قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره اسرا» ثبت شده است

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۵ ب.ظ

283 . صفحه 283

سوم مهر:



نفیسه :



(آیه 8)-هیچگاه درهاى توبه و بازگشت شما به سوى خدا بسته نیست باز هم «امید است پروردگارتان به شما رحم کند» (عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ).
«و هرگاه (به سوى ما) برگردید ما هم باز مى‏گردیم» (وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا).
و لطف و رحمت خود را به شما باز مى‏گردانیم، و اگر به فساد و برترى جویى گرایید باز هم شما را به کیفر شدید گرفتار خواهیم ساخت.
و تازه این مجازات دنیاست «و جهنم را براى کافران زندان سختى قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً).

(آیه 9)- مستقیم‏ترین راه خوشبختى! در آیات گذشته سخن از بنى اسرائیل و کتاب آسمانیشان تورات و تخلفشان از این برنامه الهى و کیفرهایشان در این رابطه در میان بود.
از این بحث به «قرآن مجید» کتاب آسمانى مسلمین که آخرین حلقه کتب آسمانى است منتقل شده، مى‏گوید: «این قرآن مردم را به آیینى که مستقیم‏ترین و پابرجاترین آیینهاست هدایت مى‏کند» (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ).
یعنى «قرآن به طریقه‏اى که مستقیم‏ترین و صافترین و پابرجاترین طرق است دعوت مى‏کند».
صافتر و مستقیم‏تر، از نظر عقائدى که عرضه مى‏کند. صافتر و مستقیم‏تر، از این نظر که میان ظاهر و باطن، عقیده و عمل، تفکر و برنامه، همگونى ایجاد کرده و همه را به سوى «اللّه» دعوت مى‏کند.
صافتر و مستقیم‏تر، از نظر قوانین اجتماعى و اقتصادى و نظامات سیاسى که بر جامعه انسانى حکم فرما مى‏سازد.
و بالاخره صافتر و مستقیم‏تر از نظر نظام حکومتى که برپا دارنده عدل است و درهم کوبنده ستم و ستمگران.
سپس از آن‏جا که موضع گیریهاى مردم در برابر این برنامه مستقیم الهى مختلف است، به دو نوع موضع گیرى مشخص و نتائج آن اشاره کرده، مى‏فرماید:
«و این قرآن به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى‏دهند مژده مى‏دهد که براى آنان پاداش بزرگى است» (وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً).

(آیه 10)- «و (به) آنها که ایمان به آخرت و دادگاه بزرگش ندارند (و طبعا عمل صالحى نیز انجام نمى‏دهند نیز بشارت مى‏دهد که) عذاب دردناکى براى آنها آماده کرده‏ایم» (وَ أَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
تعبیر به «بشارت» در مورد مؤمنان دلیلش روشن است، ولى در مورد افراد بى‏ایمان و طغیانگر در حقیقت یک نوع استهزاء است.

(آیه 11)- در این آیه به تناسب بحث گذشته به یکى از علل مهم بى‏ایمانى که عدم مطالعه کافى در امور است اشاره کرده، چنین مى‏فرماید: «و انسان همان گونه که نیکیها را طلب مى‏کند (به خاطر دستپاچگى و عدم مطالعه کافى) به طلب بدیها برمى‏خیزد» (وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ).
«چرا که انسان ذاتا عجول است» (وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا).
در حقیقت «عجول» بودن انسان براى کسب منافع بیشتر و شتابزدگى او در تحصیل «خیر» و منفعت سبب مى‏شود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسیار که با این عجله، نتواند خیر واقعى خود را تشخیص دهد، بلکه هوى و هوسهاى سرکش چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شرّ برود.
و در این حال همان گونه که انسان، از خدا تقاضاى نیکى مى‏کند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدیها را از او تقاضا مى‏کند، و همان گونه که براى نیکى تلاش مى‏کند، به دنبال شر و بدى مى‏رود، و این بلاى بزرگى است براى نوع انسانها و مانع عجیبى است در طریق سعادت، و موجب ندامت و خسران! در حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «مردم را عجله هلاک مى‏کند، اگر مردم با تأمل کارها را انجام مى‏دادند کسى هلاک نمى‏شد».
البته در روایات اسلامى بابى در زمینه «تعجیل (و سرعت) در کار خیر داریم» از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «خداوند کار نیکى را دوست دارد که در آن شتاب شود». به هر حال عجله مذموم آن است که به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب کار و شناخت صورت گیرد، اما سرعت و عجله ممدوح آن است که بعد از تصمیم گیرى لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روایات مى‏خوانیم:«در کار خیر، عجله کنید» یعنى بعد از آن که خیر بودن کارى ثابت شد دیگر جاى مسامحه نیست.

