قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۱۰ ق.ظ

83 . صفحه 83

 

هجدهم اسفند :


نفیسه :

27.در این آیه مجددا تأکید مى‏ کند، که «خدا مى‏ خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید) و نعمت ها و برکات را به شمابازگرداند»«ولى شهوت‏ پرستانى که در امواج گناهان غرق هستند، مى‏ خواهند شما از طریق سعادت به کلى منحرف شوید» و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گردید.اکنون شما فکر کنید، آیا آن محدودیت آمیخته با سعادت و افتخار براى شما بهتر است، یا این آزادى و بى ‏بند و بارى توأم با آلودگى و نکبت و انحطاط؟! این آیات در حقیقت به افرادى که در عصر و زمان ما نیز به قوانین مذهبى مخصوصا در زمینه مسائل جنسى ایراد مى‏ کنند، پاسخ مى‏ گوید، که این آزادی هاى بى‏ قید و شرط سرابى بیش نیست و نتیجه آن گرفتار شدن در بیراهه‏ ها و پرتگاه هاست که نمونه‏ هاى زیادى از آن را با چشم خودمان به شکل متلاشى شدن خانواده‏ ها، انواع جنایات جنسى و فرزندان نامشروع جنایت پیشه مشاهده مى‏ کنیم.


28.این آیه مى‏ گوید:«خدا مى‏ خواهد (با دستورهاى مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن) کار را بر شما سبک کند»و در بیان علت آن مى‏ فرماید: «زیرا انسان، ضعیف آفریده شده»و در برابر توفان غرایز گوناگون که از هر سو به او حمله‏ ور مى‏ شود باید طرق مشروعى براى ارضاى غرایز به او ارائه شود تا بتواند خود را از انحراف حفظ کند.


29.این آیه در واقع زیر بناى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به «معاملات و مبادلات مالى» تشکیل مى‏ دهد، و به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مى‏ کنند، آیه خطاب به افراد با ایمان کرده و مى‏ گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏ اید!اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع)نخورید».بنابراین، هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوى، معاملاتى که حد و حدود آن کاملا مشخص نباشد، خرید و فروش اجناسى که فایده منطقى و عقلایى در آن نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه در تحت این قانون کلى قرار دارد.در جمله بعد به عنوان یک استثناء مى‏ فرماید: «مگر این که (تصرف شما در اموال دیگران از طریق) تجارتى باشد که با رضایت شما انجام مى‏ گیرد».در پایان آیه، مردم را از قتل نفس باز مى‏ دارد و ظاهر آن به قرینه آخرین جمله آیه نهى از خودکشى و انتحار است، مى‏ فرماید: «و خودکشى نکنید، خداوند نسبت به شما مهربان است».در حقیقت قرآن با ذکر این دو حکم پشت سر هم اشاره به یک نکته مهم اجتماعى کرده است و آن این که اگر روابط مالى مردم بر اساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پیش نرود و در اموال یکدیگر به ناحق تصرف کنند، جامعه گرفتار یک نوع خودکشى و انتحار خواهد شد، و علاوه بر این که انتحارهاى شخصى افزایش خواهد یافت، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است.


30.در این آیه به مجازات کسانى که از قوانین الهى سرپیچى کنند اشاره کرده و مى‏ فرماید: «و هر کس این عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد (و خود را آلوده خوردن اموال دیگران به ناحق سازد و یا دست به انتحار و خودکشى زند، نه تنها به آتش این جهان مى‏ سوزد بلکه) در آتش قهر و غضب پروردگار (نیز) خواهد سوخت».در پایان آیه مى‏ فرماید: «و این کار براى خدا آسان است».

31.این آیه با صراحت مى‏ گوید: «اگر گناهان کبیره‏ اى که از آن نهى شده ترک گویید گناهان کوچک شما را مى‏ پوشانیم و مى‏ بخشیم و در جایگاه نیکویى شما را وارد مى‏ کنیم».از این تعبیر استفاده مى‏ شود که گناهان بر دو دسته‏ اند، دسته‏ اى که قرآن نام آنها را «کبیره» و دسته‏ اى که نام آنها را «سیّئة» گذاشته است، و در آیه 32 سوره نجم به جاى «سیئة» تعبیر به «لمم» نموده است، و در آیه 49 سوره کهف در برابر کبیره، «صغیره» را ذکر فرموده است.«کبیره» هر گناهى است که از نظر اسلام بزرگ و پراهمیت است، و نشانه اهمیت آن مى‏ تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند قتل نفس و رباخوارى و زنا و امثال آنها.البته گناهان «صغیره» در صورتى صغیره هستند که تکرار نشوند و علاوه بر آن به عنوان بى‏ اعتنایى و یا غرور و طغیان و کوچک شمردن گناه انجام نگیرند.

