283 . صفحه 283
سوم مهر:
نفیسه :
(آیه 8)-هیچگاه درهاى توبه و بازگشت شما به سوى خدا بسته نیست باز هم «امید است پروردگارتان به شما رحم کند» (عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ).
«و هرگاه (به سوى ما) برگردید ما هم باز مىگردیم» (وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا).
و لطف و رحمت خود را به شما باز مىگردانیم، و اگر به فساد و برترى جویى گرایید باز هم شما را به کیفر شدید گرفتار خواهیم ساخت.
و تازه این مجازات دنیاست «و جهنم را براى کافران زندان سختى قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً).
(آیه 9)- مستقیمترین راه خوشبختى! در آیات گذشته سخن از بنى اسرائیل و کتاب آسمانیشان تورات و تخلفشان از این برنامه الهى و کیفرهایشان در این رابطه در میان بود.
از این بحث به «قرآن مجید» کتاب آسمانى مسلمین که آخرین حلقه کتب آسمانى است منتقل شده، مىگوید: «این قرآن مردم را به آیینى که مستقیمترین و پابرجاترین آیینهاست هدایت مىکند» (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ).
یعنى «قرآن به طریقهاى که مستقیمترین و صافترین و پابرجاترین طرق است دعوت مىکند».
صافتر و مستقیمتر، از نظر عقائدى که عرضه مىکند. صافتر و مستقیمتر، از این نظر که میان ظاهر و باطن، عقیده و عمل، تفکر و برنامه، همگونى ایجاد کرده و همه را به سوى «اللّه» دعوت مىکند.
صافتر و مستقیمتر، از نظر قوانین اجتماعى و اقتصادى و نظامات سیاسى که بر جامعه انسانى حکم فرما مىسازد.
و بالاخره صافتر و مستقیمتر از نظر نظام حکومتى که برپا دارنده عدل است و درهم کوبنده ستم و ستمگران.
سپس از آنجا که موضع گیریهاى مردم در برابر این برنامه مستقیم الهى مختلف است، به دو نوع موضع گیرى مشخص و نتائج آن اشاره کرده، مىفرماید:
«و این قرآن به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مىدهند مژده مىدهد که براى آنان پاداش بزرگى است» (وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً).
(آیه 10)- «و (به) آنها که ایمان به آخرت و دادگاه بزرگش ندارند (و طبعا عمل صالحى نیز انجام نمىدهند نیز بشارت مىدهد که) عذاب دردناکى براى آنها آماده کردهایم» (وَ أَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
تعبیر به «بشارت» در مورد مؤمنان دلیلش روشن است، ولى در مورد افراد بىایمان و طغیانگر در حقیقت یک نوع استهزاء است.
(آیه 11)- در این آیه به تناسب بحث گذشته به یکى از علل مهم بىایمانى که عدم مطالعه کافى در امور است اشاره کرده، چنین مىفرماید: «و انسان همان گونه که نیکیها را طلب مىکند (به خاطر دستپاچگى و عدم مطالعه کافى) به طلب بدیها برمىخیزد» (وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ).
«چرا که انسان ذاتا عجول است» (وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا).
در حقیقت «عجول» بودن انسان براى کسب منافع بیشتر و شتابزدگى او در تحصیل «خیر» و منفعت سبب مىشود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسیار که با این عجله، نتواند خیر واقعى خود را تشخیص دهد، بلکه هوى و هوسهاى سرکش چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شرّ برود.
و در این حال همان گونه که انسان، از خدا تقاضاى نیکى مىکند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدیها را از او تقاضا مىکند، و همان گونه که براى نیکى تلاش مىکند، به دنبال شر و بدى مىرود، و این بلاى بزرگى است براى نوع انسانها و مانع عجیبى است در طریق سعادت، و موجب ندامت و خسران! در حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «مردم را عجله هلاک مىکند، اگر مردم با تأمل کارها را انجام مىدادند کسى هلاک نمىشد».
البته در روایات اسلامى بابى در زمینه «تعجیل (و سرعت) در کار خیر داریم» از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «خداوند کار نیکى را دوست دارد که در آن شتاب شود». به هر حال عجله مذموم آن است که به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب کار و شناخت صورت گیرد، اما سرعت و عجله ممدوح آن است که بعد از تصمیم گیرى لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روایات مىخوانیم:«در کار خیر، عجله کنید» یعنى بعد از آن که خیر بودن کارى ثابت شد دیگر جاى مسامحه نیست.
