قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره سجده» ثبت شده است

شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۹ ق.ظ

417 . صفحه 417



هفدهم بهمن :



نفیسه :



(آیه 21)- مجازاتهاى تربیتى: به دنبال بحثى که پیرامون گنهکاران و مجازات دردناک آنها در آیات قبل گذشت، در اینجا به یکى از الطاف خفىّ الهى در مورد آنان که همان مجازاتهاى خفیف دنیوى و بیدار کننده است اشاره مى‏کند، تا معلوم شود خدا هرگز نمى‏خواهد بنده‏اى گرفتار عذاب جاویدان شود، به همین دلیل از تمام وسائل بیدار کننده براى نجات آنها استفاده مى‏کند.

مى‏فرماید: «به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى‏چشانیم، شاید باز گردند» (وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
مسلما «عذاب ادنى» معنى گسترده‏اى دارد که احتمالاتى را در بر مى‏گیرد.
از جمله این که منظور مصائب و درد و رنجهاست. یا قحطى و خشکسالى شدید هفت ساله‏اى که مشرکان در مکّه به آن گرفتار شدند، تا آنجا که مجبور گشتند از لاشه مردارها تغذیه کنند! یا ضربه شدیدى است که بر پیکر آنها در جنگ «بدر» وارد شد.
و اما «عذاب اکبر» به معنى عذاب روز قیامت است که از هر مجازاتى بزرگتر و دردناکتر است.


(آیه 22)- و از آنجا که هرگاه هیچ یک از وسائل بیدار کننده، حتى مجازات الهى سود ندهد راهى جز انتقام پروردگار از این گروه که ظالمترین افرادند وجود ندارد. در این آیه مى‏فرماید: «چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآورى شده و او از آن روى گردانده است» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها).
«مسلما ما از این مجرمان بى‏ایمان انتقام خواهیم گرفت» (إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ).
اینها در حقیقت کسانى هستند که نه مواهب و نعمتهاى الهى در آنها مؤثر افتاده، و نه عذاب و بلاى هشدار دهنده او، بنابراین ظالمتر از اینها کسى نیست، و اگر از آنها انتقام گرفته نشود از چه کسى انتقام گرفته شود؟!


(آیه 23)- در اینجا اشاره کوتاه و زودگذرى به داستان «موسى» و «بنى اسرائیل» مى‏کند تا پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان نخستین را تسلّى و دلدارى دهد.
نخست مى‏گوید: «ما به موسى، کتاب آسمانى دادیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ).
«و شک نداشته باش که او، آیات الهى را دریافت داشت» (فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ).
«و ما آن (کتاب آسمانى موسى، تورات) را وسیله هدایت بنى اسرائیل قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ).


(آیه 24)- در این آیه به افتخاراتى که نصیب بنى اسرائیل در سایه استقامت و ایمان شد اشاره مى‏کند، تا درسى براى دیگران باشد، مى‏فرماید: «و از آنها امامان و پیشوایانى قرار دادیم، که به فرمان ما امر هدایت خلق خدا را بر عهده گرفتند زیرا آنها شکیبائى کردند و به آیات ما یقین داشتند» (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ).
در اینجا رمز پیروزى و شرط پیشوایى و امامت را دو چیز شمرده: یکى ایمان و یقین به آیات الهى، دیگر صبر و استقامت و شکیبائى.


(آیه 25)- و از آنجا که بنى اسرائیل- همچون سایر امم- بعد از این پیشوایان راستین باز دست به اختلاف زدند راههاى مختلفى را پیمودند و منشأ تفرقه در میان مردم شدند، در این آیه با لحن تهدیدآمیزى مى‏گوید: «پروردگار تو میان آنها در روز قیامت در مورد اختلافاتى که داشتند داورى مى‏کند»، و هرکس را به سزاى اعمالش مى‏رساند (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
آرى! سرچشمه اختلاف همیشه آمیختن «حق» با «هوى و هوسها» است، و از آنجا که قیامت روزى است که هوى و هوسها در آن بى‏رنگ و محو مى‏شود.
اینجاست که خداوند با فرمان خود به اختلافات پایان مى‏دهد، و این یکى دیگر از فلسفه‏هاى معاد است.


