قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ق.ظ

84 . صفحه 84

 

نوزدهم اسفند : 

نفیسه : 

34.خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سر پرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دسته جمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد در نتیجه مرد یا زن یکى باید «رئیس» خانواده و دیگرى «معاون» و تحت نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح مى‏ کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود، مى‏ گوید: «مردان سرپرست و نگهبان زنانند».البته مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست، بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤولیتها و مشورتهاى لازم است.جمله بعد که دو بخش است در قسمت اول مى‏ فرماید: «این سرپرستى به خاطر برتری هایى است که (از نظر نظام اجتماع) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است».و در قسمت دوم مى‏ فرماید: «و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند».سپس اضافه مى‏ کند که زنان در برابر وظایفى که در خانواده به عهده دارند به دو دسته‏ اند:
دسته اول: «و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، مى‏ کنند».یعنى مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى‏ شوند، و وظایف و مسؤولیت هاى خود را به خوبى انجام مى‏ دهند.

دسته دوم: زنانى هستند که از وظایف خود سرپیچى مى‏ کنند و نشانه‏ هاى ناسازگارى در آنها دیده مى‏ شود، مردان در مقابل این گونه زنان وظایفى دارند که باید مرحله به مرحله اجرا گردد، در مرحله اول مى‏ فرماید: «زنانى را که از طغیان و سرکشى آنها مى‏ ترسید پند و اندرز دهید».در مرحله دوم مى‏ فرماید: «در صورتى که اندرزهاى شما سودى نداد، در بستر از آنها دورى کنید».و در مرحله سوم: در صورتى که سرکشى و پشت پا زدن به وظایف و مسؤولیتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانون‏ شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تأثیر کند، و نه جدا شدن در بستر، و کم اعتنایى نفعى نبخشد، و راهى جز «شدت عمل» باقى نماند «آنها را تنبیه بدنى کنید».مسلم است که اگر یکى از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه‏ گیرى کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله مى‏ فرماید:«پس اگر آنها از شما اطاعت کردند، راهى براى تعدّى بر آنها مجویید».و در پایان آیه مجددا به مردان هشدار مى‏ دهد که از موقعیت سرپرستى خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتهاست بیندیشند«زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است».

35.این آیه اشاره به مسأله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، مى‏ گوید: «و اگر از جدایى و شکاف میان آنان (دو همسر) بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر، و داورى از خانواده زن انتخاب کنید» تا به کار آنان رسیدگى کنند.سپس مى‏ فرماید: «اگر این دو داور (با حسن نیت و دلسوزى وارد کار شوند و) هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک مى‏ کند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت مى‏ دهد».و براى این که به داوران هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند در پایان آیه مى‏ فرماید: «خداوند (از نیت آنها) با خبر و آگاه است».محکمه صلح خانوادگى که در آیه فوق به آن اشاره شده یکى از شاهکارهاى اسلام است. این محکمه امتیازاتى دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند:
1- در محیط خانواده نمى‏ توان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بى‏ روح گام برداشت، لذا دستور مى‏ دهد که داوران این محکمه کسانى باشند که پیوند خویشاوندى به دو همسر دارند و مى‏ توانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند.
2- در محاکم عادى قضایى طرفین دعوا مجبورند براى دفاع از خود، هر گونه اسرارى که دارند فاش سازند. مسلم است که اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبى اسرار زناشویى خود را فاش سازند احساسات یکدیگر را چنان جریحه‏ دار مى‏ کنند که اگر به اجبار به منزل و خانه باز گردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبرى نخواهد بود.
3- داوران در محاکم معمولى، در جریان اختلافات غالبا بى‏ تفاوتند در حالى که در محکمه صلح فامیلى حکمین نهایت کوشش را به خرج مى‏ دهند که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته، به جوى باز گردد!
4- از همه اینها گذشته چنین محکمه‏ اى هیچ یک از مشکلات و هزینه‏ هاى سرسام آور وسرگردانی محاکم معمولی را ندارد.