32.تفاوت سهم ارث مردان و زنان براى جمعى از مسلمانان به صورت یک سؤال درآمده بود، آنها گویا توجه نداشتند که این تفاوت به خاطر آن است که هزینه زندگى، عموما بر دوش مردان مى‏ باشد، و زنان از آن معافند، به علاوه هزینه خود آنها نیز بر دوش مردان است، و همان طور که سابقا اشاره شد سهمیه زنان عملا دو برابر مردان خواهد بود، لذا آیه شریفه مى‏ گوید:«برتری هایى را که خداوند براى بعضى از شما نسبت به بعضى دیگر قائل شده هرگز آرزو نکنید».زیرا این تفاوتها هر کدام اسرارى دارد که از شما پوشیده و پنهان است.البته نباید اشتباه کرد که آیه اشاره به تفاوتهاى واقعى و طبیعى مى‏ کند نه تفاوتهاى ساختگى که بر اثر «استعمار» و «استثمار» طبقاتى به وجود مى‏ آید.لذا بلافاصله مى‏ فرماید:«مردان و زنان هر کدام بهره‏ اى از کوششها و تلاشها و موقعیت خود دارند».خواه موقعیت طبیعى باشد (مانند تفاوت دو جنس مرد و زن با یکدیگر) و یا تفاوت به خاطر تلاشها و کوشش هاى اختیارى.سپس مى‏ فرماید: «به جاى آرزو کردن این گونه تفاوتها، از فضل خدا و لطف و کرم او تمنا کنید که به شما از نعمتهاى مختلف و موقعیتها و پاداشهاى نیک ارزانى دارد». و در نتیجه افرادى خوشبخت و سعادتمند باشید.و در پایان مى‏ فرماید: «چون خداوند به همه چیز داناست».و مى‏ داند براى نظام اجتماعى چه تفاوتهایى از نظر طبیعى و یا حقوقى لازم است، و نیز از اسرار درون مردم باخبر است و مى‏داند چه افرادى آرزوهاى نادرست در دل مى‏ پرورانند و چه افرادى به آنچه مثبت و سازنده است مى‏ اندیشند.


33.بار دیگر قرآن در این آیه به مسائل ارث بازگشته و مى‏ گوید:«براى هر کس (اعم از زن و مرد) وارثانى قرار دادیم که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند».سپس اضافه مى‏ کند: «کسانى که با آنها پیمان بسته‏ اید، نصیب و سهم آنها را از ارث بپردازید».در باره «هم‏پیمان ها» یى که باید سهم ارث آنها را پرداخت آنچه به مفهوم آیه نزدیکتر است همان پیمان «ضمان جریره» مى‏ باشد که قبل از اسلام وجود داشت، و آن چنین بود که: «دو نفر با هم قرار مى‏ گذاشتند که در کارها «برادر وار» به یکدیگر کمک کنند، و در برابر مشکلات، یکدیگر را یارى نمایند و به هنگامى که یکى از آنها از دنیا برود، شخصى که بازمانده از وى ارث ببرد اسلام این «پیمان دوستى» و برادرى را به رسمیت شناخت، ولى تأکید کرد که ارث بردن چنین هم پیمانى منحصرا در زمانى است که خویشاوندى براى میت وجود نداشته باشد.سپس در پایان آیه مى‏ فرماید: اگر در دادن سهام صاحبان ارث کوتاهى کنید و یا حق آنها را کاملا ادا نمایید در هر حال خدا آگاه است «زیرا خداوند شاهد و ناظر بر هر کار و هر چیزى مى‏ باشد».

 

وحیده :

 

ایه 27: آزادی‌های جنسی در دید اول، نوعی لذت و کامجویی است، لیکن با توجه به عوارض فردی و اجتماعی آنها، بزرگ‌ترین سقوط و انحراف است. بی‌بند وباری، جسم را ذوب، فکر را مشغول، اموال را تباه و اطمینان را سلب می‌کند. میل به تشکیل خانواده را از بین می‌برد، فرزندان نامشروع به جامعه تحویل می‌دهد، امراض مقاربتی و روانی به ارمغان می‌آورد و در یک کلمه، آزادی جنسی، بزرگ‌ترین اسارت‌ها را به دنبال دارد.