(آیه 12)- در این آیه از آفرینش شب و روز و منافع و برکات این دو و وجود حساب و کتاب در عالم سخن مىگوید تا هم دلیلى باشد بر توحید و شناخت خدا و بحث گذشته معاد را تکمیل کند و هم شاهدى باشد بر لزوم دقت در عواقب کارها و عدم شتابزدگى مىفرماید: «ما شب و روز را دو نشانه (توحید و عظمت خود) قرار دادیم» (وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ).
«سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنى بخش (به جاى آن) قرار دادیم» (فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً).
و از این کار دو هدف داشتیم، نخست این که « (در پرتو آن) فضل پروردگارتان را بطلبید» و به تلاش زندگى برخیزید (لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ).
هدف دیگر این که: «عدد سالها و حساب (کارهاى زمان بندى شده خود) را بدانید» (وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ).
تمام جهان هستى بر محور حساب و اعداد مىگردد و هیچ یک از نظامات این عالم بدون حساب نیست، طبیعى است انسان که جزئى از این مجموعه است نمىتواند بىحساب و کتاب زندگى کند.
«و ما هر چیز را مشخص و روشن ساختیم» (وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلًا).
(آیه 13)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از مسائل مربوط به «معاد» و «حساب» در میان بود، در اینجا به مسأله «حساب اعمال انسانها» و چگونگى آن در روز قیامت پرداخته، مىگوید: «و هر انسانى اعمالش را به گردنش آویختهایم»! (وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ).
«طائر» به معنى پرنده است، ولى در اینجا اشاره به چیزى است که در میان عرب معمول بوده که به وسیله پرندگان، فال نیک و بد مىزدند. مثلا اگر پرندهاى از طرف راست آنها حرکت مىکرد آن را به فال نیک مىگرفتند، و اگر از طرف چپ حرکت مىکرد آن را به فال بد مىگرفتند.
قرآن در حقیقت مىگوید: فال نیک و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال شما نیست که به گردنتان آویخته است و نتائج آن در دنیا و آخرت از شما جدا نمىشود! قرآن سپس اضافه مىکند: «و ما روز قیامت کتابى براى او بیرون مىآوریم که آن را در برابر خود گشوده مىبیند» (وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً).
روشن است که منظور از «کتاب» چیزى جز کارنامه عمل انسان نیست، همان کارنامهاى که در این دنیا وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مىشود، منتها در اینجا پوشیده و مکتوم است و در آنجا گشوده و باز.
(آیه 14)- در این هنگام به او گفته مىشود: «نامه اعمالت را خودت بخوان»! (اقْرَأْ کِتابَکَ).
«کافى است که خودت امروز حسابگر خویش باشى»! (کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً). یعنى آنقدر مسائل روشن و آشکار است و شواهد و مدارک زنده که جاى گفتگو نیست. و به این ترتیب چیزى نیست که بتوان آن را حاشا کرد.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مىآورد گویى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فریاد مجرمان بلند مىشود و مىگویند: این چه نامهاى است که هیچ صغیر و کبیرهاى را فروگذار نکرده است»؟
(آیه 15)- این آیه، چهار حکم اساسى و اصولى را در رابطه با مسأله حساب و جزاى اعمال بیان مىکند.
1- نخست مىگوید: «هر کسى هدایت شود براى خود هدایت یافته» و نیجهاش عائد خود او مىشود (مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ).
2- «و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است» و عواقب شومش دامن خودش را مىگیرد (وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها).
3- «و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمىکشد» و کسى را به جرم دیگرى مجازات نمىکنند (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
البته این قانون کلى که «هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمىکشد» هیچ گونه منافاتى با آنچه در آیه سوره نحل گذشت که مىگوید: «گمراه کنندگان بار مسؤولیت کسانى را که گمراه کردهاند نیز بر دوش مىکشند» ندارد. زیرا آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن دیگران، فاعل آن گناه محسوب مىشوند، و در حقیقت این بار گناهان خودشان است که بر دوش دارند.
4- سرانجام چهارمین حکم را به این صورت بیان مىکند که:«و ما (هیچ شخص و قومى را) مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم» تا وظائفشان را کاملا تشریح و اتمام حجت کند (وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا).
(آیه 16)- مراحل چهارگانه مجازات الهى: در تعقیب آیه قبل که خاطر نشان مىکرد «هرگز فرد یا گروهى را بدون بعث رسولان و بیان دستورات خود مجازات نمىکنیم» در این آیه همین اصل اساسى به صورت دیگرى تعقیب شده است، مىگوید:«و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را براى مترفین (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا بیان مىداریم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند آنها را به شدت درهم مىکوبیم» و هلاک مىکنیم (وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً).
بنابراین خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بیان دستوراتش کسى را مؤاخذه و مجازات نمىکند، بلکه نخست به بیان فرمانهایش مىپردازد، اگر مردم از در اطاعت وارد شدند و آنها را پذیرا گشتند چه بهتر که سعادت دنیا و آخرتشان در آن است، و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زیر پا گذاشتند اینجاست که فرمان عذاب در باره آنها تحقق مىپذیرد و به دنبال آن هلاکت است.
از آیه استفاده مىشود که سر چشمه غالب مفاسد اجتماعى ثروتمندان از خدا بىخبرى هستند که در ناز و نعمت و عیش و هوس غرقند.
(آیه 17)- این آیه به نمونههایى از مسأله فوق به صورت یک اصل کلى اشاره کرده، مىگوید: «و چه بسیار مردمى که در قرون بعد از نوح زندگى مىکردند (و طبق همین سنت) هلاک و نابودشان کردیم» (وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ).
سپس اضافه مىکند: چنان نیست که ظلم و ستم و گناه فرد یا جمعیتى از دیده تیزبین علم خدا مخفى بماند، «همین مقدار کافى است که خدا از گناهان بندگانش آگاه و نسبت به آن بیناست» (وَ کَفى بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً).
این که مخصوصا روى «قرون بعد از نوح» تکیه شده، ممکن است به خاطر آن باشد که زندگى انسانها قبل از نوح بسیار ساده بود و این همه اختلافات مخصوصا تقسیم جوامع به «مترف» و «مستضعف» کمتر وجود داشت و به همین دلیل کمتر گرفتار مجازاتهاى الهى شدند.
اعظم:
ایه 9:
حالت قیام و ایستادن پایدادترین حالتی هستش که انسان بر جوانبش مسلط است
قران چنین وضعیتی دارد
اقوم است
نسبت به تمام جوانب امور
امور اخروی و دنیوی اتسان
سعادت دنیا و اخرتش
ایه 9: کسانیکه هم در مرحله عمل و هم درمرحله عقیده استوار و برحق باشند، البته خداوند آنها را به بهشت هدایت می نمایدوکسانی هم که در اعتقاد و عمل کافر باشند وعید الهی در حق آنها ثابت است وجایگاهشان جهنم خواهد بود،
ایه 10: از میان صفات کفار به "کافربودن به قیامت" اشاره شده
چون عدم ایمان به معاد سر منشا تمام دنیاپرسنیها و مخالفت با انبیاست
ایه 11.
انسان موجودی هستش که برای رسیدن به خواسته هاش عجله داره
و همه پارامترها و جوانب امور رو نمی سنجه
و بعد اقدام کنه
با توجه به ایات قبل میشه گفت
همین خصلت عجول بودنش اونو طالب دنیا و منافع مادی کرده
چون ملموسه و زودتر بهش میرسه
تا وعده ثواب اخروی
و یا کلا دیر جواب دادن کارهای خیر
ایه 11. هر کاری میخوایم انجام بدیم
باید تمام جوانب امور رو بسنجیم
منافع مادی و اخرویش رو بررسی کنیم
مثل خود دستورات قرآن که اقوم هستش و محیط بر تمام جوانب امور
ما هم در تصمیم گیریهامون و بررسیها
تامل کنیم و پایدارترین و بهترین راه روانتخاب کنیم
دین
شیوه
سبک زندگی
اعتقاد ...
که فقط یه بعد زندگی ادمها رو نشانه بره
اخروی و یا دنیوی
محکوم به شکست و زوال هستش
ایه 13. خواست خدا بر این مطلب استوار است که آنچه موجب سعادت و شقاوت آدمی است همواره ملازم و همراه او باشد (همچون طوقی در گردن ) زیرا گردن تنهاعضویست که هرگز از انسان جدا نمی شود و جدایی آن ملازم موت اوست ، واین سرنوشت همان عمل آدمیست ، (لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یری )،(برای انسان جز کرده او چیزی نیست و به زودی اعمال خود را می بیند).پس هر کس جز عملش سرمایه دیگری ندارد، و سرانجام طاعت و عمل نیک به بهشت و سرانجام گناه و معصیت به آتش جهنم می انجامد،
ایه 14: حجت کتاب عمل ، حجتی قاطع است که هیچ خواننده ای در آن تردید نمی کند هر چند که خود شخص گنه کار باشد، چون خود عمل را به عینه مشاهده می کند و جایی برای تردید و انکار وجود ندارد و پاداش و کیفر نیزعین خود عمل است .
ایه 15 : هیچ کس در اخرت گناه کسی رو بر عهده نمی گیره
حتی امامان کفر هم گناه پیروانشون رو بر عهده نمیگیرن
منتها گناه اونا اشاعه عمل بد هستش و مسلمه هر چی وسعت انتسار عمل بیسنر باشه بیشتر زجر میکشی