36.در این آیه یک سلسله از حقوق اعم از حق خدا و بندگان و آداب معاشرت با مردم بیان شده است، و روى هم رفته ده دستور از آن استفاده مى‏ شود.
1- نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگى پروردگار و ترک شرک و بت پرستى که ریشه اصلى تمام برنامه‏ هاى اسلامى است مى‏ کند، دعوت به توحید و یگانه پرستى روح را پاک، و نیت را خالص، و اراده را قوى، و تصمیم را براى انجام هر برنامه مفیدى محکم مى‏ سازد، و از آنجا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامى است، قبل از هر چیز اشاره به حق خداوند بر مردم کرده، مى‏ گوید: «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید».
2- سپس مى‏ گوید: «و به پدر و مادر نیکى کنید».حق پدر و مادر از مسائلى است که در قرآن مجید زیاد روى آن تکیه شده و کمتر موضوعى است که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد، و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است.
3- «همچنین به خویشاوندان» نیکى کنید.این موضوع نیز از مسائلى است که در قرآن تأکید فراوان در باره آن شده است، گاهى به عنوان «صله رحم»، و گاهى به عنوان «احسان و نیکى به خویشاوندان».
4- سپس اشاره به حقوق «ایتام» کرده، و افراد با ایمان را توصیه به نیکى در حق «یتیمان» مى‏ کند. زیرا در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمى وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنان را به خطر مى‏ افکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر مى‏ اندازد.
5- بعد از آن حقوق «مستمندان» را یاد آورى مى‏ کند.
زیرا در هر اجتماعى افرادى معلول و از کار افتاده و مانند آن وجود دارند که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانى است.
6- سپس توصیه به نیکى در حق «همسایگان نزدیک» مى‏ کند.
7- سپس در باره «همسایگان دور» سفارش مى‏ کند.

«حق همسایگى»دراسلام به قدرى اهمیت دارد که در وصایاى معروف علی(ع)مى‏ خوانیم:«آنقدرپیامبر(ص)درباره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهدهمسایگان از یکدیگر ارث ببرند».در حدیث دیگرى از پیامبرنقل شده که در یکى از روزها سه بار فرمود:"به خدا سوگند چنین کسى ایمان ندارد..."پرسیدند چه کسى؟پیامبر(ص)فرمود:«کسى که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست»!8- سپس قرآن درباره کسانى که با انسان دوستى و مصاحبت دارند، توصیه کرده، مى‏ فرماید: «و به دوست و همنشین» نیکى کنید.البته «صاحب بالجنب» معنایى وسیعتر از دوست و رفیق دارد، به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلى براى حسن معاشرت نسبت به تمام کسانى که با انسان ارتباط دارند مى‏باشد،اعم از دوستان واقعى و همکاران و همسفران و مراجعان و شاگردان و مشاوران و خدمتگزاران.9- دسته دیگرى که در اینجا درباره آنها سفارش شده، کسانى هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا مى‏ کنند و با این که ممکن است در شهر خود افراد متمکنى باشند، در سفر به علتى وا مى‏ مانند مى‏ فرماید:«و واماندگان».10- در آخرین مرحله توصیه به نیکى کردن نسبت به بردگان کرده، مى‏ فرماید: «و بردگانى که مالک آنها هستید».در حقیقت آیه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم مى‏ گردد و تنها این آیه نیست که در آن درباره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است.در پایان آیه هشدار مى‏ دهد و مى‏ گوید: «خداوند افراد متکبر وفخر فروش را دوست نمى‏ دارد».به این ترتیب هر کس از فرمان خدا سرپیچى کند و به خاطر تکبر، از رعایت حقوق خویشاوندان، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان،ابن السبیل ودوستان سرباز زند محبوب خدا ومورد لطف او نیست وهرکس که مشمول لطف او نباشد از هر خیر وسعادتی محروم است.

37.این آیه در حقیقت، دنباله آیات پیش و اشاره به افراد متکبر و خودخواه است «آنها کسانى هستند که (نه تنها خودشان از نیکى کردن به مردم) بخل مى‏ورزند، بلکه مردم را نیز به بخل دعوت مى‏کنند»علاوه بر این سعى دارند «آنچه را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنان داده کتمان کنند» مبادا افراد اجتماع از آنها توقعى پیدا کنند سپس سر انجام و عاقبت کار آنها را چنین بیان مى‏کند که: "ما براى کافران عذاب خوار کننده ای مهیا کرده ایم"شاید سرّ تعبیر به «کافرین» آن باشد که «بخل» غالبا از کفر سر چشمه مى‏گیرد، زیرا افراد بخیل، در واقع ایمان کامل به مواهب بى‏پایان پروردگار نسبت به نیکوکاران ندارند، و این که مى‏گوید: «عذاب آنها خوارکننده است»براى این است که جزاى «تکبر» و «خودبرتربینى» را از این راه ببینند.

