثریت را در پارهاى از محیطها دستاویز قرار دهند.خداوند یک قاعده کلى و اساسى را در یک عبارت کوتاه بیان کرده، مىفرماید: «بگو اى پیامبر! هیچ گاه ناپاک و پاک یکسان نخواهد بود، اگر چه فزونى ناپاک و کثرت آلودهها تو را به شگفتى فرو برد»!بنابراین، خبیث و طیب در آیه به معنى هر گونه موجود پاک و ناپاک اعم از غذاها و افکار است.و در پایان آیه، اندیشمندان را مخاطب ساخته و مىگوید: «از (مخالفت) خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، تا رستگار شوید»
101.در مورد نزول این آیه و آیه بعد، از على بن أبی طالب علیه السّلام نقل شده است که: «روزى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خطبهاى خواند و دستور خدا را در باره حج بیان کرد، شخصى به نام عکاشه- و به روایتى سراقه- گفت: آیا این دستور براى هر سال است، و همه سال باید حج به جا بیاوریم؟پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سؤال او پاسخ نگفت، ولى او لجاجت کرد، و دوبار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: واى بر تو، چرا این همه اصرار مىکنى اگر در جواب تو بگویم بلى، حجّ در همه سال بر همه شما واجب مىشود و اگر در همه سال واجب باشد توانایى انجام آن را نخواهید داشت و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنابراین، مادام که چیزى به شما نگفتهام روى آن اصرار نورزید.آیه نازل شد و آنها را از این کار بازداشت.سؤالات بیجا! شک نیست که سؤال کردن، کلید فهم حقایق است، و در آیات و روایات اسلامى نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمىدانند بپرسند، ولى از آنجا که هر قانونى معمولا استثنایى دارد، این اصل اساسى تعلیم و تربیت نیز استثنایى دارد و آن این که گاهى پارهاى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تأمین مصالح افراد بهتر است در این گونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى، براى پرده برداشتن، از روى واقعیت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز مىباشد.
قرآن در این آیه به این موضوع اشاره کرده، صریحا مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مىشود پرسش نکنید»ولى از آنجا که سؤالات پى در پى از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براى دیگران گردد و مفاسد بیشترى ببار آورد اضافه مىکند"اگر در این گونه موارد زیاد اصرار کنید به وسیله آیات قرآن بر شما افشاء مىشود" و به زحمت خواهید افتاد سپس اضافه مىکند:تصور نکنید اگر خداوند از بیان پارهاى از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته، بلکه مىخواسته است شما را در توسعه قرار دهد و«آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است»در حدیثى از على علیه السّلام مىخوانیم:«خداوند واجباتى براى شما قرار داده آنها را ضایع مکنید، و حدود و مرزهایى تعیین کرده از آنها تجاوز ننمایید و از امورى نهى کرده، در برابر آنها پردهدرى نکنید، و از امورى ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچ گاه این کتمان از روى نسیان نبوده، در برابر این گونه امور، اصرارى در افشاء نداشته باشید».
102.در این آیه براى تأکید مطلب مىگوید: «بعضى از اقوام پیشین، این گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصیان برخاستند» و در پایان این بحث ذکر این نکته را لازم مىدانیم که آیههاى فوق به هیچ وجه راه سؤالات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمىبندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است.
103.در این آیه، اشاره به چهار «بدعت» نابجا شده که در میان عرب جاهلى معمول بود، آنها بر پارهاى از حیوانات به جهتى از جهات علامت و نامى گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع مىساختند و یا حتى خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجازنمىشمردند، یعنى عملا حیوان را بلااستفاده و بیهوده رها مىساختند.قرآن مجید مىگوید: "خداوند هیچ یک از این احکام را به رسمیت نمىشناسد، نه بحیرةاى قرار داده و نه سائبة و نه وصیلة و نه حام ". و اما توضیح این چهار نوع حیوان:
1-
بحیره به حیوانى مىگفتند که پنج بار زاییده بود و پنجمین آنها ماده و به
روایتى نر بود، گوش چنین حیوانى را شکاف وسیعى مىدادند و آن را به حال خود
آزاد مىگذاشتند و از کشتن آن صرف نظر مىکردند.