**در مسیر شهوترانان گام ننهید و از آنان تقلید نکنید، که دشمن شمایند. «یرید الذین یتبعون الشهوات...»

** اخلاق جنسی در اسلام، معتدل و دور از افراط و تفریط است، ولی هوس‌پرستان راه افراطی را برای شما می‌خواهند. «میلا عظیما»
** در انتخاب راه دقت کنیم. در آیه دوبار کلمه «یرید» به کار رفته است؛ یک اراده از خدای علیم حکیم و یک اراده از هوسبازان بدخواه. به سراغ کدام اراده‌ها می‌رویم. «والله یرید... یرید الذین یتبعون الشهوات»

ایه 28: در این سه آیه اخیر، ایات,26،27،28
 گوشه‌ای از الطاف خداوند در امر ازدواج پی در پی نقل شده است. خداوند احکام را برای شما بیان می‌کند، «لیبین لکم» راه نشان می‌دهد، «یهدیکم» لطف خود را به شما برمی‌گرداند، «یتوب علیکم» و بر شما آسان می‌گیرد، «یخفف عنکم» و این همه به خاطر آن که انسان در برابر طوفان غرایز، ناتوان، و قدرت صبر و خودداری او اندک است.

**مشکل‌تراشی در ازدواج، خلاف خواست خداست. و پیروی و پایبندی شما در احکام ازدواج، زمینه‌ی سبکباری و دورماندن جامعه از آفات و مشقات است. «یرید الله ان یخفف عنکم»

**انسان در برابر غریزه‌ی جنسی ضعیف است. «خلق الانسان ضعیفا...


ایه 29: رمز اینکه نهی از قتل، «لاتقتلوا» بدنبال نهی از حرام‌خوری، «لاتأکلوا» آمده است، شاید آن باشد که سیستم اقتصادی ناسالم، زمینه‌ی قیام محرومان علیه زراندوزان و بروزدرگیری‌ها و پیدایش قتل و هلاکت جامعه است.
امام صادق‌علیه السلام به هنگام تلاوت این آیه فرمود: کسی که قرض بگیرد و بداند که نمی‌تواند بازپرداخت کند، مال باطل خورده است.
امام باقرعلیه السلام در ذیل آیه فرمود: ربا، قمار، کم‌فروشی و ظلم از مصادیق باطل است.
رسول خداصلی الله علیه وآله درباره وضو و غسل با آب سرد، آنجا که خطر جانی دارد فرمود: «و لاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما».
امام صادق‌علیه السلام فرمود: اگر مسلمانی به تنهایی وارد منطقه کفار شد و کشته شد، خودکشی کرده است.
کشتن رهبران معصوم یکی از مصادیق خودکشی و به هلاکت انداختن جامعه است، امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «لا تقتلوا انفسکم» فرمودند: یعنی اهل‌بیت پیامبر خود را نکشید.

ایه 30: شاید تفاوت «عدوان» و «ظلم» این باشد که عدوان، تجاوز به دیگران است،ظلم، شامل ستم بر خویش هم می‌شود.
کلمه‌ی «صلو» به معنای ورود در رحمت و کلمه‌ی «صلی» به معنای ورود در دوزخ است، بنابراین کلمه «نصلیه» به معنای آن است که او را در آتش وارد می‌کنیم.
امام صادق‌علیه السلام فرمود: هر کس به عمد خودکشی کند، برای همیشه در دوزخ است. آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند.

ایه 31: از این آیه استفاده می‌شود که گناهان، دو نوعند: صغیره و کبیره. در آیه‌ی 49 سوره‌ی کهف نیز می‌خوانیم که مجرمان در قیامت، با دیدن پرونده‌ی اعمال خود می‌گویند: این چه نامه‌ی عملی است که هیچ گناه کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده است. «لا یغادر صغیرة و لا کبیرة»
از امام کاظم‌علیه السلام سؤال شد که در این آیه خداوند وعده‌ی مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از کبائر داده است، پس شفاعت برای کجاست؟ امام فرمودند: شفاعت برای اهل کبائر امت است.
گناه کبیره، طبق روایات، آن است که خداوند وعده‌ی آتش به انجام دهنده‌اش داده است. شاید وعده آتش در آیه قبل برای قتل یا خودکشی و تجاوز به مال مردم اشاره به همین باشد که نمونه گناهان کبیره‌ای که وعده عذاب داده شده، تجاوز به مال و جان مردم است.
تعداد گناهان کبیره در روایات، متعدد و مختلف است و این به خاطر آن است که کبائر نیز درجاتی دارند و به بعضی از گناهان «اکبرالکبائر» گفته شده است..