 

اعظم:

یه چیزی هم برداشت شخصی من بود از کلمه ""اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ " بود و اون این بود که حق همسر شایسته و خوب اینه که همیشه در کنارش بخوابی و خیلی هم در بستر باهاش مهربون باشی و دوست داشتنت رو بهش نشون بدی حالا نه اینکه صرفا رابطه جنسی داشته باشی ها ولی قبل خواب حتما نشون بدی که چقدر دوستش داری و با خاطرِ جمع از دوست داشتن هم بگیرن بخوابن ... چون در این صورت هستش که کم محلی و پشت کردن به همدیگه در بستر میشه تنبیه وگرنه برای دو آدمی که همیشه و در حالت معمولی شونصد کیلومتر دور از هم می خوابن و هر کی واسه خودشه ... پشت کردن و بی محلی قبل خواب و در بستر نمیشه تنبیه که

آیه 36 : تو این آیه کلمه "الصاحب بالجنب" توجه منو جلب کرد : "جمله (الصاحب بالجنب ) به معناى کسى است که پهلوى آدمى باشد، حال یا در سفر از سایر رفقا به انسان نزدیکتر باشد، و یا در حضر خانه اش دیوار به دیوار آدمى باشد، و یا در جاى دیگر مصاحب آدمى باشد،" یه همچین آدمی حقی به گردن آدم داره اینکه باهاش نیکی کنیم

یکی دیگه اینکه این آیه در مورد نیکی به همسایه نزدیک و دور بود هم چیزی بود که من تا حالا به چشمم نخورده بود "الجار ذی القربی و جار الجنب"

و البته عبارت پایانی ایه نشون میده که نیکی نکردن به هر کدوم از این دسته ها یه جورایی به غرور و تکبر و خود خواهی و فخر فروشی ادم بر میگرده (مختال فخور ) جالبه که مختال یعنی کسی که تو خیالش فکر میکنه از کسی به یه علتی برتره و چقدر صفت بدی هستش ....خدایا پناه می بریم به تو از شر این صفت و کل صفات بد

ایه 37: تو این ایه هم کلمه "یامرون بالبخل " برام جالب بود کسایی که بخیل هستن و به بخل امر میکنن حالا یا با زبا یا با عمل مثل کسی که پولداره و یه حورایی نشون میده به بقیه که با خساست و بخل پولدار شده که بقیه هم غیر مستقیم به بخل دعوت بشن ... و کتمان میکنه که اینا از فضل خداوند هستش بهش (یکتمون ما اتیهم الله من فضله )
یعنی یه جورایی این ایه میگه هر کسی هر نعمتی داره باید از فضل خداوند بدونه نه از تدابیر خبیثانه ای که خودش برای رسیدن اون نعمت به خرج داده

 

ببخشین یه برداشت شخصی دیگه من که به روز هم هستش در مورد "حافظات للغیب " هستش
فضای مجازی و اس ام اس بازی و اینا رو با نا محرم... اونجایی که همسر نیست ولی خداش هست رو خیلی مراعات کنیم در رابطه با مردان نا محرم

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

آیه 34 نساء :


درمورد آیه 34 میتوان به موارد ذیل اشاره داشت مطالب گفتنی زیاده ولی برای جلوگیری از طولانی شدن مطالب فقط باید گفت آنچه که درنگاه نخست ازآیه برای زدن زنان دستگیرمون میشه ممکنه درست نباشه.حضرت صادق (ع) می فرمایند:(زن ناسازگار و ناشزه را با چوب مسواک می توانید بزنید) پیداست که زدن با چوب مسواک، شدید و درد آور نیست بلکه شاید اصلا زدن محسوب نمی شود و تنها برای بیان شدت عدم رضایت و فرو نشاندن خشم است.زن نباید بدون اجازه شوهرش از خانه خارج گردد، و عدم نظافت و آرایش لازم در صورت درخواست شوهر، موجب ناشزه بودن زن میگردد.ولی شوهران حق ندارند، زنان خود را به کارهای داخل خانه و یا خارج از آن مجبور سازند، اگر چه این وظیفه، از نظر اخلاقی لازم بوده و موجب محبت شوهر و پیشرفت در امور اقتصادی است. بنابراین اگر زنان در انجام امور خانه داری کوتاهی کنند، شوهران حق ندارند آنان را تنبیه و یا اهانت نمایند.خداوند در پایان آیه ی شریفه مجدداً به مردان هشدار می دهد که از موقعیت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرت هاست، بیندیشند: «زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است».

در رابطه با حدّ و چگونگی زدن، علامه مجلسی (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روایتی از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است که:والضرب بالسواک و شهبه ضرباً رفیقاً؛ زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد، آنهم با مدارا و ملایمت.ظاهر روایت فوق به خوبی نشان میدهد که "ضرب" باید در پایین‏ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند.وسیله‏ای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار و سبک و کم ضربه‏ای است.نکته دیگری که از آیه شریفه به دست میآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید، زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال میرود:یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود، در اینصورت قرآن میفرماید: (اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید.) یعنی، اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتی نماید، در این رابطه در آیه بعد فرموده است: (اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید، پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید، اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.)

اعظم :

آیه 34 . یکی از آیاتی هستش که زیاد روش مانور می دن در مورد حقوق زن و اصولا از آیات بحث برانگیز هستش ... من دیروز خیلی از شبهات رو از تو سایتهای مختلف خوندم و پاسخها رو دیدم و البته یه سوال اساسی هم ازش تو ذهنم اومد که جواب نگرفتم قبلش ولی اینو بگم که از این آیه بخشی از وظایف همسر شایسته استنباط میشه ...."صالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله " ... تواضع نسبت به همسر ، رازداری ، حفظ آبرو و مال و ناموس در غیاب همسر هستن .... برداشت من از کل مطالبی که خوندم این بود که همسرانی که این صفات رو ندارن میشن ناشزه یعنی در غیاب همسرانشون مراقب مال و آبرو ناموس همسر نیستن

این برداشت رو که از سایت حقوق زن خوندم به دلم نشست و احساس کردم که برداشت خیلی خوبی از آیه است :

منظور از نشوز ؛ ترک تعفف و عفاف زنان است. یعنی زمانی که علایم و نشانه‌های خیانت زنان مشاهده شود و آنان اجانب و بیگانه‌ها را به منزل راه دهند، نشوز زنان محقق شده که منجر به تنبیه بدنی می‌شود.
روایتی از حضرت رسول در حجه الوداع نقل شده است که حضرت با استناد به آیه‌ی نشوز این مطلب را بیان کرده‌اند.
« همانا برای همسرانتان بر شما حقیست و برای شما بر آنان نیز حقیست. حق شما بر آنان این است که بسترتان را در اختیار کسی قرار ندهند و کسی را بدون اجازه‌ی شما به منزلتان راه ندهند.


قرینه ی دیگر بر قوت معنای احتمال این است : حافظات للغیب...
زنانی که در غیاب شوهران خود حافظ حقوق شوهر هستند و بعد میفرماید کسانی که نشانه‌ی نشوز دارند، یعنی حدود و حقوق همسر را رعایت نمی‌کند یعنی زدن مختص به موارد دیدن نشانه های خیانت در همسر است نه هرگونه تمکین خاص

به نظر من این معنای ناشزه است یعنی کسی که نشانه های خیانت ازش دیده بشه .... جایی هم خوندم که ناشزه سرکشی کردن و سربلند کردن و سر رو به سمت کسی که غیر از همسر گرداندن است یعنی نشون دادن تمایل به مرد بیگانه

نمیدونم چرا از ناشزه به معنای عدم تمکین در روابط جنسی فقط برداشت میشه

به نظر من این با بقیه آیه نمی خونه

یعنی وقتی میگه اول نصیحتشون کنید بعد در خوابگاه از اونا دوری بجویید "اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ " جالبه نمیگه برید بستراتون رو از شون جدا کنید میگه در همون بستر ازشون دوری کنید یعن یمثلا پشتتون رو بهش کنید ، محلشون ندین ... یه جوری که بفهمه که ازش ناراحتین ...سوال من اینه که اگه مراد از ناشزه عدم تمکین در روابط جنسی هستش ... اونوقت این تنبیه بی اثره خب زنه اصلا مایل به رابطه نبوده حالا در بستر بهش محل ندی که نمیشه تنبیه