2- سائبه شترى بوده که
دوازده- و به روایتى ده- بچه مىآورد، آن را آزاد مىساختند و حتى کسى
سوار بر آن نمىشد، تنها گاهى از شیر آن مىدوشیدند و به میهمان مىدادند.
3-
وصیله به گوسفندى مىگفتند که هفت بار فرزند مىآورد و به روایتى به
گوسفندى مىگفتند: که دوقلو مىزایید، کشتن چنان گوسفندى را نیز حرام
مىدانستند.
4- حام به حیوان نرى مىگفتند که ده بار از آن براى تلقیح حیوانات ماده استفاده مىکردند و هر بار فرزندى از نطفه آن به وجود مىآمد.
کوتاه
سخن این که منظور حیواناتى بوده که در واقع خدمات فراوان و مکررى به
صاحبان خود از طریق «انتاج» مىکردند، و آنها هم در مقابل یک نوع احترام و
آزادى بر این حیوانات قائل مىشدند.سپس مىفرماید: «افراد کافر و بتپرست
اینها را به خدا نسبت مىدادند و مىگفتند: قانون الهى است»«و اکثر آنها در
این باره کمترین فکر و اندیشهاى نمىکردند و عقل خود را به کار
نمىگرفتند» بلکه کورکورانه از دیگران تقلید مىنمودند.
اعظم :
آیه
100 : اکثرت دلیل حقانیت نیست .این مساله خیلی نکته مهمی هستش و به نظر من
بسیار جای کار داره هم از بعد تربیتی روی خودمون و هم بچه هامون
که تعداد پیروان زیاد امری این القا رو در ما بکنه که اون کار درسته
خیلی وقتها ما این اشتباه رو می کنیم که اگه فلان کار نادرسته چرا این همه طرفدار داره پس
خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلِی خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی مراقب این اشتباه باشیم
آیه 100 : تفسیر نور
1-ملاک در ارزشها، حقّ وباطل است، نه کثرت و قلّت. «ولواعجبک کثرة الخبیث»
2- «اکثریّت» و فراوانى، فریب دهنده است، مواظب باشیم. «اعجبک» (اکثریّت، نه نشانهى حقّانیّت است و نه نشانهى برترى)
3- منطقِ «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» قرآنى نیست. «و لو اعجبک کثرة الخبیث»
4- بىتقوایى، نشان بىخردى است. «فاتّقوا اللّه یا اولى الالباب»
5 - شناخت پاک از ناپاک و تقوا داشتن وتسلیم موج و هیاهوى جمعیّت نشدن، تنها کار خردمندان است. «فاتّقواللّه یا اولى الالباب»
6- رستگارى علاوه بر عقل و خرد، به تقواى الهى نیاز دارد. «فاتّقواللَّه یا اولى الالباب لعلّکم تفلحون»
آیه 101 : سئوال از هر چیزی که خدای متعال دریچه اطلاع از آن با اسباب عادی را به روی مردم بسته ، ممنوع شده است ، زیرا خطری که در سئوال از اینگونه امور است منحصر در سئوالات اصحاب پیامبر(ص ) نیست ،پرسش از روز مرگ خود یا مثلا روز مرگ دوستان یا عزیزان یا پرسش از زوال ملک و عزت ،همیشه مظنه هلاک و بدبختی است وچه بسا همان جستجو و کنجکاوی خود باعث هلاکت و بدبختی شود، چون خداوند در نظام خلقت بر اساس حکمت اموری را بر آدمیان آشکار و اموردیگری را پنهان داشته است و جستجو برای آشکار شدن امور مخفی باعث اختلال نظام می گردد. لذا برگشت مفاد آیه به این است که ای کسانیکه ایمان آورده اید از رسول خدا(ص ) در باره چیزهایی که شریعت او از آنها ساکت است و خدا هم از روی عفو و آسانگیری و تخفیف بر بندگان متعرض بیان آنها نشده سئوال نکنید،زیراآنهاخصوصیاتی هستند که سئوال از آنها در حین نزول قرآن ، موجب می شودکه پاسخ آنها نازل شود و باعث ناراحتی و اندوهتان گردد، پس جمله (و ان تسئلواعنها حین ینزل قرآن ...)نهی قبل را کامل می کند نه اینکه نهی را از سئوالات در حین نزول قرآن بر داردو جمله (عفا الله عنها)در مقام تعلیل نهی از سئوال است و درخاتمه می فرماید: اگر خداوند از اینگونه سئوالات نهی فرمود: از باب رحمت وعفو و مغفرت بوده است ،چون خدا آمرزنده و بردبار است .
● عدم کنجکاوی بیش از حد در جزئیات احکام دین
سوال:
ممکن است کسى اشکال کند و بگوید مگر هیچ عاقلى بدون جهت براى خود نگرانى
را می خرد که این آیه از آن نهى می کند؟ خوب بود می فرمود: از مطالبى
نپرسید که در آنها چیزهایى است که اگر برملا شود شما را نگران می کند و یا
می فرمود: نپرسید از چیزهایى که ایمن نیستند از اینکه روشن شدنش شما را
ناراحت کند. زیرا اگر به یکى از این دو تعبیر می فرمود بی اشکالتر بود.
پاسخ: شکى در این نیست که جمله «إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» وصفى است براى کلمه (اشیاء) و چون جمله، جمله ایست شرطیه و دلالت دارد بر وقوع جزا در تقدیر، وقوع شرط و لازمه آن این است که این اشیا چیزهایى باشد که اطلاع بر آنها مایه نگرانى است، از این رو جستجوى از آنها در حقیقت درد سر براى خود خریدن است.
آیه بعدی یعنى «قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ...» و همچنین جمله «وَ إِنْ تَسْئَلُوا» دلالت دارد بر اینکه سؤالات، سؤالاتى بوده مربوط به خردهریزهاى احکام دین، و چیزهایى که تفحص و کاوش در آنها جز دشوار کردن دین و سنگین کردن بار تکلیف نتیجه دیگرى ندارد، مانند سؤالاتى که بنى اسرائیل در باره خصوصیات گاوى که مامور به ذبح آن شده بودند می کردند، و در نتیجه اینقدر آن گاو را محدود و مشخص کردند تا منحصر شد به یک گاو، و مجبور شدند به قیمت گزافى خریدارى کنند. مقصود از اشیا همین مطالب است نه امور غیبى.
...........................................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
ایه 96 مائده :
هانیه :
این ایه اول که درباره غذاهای دریایی می گفت یعنی همشون حلاله؟! چون هیچ محدودیتی نداره!؟!
راستش من یک سوال دیگه در مورد این غذا هم دارم چند ص پیش در واقع ایه 5 سوره مائده در مورد این بود که خوردن غذاهای اهل کتاب بر شما حلا ل است .. من اینترنت سرچ می کردم اما بیشتر از رساله ها منبع م یده و نه از قران یا روایات ...
کسی در این مورد اطلاعات دقیق تری داره؟ {برای من اینجا مهمه که اینو بدونم چون خیلی برام پیش می اد انواع غذاهای دریایی یا عذایی که بر دیگر اهل کتاب ها حلال است .. } ؟
نفیسه :
اطلاعاتی که من در مورد سوال اولت دارم اینه که همه ی ابزیان حلال نیستند تنها ماهی های فلس دار و میگو از حیوانات دریایی حلال گوشت هستند.یعنی صدف دریایی هم حرام میباشد.ولی در مورد سوال دوم که پرسیدی مطلبی رو خوندم که عینا میارم.فکر میکنم همون حدیث امام صادق(ع)کفایت کنه.
بیشتر
مفسران و دانشمندان اهل سنت معتقدند، عبارت "طعام اهل کتاب" که در این آیه
حلال شمرده شده، هر نوع طعامى از آنان را شامل مى شود؛ خواه گوشت
حیواناتى باشد که به دست خود آنها ذبح شده و یا غیر آن، ولى اکثریت قاطع
مفسران و فقهاى شیعه بر این عقیده اند که منظور از آن غیر از گوشت هایى
است که توسط آنها ذبح شده باشد. البته گروه اندکی از دانشمندان شیعه پیرو
نظریه اولند.
روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده، این مطلب
را تاکید مى کند که منظور از طعام در این آیه، غیر ذبیحه هاى اهل کتاب
است؛ به عنوان نمونه در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق (ع) نقل شده که
در باره آیه فوق چنین فرمود: عنى بطعامهم هاهنا الحبوب و الفاکهة غیر
الذبائح التی یذبحون فانهم لا یذکرون اسم اللَّه علیها؛ یعنی: منظور از
طعام اهل کتاب حبوبات و میوه هاست نه ذبیحه هاى آنها، زیرا آنها هنگام
ذبح کردن، نام خدا را نمى برند.
دقت در آیات گذشته (که حرام بودن ذبیحه
ای که نام خدا بر او برده نشده را اعلام نموده) نشان مى دهد که تفسیر دوم
(یعنی تفسیر طعام به غیر ذبیحه) به حقیقت نزدیک تر است، زیرا همانطور که
امام صادق (ع) هم در روایت فوق اشاره فرموده، اهل کتاب نوعا شرائط ذبح
اسلامى را رعایت نمى کنند (یعنی نه نام خدا را مى برند و نه رو به سوى
قبله حیوان را ذبح مى کنند و نه پایبند به رعایت سایر شرایط ذبح اسلامی
اند)، با این اوصاف چگونه ممکن است در آیات قبل چنین حیوانى (که ذبح شرعی
نشده) صریحا تحریم شده باشد و در این آیه حلال شمرده شود؟! پس نتیجه می
گیریم که منظور از طعام حلال اهل کتاب در این آیه، غیر از گوشت هایى است که
توسط آنها ذبح شده باشد.
هانیه :
منم
در مورد غذاهای دریایی از رساله ها همون برداشت شما رو کردم. یه کم دنبال
بادگرفتن احکام از متن صریح قران بودم. اما بنظر میرسه اعتماد به مراجع
دینی زبده عاقلانه تره ؛)
در مورد گوشت هم از این نظر پرسیدم که
یهودیان اینجا مثل مسلمونا(شایدم ما مثل اونا) هر نوع گوشتی رو نمی خورن و
باید به روش شرعی شون ذبح بشه که حالا روبه قبله اینا رو نمیدونم اما اینکه
چگونه حیوان را بکشند کمتر زجر بکشه یا مثلا اجازه بدن خون از بدن حیوان
کامل خارج بشه .... شبیه است.
حتی شنیدم این روش ذبح اسلامی ریشه در روش کشتن یهودیان داره. نمی دونم. سوالم بیشتر از این بابت بود. به گوشت kosher معروفه.
متاسفانه من از یکی از این سایتهای پاسخ به سوالات دبنی پرسیدم اصلا خبر نداشت.
اما خوب گاها کمبودهایی برا خرید گوشت حلال وجود داره. بهمین خاطر پرسیدم.
نفیسه :
از سر کنجکاویی که بدونم این کوشری که میگی چیه یه سرچی تو اینترنت داشتم وبه این نتیجه رسیدیم که اگرچه ذبح یهودیان شبیه مسلموناست اما عینا یکی نیست واین گوشت کوشر برای ما حلال نیست وفقط باید گوشت حلال با برچسب حلال یا zabiha باشه .با مراجعه به وبسایت zabiha.org می تونی در هر شهری محلهایی که گوشت حلال دارن پیدا کنی، حتی رستورانهای حلال.
یه سری هم به اینجا بزن فکر کنم بتونه کمک کنه.
ww.applyabroad.org
forum/showthread.php?27626-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%BA%D8%B0%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D9%84%D8%A7%D9%84/page7