قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره مزمل» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ

575 . صفحه 575


بیست و سوم تیر : 


نفیسه : 


(آیه 20)- هر چه براى شما امکان دارد قرآن بخوانید! این آیه که طولانى‏ترین آیه این سوره است مشتمل بر مسائل بسیارى است که محتواى آیات گذشته را تکمیل مى‏کند.

نخست مى‏فرماید: «پروردگارت مى‏داند که تو و گروهى از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مى‏خیزید خداوند شب و روز را اندازه گیرى مى‏کند» (ان ربک یعلم انک تقوم ادنى من ثلثى اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک و الله یقدر اللیل و النهار).

اشاره به همان دستورى است که در آغاز سوره به پیامبر داده شده، تنها چیزى که در اینجا اضافه دارد این است که گروهى از مؤمنان نیز در این عبادت شبانه، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را همراهى مى‏کردند- به عنوان یک حکم استحبابى و یا احتمالا یک حکم وجوبى زیرا شرائط آغاز اسلام ایجاب مى‏کرد که آنها با تلاوت قرآن که مشتمل بر انواع درسهاى عقیدتى و عملى و اخلاقى است و همچنین عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبلیغ اسلام و دفاع از آن گردند.

ولى از بعضى روایات استفاده مى‏شود جمعى از مسلمانان در نگهداشتن حساب «ثلث» و «نصف» و «دو ثلث» گرفتار اشکال و دردسر مى‏شدند و این امر سبب مى‏شد که گاه تمام شب را بیدار بمانند، و مشغول عبادت باشند، تا آنجا که پاهاى آنها به خاطر قیام شبانه ورم کرد! لذا خداوند این حکم را بر آنها تخفیف داد و فرمود: «او مى‏داند که شما نمى‏توانید مقدار آن را (به دقت) اندازه گیرى کنید (براى عبادت کردن) پس شما را بخشید، اکنون آنچه براى شما میسر است قرآن بخوانید» (علم ان لن تحصوه فتاب علیکم فاقرؤا ما تیسر من القرآن).

سپس به بیان دلیل دیگرى براى این تخفیف پرداخته، مى‏افزاید: خداوند «مى‏داند به زودى گروهى از شما بیمار مى‏شوند، و گروهى دیگر براى به دست آوردن فضل الهى (و کسب روزى) به سفر مى‏روند، و گروهى دیگر در راه خدا جهاد مى‏کنند» و از تلاوت قرآن باز مى‏مانند (علم ان سیکون منکم مرضى و آخرون یضربون فى الارض یبتغون من فضل الله و آخرون یقاتلون فى سبیل الله).

«پس به اندازه‏اى که براى شما ممکن است از آن تلاوت کنید» (فاقرؤا ما تیسر منه).

روشن است که ذکر بیمارى، و مسافرتهاى ضرورى، و جهاد فى سبیل اللّه، به عنوان سه مثال براى عذرهاى موجه است، ولى منحصر به اینها نیست، منظور این است چون خداوند مى‏داند شما گرفتار مشکلات مختلف زندگى در روز خواهید شد، و این مانع تداوم آن برنامه سنگین است، به شما تخفیف داده است.

در حقیقت در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطى این تلاوت و عبادت شبانه واجب بوده، و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حکم تخفیف داده شده، و به صورت یک حکم استحبابى آن هم به مقدار میسور در آمده است.

البته مهم خوب خواندن و تدبّر و اندیشه در آن است. لذا امام علىّ بن موسى الرضا علیه السّلام مى‏فرماید: «آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفاى باطن و نشاط روحانى و معنوى باشد».

سپس به چهار دستور دیگر در پایان آیه اشاره کرده، و برنامه خودسازى ارائه شده را به این وسیله تکمیل مى‏کند، مى‏فرماید: «و نماز را بر پا دارید، و زکات را بپردازید و به خدا قرض الحسنه دهید [- در راه او انفاق نمایید] و (بدانید) آنچه را از کارهاى نیک براى خود از پیش مى‏فرستید نزد خداوند به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت» (و اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و اقرضوا الله قرضا حسنا و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله هو خیرا و اعظم اجرا).

«و از خداوند آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است» (و استغفروا الله ان الله غفور رحیم).

منظور از «نماز» در اینجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از «زکات» زکات واجب است، منظور از دادن «قرض الحسنه» به خداوند همان انفاقهاى مستحبى است، و این بزرگوارانه‏ترین تعبیرى است که در این زمینه تصور مى‏شود، چرا که مالک تمام ملکها، از کسى که مطلقا چیزى از خود ندارد قرض مى‏طلبد، تا از این طریق او را تشویق به انفاق و ایثار و کسب فضیلت این عمل خیر کند، و از این طریق تربیت شود و تکامل یابد.

ذکر «استغفار» در پایان این دستورات ممکن است اشاره به این باشد که مبادا با انجام این طاعات خود را انسان کاملى بدانید و به اصطلاح طلبکار تصور کنید، بلکه همواره باید خود را مقصر بشمرید، و عذر به درگاه خدا آورید، «ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جا آورد».



سوره مدّثّر سوره هفتاد و چهارم قرآن کریم است.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 56 آیه مى‏باشد.

محتواى سوره:

سوره «مدثر» نخستین سوره‏اى است که بعد از دعوت آشکار بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شد و طبیعت سوره‏هاى مکّى که دعوت به مبدأ و معاد و مبارزه با شرک، و انذار و تهدید مخالفان به عذاب الهى است در این سوره کاملا منعکس است، و بحثهاى این سوره روى هم رفته بر هفت محور دور مى‏زند:

1- دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به قیام و انذار و ابلاغ آشکار و صبر و استقامت در این طریق، و تحصیل آمادگیهاى لازم براى این کار.

2- اشاره به رستاخیز، و صفات دوزخیان، همانها که به مقابله با قرآن برخاسته، و به استهزاى حق پرداختند.

3- قسمتى از ویژگیهاى دوزخ توأم با انذار کافران.

4- تأکید بر امر رستاخیز از طریق سوگندهاى مکرر.

5- ارتباط سرنوشت هر انسانى با اعمال او، و نفى هرگونه افکار غیر منطقى در این زمینه.

6- قسمتى از ویژگیهاى بهشتیان و دوزخیان و سرنوشت هر کدام از آنها.

7- چگونگى فرار افراد جاهل و بى‏خبر و مغرور و خودخواه از حق.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده است: «کسى که سوره مدّثّر را در نماز فریضه بخواند بر خداوند حق است که او را همراه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و در جوار و درجه او قرار دهد و در زندگى دنیا بدبختى و رنج دامنش را هرگز نگیرد».

بدیهى است چنین نتائج عظیمى تنها بر خواندن الفاظ سوره مترتب نخواهد شد، بلکه باید محتواى سوره را نیز در نظر گرفت و مو به مو اجرا کرد.



(آیه 1)- برخیز و جهانیان را انذار کن! بدون شک مخاطب در این آیات شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است هر چند تصریحى به این عنوان در آن نشده، ولى قرائن موجود در این آیات بیانگر این واقعیت است.

نخست مى‏فرماید: «اى جامه خواب به خود پیچیده» و در بستر آرمیده (یا ایها المدثر).


(آیه 2)- «برخیز و انذار کن» و عالمیان را بیم ده (قم فانذر). که وقت خواب و استراحت گذشته، و زمان قیام و تبلیغ فرا رسیده است.

مشرکان عرب در آستانه موسم حج جمع شدند، و سران آنها مانند ابوجهل، و ابوسفیان، و ولید بن مغیره، و نضر بن حارث، و ... به مشورت پرداختند که در برابر سؤالات مردمى که از خارج به مکّه مى‏آیند، و جسته گریخته مطالبى در باره ظهور پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله شنیده‏اند چه بگویند؟

اگر هر کدام بخواهند جواب جداگانه‏اى بدهند، یکى کاهنش خواند، و دیگرى مجنون، و دیگرى ساحر، این تشتت آراء اثر منفى خواهد گذاشت، باید با وحدت کلمه به مبارزه تبلیغاتى بر ضدّ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برخیزند! بعد از گفتگو به اینجا رسیدند که بهتر از همه این است که بگویند: «ساحر» است! زیرا یکى از آثار پدیده «سحر» جدائى افکندن میان دو همسر، و پدر و فرزند است، و پیامبر با عرضه آئین اسلام چنین کارى را انجام داده بود! این سخن به گوش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیده سخت ناراحت شده و بیمار گونه و غمگین به خانه آمد و در بستر آرمید که آیات فوق نازل شد و او را دعوت به قیام و مبارزه کرد.


(آیه 3)- و به دنبال دعوت به قیام و انذار، پنج دستور مهم به پیامبر مى‏دهد که سرمشقى است براى دیگران، و نخستین دستور در باره توحید است، مى‏فرماید: «و پروردگارت را بزرگ بشمار» (و ربک فکبر).

همان خدائى که مالک و مربّى توست، و هر چه دارى از او دارى و خط سرخ بر تمام معبودهاى دروغین درکش، و هرگونه آثار شرک و بت پرستى را محو کن.

منظور از جمله «فکبّر» تنها گفتن «اللّه اکبر» نیست، هر چند گفتن «اللّه اکبر» یکى از مصداقهاى آن است که در روایات نیز به آن اشاره شده، بلکه منظور این است که خداى خود را بزرگ بشمار، هم از نظر اعتقاد، هم عمل، و هم در سخن و او را متصف به اوصاف جمال و منزه از هرگونه نقص و عیب بدان، بلکه او را از این که در توصیف بگنجد برتر بدان. همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام آمده است که معنى «اللّه اکبر» این است که خداوند برتر از آن است که توصیف شود و در فکر انسان بگنجد.


(آیه 4)- و به دنبال مسأله توحید دومین دستور را درباره پاکیزگى از آلودگیها داده، مى‏افزاید: «و لباست را پاک کن» (و ثیابک فطهر).

تعبیر به «لباس» ممکن است کنایه از عمل انسان باشد چرا که اعمال هر کس به منزله لباس اوست، و ظاهر او بیانگر باطن اوست.

و ممکن است به معنى همان لباس ظاهرى باشد چرا که پاکیزگى لباس ظاهر از مهمترین نشانه‏هاى شخصیت و تربیت و فرهنگ انسان است، مخصوصا در عصر جاهلیت کمتر از آلودگیها اجتناب مى‏نمودند و لباسهاى بسیار آلوده داشتند.

در حقیقت آیه اشاره به این نکته نیز دارد که رهبران الهى هنگامى مى‏توانند نفوذ کلمه داشته باشند که دامانشان از هرگونه آلودگى پاک باشد و تقوا و پرهیزکاریشان از هر نظر مسلّم گردد، و لذا به دنبال فرمان قیام و انذار، فرمان پاکدامنى مى‏دهد.


(آیه 5)- در سومین دستور مى‏فرماید: «و از پلیدى دورى کن» (و الرجز فاهجر).

آیه فوق مفهوم جامعى دارد که هرگونه انحراف و عمل زشت و پلید، و هر کارى را که موجب خشم و عذاب الهى در دنیا و آخرت مى‏گردد شامل مى‏شود.

مسلم است پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله حتى قبل از نبوت از این امور پرهیز و هجران داشت ولى در اینجا به عنوان یک اصل اساسى در مسیر دعوت الى اللّه، و نیز به عنوان یک الگو و اسوه براى همگان، روى آن تکیه شده است.


(آیه 6)- و در چهارمین دستور مى‏فرماید: «و منت مگذار و فزونى مطلب» (و لا تمنن تستکثر).

در این که نهى از منت و فزونى طلبیدن در چه مواردى است باز در اینجا مفهوم آیه کلى و گسترده است، و هرگونه منت گذاردن بر خالق و خلق را شامل مى‏شود، نه بر پروردگارت منت بگذار که براى او جهاد و تلاش مى‏کنى، چرا که او بر تو منت گذارده که این مقام منیع را به تو ارزانى داشته است.

همچنین عبادت و اطاعت و اعمال صالحت را بسیار مشمر، بلکه همیشه خود را در سر حد «قصور» و «تقصیر» بدان، و عبادت را یک نوع توفیق بزرگ الهى براى خودت بشمار.

و نیز اگر خدمتى به خلق مى‏کنى چه در جهات معنوى باشد مانند تبلیغ و هدایت و چه در جهات مادى مانند انفاق و بخشش، هیچ کدام را نباید با منت یا انتظار جبران، آن هم جبرانى فزونتر توأم نمائى چرا که منت، اعمال نیک را باطل و بى‏اثر مى‏کند.


(آیه 7)- در این آیه به آخرین دستور در این زمینه اشاره کرده، مى‏گوید:

«و به خاطر پروردگارت شکیبائى کن» (و لربک فاصبر). یعنى در طریق اداى این رسالت بزرگ شکیبائى کن، و در برابر آزار مشرکان و دشمنان جاهل و نادان صابر باش، در طریق عبودیت اطاعت فرمان خدا استقامت نما، و در جهاد با نفس و در میدان جهاد با دشمن شکیبا باش.

اصولا مهمترین سرمایه راه تبلیغ و هدایت همین صبر و شکیبائى است.


(آیه 8)- در تعقیب دستورى که در زمینه قیام و انذار در آیات قبل آمده، در اینجا انذار را با بیانى بسیار مؤکد و رسا شروع مى‏کند، و مى‏فرماید: «هنگامى که در صور دمیده مى‏شود» (فاذا نقر فى الناقور).

این تعبیر اشاره به نفخ دوّم و بر پایى رستاخیز است.


(آیه 9)- «آن روز، روز سختى است» (فذلک یومئذ یوم عسیر).


(آیه 10)- روزى است بسیار پرمشقت که «براى کافران آسان نیست» (على الکافرین غیر یسیر).


(آیه 11)-

شأن نزول:

قریش در «دار النّدوه» (مرکزى در نزدیکى مسجد الحرام که براى شور در مسائل مهم در آن جمع مى‏شدند) اجتماع کردند، «ولید» (مرد معروف و سرشناس «مکّه» که مشرکان به عقل و درایت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت مى‏پرداختند) رو به آنها کرده گفت: شما مردمى هستید داراى نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما مى‏آیند و پاسخهاى مختلفى از شما مى‏شنوند حرف خود را یکى کنید.

سپس رو به آنها کرده گفت: شما در باره این مرد (اشاره به پیغمبر اکرم) چه مى‏گوئید؟

گفتند: مى‏گوئیم «شاعر» است! ولید چهره در هم کشید و گفت: ما شعر بسیار شنیده‏ایم، اما سخن او شباهتى به شعر ندارد! گفتند: مى‏گوئیم «کاهن» است.

گفت: هنگامى که نزد او مى‏روید سخنانى را که کاهنان (به شکل اخبار غیبى) مى‏گویند در او نمى‏یابید.گفتند: مى‏گوئیم «دیوانه» است.

گفت: وقتى به سراغ او مى‏روید هیچ اثرى از جنون در او نخواهید یافت.

گفتند: مى‏گوئیم «ساحر» است.

گفت: ساحر به چه معنى؟

گفتند: کسى که میان دشمنان و میان دوستان ایجاد دشمنى مى‏کند.

ولید فکر کرد و نگاهى نمود و چهره در هم کشید و گفت: بلى او «ساحر» است و چنین مى‏کند! سپس از «دار الندوه» خارج شدند در حالى که هر کدام پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را ملاقات مى‏کرد مى‏گفت: اى ساحر! اى ساحر! این مطلب بر پیامبر گران آمد، خداوند آیات آغاز این سوره را (تا آیه 25) نازل فرمود (و پیامبرش را دلدارى داد).

تفسیر:

ولید آن ثروتمند مغرور حق نشناس! در تعقیب آیات گذشته که کافران را بطور جمعى مورد انذار قرار مى‏داد، در اینجا بالخصوص روى بعضى از افراد آنها که مؤثرتر بودند انگشت گذارده و با تعبیراتى گویا و رسا و کوبنده او را زیر رگبار شدیدترین انذارها مى‏گیرد.

نخست مى‏گوید: «مرا با کسى که او را به تنهائى آفریده‏ام واگذار» (ذرنى و من خلقت وحیدا). که خودم او را کیفر شدید دهم.

این آیه و آیات بعد چنانکه در شأن نزول گفتیم در مورد ولید بن مغیره مخزومى یکى از سران معروف قریش نازل شده است.


(آیه 12)- سپس مى‏افزاید: «همان کس که براى او مال گسترده قرار دادم» (و جعلت له مالا ممدودا).


(آیه 13)- سپس به فزونى نیروى انسانى او اشاره کرده، مى‏افزاید:

«و فرزندانى (براى او قرار دادم) که همواره نزد او و در خدمت او هستند» (و بنین شهودا).

دائما آماده کمک و خدمت بودند، و حضورشان مایه انس و راحت او بود.


(آیه 14)- و بعد به سایر مواهبى که به او ارزانى داشته بود بطور کلى اشاره کرده، مى‏فرماید: «وسائل زندگى را از هر نظر براى وى فراهم ساختم» (و مهدت له تمهیدا).

نه فقط مال و فرزندان برومند، بلکه در جهات اجتماعى و جنبه‏هاى جسمانى از هر نظر غرق در نعمت بود.


(آیه 15)- ولى او به جاى این که در برابر بخشنده این همه نعمتها سر تعظیم فرود آورد، و پیشانى به آستانش بساید، در مقام کفران و افزون طلبى برآمد و با این همه مال و نعمت «باز هم طمع دارد که بر (نعمتهاى) او بیفزایم» (ثم یطمع ان ازید).

این منحصر به «ولید بن مغیره» نبود، بلکه همه دنیا پرستان چنیند، هرگز عطش آنها فرو نمى‏نشیند، و اگر هفت اقلیم را زیر نگین آنها قرار دهند باز هم در بند اقلیمى دیگرند.


(آیه 16)- ولى این آیه با شدت تمام دست ردّ به سینه این نامحرم مى‏گذارد، مى‏گوید: «هرگز چنین نخواهد شد (که بر نعمتش بیفزایم) چرا که او نسبت به آیات ما دشمنى مى‏ورزد» (کلا انه کان لآیاتنا عنیدا).

و با این که به خوبى مى‏دانست که این قرآن نه کلام جن است و نه کلام بشر، ریشه‏هائى نیرومند و شاخه‏هایى پرثمر و جاذبه‏اى بى‏مانند دارد باز آن را «سحر» مى‏نامید و آورنده آن را ساحر!


(آیه 17)- و در این آیه، به سرنوشت دردناک او با عبارتى کوتاه و پر معنى اشاره کرده، مى‏فرماید: «و به زودى او را مجبور مى‏کنم که از قلّه زندگى بالا رود» و سپس او را به زیر مى‏افکنم (سارهقه صعودا).

احتمال دارد که آیه اشاره به عذاب دنیوى «ولید» در این جهان باشد، زیرا او بعد از رسیدن به اوج قله پیروزى در زندگى فردى و اجتماعى چنان سقوط کرد که تا آخر عمر مرتبا اموال و فرزندان خود را از دست مى‏داد و بیچاره شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۹
* مسافر
سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ

574 . صفحه 574



بیست و دوم تیر : 


نفیسه : 




vv

سوره مزّمّل هفتاد و سومین سوره قرآن است.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 20 آیه مى‏باشد.

محتواى سوره:

محتواى این سوره را مى‏توان در پنج بخش خلاصه کرد:

بخش اول آیات آغاز سوره است که پیامبر را به قیام شبانه براى عبادت و تلاوت قرآن دعوت مى‏کند، و براى آمادگى پذیرش یک برنامه سنگین آماده مى‏سازد.

بخش دوم سوره او را به صبر و شکیبائى و مقاومت و مدارا با مخالفان در این مقطع خاص دعوت مى‏کند.

در بخش سوم بحثهائى پیرامون معاد، و ارسال موسى بن عمران به سوى فرعون و سرکشى و سپس عذاب دردناک او را بیان مى‏دارد.

بخش چهارم دستورات شدیدى را که در آغاز سوره پیرامون قیام شبانه آمده است به خاطر گرفتاریهاى مسلمانان تخفیف مى‏دهد.

و در بخش پنجم بار دیگر دعوت به تلاوت قرآن، و خواندن نماز و دادن زکات و انفاق فى سبیل اللّه و استغفار مى‏نماید.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده است:

«هر کس سوره مزّمّل را بخواند سختیها در دنیا و آخرت از او برداشته مى‏شود».

و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هر کس سوره مزّمّل را در نماز عشاء دوم (منظور همان نماز عشاء است زیرا گاه به مغرب عشاء اول گفته مى‏شود) یا در آخر شب بخواند، شب و روز، و همچنین خود این سوره، گواه او در روز قیامت خواهد بود، و خداوند او را حیات پاکیزه و مرگ پاکیزه‏اى خواهد داد»! مسلما این فضائل بزرگ در صورتى است که محتواى سوره دائر به قیام شبانه و تلاوت قرآن و صبر و استقامت و ایثار و انفاق عملى گردد، نه تلاوتى خالى از عمل.



(آیه 1)- اى جامه به خود پیچیده به پاخیز! همان گونه که از لحن آغاز این سوره بر مى‏آید دعوتى است آسمانى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى استقامت، و آمادگى جهت پذیرش یک وظیفه بزرگ و سنگین، که بدون خود سازى قبلى انجام. آن ممکن نیست.

مى‏فرماید: «اى جامه به خود پیچیده»! (یا ایها المزمل).


(آیه 2)- «شب را جز کمى به پا خیز»! (قم اللیل الا قلیلا).


(آیه 3)- «نیمى از شب را، یا کمى از آن کم کن» (نصفه او انقص منه قلیلا).


(آیه 4)- «یا بر نصف آن بیفزا» (او زد علیه).

«و قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (و رتل القرآن ترتیلا).

به پا خیز که دوران «جامه به خود پیچیدن» و در گوشه انزوا نشستن نیست.

تعبیر به «ترتیل» که در اصل به معنى «تنظیم» و «ترتیب موزون» است، در اینجا به معنى خواندن آیات قرآن با تأنى و نظم لازم، و اداء صحیح حروف، و تبیین کلمات، و دقت و تأمل در مفاهیم آیات، و اندیشه در نتایج آن است.

همچنین روایاتى که در تفسیر «ترتیل» وارد شده همگى گواه بر این حقیقت است که نباید آیات قرآن را به عنوان الفاظى خالى از محتوا و پیام، تلاوت کرد، بلکه باید به تمام امورى که تأثیر آن را در خواننده و شنونده عمیق مى‏سازد توجه داشت، و فراموش نکرد که این پیام الهى است، و هدف تحقق بخشیدن به محتواى آن است.

ولى متأسفانه امروز بسیارى از مسلمانان از این واقعیت فاصله گرفته، و از قرآن تنها به الفاظى اکتفا نموده‏اند، بى‏آنکه بدانند این آیات براى چه نازل شده؟

درست است که الفاظ قرآن نیز محترم، است ولى نباید فراموش کرد که این الفاظ و تلاوت مقدمه بیان محتواست.

در حدیثى از امام صادق علیه السّلام در تفسیر «ترتیل» مى‏خوانیم: «وقتى از کنار آیه‏اى مى‏گذرى که در آن نامى از بهشت است توقف کن و از خدا بهشت را بطلب (و خود را براى آن بساز) و هنگامى که از آیه‏اى مى‏گذرى که در آن نام دوزخ است از آن به خدا پناه بر». و خویشتن را از آن دور دار.


(آیه 5)- سپس هدف نهایى این دستور سخت و مهم را چنین بیان مى‏کند:

«ما به زودى سخنى سنگین را به تو القا خواهیم کرد» (انا سنلقى علیک قولا ثقیلا).

سنگین از نظر محتوا، و مفهوم آیات! و بیان مسؤولیتها.

سنگین از نظر تحمل آن بر قلوب و دلها، تا آنجا که قرآن در آیه 21 سوره حشر مى‏گوید: «اگر این قرآن را بر کوهها نازل مى‏کردیم آن را خاشع و از هم شکافته مى‏دیدى»! سنگین از نظر تبلیغ، و مشکلات راه دعوت! و برنامه‏ریزى و اجراى کامل آن! سنگین در ترازوى عمل و در عرصه قیامت.

ولى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و یاران اندکش با استمداد از تربیت قرآن مجید، و استعانت به نماز شب و استفاده از تقرب به ذات پاک پروردگار، توانستند بر تمام این مشکلات فائق آیند، و بار این «قول ثقیل» را بر دوش کشند و به منزل مقصود برسانند!

فضیلت نماز شب:

این آیات بار دیگر اهمیت شب زنده‏دارى، و نماز شب، و تلاوت قرآن را در آن هنگام که غافلان در خوابند گوشزد مى‏کند، عبادت در شب، مخصوصا در سحرگاهان و نزدیک طلوع فجر، اثر فوق العاده‏اى در صفاى روح، و تهذیب نفوس، و تربیت معنوى انسان، و پاکى قلب و بیدارى دل و تقویت ایمان و اراده، و تحکیم پایه‏هاى تقوا در دل و جان انسان دارد.به همین دلیل علاوه بر آیات قرآن در روایات اسلامى نیز تأکید فراوان روى آن شده است.

از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «سه چیز از عنایات مخصوص الهى است: عبادت شبانه (نماز شب) و افطار دادن به روزه داران، و ملاقات برادران مسلمان».


(آیه 6)- تأثیر نیایش در دل شب: این آیه ادامه بحث پیرامون عبادت شبانه، و آموزشهاى معنوى در پرتو تلاوت قرآن در دل شب است و در حقیقت به منزله بیان دلیلى است براى آنچه در آیات قبل آمده است، مى‏فرماید: «مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت‏تر است» (ان ناشئة اللیل هى اشد وطئا و اقوم قیلا).

آیه فوق از آیاتى است که با تعبیرات پرمحتوایش رساترین سخن را در باره «عبادت شبانه» و نیایش سحرگاهان، و راز و نیاز با محبوب، در ساعاتى که اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهمتر است، و همچنین تأثیر آن در تهذیب نفس، و پرورش روح و جان انسانى، بیان کرده است، و نشان مى‏دهد که روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى براى نیایش و مناجات و ذکر و فکر دارد.


(آیه 7)- در این آیه مى‏افزاید: این به خاطر آن است که «در روز تلاش و کوشش مستمر و طولانى خواهى داشت» (ان لک فى النهار سبحا طویلا).

دائما مشغول هدایت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار، و حل مشکلات زندگى جمعى و فردى هستى، و مجال کافى براى عبادت و نیایش حاصل نمى‏شود، بنابراین عبادت شبانه را جانشین آن کن و آمادگى لازم براى این فعالیتهاى بزرگ و گسترده را از آن قیام شب به دست آور.


(آیه 8)- بعد از دستور قیام عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عمیق آن به ذکر پنج دستور که مکمّل آن است پرداخته، مى‏فرماید: «و نام پروردگارت را یاد کن» (و اذکر اسم ربک).

مسلم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنى است چرا که یاد لفظى مقدمه یاد قلبى است، و ذکر قلبى روح و جان را صفا مى‏بخشد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبیارى مى‏کند.

در دستور دوم مى‏فرماید: «تنها به او دل ببند» و از غیر او قطع امید کن و خالصانه به عبادتش برخیز (و تبتل الیه تبتیلا).

«تبتل» آن است که انسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد، و از ما سوى اللّه منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او به جا آورد و غرق در اخلاص گردد.


(آیه 9)- سپس به سومین دستور پرداخته مى‏افزاید: «همان پروردگار شرق و غرب که معبودى جز او نیست، او را نگاهبان و و کیل خود انتخاب کن» (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا).

در اینجا بعد از مرحله «ذکر اللّه» و «اخلاص» مرحله توکل و واگذارى همه کارها به خدا فرا مى‏رسد، خداوندى که مشرق و مغرب عالم، یعنى، مجموعه جهان هستى در زیر سیطره حکومت و ربوبیت او قرار دارد، و تنها معبود شایسته پرستش، اوست.

این تعبیر در حقیقت به منزله دلیلى است براى موضوع توکل بر خدا، چگونه انسان بر او توکل نکند، و کار خویش را به او نسپارد، در حالى که در پهنه جهان هستى غیر از او حاکم و فرمانروا و منعم و مربّى و معبود نیست.


(آیه 10)- و بالاخره در چهارمین و پنجمین دستور مى‏فرماید: «و در برابر آنچه (دشمنان) مى‏گویند صابر و شکیبا باش، و بطرزى شایسته از آنان دورى گزین»! (و اصبر على ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا).

و به این ترتیب در اینجا مقام «صبر» و «هجران» فرا مى‏رسد، چرا که در مسیر دعوت به سوى حق، بدگوئى دشمنان، و ایذاء و آزار آنان، فراوان است، و اگر باغبان بخواهد گلى را بچیند باید در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.

به علاوه گاهى در اینجا بى‏اعتنائى و دورى لازم است، تا هم از شرشان در امان بماند و هم درسى از این طریق به آنان بدهد، ولى این هجران و دورى نباید به معنى قطع برنامه‏هاى تربیتى، و تبلیغ و دعوت به سوى خدا باشد. مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» در ذیل آیه مى‏گوید: «این آیه دلالت مى‏کند که مبلغین اسلام، و دعوت کنندگان به سوى قرآن، باید در مقابل ناملائمات شکیبائى پیشه کنند، و با حسن خلق، و مدارا، با مردم معاشرت نمایند، تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود».


(آیه 11)- در آیه قبل اشاره‏اى به کار شکنیها و سخنان ناروا و اذیت و آزار دشمنان اسلام بود در اینجا آنها را زیر رگبارى از تهدیدات شدید، دائر به عذابهاى دنیا و آخرت از سوى خداوند، قرار داده، و آنها را دعوت به تجدید نظر در برنامه‏هاى شوم خود مى‏کند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت این دشمنان دلدارى مى‏دهد، و پایمردى مى‏بخشد.

نخست مى‏فرماید: «مرا با تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را کمى مهلت ده»! (و ذرنى و المکذبین اولى النعمة و مهلهم قلیلا).

یعنى، طرف آنها تو نیستى، مجازات و کیفر آنها را به خود من واگذار، و کمى به آنها مهلت ده، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهیت خود را آشکار سازند، و مى‏دانیم مدت کمى گذشت که مسلمانان نیرومند شدند، و ضربات سنگین و شکننده خود را در جنگهاى «بدر» و «حنین» و «احزاب» و مانند آن بر پیکر دشمن وارد آوردند و نیز مدت کمى بیشتر نگذشت که این گردنکشان از دنیا رفتند، و گرفتار عذاب الهى در برزخ شدند و عذاب قیامت نیز از آنها چندان دور نیست.


(آیه 12)- سپس در ادامه همین تهدید به صورت صریحتر مى‏گوید: «نزد ما غل و زنجیرها و (آتش) دوزخ است»! (ان لدینا انکالا و جحیما).

آرى! در برابر آزادى بى‏قید و شرط و تنعمى که در این دنیا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش!


(آیه 13)- و باز مى‏افزاید: «و غذائى گلوگیر و عذابى دردناک» (و طعاما ذا غصة و عذابا الیما).

غذائى بر عکس غذاهاى چرب و شیرین دنیاى آنها که به راحتى از گلو فرو مى‏رفت و گوارا بود، و زندگى دردناک در برابر آسایش بى‏حساب این مغروران خودخواه و مستکبر در این جهان.

با این که غذاى خشن و گلوگیر خود عذابى است الیم، بعد از آن عذاب الیم را جداگانه ذکر مى‏کند، و این نشان مى‏دهد ابعاد عذاب الیم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هیچ کس جز خدا معلوم نیست، و لذا در حدیثى مى‏خوانیم که: روزى یکى از مسلمانان این آیه را تلاوت مى‏کرد، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله استماع مى‏فرمود: ناگهان شخص مزبور صیحه‏اى زد و مدهوش شد.


(آیه 14)- در این آیه به شرح روزى مى‏پردازد که این عذابها در آن ظاهر مى‏شوند، مى‏فرماید: «در آن روز که زمین و کوهها سخت به لرزه در مى‏آید و کوهها (چنان در هم کوبیده مى‏شود که) به شکل توده‏هائى از شن نرم در مى‏آید» (یوم ترجف الارض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیلا).


(آیه 15)- سپس به مقایسه‏اى در میان بعثت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مخالفت زورمندان عرب، و قیام موسى بن عمران در مقابل فرعونیان پرداخته، مى‏فرماید: «ما پیامبرى به سوى شما فرستادیم که گواه بر شماست، همان گونه که به سوى فرعون رسولى فرستادیم» (انا ارسلنا الیکم رسولا شاهدا علیکم کما ارسلنا الى فرعون رسولا).

هدف او، هدایت شما و نظارت بر اعمال شماست، همان گونه که هدف موسى بن عمران، هدایت فرعون و فرعونیان و نظارت بر اعمال آنها بود.


(آیه 16)- ولى «فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول، برخاست و ما او را سخت مجازات کردیم»! (فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبیلا).

نه لشکر عظیم او مانع از عذاب الهى شد، و نه وسعت مملکت و قدرت حکومت و اموال و ثروتشان جلو این کار را گرفت و سرانجام همگى در امواج خروشان نیل که به آن مباهات مى‏کردند غرق شدند، شما که در سطحى بسیار پائینتر از آنها قرار دارید درباره خود چه مى‏اندیشید؟


(آیه 17)- سپس روى سخن را به کفار زمان پیامبر اسلام کرده، به آنها چنین هشدار مى‏دهد: «شما (نیز) اگر کافر شوید چگونه خود را (از عذاب الهى) بر کنار مى‏دارید در آن روز که کودکان را پیر مى‏کند»! (فکیف تتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا).


(آیه 18)- در این آیه توصیف بیشترى درباره آن روز وحشتناک بیان کرده، مى‏افزاید: در آن روز «آسمان از هم شکافته مى‏شود، و وعده او شدنى و حتمى است» (السماء منفطر به کان وعده مفعولا).

وقتى آسمان و کرات آسمانى با آن همه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظیم آن روز مقاومت کنند از این انسان ضعیف و ناتوان و آسیب پذیر چه کارى ساخته است؟


(آیه 19)- در پایان این بحث اشاره‏اى به تمام هشدارها و انذارهاى گذشته کرده، مى‏فرماید: «این هشدار و تذکرى است» (ان هذه تذکرة).

شما در انتخاب راه آزاد هستید، «پس هر کس بخواهد (هدایت شود و طالب سعادت ابدى باشد) راهى به سوى پروردگارش برمى‏گزیند» (فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا).

اگر پیمودن این راه از طریق اجبار و اکراه صورت گیرد، نه افتخارى است، نه فضیلتى، فضیلت آن است که انسان با اراده و اختیار خود این راه را انتخاب کرده، و بپوید.




..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

  آیه 1 سوره مزمل  :


این مسیله خیلی ذهن من رو درگیر کرده،

ایات ابتدایی مکالمه نسبتا خصوصی و دستورات شخصی خدا ب پیامبر است, نه حکم و قانون شرعی ست و نه حتی توصیه ب مابقی مسلمانان(ک مثلا برخیز  و بیشتر شب را عبادت کن, قرار است مسیولیت سنگینی را بپذیری و قول سنگینی بر تو خواهد امد) .

یک دستور از خدا ب رسولش.

اما چرا باید این دستورات اشکار شود و بصورت عبارات قران ثبت شود؟؟

هیچ بشر دیگری بعد از پیامبر قول سنگین(قولا ثقیلا) را درک نخواهد کرد .

حتما باید نکته ای باشد, 

غیر از فهم این اصل کلی ک برای مسیولیت های بزرگ باید ظرفیت روحی بزرگ هم داشت


اعظم :

فکر میکنم همون جمله اخرتت جوابت باشه 


یادم هست خاطره ای از دکتر چمران میگفتن که چرا اینقدر روی نماز شب و عبادات و تهجدهای شبانه حساسی و انجام میدی 

میگفت ادم زرنگ اونه که مدام به سرمایه اش اضافه  کنه 

نه هی از سرمایه اش خرج کنه 

کسی میتونه تو روزاونجور بدرخشه و کار انجام بده که ذخیره معنویش رو تو شب جور کرده باشه 


شاید شناختی هم از مسوولیت عظیم پیامبر بده 

و اینکه قرآن کلامی هستش که رسیدن به حد بالای معنای اون خیلی پیش زمینه ها میخواد



آیه 10 سوره مزمل :


معصومه :


مفهوم هجرا جمیلا رو نفهمیدم.

اگر معنی هجر را دوری بگیریم(ایا ترجمه دقیقی است؟)

شاید معنی این باشد ک دور باشید(تا مانند انها نشوید) اما قطع ارتباط نکنید.

صفت جمیلا چه چیزی را میخواهد اضافه کند؟

این دوری گزیدن چگونه زیبا (جمیلا) می شود؟


اعظم :


اینجا رو نمی دونم ولی جمیل رو در جایی که در مورد طلاق بود 

(چند روزی با نت گوشی هستم و نمی تونم جستجو کنم تو گوگل و ... )


این جدایی زیبا برای من خیلی معنا داشت چون هر چی طلاق میدیم با داد و بیداد و ابرو ریزی بود 


اینجا هم شاید دوری کردن زیبا چنین تعبیری داشته باشه 



نوعی دوری گزیدن که ازار و اذیتی هم نرسه از طرف اونها 



مثل اون حدیث که میگه مدا را کردن با مردم نیمی از عقله 


مردم کاملا عام هستش


نفیسه :


جایی در تفاسیر خوندم:

هجرجمیل مخالفت قلبی و ترک هواهای نفسانی دشمنان ولی در ظاهر ملایمت در معاشرت و مدارات در دعوه الی الحق که بالاترین چیزی که کلمه اسلام را بلند کرد همین اخلاق پیغمبر بود که حتی در فتح مکه تمام آنها را عفو فرمود و انتقام نکشید و گذشت نمود حتی خانه ابی سفیان را محل امن قرار داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۹
* مسافر