(آیه 26)- آیات گذشته با تهدید مجرمان بى‏ایمان آمیخته بود، و این آیه توضیح و تکمیلى بر این تهدید است، مى‏فرماید: «آیا همین براى هدایت آنها کافى نیست که افراد زیادى از مردمى که در قرون پیش از آنها زندگى داشتند هلاک کردیم و آنها را به کیفر اعمالشان رساندیم»؟ (أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ).
«اینها در مساکن ویران شده آنان راه مى‏روند» و آثار آن اقوام نفرین شده را با چشم خود مى‏بینند (یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ).
لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «در این نشانه‏هائى است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان) آیا نمى‏شنوند»؟ (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ).


(آیه 27)- در این آیه به یکى از مهمترین نعمتهاى الهى که مایه آبادى همه سرزمینها و وسیله حیات همه موجودات زنده است اشاره مى‏کند تا روشن شود همان گونه که خداوند قدرت بر ویران ساختن سرزمین تبهکاران دارد، قدرت بر آباد کردن زمینهاى ویران و مرده، و اعطاى همه گونه موهبت را به بندگانش دارد.
مى‏فرماید: «آیا ندیدند که ما آب را به سوى زمینهاى خشک مى‏رانیم، و به وسیله آن زراعتهایى مى‏رویانیم که هم چارپایانشان از آن مى‏خورند، و هم خودشان تغذیه مى‏کنند؟ آیا نمى‏بینند»؟ (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ).


(آیه 28)- و از آنجا که آیات گذشته مجرمان را تهدید به انتقام، و مؤمنان را بشارت به امامت و پیشوایى و پیروزى مى‏داد، در اینجا کفار از روى غرور و نخوت این سؤال را مطرح مى‏کنند که این وعده‏ها و وعیدها کى عملى خواهد شد؟
چنانکه قرآن مى‏فرماید: «آنان مى‏گویند: اگر راست مى‏گویید این پیروزى شما کى خواهد بود»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).


(آیه 29)- قرآن بلافاصله به آنها پاسخ مى‏گوید و به پیامبر دستور مى‏دهد:
«بگو: روز پیروزى (فرا مى‏رسد، اما در آن روز) ایمان آوردن سودى به حال کافران نخواهد داشت، و به آنها هیچ مهلت داده نمى‏شود»! (قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
یعنى اگر منظورتان این است که صدق وعده‏هاى الهى را که از زبان پیامبر شنیده‏اید ببینید و ایمان بیاورید، آن روز دیگر دیر شده است، و ایمان براى شما هیچ فایده‏اى ندارد.


(آیه 30)- سرانجام در آخرین آیه با یک تهدید گویا و پرمعنى سخن را پایان داده، مى‏گوید: اى پیامبر! «اکنون که چنین است از آنها روى بگردان و منتظر باش، آنها نیز منتظرند» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ).
حالا که نه بشارت در آنها اثر مى‏کند و نه انذار، نه اهل منطقند تا با مشاهده آثار الهى در پهنه آفرینش، او را بشناسند و غیر او را پرستش نکنند و نه وجدانى بیدار دارند که از درون جان به نغمه توحید گوش فرا دهند، از آنها روى بگردان. تو منتظر رحمت خدا باش و آنها منتظر عذاب او، که آنها فقط لایق عذابند!




درسهایی از سوره شریفه ی سجده

6-ذلک عالم غیب و الشهاده العزیز الرحیم
7،8-آفرینش حضرت آدم با آفرینش بنی آدم متفاوت است. آفرینش حضرت آدم از خاک بود ولی نسل او از نطفه و آب آفریده شدند.
9-از نشانه های شرافت انسان ،دمیده شدن روح الهی در اوست.
9-توجه به دورانهای پیدایش انسان ،راهی به سوی خودشناسی و خداشناسی و شکرگذاری است.
11-همان خدایی که جانها را میگیرد،روزی با یک اراده همه انسانها را به سوی خود برمیگرداند.
12-سرکشی امروز مجرمان سرافکندگی فردای قیامت را در پیش دارد.
13-پذیرفتن هدایت باید اختیاری باشد و نه اجباری.
14-یاد معاد کلید نجات است و غفلت از آن سرچشمه ی اعمال فاسد.
15-سجده ای ارزش دارد که بدنبالش غرور و تکبر نباشد.
16-مورد انفاق تنها مال نیست بلکه شامل علم و آبرو و دیگر سرمایه های انسانی نیز میشود.
16،17-سحرخیزی ،نماز شب و کمک به محرومان ،بالاترین پاداشها را دارد.
19-ایمان از عمل جدا نیست.
21-رسول خدا (ص)فرمودند:مراد از "العذاب الادنی" مصیبتها،بیماری ها و رنج هایی است که انسان در دنیا به آن گرفتار میشود.
24-یقین و صبر دو شرط لازم برای رهبری است.یعنی رهبر باید به هدف یقین داشته و تا آخرین مرحله مقاوت کند.
25-تمام اختلافات در قیامت فیصله خواهند یافت.
26-اگر گوش شنوا باشد،خرابه های خاموش نیز برایمان پیام دارند.
27-از نظام بارش باران و رویش گیاهان،ساده نگذریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۹
* مسافر
جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۹ ق.ظ

416 . صفحه 416


شانزدهم بهمن :


نفیسه :



(آیه 12)-این آیه وضع مجرمان کافر و منکران معاد را که در قیامت با مشاهده صحنه‏هاى مختلف آن از گذشته خود سخت نادم و پشیمان مى‏شوند چنین مجسّم کرده، مى‏گوید: «و اگر ببینى مجرمان را هنگامى که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده مى‏گویند: پروردگارا! آنچه وعده کرده بودى دیدیم و شنیدیم (ما پشیمانیم) ما را بازگردان تا کار شایسته‏اى انجام دهیم، ما به (قیامت) یقین داریم» در تعجب فرو خواهى رفت (وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ).
به راستى تعجب مى‏کنى که آیا این افراد سر به زیر و نادم همان مغروران سرکش و چموش هستند که در دنیا در برابر هیچ حقیقتى سر فرود نمى‏آوردند.
منظور از «مجرمان» در اینجا، کافران و بخصوص منکران قیامتند.


(آیه 13)- و از آنجا که این همه اصرار و تأکید براى پذیرش ایمان، ممکن است این توهّم را ایجاد کند که خداوند توانائى ندارد نور ایمان را در قلب آنها  پرتو افکن کند، در این آیه مى‏افزاید: «و اگر مى‏خواستیم به هر انسانى هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم) مى‏دادیم» (وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها).
مسلما ما چنین قدرتى داریم، ولى ایمانى که از طریق اجبار و الزام ما تحقق یابد ارزش چندانى ندارد، اراده ما بر این تعلق گرفته که نوع انسان «مختار» باشد.
لذا در پایان آیه مى‏فرماید: «ولى (من آنها را آزاد گذارده‏ام و) سخن و وعده‏ام حق است که دوزخ را (از افراد بى‏ایمان و گنهکار) از جن و انس همگى پر کنم»! (وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ).
آرى! آنها با سوء اختیار خود این راه را طى کرده‏اند و مستحق مجازاتند، و ما هم اراده قاطع داریم بر این که دوزخ را از آنان پر کنیم.


(آیه 14)- لذا در این آیه مى‏گوید: ما به این دوزخیان خواهیم گفت: «بچشید (عذاب جهنم را) به خاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم»! (فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ).
«و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادید» (وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
بار دیگر از این آیه استفاده مى‏شود که فراموش کردن دادگاه عدل قیامت سرچشمه اصلى بدبختیهاى آدمى است، و در این صورت است که خود را در برابر قانون شکنیها و مظالم آزاد مى‏بیند، و نیز از این آیه به خوبى روشن مى‏شود که مجازات ابدى در برابر اعمالى است که انسان انجام مى‏دهد و نه چیز دیگر.


(آیه 15)- {این آیه سجده واجب دارد}.پاداشهاى عظیمى که هیچ کس از آن آگاه نیست! مى‏دانیم روش قرآن این است که بسیارى از حقایق را در مقایسه با یکدیگر بیان مى‏کند، تا کاملا مفهوم و دلنشین گردد.
در اینجا نیز بعد از شرحى که درباره مجرمان و کافران در آیات پیشین بیان شد به صفات برجسته مؤمنان راستین مى‏پردازد، و اصول عقیدتى و برنامه‏هاى عملى آنها را بطور فشرده ضمن دو آیه با ذکر هشت صفت، بیان مى‏دارد.
نخست مى‏فرماید: «تنها کسانى به آیات ما ایمان مى‏آورند که هر وقت این آیات به آنان یادآورى شود به سجده مى‏افتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مى‏آورند و تکبر نمى‏کنند» (إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ).
در این آیه چهار قسمت از صفات آنها بیان شده:
1- به محض شنیدن آیات الهى به سجده مى‏افتند.
همین ویژگى در بعضى دیگر از آیات قرآن به عنوان یکى از برجسته‏ترین صفات انبیا ذکر شده است، چنانکه خداوند درباره گروهى از پیامبران بزرگ مى‏گوید: «هنگامى که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى‏شد به خاک مى‏افتادند و سجده مى‏کردند و گریه شوق سر مى‏دادند» (مریم/ 58) 2 و 3- نشانه دوم و سوم آنها «تسبیح» و «حمد» پروردگار است، از یک سو خدا را از نقائص پاک و منزه مى‏شمرند، و از سوى دیگر او را به خاطر صفات کمال و جمالش، حمد و ستایش مى‏نمایند.
4- وصف دیگر آنها تواضع و فروتنى و ترک هرگونه استکبار است.


(آیه 16)- سپس به وصف پنجم آنها اشاره کرده، مى‏گوید: «پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود» و به پا مى‏خیزند و رو به درگاه خدا مى‏آورند (تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ).
آرى! آنها به هنگامى که چشم غافلان در خواب است و آرامش و خاموشى همه جا را فراگرفته و خطر آلودگى عبادت و ریا کمتر وجود دارد و بهترین شرایط حضور قلب فراهم است، با تمام وجودشان رو به درگاه معبود مى‏آورند و آنچه در دل دارند با او در میان مى‏گذارند.
و در وصف ششم و هفتم مى‏افزاید: «آنها پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند» (یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
نه از غضب و عذاب او ایمن مى‏شوند، و نه از رحمتش مأیوس مى‏گردند،چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستى مى‏کشاند. و غلبه رجا و طمع انسان را به غرور و غفلت وا مى‏دارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملى انسان در سیر او به سوى خداست.
آخرین و هشتمین ویژگى آنها این است که: «و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ).
نه تنها از اموال خویش به نیازمندان مى‏بخشند که از علم و دانش، نیرو و قدرت، رأى صائب و تجربه و اندوخته‏هاى فکرى خود، از نیازمندان مضایقه ندارند.


(آیه 17)- در این آیه به پاداش عظیم و مهم مؤمنان راستین که داراى نشانه‏هاى مذکور در دو آیه قبل هستند پرداخته، با تعبیر جالبى که حکایت از اهمیت فوق العاده پاداش آنان مى‏کند، مى‏فرماید: «هیچ کس نمى‏داند چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده»! (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ).
«این پاداش کارهایى است که انجام مى‏دادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
در حدیثى مى‏خوانیم که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏گوید: «خدا مى‏فرماید: من براى بندگان صالحم نعمتهائى فراهم کرده‏ام که هیچ چشمى ندیده، و هیچ گوشى نشنیده، و بر فکر کسى نگذشته است»!


(آیه 18)- این آیه مقایسه‏اى را که در آیات گذشته بود بطور صریحتر روشن مى‏سازد مى‏گوید: «آیا کسى که با ایمان باشد همانند کسى است که فاسق است؟! نه هرگز این دو برابر نیستند» (أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ).
در این آیه، «فاسق» در مقابل «مؤمن» قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گسترده‏اى دارد که هم کفر را شامل مى‏شود، و هم گناهان دیگر را.


(آیه 19)- این آیه، این عدم مساوات را به صورت گسترده‏ترى بیان کرده، مى‏فرماید: «اما آنها که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند باغهاى بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود» (أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا  جَنَّاتُ الْمَأْوى‏).سپس مى‏افزاید «این (جنات مأوى) وسیله پذیرایى (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام مى‏دادند» (نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).


(آیه 20)- و در این آیه به نقطه مقابل آنها پرداخته، مى‏گوید: «اما کسانى که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند) جایگاه همیشگى آنها آتش (دوزخ) است» (وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ).
آنها براى همیشه در این جایگاه وحشتناک زندانى و محبوسند به گونه‏اى که:
«هر زمان بخواهند از آن خارج شوند به آن بازگردانده مى‏شوند» (کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها).
«و به آنان گفته مى‏شود: بچشید عذاب آتشى را که پیوسته انکار مى‏کردید» (وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ).
بار دیگر در اینجا مى‏بینیم که عذاب الهى در برابر «کفر و تکذیب» قرار گرفته و ثواب و پاداش او در برابر «عمل».
اشاره به اینکه «ایمان» به تنهائى کافى نیست، بلکه باید انگیزه بر عمل باشد ولى «کفر» به تنهائى براى عذاب کافى است هر چند عملى همراه آن نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۹
* مسافر
پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ق.ظ

415. صفحه 415


پانزدهم بهمن :



نفیسه :


سوره سجده سی و دومین سوره قران مجید است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 30 آیه میباشد.‏
نامهاى این سوره:
نام این سوره در بعضى از روایات و در لسان مشهور مفسران «سوره سجده» یا «الم سجده» است، و گاه براى مشخص ساختن آن از سوره حم سجده آن را به نام «سجده لقمان» مى‏خوانند، چرا که بعد از سوره لقمان قرار گرفته است.
در بعضى از روایات نیز از آن به «الم تنزیل» یاد شده است.
محتواى سوره:
این سوره به حکم آنکه از سوره‏هاى «مکّى» است خطوط اصلى سوره‏هاى مکى یعنى بحث از «مبدأ» و «معاد» و «بشارت» و «انذار» را قویا تعقیب مى‏کند و روى هم رفته در آن چند بخش جلب توجه مى‏کند.
1- قبل از هر چیز سخن از عظمت قرآن است.
2- سپس بحثى پیرامون نشانه‏هاى خداوند در آسمان و زمین دارد.
3- بحث دیگرى پیرامون آفرینش انسان از «خاک» و «آب نطفه» و «روح الهى» و اعطاى وسائل فراگیرى علم و دانش مى‏باشد.
4- بعد از آن از رستاخیز و حوادث قبل از آن یعنى مرگ سخن مى‏گوید.
5 و 6- بحثهاى مؤثر و تکان دهنده‏اى از بشارت و انذار دارد.
به این ترتیب هدف اصلى سوره تقویت مبانى ایمان به مبدأ و معاد و ایجاد موج نیرومندى از حرکت به سوى تقوا، و بازدارى از سرکشى و طغیان است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله چنین آمده است: «کسى که سوره الم تنزیل و تبارک را بخواند مانند آن است که شب قدر را احیا گرفته باشد».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده: «هر کس سوره سجده را در هر شب جمعه بخواند خداوند نامه اعمال او را به دست راست او مى‏دهد، و گذشته او را مى‏بخشد، و از دوستان محمد صلّى اللّه علیه و آله و اهل بیت او خواهد بود». بدون شک تلاوتى که سرچشمه اندیشه، و اندیشه‏اى که مبدأ تصمیم‏گیرى و حرکت بوده باشد، مى‏تواند آن چنان انسان را بسازد که مشمول این همه فضیلت و افتخار گردد.


به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)- عظمت قرآن، و مبدأ و معاد: باز در این سوره با حروف مقطعه «الف، لام، میم» (الم). رو به رو مى‏شویم و این پانزدهمین بار است که در آغاز سوره‏هاى قرآنى این گونه حروف را مى‏یابیم.
بحثى که درباره اهمیت قرآن بلافاصله بعد از این حروف آمده است باردیگر بیانگر این حقیقت است که «الم» اشاره به عظمت قرآن و قدرت نمایى عظیم پروردگار است که چنین کتاب بزرگ و پرمحتوا که معجزه جاویدان محمد صلّى اللّه علیه و آله است از حروف ساده «الفبا» به وجود آورده است.


(آیه 2)- مى‏فرماید: «این کتابى است که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده و شک و تردیدى در آن نیست» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).
این آیه در واقع پاسخ به دو سؤال است، گویى نخست از محتواى این کتاب آسمانى سؤال مى‏شود، در پاسخ مى‏گوید: محتواى آن حق است و جاى کمترین شک و تردید نیست، سپس سؤال درباره ابداع کننده آن به میان مى‏آید، در پاسخ مى‏گوید: این کتاب از سوى «رَبِّ الْعالَمِینَ» است.


(آیه 3)- سپس به تهمتى که بارها مشرکان و منافقان بى‏ایمان به این کتاب  بزرگ آسمانى بسته بودند اشاره کرده، مى‏فرماید: «آنها مى‏گویند: (محمّد) اینها را به دروغ به خداست بسته است» و از ناحیه پروردگار جهانیان نیست (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در پاسخ ادعاى بى‏دلیل آنها مى‏گوید: این افترا نیست، «بلکه سخن حقى است از سوى پروردگارت» (بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).
و دلیل حقانیت آن در خود آن آشکار و نمایان است.
سپس به هدف نزول آن پرداخته، مى‏گوید: «هدف این بوده که گروهى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذار کننده‏اى براى آنها نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند» (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ).
منظور از «نذیر» در اینجا پیامبر بزرگى است که دعوت خود را آشکارا و توأم با معجزات و در محیطى وسیع و گسترده آشکار سازد، و مى‏دانیم چنین انذار کننده‏اى در جزیره عربستان و در میان قبائل «مکّه» قیام نکرده بود.


(آیه 4)- بعد از بیان عظمت قرآن و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به یکى دیگر از مهمترین پایه‏هاى عقائد اسلامى یعنى توحید و نفى شرکت پرداخته چنین مى‏گوید: «خداوند کسى که آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است در شش روز [شش دوران‏] آفرید» (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
بعد از مسأله آفرینش به مسأله «حاکمیت خداوند» بر عالم هستى پرداخته، مى‏گوید: «سپس خداوند بر عرش قدرت قرار گرفت» و بر کل عالم هستى حکومت کرد (ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ).
قرار گرفتن خداوند بر عرش به این معنى است که او هم خالق جهان هستى است، و هم حاکم بر کل عالم.
و در پایان آیه با اشاره به مسأله توحید «ولایت» و «شفاعت» مراحل توحید را کامل کرده، مى‏فرماید: «جز او ولى و شفیعى براى شما نیست» (ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ). با این دلیل روشن چرا بیراهه مى‏روید و دست به دامن بتها مى‏زنید؟ «آیا متذکر نمى‏شوید»؟! (أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ).
در حقیقت مراحل سه گانه توحید که در آیه فوق منعکس است هر کدام دلیلى بر دیگرى محسوب مى‏شود، توحید خالقیت دلیل بر توحید حاکمیت است و توحید حاکمیت دلیل بر توحید ولى و شفیع و معبود.


(آیه 5)- در این آیه نخست به توحید پروردگار و سپس به مسأله «معاد» اشاره مى‏کند، و به این ترتیب سه شاخه توحید که در آیات گذشته بیان شده (توحید خالقیت و حاکمیت و عبودیت) در اینجا با ذکر توحید ربوبیت- یعنى تدبیر جهان هستى تنها به وسیله خداوند- تکمیل مى‏گردد.
مى‏فرماید: «خداوند امور این جهان را از مقام قرب خود به سوى زمین تدبیر مى‏کند» (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ).
و مى‏افزاید: «سپس تدبیر امور در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مى‏شمارید به سوى او باز مى‏گردد» (ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ).
منظور از این روز، روز قیامت است یعنى خداوند این جهان را با تدبیر خاصى نظم بخشیده، ولى در پایان جهان این تدبیر را برمى‏چیند و به دنبال آن طرحى نوین و جهانى وسیعتر ابداع مى‏گردد، یعنى پس از پایان این دنیا جهان دیگر آغاز مى‏شود.


(آیه 6)- مراحل شگفت‏انگیز آفرینش انسان: این آیه تأکیدى است بر بحثهاى توحیدى که در آیات قبل گذشت و در چهار مرحله خلاصه مى‏شد (توحید خالقیت، حاکمیت ولایت و ربوبیت) مى‏فرماید: کسى که با این صفات گفته شد «او خداوندى است که از پنهان و آشکار با خبر است و شکست‏ناپذیر و مهربان است» (ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).


(آیه 7)- این آیه اشاره‏اى به نظام احسن آفرینش بطور عموم، و سرآغازى براى بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او بطور خصوص است، مى‏فرماید: «او همان کسى است که هرچه را آفرید نیکو آفرید» (الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ).
و به هر چیز آنچه نیاز داشت داد و بناى کاخ عظیم خلقت را بر «نظام احسن» یعنى بر چنان نظمى استوار کرد که از آن کاملتر تصور نمى‏شد.
دهنده‏اى که به گل نکهت و به گل جان داد
به هرکه آنچه سزا دید حکمتش آن داد!
قرآن سپس با ذکر این مقدمه «آفاقى» وارد بحث «انفسى» مى‏شود و همان گونه که در بحث آیات آفاقى از چند شاخه توحید سخن گفت در اینجا نیز از چند موهبت بزرگ در مورد انسانها سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید: خداوند «آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد» (وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ). تا هم عظمت و قدرت خود را نشان دهد و هم به این انسان هشدار دهد که تو از کجا آمده‏اى و به کجا خواهى رفت.
پیداست این آیه سخن از آفرینش «آدم» مى‏گوید، نه همه انسانها، چرا که ادامه نسل او در آیه بعد مطرح است، و ظاهر این آیه دلیل روشنى است بر خلقت مستقل انسان که بدون واسطه از گل صورت گرفته است.


(آیه 8)- این آیه به آفرینش نسل انسان و چگونگى تولد فرزندان آدم در مراحل بعد اشاره کرده، مى‏گوید: «سپس نسل او را از عصاره‏اى از آب ناچیز و بى‏قدر آفرید» (ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ).


(آیه 9)- این آیه اشاره‏اى است به مراحل پیچیده تکامل انسان در عالم رحم، و همچنین مراحلى که آدم به هنگام آفرینش از خاک طى نمود، مى‏فرماید:
«سپس (اندام) او را موزون ساخته» (ثُمَّ سَوَّاهُ).
«و از روح خویش در وى دمید»! (وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ).
«و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد» (وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ).
«اما کمتر شکر (نعمتهاى) او را به جا مى‏آورید» (قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ).
در آغاز که نطفه منعقد مى‏شود تنها داراى یک نوع «حیات نباتى» است، یعنى فقط تغذیه و رشد و نمو دارد، ولى از حس و حرکت که نشانه «حیات حیوانى» است و همچنین قوه ادراکات که نشانه «حیات انسانى» است در آن خبرى نیست.
اما تکامل نطفه در رحم به مرحله‏اى مى‏رسد که شروع به حرکت مى‏کند و تدریجا قواى دیگر انسانى در آن زنده مى‏شود، و این همان مرحله‏اى است که قرآن از آن تعبیر به نفخ روح مى‏کند.
اضافه «روح» به «خدا» به اصطلاح «اضافه تشریفى» است، یعنى یک روح گرانقدر و پرشرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شد.


(آیه 10)- ندامت و تقاضاى بازگشت! قرآن در اینجا بحث گویائى را درباره «معاد» آغاز مى‏کند، سپس حال «مجرمان» را در جهان دیگر بازگو مى‏کند، و مجموعا تکمیلى است براى بحثهاى گذشته که پیرامون «مبدأ» سخن مى‏گفت، زیرا مى‏دانیم بحث از «مبدأ» و «معاد» در قرآن مجید غالبا توأم با یکدیگر است.
نخست مى‏گوید: «آنها گفتند: آیا هنگامى که ما (مردیم و خاک شدیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازه‏اى خواهیم یافت»؟! (وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
تعبیر به «گم شدن در زمین» اشاره به این است که انسان پس از مردن خاک مى‏شود، همانند سایر خاکها، و هر ذره‏اى از آن بر اثر عوامل طبیعى و غیر طبیعى به گوشه‏اى پرتاب مى‏شود، و دیگر چیزى از او باقى به نظر نمى‏رسد تا آن را در قیامت دوباره بازگردانند.
ولى آنها در حقیقت منکر قدرت خداوند بر این کار نیستند «بلکه آنان لقاى پروردگارشان را انکار مى‏کنند» و مى‏خواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانى خویش ادامه دهند (بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ).
در واقع این آیه شباهت زیادى با آیات نخستین سوره قیامت دارد آنجا که مى‏گوید: «آیا انسان گمان مى‏کند ما استخوانهاى پراکنده او را جمع نخواهیم کرد! ما حتى قادریم (خطوط) سر انگشتان او را به نظام نخستین بازگردانیم! ولى هدف انسان این است که ایامى را که در این دنیا در پیش دارد (با انکار قیامت) به گناه و فجور بگذراند لذا سؤال مى‏کند روز قیامت کى خواهد بود»؟ (قیامت/ 3- 6) بنابراین آنها از نظر استدلال لنگ نیستند، بلکه شهوات آنها حجابى بر قلبشان افکنده، و نیات سوئشان مانع قبول مسأله معاد است.


(آیه 11)- این آیه پاسخ آنها را از طریق دیگرى بیان مى‏کند، مى‏گوید: تصور نکنید شخصیت شما به همین بدن جسمانى شماست، بلکه اساس شخصیتتان را روح شما تشکیل مى‏دهد، و او محفوظ است «بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را مى‏گیرد، سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‏شوید» (قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
در یک جمع بندى مى‏توان چنین گفت که دو آیه فوق به منکران معاد چنین پاسخ مى‏دهد که: اگر مشکل شما پراکندگى اجزاى جسمانى است که خودتان قدرت خدا را قبول دارید و منکر آن نیستید، و اگر مشکل اضمحلال و نابودى شخصیت انسان بر اثر این پراکندگى است آن نیز درست نیست چرا که پایه شخصیت انسان بر روح قرار گرفته.



اعظم :



ایه 3:
لعلکم یهتدون
یعنی شاید هدایت شوند
این به ان دلیل است که قرآن زمینه ساز هدایت است و تصمیم و انتخاب با انسان است


ایه 7:
مراد از افرینش حسن
موجود حسن موجودی است که اجزایش نسبت به هم و نسبت به هدف و غایتی که برای تن خلق شده است
سارگار است


ایه 10:
منظور از سوال کافران درک حقیقت نیست
بلکه اونا میخوان لقای پروردگار رو انکار کنن
تا هر کاردوست دارن انجام بدن
و ازادی عمل بیشتری داشته باشن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۸
* مسافر