107 . صفحه 107
سیزدهم فروردین :
نفیسه :
3.در
آغاز این سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهارپایان به استثناى آنچه بعدا
خواهد آمد شده این آیه در حقیقت همان استثناهایى است که وعده داده شد، در
اینجا حکم به تحریم یازده چیز شده است.نخست مىفرماید:«مردار بر شما حرام
شده است».«و همچنین خون».«و گوشت خوک».«و حیواناتى که طبق سنت جاهلیت به
نام بتها و اصولا به غیر نام خدا ذبح شوند».«و نیز حیواناتى که خفه شده
باشند حرامند»خواه بخودى خود و یا بوسیله دام و خواه بوسیله انسان این کار
انجام گردد چنانکه در زمان جاهلیت معمول بوده گاهى حیوان را در میان دو چوب
یا در میان دو شاخه درخت سخت مىفشردند تا بمیرد و از گوشتش استفاده
کنند.«و حیواناتى که با شکنجه و ضرب، جان بسپارند و یا به بیمارى از دنیا
بروند».در تفسیر قرطبى نقل شده که در میان عرب معمول بوده که بعضى از
حیوانات را به خاطر بتها آنقدر مىزدند تا بمیرد و آن را یک نوع عبادت
مىدانستند!«و حیواناتى که بر اثر پرت شدن از بلندى بمیرند».«و حیواناتى که
به ضرب شاخ مرده باشند».«و حیواناتى که بوسیله حمله درندگان کشته
شوند».سپس به دنبال تحریم موارد فوق مىفرماید:«اگر قبل از آن که این
حیوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون
بقدر کافى از آنها بیرون بریزد، حلال خواهد بود».
در
زمان جاهلیت بتپرستان سنگهایى در اطراف کعبه نصب کرده بودند که شکل و
صورت خاصى نداشت، آنها را «نصب» مىنامیدند در مقابل آنها قربانى مىکردند و
خون قربانى را به آنها مىمالیدند،و فرق آنها با بت همان بود که بتها
همواره داراى اشکال و صور خاصى بودند اما «نصب» چنین نبودند،اسلام در آیه
مورد بحث این گونه گوشتها را تحریم کرده و مىگوید:«حیوانهایى که روى بتها
یا در برابر آنها ذبح شوند همگى بر شما حرام است»روشن است که تحریم این نوع
گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد نه جنبه مادى و جسمانى.نوع دیگرى از
حیواناتى که تحریم آن در آیه آمده آنهاست که بصورت «بختآزمایى» ذبح و
تقسیم مىگردیده و آن چنین بوده که:ده نفر با هم شرط بندى مىکردند و
حیوانى را خریدارى و ذبح نموده سپس ده چوبه تیر،که روى هفت عدد از آنها
عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در کیسه مخصوصى
مىریختند و به صورت قرعه کشى آنها را به نام یک یک از آن ده نفر بیرون
مىآوردند، هفت چوبه برنده به نام هر کس مىافتاد سهمى از گوشت برمىداشت،و
چیزى در برابر آن نمىپرداخت،ولى آن سه نفر که تیرهاى بازنده را دریافت
داشته بودند،باید هر کدام یک سوم قیمت حیوان را بپردازند،بدون این که سهمى
از گوشت داشته باشند،این چوبههاى تیر را «ازلام» مىنامیدند، اسلام خوردن
این گوشتها را تحریم کرد، نه به خاطر این که اصل گوشت حرام بوده باشد،بلکه
به خاطر این که جنبه قمار و بختآزمایى دارد و مىفرماید:«و (همچنین) قسمت
کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه هاى تیر مخصوص بختآزمایى» بر شما حرام شده
است.
روشن
است که تحریم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حیوانات ندارد،بلکه در هر
چیز انجام گیرد ممنوع است و تمام زیانهاى «فعالیتهاى حساب نشده اجتماعى»و
برنامههاى خرافى در آن جمع مىباشد و در پایان براى تأکید بیشتر روى تحریم
آنها مىفرماید:«تمام این اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار»
اعتدال در استفاده از گوشت-
آنچه
از مجموع بحثهاى فوق و سایر منابع اسلامى استفاده مىشود این است که روش
اسلام در مورد بهرهبردارى از گوشتها- همانند سایر دستورهایش- یک روش کاملا
اعتدالى است،یعنى نه همانند مردم زمان جاهلیت که از گوشت سوسمار و مردار و
خون و امثال آن مىخوردند،و یا همانند بسیارى از غربیهاى امروز که حتى از
خوردن گوشت خرچنگ و کرمها چشم پوشى نمىکنند،و نه مانند هندوها که مطلقا
خوردن گوشت را ممنوع مىدانند،بلکه گوشت حیواناتى که داراى تغذیه پاک بوده و
مورد تنفر نباشد حلال کرده و روى روشهاى افراطى و تفریطى خط بطلان کشیده و
براى استفاده از گوشتها شرایطى مقرر داشته است.بعد از بیان احکام فوق دو
جمله پرمعنى در آیه مورد بحث به چشم مىخورد نخست مىگوید:«امروز کافران از
دین شما مأیوس شدند بنابراین،از آنها نترسید و تنها از (مخالفت) من
بترسید» و سپس مىگوید:«امروز دین و آیین شما را کامل کردم و نعمت خود را
بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم»
روز
اکمال دین کدام روز است-منظور از «الیوم» (امروز) که در دو جمله بالا
تکرار شده چیست؟آنچه تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آوردهاند و روایات
متعددى از طرق معروف اهل تسنن و شیعه آن را تأیید مىکند و با محتویات آیه
کاملا سازگار است این که:منظور روز غدیر خم است،روزى که پیامبر اسلام صلّى
اللّه علیه و آله امیر مؤمنان على علیه السّلام را رسما براى جانشینى خود
تعیین کرد،آن روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایى خود رسید و کفار در
میان امواج یأس فرو رفتند،زیرا انتظار داشتند که آیین اسلام قائم به شخص
باشد،و با از میان رفتن پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله اوضاع به حال سابق
برگردد،و اسلام تدریجا برچیده شود،اما هنگامى که مشاهده کردند مردى که از
نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در
میان مسلمانان بىنظیر بود به عنوان جانشینى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
انتخاب و از مردم براى او بیعت گرفته شد یأس و نومیدى نسبت به آینده اسلام
آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آیینى است ریشهدار و پایدار.نکته جالبى که
باید در اینجا به آن توجه کرد این است که قرآن در سوره نور آیه 55 چنین
مىگوید:«خداوند به آنهایى که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام
دادهاند وعده داده است که آنها را خلیفه در روى زمین قرار دهد همان طور که
پیشینیان آنان را چنین کرد،و نیز وعده داده آیینى را که براى آنان پسندیده
است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».
در
این آیه خداوند مىفرماید:آیینى را که براى آنها «پسندیده»،در روى زمین
مستقر مىسازد،با توجه به این که سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و
با توجه به جمله «رضیت لکم الاسلام دینا» که در آیه مورد بحث،درباره ولایت
على علیه السّلام نازل شده،چنین نتیجه مىگیریم که اسلام در صورتى در روى
زمین مستحکم و ریشهدار خواهد شد که با«ولایت» توأم باشد،زیرا این همان
اسلامى است که خدا «پسندیده» و وعده استقرار و استحکامش را داده است،و به
عبارت روشنتر اسلام در صورتى عالمگیر مىشود که از مسأله ولایت اهل بیت
جدا نگردد.مطلب دیگرى که از ضمیمه کردن «آیه سوره نور»با آیه مورد بحث
استفاده مىشود این است که در آیه سوره نور سه وعده به افراد با ایمان داده
شده است نخست خلافت در روى زمین،و دیگر امنیت و آرامش براى پرستش
پروردگار،و سوم استقرار آیینى که مورد رضایت خداست.این سه وعده در روز غدیر
خم با نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...»جامه عمل بخود
پوشید زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح،یعنى على علیه السّلام به
جانشینى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نصب شد و به مضمون جمله الْیَوْمَ
یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ مسلمانان در آرامش و امنیت نسبى
قرار گرفتند و نیز به مضمون و رضیت لکم الاسلام دینا آیین مورد رضایت
پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت.در پایان آیه بار دیگر به مسائل
مربوط به گوشتهاى حرام برگشته،و حکم صورت اضطرار را بیان مىکند و
مىگوید:«کسانى که به هنگام گرسنگى ناگزیر از خوردن گوشتهاى حرام شوند در
حالى که تمایل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است،زیرا
خداوند آمرزنده و مهربان است» و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت
نمىافکند وآنها راکیفر نمیدهد.
4.درباره
این آیه شأن نزولهایى ذکر کردهاند که مناسبتر از همه این است: «زید
الخیر» و «عدى بن حاتم» که دو نفر از یاران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
بودند خدمتش رسیدند و عرض کردند: ما جمعیتى هستیم که با سگها و بازهاى
شکارى صید مىکنیم، و سگهاى شکارى ما حیوانات وحشى حلال گوشت را مىگیرند،
بعضى از آنها زنده به دست ما مىرسد و آن را سر مىبریم، ولى بعضى از آنها
بوسیله سگها کشته مىشوند، و ما فرصت ذبح آنها را پیدا نمىکنیم و با این
که مىدانیم خدا گوشت مردار را بر ما حرام کرده، تکلیف ما چیست؟ آیه نازل
شد و به آنها پاسخ گفت.
صید حلال- به دنبال احکامى که در باره گوشتهاى
حلال و حرام در دو آیه گذشته بیان شد در این آیه نیز به قسمتى دیگر از آنها
اشاره کرده و به عنوان پاسخ سؤالى که در این زمینه شده است، چنین
مىفرماید:«از تو در باره غذاهاى حلال سؤال مىکنند»سپس به پیامبر صلّى
اللّه علیه و آله دستور مىدهد که نخست به آنها «بگو: هر چیز پاکیزهاى
براى شما حلال است»یعنى تمام آنچه را اسلام تحریم کرده در زمره خبائث و
ناپاکها است و هیچ گاه قوانین الهى، موجود پاکیزهاى که طبعا براى استفاده و
انتفاع بشر آفریده شده است تحریم نمىکند.سپس به سراغ صیدها رفته،
مىگوید: «صید حیوانات صیاد که تحت تعلیم شما قرار گرفتهاند، یعنى از آنچه
خداوند به شما تعلیم داده به آنها آموختهاید، براى شما حلال است».
حیوانى
را که سگها شکار مىکنند اگر زنده به دست آید، باید طبق آداب اسلامى ذبح
شود ولى اگر پیش از آن که به آن برسند جان دهد، حلال است، اگر چه ذبح نشده
باشد.سپس در ذیل آیه اشاره به دو شرط دیگر از شرایط حلیت چنین صیدى کرده،
مىفرماید: «از صیدى که سگهاى شکارى براى شما نگاه داشتهاند
بخورید»بنابراین، اگر سگهاى شکارى عادت داشته باشند قسمتى از صید خود را
بخورند و قسمتى را واگذارند، چنان صیدى حلال نیست و در حقیقت چنین سگى نه
تعلیم یافته است و نه آنچه را که نگاه داشته مصداق «علیکم» (براى شما)
مىباشد، بلکه براى خود صید کرده است.دیگر این که «به هنگامى که سگ شکارى
رها مىشود، نام خدا را ببرید»و در پایان براى رعایت تمام این دستورات،
مىفرماید: «از خدا بپرهیزید، زیرا خداوند، سریع الحساب است».
5.خوردن
غذاى اهل کتاب و ازدواج با آنان! در این آیه که مکمل آیات قبل است، نخست
مىفرماید:«امروز آنچه پاکیزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل کتاب
براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است»منظور از «طعام اهل کتاب»
غیر از گوشتهایى است که ذبیحه آنها باشد.
و در حدیثى از امام صادق علیه
السّلام نقل شده که، در تفسیر آیه چنین فرمود:«منظور از طعام اهل کتاب
حبوبات و میوههاست، نه ذبیحههاى آنها، زیرا هنگام ذبح کردن نام خدا را
نمىبرند».
ازدواج با زنان غیرمسلمان-
بعد از بیان حلیت طعام اهل
کتاب، این آیه در باره ازدواج با زنان پاکدامن از مسلمانان و اهل کتاب سخن
مىگوید و مىفرماید:«زنان پاکدامن از مسلمانان و از اهل کتاب براى شما
حلال هستند و مىتوانید با آنها ازدواج کنید به شرط این که مهر آنها را
بپردازید» «به شرط این که از طریق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى
آشکار، و نه بصورت دوست پنهانى انتخاب کردن»در حقیقت این قسمت از آیه نیز
محدودیتهایى را که در مورد ازدواج مسلمانان با غیر مسلمانان بوده تقلیل
مىدهد و ازدواج آنها را با زنان اهل کتاب با شرایطى تجویز مىنماید- شرح
بیشتر در این باره باید از کتب فقهى مطالعه شود.
ناگفته
نماند که در دنیاى امروز که بسیارى از رسوم جاهلى در اشکال مختلف زنده شده
است این تفکر نیز به وجود آمده که انتخاب دوست زن یا مرد براى افراد مجرد
بىمانع است نه تنها به شکل پنهانى، آنگونه که در زمان جاهلیت قبل از
اسلام وجود داشت، بلکه به شکل آشکار نیز هم! در حقیقت دنیاى امروز در
آلودگى و بىبندوبارى جنسى از زمان جاهلیت پا را فراتر نهاده، زیرا اگر در
آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانى را مجاز مىدانستند، اینها آشکارش را نیز
بىمانع مىدانند و حتى با نهایت وقاحت به آن افتخار مىکنند، این رسم
ننگین که یک فحشاى آشکار و رسوا محسوب مىشود از سوغاتهاى شومى است که از
غرب به شرق انتقال یافته و سر چشمه بسیارى از بدبختیها و جنایات شده است.از
آنجا که تسهیلات فوق در باره معاشرت با اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها
ممکن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گیرد، و آگاهانه یا غیر آگاهانه به
سوى آنها کشیده شوند در پایان آیه به مسلمانان هشدار داده، مىگوید: «کسى
که نسبت به آنچه باید به آن ایمان بیاورد کفر بورزد و راه مؤمنان را رها
کرده، در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد مىرود و در آخرت در زمره
زیانکاران خواهد بود»اشاره به این که تسهیلات مزبور علاوه بر این که گشایشى
در زندگى شما ایجاد مىکند باید سبب نفوذ و توسعه اسلام در میان بیگانگان
گردد، نه این که شما تحت تأثیر آنها قرار گیرید، و دست از آیین خود بردارید
که در این صورت مجازات شما بسیار سخت و سنگین خواهد بود.