ایه 32؛ آیات قبل، از حرام خواری نهی فرمود، این آیه به ریشه‌ی حرام‌خواری اشاره می‌کند که طمع، آرزو و رقابت است.
عدالت، غیر از تساوی است. عدالت همه جا ارزش است، ولی تساوی گاهی ارزش است و گاهی ظلم.
 مثلا اگر پزشک به همه مریض‌ها یک نوع دارو بدهد، یا معلم به همه شاگردان یک نوع نمره بدهد، تساوی هست، اما عدالت نیست. عدالت، آن است که به هر کس بر اساس استحقاقش بدهیم، گرچه موجب تفاوت شود، زیرا تفاوت گذاشتن بر اساس لیاقت‌ها و کمالات حق است، اما تبعیض باطل است.
 تبعیض آن است که بدون دلیل و براساس هوای نفس یکی را بر دیگری ترجیح دهیم،
ولی تفاوت آن است که بر اساس معیارها یکی را بر دیگری ترجیح دهیم.
 بنابراین باید آرزوی عدالت داشت، ولی تمنای یکسان بودن همه چیز و همه کس نابجاست. اعضای یک بدن و اجزای یک ماشین از نظر جنس و شکل و کارایی متفاوتند، اما تفاوت آنها حکیمانه است.
اگر خداوند، همه را یکسان نیافریده، طبق حکمت اوست. بنابراین در اموری که به دست ما نیست، مثل جنسیت، زیبایی، استعداد، بیان، هوش، عمر و... باید به تقسیم و تقدیر الهی راضی بود. ما که خدا را عادل و حکیم می‌دانیم، اگر در جایی هم دلیل و حکمت چیزی را نفهمیدیم نباید قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن یا توقع نابجا به خداوند حکیم داشته باشیم و یا بر دارندگان این نعمت‌ها حسد ورزیم، چرا که با فزونی هر نعمتی، مسئولیت بیشتر می‌شود و با آمدن هر نعمتی، غم از دست دادنش همراه است.
 این حقیقت را در نهج‌البلاغه می‌خوانیم.
در موارد اختیاری، باید با کوشش و تلاش و پرهیز از کسالت و تنبلی، در رقابتی سالم به قوت و کثرت و استقلال رسید و اجازه‌ی استثمار و استعمار به دیگران نداد و در مواردی که بدست ما نیست، باید تفاوتها را دلیل رشد و آزمایش و تحرک و تعاون و پیوستگی جامعه دانست، زیرا که اگر همه مردم دارای امکانات یکسان باشند، صفات انسانی از قبیل سخاوت، شجاعت و ایثار در انسان رشد نمی‌کند. انسان در لابلای فراز و نشیب‌ها خود را نشان می‌دهد، حرکت می‌کند و با دیگران به خاطر نیازش پیوند می‌خورد.
امام صادق‌علیه السلام در پاسخ از آیه فرمودند: کسی به همسر و فرزند دیگران چشم داشت نداشته باشد، ولی همانند آن را از خداوند بخواهد.
زمانی که این آیه نازل شد، اصحاب پیامبراکرم گفتند: مقصود از فضل در «واسئلوا الله من فضله» چیست؟ قرار شد تا علی‌علیه السلام این موضوع را از پیامبر سؤال کند. پیامبرصلی الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: خداوند ارزاق را در میان مردم از طریق حلال تقسیم کرده وحرام را نیز عرضه کرده است. کسی که حرام را تحصیل کند، به همان اندازه از رزق حلال خود کاسته است وبرحرام مورد محاسبه قرار می‌گیرد.


ایه 33: موالی» جمع «مولی» دارای معانی مختلفی است، ولی‌دراینجا مراد وارثان است.
جمله‌ی «عقدت ایمانکم» اشاره به قراردادهای است که پیش از اسلام، میان دو نفر برقرار می‌شد و اسلام، با اندکی تغییر، آن را پذیرفت و نامش در کتب فقهی، «ضمان جریره» است.
متن قرارداد به این صورت بوده که دو نفر پیمان ببندند در زندگی، همدیگر را یاری کنند و در پرداخت غرامت‌ها، کمک هم باشند و از هم ارث برند. (چیزی شبیه قرارداد بیمه در امروز)،
که اگر خسارتی بر یکی وارد شد، هم‌پیمان او، دیه‌ی آنرا بپردازد. اسلام این قرارداد را پذیرفت، ولی ارث بردن از دیگری را مشروط به آن کرد که انسان وارثی نداشته باشد.
امام رضاعلیه السلام درباره‌ی معنای «و الذین عقدت ایمانکم» فرمودند: مقصود پیمانی است که مردم با رهبران الهی و معصوم بسته‌اند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی