482 . صفحه 482
بیست و سوم فروردین :
نفیسه :
در اینجا این سؤال براى مشرکان مطرح مىشد که این قیامت که مىگویى کى خواهد آمد؟! قرآن نخست در پاسخ این سؤال مىگوید: «علم به قیامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا باز مىگردد» (إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ). هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربى نیز از آن آگاه نیست.
سپس مىافزاید: نه تنها آگاهى بر زمان قیام قیامت مخصوص خداست، علم به اسرار این عالم و موجودات پنهان و آشکارش نیز از آن اوست «هیچ میوهاى از غلاف خود خارج نمىشود، و هیچ زنى باردار نمىگردد، و وضع حمل نمىکند مگر به علم او» (وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ).
نه در عالم گیاهان و نه در عالم حیوان و انسان نطفهاى منعقد نمىشود و بارور نمىگردد و تولد نمىیابد مگر به فرمان خداوند بزرگ و به مقتضاى علم و حکمت او.
سپس مىافزاید: این گروه که قیامت را انکار مىکنند، یا به باد استهزاء مىگیرند، «در آن روز که (قیامت بر پا مىشود) آنها را ندا مىدهد: کجا هستند شریکانى که براى من مىپنداشتید! مىگویند: (پروردگارا!) ما عرضه داشتیم که هیچ گواهى بر گفتههاى خود نداریم» (وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکائِی قالُوا آذَنَّاکَ ما مِنَّا مِنْ شَهِیدٍ).
آنچه مىگفتیم سخنان بىاساس و بىپایه بود، امروز بهتر از هر زمان مىفهمیم که چه اندازه این ادعاها باطل و بىاساس بوده است.
(آیه 48)- و در این حال مىبینند «همه معبودانى را که قبلا مىخواندند محو و گم مىشوند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ).
اصلا صحنه قیامت آن چنان براى آنها وحشتناک است که خاطره بتها نیز از نظرشان محو و نابود مىشود.
آرى «در آن روز مىدانند که هیچ گریزگاهى ندارند» (وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ).
(آیه 49)- این انسانهاى کم ظرفیت! به تناسب بحثى که در آیات گذشته درباره مشرکان و سرنوشت آنها بیان شده بود، در اینجا ترسیمى از حال این انسانهاى ضعیف و بىایمان شده.
نخست مىفرماید: «انسان هرگز از تقاضاى نیکى (و نعمت) خسته نمىشود» (لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ).
هرگز تنور حرص او از گرمى نمىافتد، هر چه بیشتر پیدا مىکند باز بیشتر مىخواهد، و هر چه به او بدهند باز سیر نمىشود.
«اما (اگر دنیا به او پشت کند، نعمتهاى او زائل گردد، و) شر و بدى به او رسد بسیار مأیوس و نومید مىشود» (وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ).
منظور از «انسان» در اینجا «انسان تربیت نایافته» اى است که قلبش به نور معرفت الهى و ایمان پروردگار، و احساس مسؤولیت در روز جزا روشن نشده.
(آیه 50)- در این آیه به یکى دیگر از حالات نامطلوب انسانهاى دور مانده از علم و ایمان یعنى حالت غرور و از خود راضى بودن اشاره کرده، مىفرماید:
«و هرگاه او را (انسان) رحمتى از سوى خود، بعد از ناراحتى که به او رسیده بچشانیم، مىگوید: این به خاطر شایستگى و استحقاق من بوده است» (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لِی).
این بینواى مغرور فراموش مىکند که اگر لطف خدا نبود به جاى این نعمت باید گرفتار بلا شود.
در دنباله آیه مىافزاید: این غرور سرانجام او را به انکار آخرت مىکشاند و مىگوید: «من باور ندارم قیامتى در کار باشد» (وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً).
و به فرض که قیامتى در کار باشد «هرگاه من به سوى پروردگارم باز گردم پاداشهاى نیک و مواهب بسیار از براى من نزد او آماده است» (وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنى). خدایى که در دنیا مرا این چنین گرامى داشته حتما در آخرت بهتر از این پذیرایى خواهد کرد! ولى خداوند این افراد مغرور و خیرهسر را در پایان این آیه چنین تهدید مىکند که: «ما به زودى کافران را از اعمالى که انجام دادهاند آگاه خواهیم کرد، و از عذاب شدید به آنها مىچشانیم» (فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ).
(آیه 51)- در این آیه سومین حالتى را که براى این گونه انسانها به هنگام اقبال و ادبار دنیاى مادى رخ مىدهد بازگو مىکند که حالت فراموشکارى به وقت نعمت، و جزع و فزع به هنگام مصیبت است.
مىفرماید: «و هر گاه به انسان (غافل و بىخبر) نعمت دهیم روى مىگرداند، و با حال تکبّر از حق دور مىشود» (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ).
«ولى هر گاه مختصر ناراحتى به او رسد تقاضاى فراوان و مستمّر (براى برطرف شدن آن) دارد» (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ).
آرى! چنین است انسان فاقد ایمان و تقوا که دائما به این حالات گرفتار است، به هنگام روى آوردن نعمتها «حریص» و «مغرور» و «فراموشکار» و به هنگام پشت کردن نعمتها «مأیوس» و نومید و «پرجزع».
ولى در مقابل، مردان حق و پیروان راستین مکتب انبیا آن چنان پرظرفیت و پرمایهاند که نه روى آوردن نعمتها آنها را دگرگون مىسازد، و نه ادبار دنیا ضعیف و ناتوان و مأیوس.
(آیه 52)- در این آیه آخرین سخن را با این افراد لجوج در میان مىگذارد، و اصل عقلى معروف دفع ضرر محتمل را با بیانى روشن براى آنها تشریح مىکند، خطاب به پیامبر کرده، مىفرماید: «بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوى خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسى گمراهتر خواهد بود از آن کس که در مخالفت دور و گمراهى شدید قرار دارد»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ).
این همان سخنى است که ائمه دین علیهم السّلام در برابر افراد لجوج در آخرین مرحله مطرح مىکردند چنانکه در حدیثى مىخوانیم: امام صادق علیه السّلام به «ابن ابى العوجاء» مادى و ملحد عصر خود فرمود: «اگر مطلب این باشد که تو مىگویى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست، هم ما اهل نجاتیم و هم تو، ولى اگر مطلب این باشد که ما مىگوییم، و حق نیز همین است، ما اهل نجات خواهیم بود و تو هلاک مىشوى».
(آیه 53)- نشانههاى حق در جهان بزرگ و کوچک: در این آیه و آیه بعد که سوره فصّلت با آن پایان مىگیرد، به دو مطلب مهم که در حقیقت یک نوع جمع بندى از بحثهاى این سوره است اشاره شده آیه اول در باره توحید (با قرآن) سخن مىگوید و آیه دوم درباره معاد.
مىفرماید: «ما به زودى آیات و نشانههاى خود را در آفاق و اطراف جهان، و همچنین در درون جان خود آنها، به آنان، نشان مىدهیم، تا براى آنها روشن شود که خداوند حق است» (سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ).
«آیات آفاقى» همچون آفرینش خورشید و ماه و ستارگان با نظام دقیقى که بر آنها حاکم است، و آفرینش انواع جانداران و گیاهان و کوهها و دریاها با عجائب و شگفتیهاى بىشمارش، و موجودات گوناگون اسرار آمیزش، که هر زمان اسرار تازهاى از خلقت آنها کشف مىشود. هر یک آیه و نشانهاى است بر حقانیت ذات پاک او! و «آیات انفسى» همچون آفرینش دستگاههاى مختلف جسم انسان و نظامى که بر ساختمان حیرت انگیز مغز و حرکات منظم قلب و عروق و بافتها و استخوانها، و انعقاد نطفه و پرورش جنین در رحم مادران، و از آن بالاتر اسرار و شگفتیهاى روح انسان مىباشد. که هر گوشهاى از آن کتابى است از معرفت پروردگار و خالق جهان! و در پایان این آیه این بیان لطیف و جالب را با جمله زیبا و پرمعناى دیگرى تکمیل کرده، مىافزاید: «آیا کافى نیست که پروردگارت بر هر چیز شاهد و گواه است» (أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).
چه شهادتى از این برتر و بالاتر که با خط تکوین قدرت خویش را بر پیشانى همه موجودات نوشته است، بر صفحه برگهاى درختان، در لابلاى گلبرگها، در میان طبقات اسرارآمیز مغز، و بر روى پردههاى ظریف چشم، بر صفحه آسمان و بر قلب زمین، و خلاصه بر همه چیز نشانههاى توحید خود را نوشته و گواهى تکوینى داده است.
(آیه 54)- آخرین آیه این سوره، سرچشمه اصلى بدبختیهاى این گروه مشرک و فاسد و ظالم را بیان کرده، مىگوید: «آگاه باشید که آنها از لقاى پروردگارشان (و رستاخیز) در شک و تردیدند» (أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ).
و چون ایمان به حساب و جزا ندارند دست به هر جنایتى مىزنند «و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد» (أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ).
همه اعمال و گفتار و نیات آنها در پیشگاه علمش روشن است، و تمام آن براى دادگاه بزرگ قیامت ثبت و ضبط خواهد شد.
در حقیقت جمله اخیر پاسخى است به بعضى از شبهات کفّار در مورد معاد، از جمله این که: چگونه ممکن است این خاکهاى پراکنده و به هم آمیخته شده از هم جدا گردد؟ و از این گذشته چه کسى آگاه از نیات و اعمال و گفتار همه انسانها در طول تاریخ بشر است.
قرآن در پاسخ همه این سؤالات مىگوید: خدایى که به همه چیز احاطه دارد تمام این مسائل براى او روشن است، و دلیل بر احاطه علمى او بر همه چیز تدبیر او نسبت به همه اشیاء است، چگونه ممکن است مدبر عالم از وضع جهان بىخبر باشد؟! منظور از «احاطه پروردگار» به همه چیز وابستگى همه موجودات در ذاتشان به وجود مقدس اوست.
به تعبیر دیگر در عالم هستى یک وجود اصیل و قائم به ذات بیش نیست، و بقیه موجودات امکانیه همه متکى و وابسته به او هستند که اگر یکدم این ارتباط از میان برداشته شود همه فانى و معدوم مىشوند.
درسهایی از سوره فصلت
الحمدلله رب العالمین
4-اکثریت دلیل حقانیت نیست.
6-آینده را با پایداری در راه توحید،گذشته را با استغفار و عذرخواهی از درگاه حق جبران کنید.
12-هرچه ستاره دیده ایم و آن چه که بعدا کشف میشود زینتهای آسمان پایینی است و ما از آسمانهای دیگر خبری نداریم.
15-داروی مبارزه با خودبرتربینی،توجه به قدرت الهی است.
20-معاد جسمانی است.
22-ایمان به اینکه ما در محضر خدا هستیم مهمترین عامل هدایت و رشد انسان است.
24-توبه و طلب عفو،تنها در دنیا کارساز است.
35-انتقام و مقابله به مثل در برخوردهای اخلاقی،نشانه کم صبری است.
38-تکبر مانع بندگی است.
44-قران شفای بیماریهای اخلاقی،خانوادگی،اجتماعی و... است.
51-رفاه یا سختی در میدان زندگی برای بروز و ظهور خصلتهای آدمی و آفات روحی اوست.