به خاطر همین من همون معنایی که از ناشزه نوشتم رو بیشتر قبول دارم

حالا اگه این معنایی که نوشتم از ناشزه درست باشه ، اون زدن مختصر رو کامل درک می کنم

چون می دونم در عالم واقع ، مردی که نشانه های خیانت رو در همسرش ببینه و خوف از خیانت داشته باشه خیلی شدید عمل می کنه یعنی از اول شاید بره رو پله آخر زدن اون هم زدنی اساسی

اصلا نمی ذاره کار به مرحله اول یعنی موعظه کردن و پند دادن (صحبت خیرخواهانه ) ، کم محلی در بستر خواب برسه

یعنی در صورت دیدن نشانه های خیانت همسر این سه روش منصفانه ترین روشهاییه که یه مرد می تونه داشته باشه

حالا نمی دونم چرا این برداشت که به نظر من کاملا عقلی هستش در تفاسیر خیلی ذکر نشده بود

 

یه چیزی هم یه شخصی نوشته بود واسه کلمه "واضربوهن " که میشه گفت اینم که نگاهی هستش نسبت به این کلمه :

زبان عربی زبان کامل و پرپیچ و خمیه.ااگه تو فرهنگ لغات عرب نگاه کنید میبینید که یه لغت ممکنه چندین و چند معنی داشته باشه که بعضا هیچ ربطی بهم ندارند. یکی از این لغات فعل "ضرب" هست. اولین معنی که برای "ضرب" به ذهن میاد "زدن/کتک زدن" هست. بخاطر همینه که متاسفانه تو اکثر ترجمه های قرآن این آیه را به "کتک زدن زن" ترجمه کرده اند. حالا من یه سوال دارم: وقتی خدا توی یه آیه دیگه میگه "ضرب الله مثلا ..." آیا منظورش اینه که خدا مثالی را کتک زد؟!!! یا وقتی میگیم 2×2 منظور از ضرب "کتک زدنه"؟ دوستان به علامت × دقت کنید. دوتا خط که بطور کامل همدیگه را قطع کردن. درسته. یکی از معانی "ضرب" قطع کامله. یعنی مرحله سوم این آیه. مرحله اول تذکر، مرحله دوم جدایی در بستر و مرحله سوم قطع کامل ارتباط. یه چیزی احتمالا تو مایه های قهر. میدونید که زنها چقدر ازین موضوع لطمه میخورن...

البته این برداشت یه خواننده بود ولی چون نگاه نویی بود من عین اون نگاه رو به عنوان یه پست گذاشتم

 

فاطمه اس :

به نظر من محبت و مهربانی کردن به همسر نکته خیلی مهم و اساسی در زندگی مشترک هست که اگه از صمیم قلب باشه هیچ کدوم به دیگری خیانت نمی کنه درحالی که در دنیای کنونی زن وشوهرهای زیادی رومی بینیم که تظاهر به دوست داشتن یکدیگرمی کنند شایدیکی از دلایل ازهم پاشیدن خانواده ها همین نکته باشه

فاطمه جان دقیقا مطالبی که در مورد زندگیهای مشترک نوشتی درسته
محبت از صمیم فلب چیزیه که الان تو خیلی از زندگیها نیست
متاسفانه مثل خیلی چبزای دیگه که ظاهری شده این محبتها هم ظاهری هستش و تو خیلیهاش هم طمع هایی خوابیده متاسفانه

به نظر من که زنان متاسفانه متاسفانه از سرمایه احساس و محبتشون اونجور که باید درست استفاده نمی کنند
درغش میکنن ، روش قیمت میذارن، تو محبت با همسرشون معامله میکنن
در صورتی که غافلن که اونان که منبع سرشار محبت هستن و هر چی بهتر و خوب تر خرج کنن کم که نمیشه هیچ
شارژ هم میشه
کمند محبت کم کمندی نیست .... محبت اگه صادقانه و مخلصانه به خصوص برای رضای خدا باشه چیزی نیست که به راحتی از ذهن یه مرد خارج بشه

 

فاطمه :


این محرم راز بودن به معنای تمام و کمال همونطور که در این آیه اومده چقدر تو جامعه ما کمرنگ شده بعضی وقتا میبینی زن و مرد یه رقیب واسه هم شدن و هر کدوم میخان خودشو بالاتر ببرن و همه چیز رو فراموش میکنن..

هانیه:

پیاما در دنیای مجازی با نامحرم خیلی تذکر بجایی بود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی