قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره جاثیه» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

502 . صفحه 502



دوازدهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 33)- این آیه از مجازات و کیفر کافران سخن مى‏گوید، کیفرى که شباهت با مجازاتهاى قراردادى دنیاى ما ندارد، مى‏فرماید: «در آنجا سیّئات اعمالشان براى آنها آشکار مى‏شود» (وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
زشتیها و بدیها تجسّم مى‏یابند، جان مى‏گیرند، و در برابر آنها آشکار مى‏شوند، و همدم و همنشین آنها هستند و دائما آزارشان مى‏دهند! «و سرانجام آنچه را استهزا مى‏کردند آنها را فرا مى‏گیرد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).


(آیه 34)- و از همه دردناکتر این که از سوى خداوند رحمن و رحیم به آنها خطاب مى‏گردد: «و گفته مى‏شود: امروز شما را فراموش مى‏کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید»! (وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
در دنباله آیه مى‏افزاید: به آنها گفته مى‏شود: «و جایگاه شما دوزخ است»! (وَ مَأْواکُمُ النَّارُ).
و اگر گمان مى‏کنید کسى به یارى شما مى‏شتابد قاطعانه به شما مى‏گوئیم «هیچ یار و یاورى براى شما نیست» (وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ).


(آیه 35)- اما چرا و به چه دلیل شما گرفتار چنین سرنوشتى شدید؟ «این به خاطر آن است که آیات خدا را به سخریه گرفتید و زندگى دنیا شما را مغرور کرد»
(ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
و در پایان آیه بار دیگر آنچه را که در آیه قبل آمده بود به تعبیر دیگرى تکرار و تأکید کرده، مى‏گوید: «پس امروز آنها از آتش دوزخ خارج نمى‏شوند، و هیچ گونه عذرى از آنها پذیرفته نیست» (فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
در آنجا سخن از مأوى و جایگاه ثابت آنها بود و در اینجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است، در آنجا مى‏فرمود یاورى ندارند، و در اینجا مى‏گوید عذرى از آنها از دوزخ است، در آنجا مى‏فرمود یاورى ندارند، و در اینجا مى‏گوید عذرى از آنها پذیرفته نمى‏شود، و در نتیجه راه نجاتى براى آنها نیست.

(آیه 36)- در پایان این سوره براى تکمیل بحث توحید و معاد که بیشترین مباحث این سوره را در بر مى‏گرفت، ضمن دو آیه وحدت ربوبیت و عظمت خداوند و قدرت و حکمت او را بیان کرده و پنج وصف از صفات خدا را منعکس مى‏سازد، نخست مى‏گوید: «پس تمام حمد و ستایش مخصوص خداست» (فَلِلَّهِ الْحَمْدُ).
چرا که او «پروردگار همه آسمانها، و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان است» (رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ).


(آیه 37)- بعد از توصیف ذات پاک او به مقام «حمد» و «ربوبیت» در سومین توصیف مى‏افزاید: «و براى اوست کبریا و عظمت و علوّ و رفعت در آسمانها و زمین» (وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). چرا که آثار عظمتش در پهنه آسمان و سراسر زمین و تمام جهان آشکار است.
و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف مى‏گوید: «او قادر شکست ناپذیر و حکیم على الاطلاق است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
به این ترتیب سوره جاثیه که با توصیف خداوند به «عزیز و حکیم» آغاز شده با همین اوصاف پایان مى‏یابد، و سراسر محتواى آن نیز گواه بر عزّت و حکمت بى‏پایان اوست.



درسهایی از سوره جاثیه

36-فلله الحمد رب السموات و رب الارض رب العالمین
5-کتاب هستی پر است از آیات گوناگون که درک آن نیاز به تفکر و اندیشه دارد.
11-عذاب الهی بعد از اتمام حجت است.
12-توجه به نعمتها،روحیه ی شکر را در انسان زنده میکند.
14-آنچه سبب قهر الهی است،استمرار و اصرار بر انحراف و خلاف است.
21-داوری براساس خیال و پندار محکوم است.
24-در عقاید ،پندار و گمان بی ارزش است. عقاید باید براساس علم باشد.
27-زیانهای دنیوی ناچیز است ،خسارت روز قیامت مهم است.
34-ایمان به معاد کافی نیست،یاد معاد لازم است.


سوره احقاف چهل و ششمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 35 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
این سوره اهداف زیر را تعقیب مى‏کند:
1- بیان عظمت قرآن.
2- مبارزه قاطع بر ضد هرگونه شرک و بت پرستى.
3- توجیه مردم در مسأله معاد و دادگاه عدل پروردگار.
4- ضمنا به عنوان هشدار به مشرکان و مجرمان گوشه‏اى از داستان قوم عاد را که ساکن سرزمین «احقاف» بودند بیان مى‏دارد- نام سوره نیز از همین جا گرفته شده است.
5- اشاره به گسترش و عمومیت دعوت پیامبر اسلام، تا آنجا که غیر از انسانها یعنى طایفه جن را نیز شامل مى‏شود.
6- تشویق مؤمنان و انذار کافران و ایجاد مبادى خوف و رجاء.
7- دعوت پیامبر اسلام به صبر و استقامت.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هر کس سوره احقاف را هر شب، یا هر جمعه، بخواند خداوند وحشت دنیا را از او بر مى‏دارد، و از وحشت روز قیامت نیز در امان مى‏دارد».
بدیهى است این گونه حسنات و درجات تنها به خاطر تلاوت الفاظ نیست بلکه تلاوتى است سازنده و بیدارگر در مسیر ایمان و تقوا، و محتواى سوره احقاف به راستى چنین اثرى را دارد، اگر انسان طالب حقیقت و آماده عمل باشد.


(آیه 1)- آفرینش این جهان بر اساس حق است: این سوره آخرین سوره از سوره‏هاى هفتگانه «حم» است که مجموعا «حوامیم» نام دارد. و در آیه اول این سوره نیز به حروف مقطعه «حا- میم» (حم). برخورد مى‏کنیم.
در تفسیر این حروف همین قدر مى‏گوئیم که این آیات تکان دهنده و حرکت آفرین و پرمحتواى قرآن از حروف ساده الفبا، از «حا و میم» و مانند آن، ترکیب یافته، و در عظمت خداوند همین بس که چنان ترکیب عظیمى را از چنین مفردات ساده‏اى به وجود آورده.


(آیه 2)- و شاید به همین جهت بلافاصله مى‏افزاید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم (قادر و توانا) نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
این همان تعبیرى است که در آغاز سه سوره از سوره‏هاى «حم» مؤمن- جاثیه و احقاف، آمده است.
مسلم است قدرتى شکست ناپذیر و حکمتى بى کران لازم است تا چنین کتابى را نازل کند.


(آیه 3)- سپس از کتاب «تدوین» به کتاب «تکوین» پرداخته، و از عظمت و حقانیت آسمانها و زمین سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است جز به حق براى سر آمد معینى نیافریدیم» که با فرار رسیدن آن دنیا فانى مى‏شود (ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
نه در کتاب آسمانیش کلمه‏اى بر خلاف حق است، و نه در مجموعه عالم خلقتش چیزى ناموزون و مخالف حق یافت مى‏شود.
اما با این که قرآن حق است، و آفرینش جهان نیز حق «کافران لجوج از آنچه انذار شده‏اند روى گردانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ). از یک سو آیات قرآن پى‏درپى آنها را انذار و بیم مى‏دهد که دادگاه بزرگى در پیش دارید، و از سوى دیگر جهان آفرینش با نظامات خاص خود نیز هشدار مى‏دهد که حسابى در کار است، اما این غافلان بى‏خبر نه به این توجهى مى‏کنند، و نه به آن.


(آیه 4)- گمراهترین مردم! در آیات گذشته سخن از آفرینش آسمانها و زمین در میان بود که همه اینها از خداوند عزیز و حکیم است، و براى تکمیل این بحث روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏فرماید: «به آنان (مشرکان) بگو:
این معبودهایى را که غیر از خدا پرستش مى‏کنید به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریده‏اند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«یا شرکتى در آفرینش آسمانها (و مالکیت و تدبیر آنها) دارند»؟ (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
هنگامى که شما قبول دارید بتها هیچ گونه دخالتى در آفرینش ندارند با این حال چگونه براى حل مشکلات یا جلب برکات دست به دامن این موجودات بى‏خاصیت و فاقد عقل و شعور مى‏زنید؟! و اگر فرضا مى‏گویید آنها شرکتى در امر خلقت و آفرینش داشته‏اند «کتابى آسمانى پیش از این، یا اثر علمى از گذشتگان براى من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مى‏گوئید» (ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).


(آیه 5)- سپس براى بیان عمق گمراهى این مشرکان مى‏افزاید: «چه کسى گمراهتر است از آنها که موجوداتى غیر از خدا را پرستش مى‏کنند که اگر تا قیامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمى‏گویند»؟ (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ).
نه تنها پاسخ آنها را نمى‏دهند، اصلا سخنانشان را نمى‏شنوند «و از دعا و نداى آنها غافلند»! (وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۸
* مسافر
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

501 . صفحه 501





یازدهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 23)- این آیه توضیح و تعلیل دیگرى است براى عدم مساوات کافران و مؤمنان، مى‏فرماید: «آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرارداده»؟! (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
و فرمان خدا را رها کرده، و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد.
«و خداوند او را با آگاهى (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته» (وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ).
«و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده‏اى افکنده است» تا در وادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً).
«با این حال چه کسى مى‏تواند غیر از خدا او را هدایت کند» (فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ).
«آیا متذکر نمى‏شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ). و تفاوت چنین کسى را با آنها که در پرتو نور حق راه خود را یافته‏اند نمى‏فهمید؟
راستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى‏بندد، و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان معبودى مبغوضتر نزد خدا از هواى نفس، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بى‏خاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است.


(آیه 24)- عقاید دهریین: در اینجا بحث دیگرى پیرامون منکران توحید است، منتها تنها از گروه خاصى از آنها یعنى «دهریین» نام مى‏برد که مطلقا وجود صانع حکیم را در عالم هستى انکار مى‏کردند، در حالى که اکثر مشرکان ظاهرا به خدا ایمان داشتند و بتها را شفیعان درگاه او مى‏دانستند.
مى‏فرماید: «و آنها گفتند چیزى جز همین زندگى ما در دنیا در کار نیست، گروهى از ما مى‏میرند و گروهى زنده مى‏شوند» و جاى آنها را مى‏گیرند، و نسل بشر همچنان تداوم مى‏یابد (وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا).
«و چیزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاک نمى‏کند» (وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ).
جمله نخست ناظر به انکار معاد است و جمله بعد ناظر به انکار مبدأ.
قرآن مجید در پاسخ این بیهوده گویان جمله کوتاه و پرمحتوائى بیان کرده که در موارد دیگرى از قرآن نیز به چشم مى‏خورد، مى‏فرماید: «آنها به این سخن (که مى‏گویند معادى نیست و مبدأ جهان نیز دهر است) یقین ندارند، بلکه تنها گمان بى‏پایه‏اى دارند» (وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ).


(آیه 25)- در این آیه به یکى از بهانه جوئیهاى بى‏اساس این گروه در مورد معاد اشاره کرده، مى‏گوید: «و هنگامى که آیات بینات و آشکار ما بر آنها خوانده مى‏شود تنها دلیلى که در برابر آن دارند این است که مى‏گویند: اگر راست مى‏گوئید، پدران ما را زنده کنید و بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
آرى! این تنها دلیل آنها بود، دلیلى سست و واهى، چرا که خداوند قدرت خویش را بر احیاى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است.


(آیه 26)- در آن دادگاه عدل همه به زانو در مى‏آیند! در اینجا پاسخ دیگرى به سخن دهریین که منکر مبدأ و معاد بودند داده، مى‏فرماید: «بگو: خداوند شما را زنده مى‏کند، سپس مى‏میراند سپس (بار دیگر حیات مى‏بخشد و) براى حساب در روز قیامت، روزى که در آن شکّ و تردیدى نیست جمع آورى مى‏کند» (قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
آنها نه خدا را قبول داشتند و نه روز جزا را، و محتواى این آیه در حقیقت استدلال براى هر دو قسمت است، چرا که روى مسأله حیات نخستین تکیه شده، از سوى دیگر، کسى که قادر بر حیات نخستین است چگونه قادر بر اعاده آن نیست.
و از آنجا که بسیارى از مردم در این دلائل تأمل و دقت نمى‏کنند در پایان آیه مى‏افزاید: «ولى اکثر مردم نمى‏دانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 27)- این آیه دلیل دیگرى بر مسأله معاد است که شبیه آن را در آیات دیگر قرآن خوانده‏ایم، مى‏فرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
او که مالک و حاکم بر تمام پهنه عالم هستى است، مسلما قدرت بر احیاى مردگان را دارد، و چنین کارى در برابر قدرت او هرگز مشکل نیست.
او این جهان را مزرعه‏اى براى قیامت، و تجارتخانه پرسودى براى عالم پس از مرگ، قرار داده است، لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «و آن روز که قیامت بر پا شود اهل باطل زیان مى‏بینند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ).
حیات و عقل و هوش و مواهب زندگى سرمایه‏هاى انسان است باطل گرایان آنها را با متاع زود گذرى که نسبت به آن هیچ ارزشمند نیست مبادله مى‏کنند، و روز رستاخیز که تنها قلب سلیم و ایمان و عمل صالح به کار مى‏آید زیانکار بودن خود را با چشم مشاهده مى‏کنند.


(آیه 28)- این آیه صحنه قیامت را به طرز بسیار گویائى ترسیم کرده، مى‏گوید: «در آن روز هرامتى را مى‏بینى (که از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته» (وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً).
سپس دومین صحنه از صحنه‏هاى قیامت را به این صورت بیان مى‏کند که:
«هرامتى به سوى کتابش خوانده مى‏شود (و به آنها مى‏گویند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى‏دادید به شما مى‏دهند» (کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).این کتاب همان نامه اعمالى است که تمام نیکیها و بدیها، زشتیها و زیبائیهاى گفتار و کردار انسانها در آن ثبت است.
تعبیر «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا» نشان مى‏دهد که علاوه بر نامه اعمالى که براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نیز نامه اعمالى متعلق به جمع و گروه خود دارد.


(آیه 29)- بار دیگر از سوى خداوند به آنها خطاب مى‏شود و به عنوان تأکید مى‏گوید: «این کتاب ما است که به حق با شما سخن مى‏گوید» و اعمال شما را بازگو مى‏کند! (هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ).
آن روز که شما هر چه مى‏خواستید انجام مى‏دادید هرگز باور نمى‏کردید که اعمالتان در جایى ثبت شود، ولى «ما آنچه را انجام مى‏دادید مى‏نوشتیم» (إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).


(آیه 30)- در این آیه مرحله نهائى دادرسى قیامت را بیان مى‏کند، آنجا که هرگروهى به نتیجه اعمال خود مى‏رسند.
مى‏فرماید: «اما کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى‏کند» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ).
و در پایان آیه مى‏فرماید: «این پیروزى آشکار است» (ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ).


(آیه 31)- در این آیه سرنوشت گروه دیگرى را که نقطه مقابل این گروهند یادآور شده، مى‏فرماید: «و اما کسانى که کافر شدند (به آنها گفته مى‏شود) مگر آیات من بر شما خوانده نمى‏شد و شما استکبار مى‏کردید (و تسلیم حق نمى‏شدید) و قومى مجرم و گناهکار بودید» (وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ).
قابل توجه این که در این آیه تنها سخن از کفر است، و اما اعمال سوء به عنوان یک عامل دخول به عذاب الهى ذکر نشده، این به خاطر آن است که مسأله کفر به تنهایى موجب عذاب است.


(آیه 32)- آن روز که اعمال سوء انسان آشکار مى‏شود! این آیه توضیحى است بر مسأله استکبار کافران در برابر آیات الهى و دعوت انبیا که در آیه قبل به صورت اجمالى بیان شده بود، مى‏فرماید: «هنگامى که گفته مى‏شد وعده الهى حق است و در قیامت هیچ شکّى نیست شما مى‏گفتید: ما نمى‏دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم» (وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۸
* مسافر
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ب.ظ

500 . صفحه 500



دهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 14)- این آیه به ذکر یک دستور اخلاقى در برخورد با کفار مى‏پردازد تا بحثهاى منطقى سابق را به این وسیله تکمیل کند روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏فرماید: «به مؤمنان بگو: کسانى را که امید به ایام اللّه (روز رستاخیز) ندارند مورد عفو قرار دهند، و نسبت به آنها سخت نگیرند» (قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ).
ممکن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ایمان و تربیت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب، و تعبیرات زشت و زننده‏اى داشته باشند، شما باید با بزرگوارى و سعه صدر با این گونه اشخاص برخورد کنید، مبادا بر لجاجت خود بیفزایند، و فاصله آنها از حق بیشتر شود.
ولى براى این که این گونه افراد از این بزرگوارى و عفو و گذشت سوء استفاده نکنند در پایان آیه مى‏افزاید: «این به خاطر آن است که (خداوند در آن روز) هر قومى را به اعمالى که انجام مى‏دادند جزا دهد» (لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).


(آیه 15)- مى‏فرماید: «کسى که عمل صالحى به جا آورد به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد به زیان خود اوست، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‏شوید» و نتیجه اعمال خود را مى‏یابید (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
این تعبیر که در آیات قرآن کرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى است به آنها که مى‏گویند اطاعت و عصیان ما براى خدا چه سود و زیانى دارد؟
و این چه اصرارى است که در زمینه اطاعت و نهى از معصیت او مى‏شود؟! این آیات مى‏گوید: همه اینها سود و زیانش متوجه خود شماست، این شما هستید که در پرتو اعمال صالح تکامل مى‏یابید، و این شما هستید که بر اثر جرم و گناه سقوط کرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مى‏شوید.


(آیه 16)- این همه موهبت به بنى اسرائیل دادیم ولى ...! در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون انواع نعمتهاى خداوند و شکرگزارى و عمل صالح آمده،در اینجا نمونه‏اى از زندگى اقوام بعضى اقوام پیشین را که مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما کفران کردند شرح مى‏دهد.
مى‏فرماید: «ما به بنى اسرائیل کتاب آسمانى و حکومت و نبوّت دادیم، و از روزیهاى پاکیزه به آنها عطا کردیم، و آنان را بر جهانیان (هم عصر خود) برترى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ).
در این آیه مجموعا پنج موهبت را که خداوند به بنى اسرائیل عطا کرده، بیان مى‏کند.
نخست مسأله کتاب آسمانى یعنى «تورات» است، که مبیّن معارف دینى و حلال و حرام و طرق هدایت و سعادت بود.
دوم مقام حکومت و قضاوت.
سومین نعمت الهى بر آنها مقام «نبوت» بود که خداوند انبیاى بسیارى را از آنها برگزید.
در روایتى آمده است: «عدد انبیاى بنى اسرائیل بالغ بر هزار نفر مى‏شد» و در روایت دیگرى انبیاى بنى اسرائیل چهار هزار نفر ذکر شده است.
چهارمین موهبت مواهب مادى و روزیهاى پاکیزه است.
و پنجمین موهبت، برترى و قدرت بلا منازع آنها بود.


(آیه 17)- در این آیه به ششمین موهبت بزرگى که خدا به این قوم حق نشناس داد اشاره کرده، مى‏گوید: «و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شریعت) در اختیار آنها گذاردیم» (وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ).
با وجود این مواهب بزرگ و دلائل بیّن و روشن جایى براى اختلاف وجود نداشت، ولى این کفران کنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.
چنانکه قرآن در دنباله همین آیه مى‏گوید: «پس آنها اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه علم و آگاهى به سراغشان آمد و سر چشمه این اختلاف همان حب ریاست و برترى جوئى بود» (فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).قرآن در پایان آیه آنها را با این عبارت هشدار مى‏دهد: «پروردگار تو روز قیامت در میان آنها در باره آنچه اختلاف نمودند داورى مى‏کند» (إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
و به این ترتیب با کفران نعمت و ایجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود را در دنیا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خریدند.


(آیه 18)- بعد از بیان مواهبى که خداوند به بنى اسرائیل داده بود و کفران کردند، سخن از موهبت عظیمى به میان مى‏آورد که به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و مسلمین ارزانى داشت، مى‏فرماید: «سپس ما تو را بر شریعت و مسیرى به سوى آیین حق قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى‏ شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ).
و از آنجا که این مسیر، مسیر نجات و پیروزى است به دنبال آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مى‏دهد «پس از آن پیروى کن» (فَاتَّبِعْها).
و نیز از آنجا که نقطه مقابل آن چیزى جز پیروى از هوى و هوس جاهلان نیست، در آخر آیه مى‏افزاید: «و از هوى و هوسهاى کسانى که آگاهى ندارند پیروى مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 19)- این آیه در حقیقت علتى است براى نهى از تسلیم شدن در برابر پیشنهاد مشرکان مى‏گوید: «آنها هرگز نمى‏توانند تو را در برابر خداوند بى‏نیاز کنند» و از عذابش برهانند (إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
هرگاه از آئین باطل آنها پیروى کنى و عذاب الهى دامان تو را بگیرد هرگز نمى‏توانند به کمک تو بشتابند، گرچه روى سخن در این آیات به پیامبر است ولى منظور همه مؤمنان مى‏باشند.
سپس مى‏افزاید: «و ظالمان یار و یاور (و دوست و ولىّ) یکدیگرند» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
همه از یک قماشند و در یک مسیر و سر و ته یک کرباس و همگى ضعیف و ناتوانند! اما گمان نکن که تو و افراد با ایمان که اکنون در اقلیت هستید یار و یاورى ندارید «خداوند یار و یاور پرهیزکاران است» (وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ).
درست است آنها ظاهرا جمعیتى عظیم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه‏اى دارند ولى در برابر قدرت بى‏انتهاى حق ذرّه ناچیزى بیش نیستند.


(آیه 20)- در این آیه به عنوان تأکید بر آنچه گذشت و دعوت به پیروى از این آیین الهى مى‏گوید: «این قرآن و شریعت وسیله بینائیها براى مردم و مایه هدایت و رحمت براى گروهى است که اهل یقین هستند» (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
این تعبیر زیبائى است که از عظمت و تأثیر و عمق این کتاب آسمانى حکایت مى‏کند براى آنها که رهرو راهند و جستجوگر حق.


(آیه 21)- حیات و مرگ این دو گروه یکسان نیست! در تعقیب آیات گذشته که سخن از دو گروه «مؤمنان» و «کافران»، یا «پرهیزکاران» و «مجرمان» در میان بود در این آیه این دو را در یک مقایسه اصولى در برابر هم قرار داده، مى‏گوید: «آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند گمان کردند آنها را همچون کسانى قرار مى‏دهیم که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند که حیات و مرگشان یکسان باشد»؟! (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ).
«چه بد داورى مى‏کنند»! (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
آیه مى‏گوید: این یک پندار غلط است که تصور کنند ایمان و عمل صالح، یا کفر و گناه، تأثیرى در زندگى انسان نمى‏گذارد، چنین نیست زندگى و مرگ این دو گروه کاملا با هم متفاوت است.


(آیه 22)- این آیه در حقیقت تفسیر و تعلیلى است براى آیه قبل، مى‏فرماید: «و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد» (وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ). سراسر عالم نشان مى‏دهد که آفریننده این جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است.
با این حال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بى‏ایمان را یکسان قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۵
* مسافر
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ب.ظ

499 . صفحه 499



نهم اردیبهشت :


نفیسه :



سوره جاثیه،چهل و پنجمین سوره قران کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده، و داراى 37 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
محتواى این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- عظمت قرآن مجید و اهمیت آن.
2- بیان گوشه‏اى از دلائل توحید در برابر مشرکان.
3- ذکر پاره‏اى از ادعاهاى «طبیعى مسلکان» و پاسخ قاطع به آن.
4- اشاره کوتاهى به سرنوشت بعضى از اقوام پیشین همچون بنى اسرائیل.
5- تهدید شدید نسبت به گمراهانى که اصرار و پافشارى بر عقائد انحرافى خود دارند.
6- دعوت به عفو و گذشت در عین قاطعیت و عدم انحراف از مسیر حق.
7- اشارات گویایى به حوادث تکان دهنده قیامت.
نام این سوره «جاثیه» است به تناسب آیه 28 این سوره- جاثیه یعنى کسى که به زانو در آمده- و اشاره به وضع بسیارى از مردم در صحنه قیامت در دادگاه عدل الهى است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: «کسى که سوره جاثیه را بخواند (و البته در آن اندیشه کند و در زندگى خود به کار بندد) خداوند عیوب او را روز قیامت مى‏پوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش مبدل مى‏سازد».


(آیه 1)- همه جا نشانه‏هاى اوست: این سوره ششمین سوره‏اى است که با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). آغاز شده است.
مفسّر معروف «طبرسى» در آغاز این سوره مى‏گوید: بهترین سخن این است که گفته شود «حم» نام این سوره است و نامگذارى این سوره به «حم» اشاره به این است که این قرآن که سراپا اعجاز است از حروف الفبا تشکیل شده.


(آیه 2)- و شاید به همین دلیل بلافاصله از عظمت قرآن یاد کرده، مى‏گوید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
«عزیز» به معنى قدرتمند و شکست ناپذیر، و «حکیم» به معنى کسى است که از اسرار همه چیز آگاه است و تمام افعالش روى حساب و حکمت مى‏باشد.


(آیه 3)- سپس به بیان آیات و نشانه‏هاى عظمت خدا در آفاق و انفس پرداخته، مى‏گوید: «در آسمانها و زمین نشانه‏هاى فراوانى است براى آنها که اهل ایمانند و طالب حقند» (إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ).
عظمت آسمانها از یک سو، و نظام شگفت انگیز آنها- که میلیونها سال مى‏گذرد و برنامه‏هاى آنها بدون کمترین انحراف و دگرگونى ادامه مى‏یابد- از سوى دیگر، و ساختمان زمین و عجائب آن از سوى سوم هر یک آیتى از آیات خداست.


(آیه 4)- پس از این آیات آفاقى به آیات انفسى پرداخته، مى‏گوید: «و در آفرینش شما و جنبندگانى که در سراسر زمین پراکنده ساخته نیز نشانه‏هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند» (وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
آرى! هر یک به نوبه خود آیت و نشانه‏اى از علم و حکمت و قدرت بى‏پایان مبدأ آفرینش است.


(آیه 5)- در این آیه از سه موهبت بزرگ که هر یک نقش مهمى در حیات انسان و موجودات زنده دیگر دارد، و هر یک آیتى از آیات خداست، نام مى‏برد:
مسأله «نور» و «آب» و «هوا».
مى‏فرماید: «در آمد و شد شب و روز، و رزقى را که خداوند از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیده، و همچنین در وزش بادها، نشانه‏هایى است براى جمعیتى که تعقل و اندیشه مى‏کنند» (وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
مسأله نظام «نور و ظلمت» و آمد و شد شب و روز که هر یک با نظام خاصى جانشین و خلیفه دیگرى مى‏شود بسیار حساب شده و شگفت انگیز است.
در مرحله دوم از رزق حیاتبخش آسمانى، یعنى باران، سخن به میان آمده که نه در لطافت طبعش کلامى است، و نه در قدرت احیا گریش سخنى، و همه جا نشانه زندگى و طراوت و زیبائى است.
و در مورد سوم سخن از وزش بادها است بادهایى که هواى پر اکسیژن زنده را جابه‏جا مى‏کنند، و در اختیار جانداران مى‏گذارند، هواى آلوده به کربن را براى تصفیه به دشتها و جنگلها و صحراها مى‏فرستند، و پس از تصفیه به شهرها و آبادیها مى‏برند، و عجب این که این دو دسته از موجودات زنده یعنى «حیوانات» و «گیاهان» درست بر ضد هم عمل مى‏کنند، اولى اکسیژن را مى‏گیرد و گاز کربن مى‏دهد، و دومى کربن را مى‏گیرد و اکسیژن مى‏دهد تا تعادل در نظام حیات برقرار گردد، و با گذشت زمان ذخیره هواى مفید زمین نابود نشود.
وزش بادهایى که علاوه بر این، تلقیح گر گیاهان، و بارور کننده آنها، و افشاننده انواع بذرها در سرزمینهاى مختلف، و پرورش دهنده
مراتع طبیعى و جنگلها، و موج آفرین در دل اقیانوسهاست، موجى که به دریا حیات و حرکت مى‏بخشد، و آب را از عفونت و فساد حفظ مى‏کند، و نیز همین بادها کشتیها را بر صفحه اقیانوسها به حرکت در مى‏آورند.


(آیه 6)- سپس در این آیه به عنوان یک جمع بندى نسبت به بحثهای گذشته، و بیان عظمت و اهمیت آیات قرآن، مى‏فرماید: «اینها آیات الهى است که ما آن را به حق بر تو تلاوت مى‏کنیم» (تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ).
به راستى اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند به چه چیز ایمان خواهند آورد؟
و لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «پس این گروه کافر به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان مى‏آورند»؟! (فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ).
آرى! به راستى قرآن مجید آن چنان محتوائى از نظر استدلال و براهین توحیدى و همچنین از نظر پند و اندرز دارد که هر دلى کمترین آمادگى در آن باشد، او را به سوى خدا و پاکى و تقوا دعوت مى‏کند، هرگاه این آیات بینات در کسى اثر نبخشد هرگز امیدى به هدایت او نیست.


(آیه 7)- واى بر دروغگوى گنهکار! آیات گذشته نشان مى‏داد که گروهى هستند که سخنان الهى با انواع دلائل توحیدى و مواعظ و اندرزها را مى‏شنوند ولى در آنها اثر نمى‏کند، در اینجا از این گروه و عواقب اعمال آنها بطور مشروح سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید: «واى بر هر دروغگوى گنهکار»! (وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
«افّاک» به معنى کسى است که بسیار دروغ مى‏گوید، و گاه به کسى که دروغ بزرگ مى‏گوید هر چند زیاد هم نباشد گفته شده.
از این آیه به خوبى روشن مى‏شود که موضع گیرى خصمانه در برابر آیات الهى کار کسانى است که سر تا پا آلوده گناه و کذب و دروغند، نه پاک نهادان راستگو.


(آیه 8)- سپس به چگونگى موضع گیریهاى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید:
«پیوسته آیات الهى را که بر او تلاوت مى‏شود مى‏شنود اما بر اثر تکبر همواره اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنیده» (یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها).
و در پایان آیه آنها را شدیدا به کیفر سختى تهدید کرده، مى‏گوید: «چنین کسى را به عذاب دردناک بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ).
همان گونه که او دل پیامبر و مؤمنان را به درد آورده ما نیز او را به عذاب دردناکى مبتلا مى‏سازیم.


(آیه 9)- سپس مى‏افزاید: «و هرگاه (این مستکبر لجوج) چیزى از آیات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مى‏گیرد» (وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً).
او همه آیات ما را- چه آنها را که دانسته و چه آنها را که ندانسته- به استهزا و سخریه مى‏گیرد! و این نهایت جهل و بى‏خبرى است که انسان چیزى را انکار یا مسخره کند که اصلا نفهمیده است، و این بهترین دلیل لجاج و عناد آنهاست.
و در پایان آیه مجازات این گروه را چنین بیان مى‏کند: «براى آنها عذاب خوار کننده‏اى است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).


(آیه 10)- این آیه «عذاب مهین» را چنین شرح مى‏دهد: «پشت سرشان دوزخ است» (مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ).
تعبیر به پشت سر، با این که دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آینده به آن مى‏رسند، ممکن است از این نظر باشد که آنها اقبال به دنیا کرده، و آخرت و عذاب الهى را نادیده گرفته و پشت سر انداخته‏اند.
و به هر حال در دنباله آیه مى‏افزاید: اگر آنها گمان مى‏کنند اموال سرشار، و بتها و خدایان ساختگیشان، گرهى از کار آنها مى‏گشاید سخت در اشتباهند، چرا که «هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را (از عذاب الهى) نجات نمى‏بخشد و نه اولیائى که غیر از خدا براى خود برگزیدند» مایه نجاتشان خواهند بود (وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ).
و چون هیچ راه فرار و نجاتى نیست باید در آتش قهر و غضب الهى بمانند «و عذاب بزرگى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ).
آنها آیات الهى را کوچک شمردند، خداوند عذاب آنها را بزرگ مى‏کند، آنها بزرگى فروختند خدا نیز عذاب عظیم به آنها مى‏دهد.


(آیه 11)- به دنبال بحثهائى که در باره عظمت آیات الهى در آیه‏هاى گذشته آمده در اینجا همین معنى را تعقیب کرده، مى‏گوید: «این (قرآن) مایه هدایت است» (هذا هُدىً).
حق را از باطل جدا مى‏سازد، صحنه زندگى انسان را روشن مى‏کند، و دست رهروان راه حق را گرفته به سر منزل مقصود مى‏رساند.
«و کسانى که به آیات پروردگارشان کافر شدند عذابى سخت و دردناک دارند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).


(آیه 12)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار! سپس رشته سخن را به بحث توحید که در آیات نخستین این سوره مطرح شده مى‏کشاند و درسهاى مؤثرى از توحید و خداشناسى به مشرکان مى‏دهد.
گاه در عواطف آنها چنگ زده، مى‏گوید: «خداوند همان کسى است که دریا را براى شما مسخّر کرد تا کشتیها به فرمانش در آن حرکت کنند، و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمتهایش را به جا آورید» (اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).


(آیه 13)- بعد از بیان نعمت کشتیها که تماس نزدیکى با زندگى روز مره انسانها دارد به مسأله تسخیر سایر موجودات بطور کلى پرداخته، مى‏گوید: «و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است همه را از ناحیه خودش مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
با توجه به این که همه مواهب از ناحیه اوست و خالق و مدبر و پروردگار همه، ذات پاک او مى‏باشد پس چرا انسان به سراغ غیر او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعیف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقیقى غافل بماند؟
لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «در این، نشانه‏هاى مهمى است براى کسانى که تفکر و اندیشه مى‏کنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
در آیه قبل از عواطف انسانها استفاده مى‏شد، و در اینجا از عقول و اندیشه‏هاى آنها، چه خداى مهربانى که با هر زبان ممکن با بندگانش سخن مى‏گوید، گاه با زبان دل، و گاه با زبان فکر، و هدف در همه اینها یک چیز بیش نیست، و آن بیدارى انسانهاى غافل و به حرکت در آوردن آنها در سیر الى اللّه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۴
* مسافر