(آیه 12)- در این آیه از آفرینش شب و روز و منافع و برکات این دو و وجود حساب و کتاب در عالم سخن مى‏گوید تا هم دلیلى باشد بر توحید و شناخت خدا و بحث گذشته معاد را تکمیل کند و هم شاهدى باشد بر لزوم دقت در عواقب کارها و عدم شتابزدگى مى‏فرماید: «ما شب و روز را دو نشانه (توحید و عظمت خود) قرار دادیم» (وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ).
«سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنى بخش (به جاى آن) قرار دادیم» (فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً).
و از این کار دو هدف داشتیم، نخست این که « (در پرتو آن) فضل پروردگارتان را بطلبید» و به تلاش زندگى برخیزید (لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ).
هدف دیگر این که: «عدد سالها و حساب (کارهاى زمان بندى شده خود) را بدانید» (وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ).
تمام جهان هستى بر محور حساب و اعداد مى‏گردد و هیچ یک از نظامات این عالم بدون حساب نیست، طبیعى است انسان که جزئى از این مجموعه است نمى‏تواند بى‏حساب و کتاب زندگى کند.
«و ما هر چیز را مشخص و روشن ساختیم» (وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلًا).


(آیه 13)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از مسائل مربوط به «معاد» و «حساب» در میان بود، در اینجا به مسأله «حساب اعمال انسانها» و چگونگى آن در روز قیامت پرداخته، مى‏گوید: «و هر انسانى اعمالش را به گردنش آویخته‏ایم»! (وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ).
«طائر» به معنى پرنده است، ولى در اینجا اشاره به چیزى است که در میان عرب معمول بوده که به وسیله پرندگان، فال نیک و بد مى‏زدند. مثلا اگر پرنده‏اى از طرف راست آنها حرکت مى‏کرد آن را به فال نیک مى‏گرفتند، و اگر از طرف چپ حرکت مى‏کرد آن را به فال بد مى‏گرفتند.
قرآن در حقیقت مى‏گوید: فال نیک و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال شما نیست که به گردنتان آویخته است و نتائج آن در دنیا و آخرت از شما جدا نمى‏شود! قرآن سپس اضافه مى‏کند: «و ما روز قیامت کتابى براى او بیرون مى‏آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى‏بیند» (وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً).
روشن است که منظور از «کتاب» چیزى جز کارنامه عمل انسان نیست، همان کارنامه‏اى که در این دنیا وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مى‏شود، منتها در اینجا پوشیده و مکتوم است و در آنجا گشوده و باز.

(آیه 14)- در این هنگام به او گفته مى‏شود: «نامه اعمالت را خودت بخوان»! (اقْرَأْ کِتابَکَ).
«کافى است که خودت امروز حسابگر خویش باشى»! (کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً). یعنى آنقدر مسائل روشن و آشکار است و شواهد و مدارک زنده که جاى گفتگو نیست. و به این ترتیب چیزى نیست که بتوان آن را حاشا کرد.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مى‏آورد گویى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فریاد مجرمان بلند مى‏شود و مى‏گویند: این چه نامه‏اى است که هیچ صغیر و کبیره‏اى را فروگذار نکرده است»؟


(آیه 15)- این آیه، چهار حکم اساسى و اصولى را در رابطه با مسأله حساب و جزاى اعمال بیان مى‏کند.
1- نخست مى‏گوید: «هر کسى هدایت شود براى خود هدایت یافته» و نیجه‏اش عائد خود او مى‏شود (مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ).
2- «و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است» و عواقب شومش دامن خودش را مى‏گیرد (وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها).
3- «و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد» و کسى را به جرم دیگرى مجازات نمى‏کنند (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏).
البته این قانون کلى که «هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد» هیچ گونه منافاتى با آنچه در آیه سوره نحل گذشت که مى‏گوید: «گمراه کنندگان بار مسؤولیت کسانى را که گمراه کرده‏اند نیز بر دوش مى‏کشند» ندارد. زیرا آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن دیگران، فاعل آن گناه محسوب مى‏شوند، و در حقیقت این بار گناهان خودشان است که بر دوش دارند.
4- سرانجام چهارمین حکم را به این صورت بیان مى‏کند که:«و ما (هیچ شخص و قومى را) مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم» تا وظائفشان را کاملا تشریح و اتمام حجت کند (وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا).


(آیه 16)- مراحل چهارگانه مجازات الهى: در تعقیب آیه قبل که خاطر نشان مى‏کرد «هرگز فرد یا گروهى را بدون بعث رسولان و بیان دستورات خود مجازات نمى‏کنیم» در این آیه همین اصل اساسى به صورت دیگرى تعقیب شده است، مى‏گوید:«و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را براى مترفین (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا بیان مى‏داریم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند آنها را به شدت درهم مى‏کوبیم» و هلاک مى‏کنیم (وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً).
بنابراین خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بیان دستوراتش کسى را مؤاخذه و مجازات نمى‏کند، بلکه نخست به بیان فرمانهایش مى‏پردازد، اگر مردم از در اطاعت وارد شدند و آنها را پذیرا گشتند چه بهتر که سعادت دنیا و آخرتشان در آن است، و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زیر پا گذاشتند اینجاست که فرمان عذاب در باره آنها تحقق مى‏پذیرد و به دنبال آن هلاکت است.
از آیه استفاده مى‏شود که سر چشمه غالب مفاسد اجتماعى ثروتمندان از خدا بى‏خبرى هستند که در ناز و نعمت و عیش و هوس غرقند.


(آیه 17)- این آیه به نمونه‏هایى از مسأله فوق به صورت یک اصل کلى اشاره کرده، مى‏گوید: «و چه بسیار مردمى که در قرون بعد از نوح زندگى مى‏کردند (و طبق همین سنت) هلاک و نابودشان کردیم» (وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ).
سپس اضافه مى‏کند: چنان نیست که ظلم و ستم و گناه فرد یا جمعیتى از دیده تیزبین علم خدا مخفى بماند، «همین مقدار کافى است که خدا از گناهان بندگانش آگاه و نسبت به آن بیناست» (وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً).
این که مخصوصا روى «قرون بعد از نوح» تکیه شده، ممکن است به خاطر آن باشد که زندگى انسانها قبل از نوح بسیار ساده بود و این همه اختلافات مخصوصا تقسیم جوامع به «مترف» و «مستضعف» کمتر وجود داشت و به همین دلیل کمتر گرفتار مجازاتهاى الهى شدند.

اعظم:


ایه 9:
حالت قیام و ایستادن پایدادترین حالتی هستش که انسان بر جوانبش مسلط است

قران چنین وضعیتی دارد
اقوم است

نسبت به تمام جوانب امور
امور اخروی و دنیوی اتسان
سعادت دنیا و اخرتش

ایه 9: کسانیکه هم در مرحله عمل و هم درمرحله عقیده استوار و برحق باشند، البته خداوند آنها را به بهشت هدایت می نمایدوکسانی هم که در اعتقاد و عمل کافر باشند وعید الهی در حق آنها ثابت است وجایگاهشان جهنم خواهد بود،


ایه 10: از میان صفات کفار به "کافربودن به قیامت" اشاره شده

چون عدم ایمان به معاد سر منشا تمام دنیاپرسنیها و مخالفت با انبیاست


ایه 11.
 انسان موجودی هستش که برای رسیدن به خواسته هاش عجله داره
و همه پارامترها و جوانب امور رو نمی سنجه
و بعد اقدام کنه

با توجه به ایات قبل میشه گفت
همین خصلت عجول بودنش اونو طالب دنیا و منافع مادی کرده
چون ملموسه و زودتر بهش میرسه

تا وعده ثواب اخروی
و یا کلا دیر جواب دادن کارهای خیر


ایه 11. هر کاری میخوایم انجام بدیم
باید تمام جوانب امور رو بسنجیم

منافع مادی و اخرویش رو بررسی کنیم

مثل خود دستورات قرآن که اقوم هستش و محیط بر تمام جوانب امور

ما هم در تصمیم گیریهامون و بررسیها
تامل کنیم و پایدارترین و بهترین راه روانتخاب کنیم

دین
شیوه
سبک زندگی
اعتقاد ...

که فقط یه بعد زندگی ادمها رو نشانه بره
اخروی و یا دنیوی
محکوم به شکست و زوال هستش


ایه 13. خواست خدا بر این مطلب استوار است که آنچه موجب سعادت و شقاوت آدمی است همواره ملازم و همراه او باشد (همچون طوقی در گردن ) زیرا گردن تنهاعضویست که هرگز از انسان جدا نمی شود و جدایی آن ملازم موت اوست ، واین سرنوشت همان عمل آدمیست ، (لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یری )،(برای انسان جز کرده او چیزی نیست و به زودی اعمال خود را می بیند).پس هر کس جز عملش سرمایه دیگری ندارد، و سرانجام طاعت و عمل نیک به بهشت و سرانجام گناه و معصیت به آتش جهنم می انجامد،


ایه 14: حجت کتاب عمل ، حجتی قاطع است که هیچ خواننده ای در آن تردید نمی کند هر چند که خود شخص گنه کار باشد، چون خود عمل را به عینه مشاهده می کند و جایی برای تردید و انکار وجود ندارد و پاداش و کیفر نیزعین خود عمل است .


ایه 15 : هیچ کس در اخرت گناه کسی رو بر عهده نمی گیره

حتی امامان کفر هم گناه پیروانشون رو بر عهده نمیگیرن
منتها گناه اونا اشاعه عمل بد هستش و مسلمه هر چی وسعت انتسار عمل بیسنر باشه بیشتر زجر میکشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۵
* مسافر
پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۵ ب.ظ

282 . صفحه 282


دوم مهر :



نفیسه :



سوره اسراء هفدهمین سوره قرآن کریم است.با شروع این سوره جزء پانزدهم آغاز میشود. سوره اسراء در «مکّه» نازل شده و داراى 111 آیه است.‏
قبل از ورود در تفسیر این سوره توجه به چند نکته لازم است:
1- نامهاى این سوره:
نام مشهور این سوره «بنى اسرائیل» است و نامهاى دیگرى نیز از قبیل «اسراء» و «سبحان» دارد.
اگر نام «بنى اسرائیل» بر آن گذارده شده به خاطر آن است که بخش قابل ملاحظه‏اى در آغاز و پایان این سوره پیرامون بنى اسرائیل است.
و اگر به آن «اسراء» گفته مى‏شود به خاطر نخستین آیه آن است که پیرامون اسراء (معراج) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سخن مى‏گوید، و «سبحان» نیز از نخستین کلمه این سوره گرفته شده است.
2- محتواى سوره:
این سوره بنابر مشهور در مکّه نازل شده و طبعا ویژگیهاى سوره‏هاى مکّى در آن جمع است، و بطور کلى مى‏توان گفت آیات این سوره بر چند محور زیر دور مى‏زند:

دلائل نبوت مخصوصا قرآن و نیز معراج.
2- بحثهائى مربوط به معاد، مسأله کیفر و پاداش و نامه اعمال و نتائج آن.
3- بخشى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل.
4- مسأله آزادى اراده و اختیار.
5- مسأله حساب و کتاب در زندگى این جهان.
6- حق شناسى در همه سطوح، مخصوصا در باره خویشاوندان، و بخصوص پدر و مادر.
7- تحریم «اسراف و تبذیر» و «بخل» و «فرزندکشى» و «زنا» و «خوردن مال یتیمان» و «کم فروشى» و «تکبر» و «خونریزى».
8- بحثهایى در زمینه توحید و خداشناسى.
9- مبارزه با هرگونه لجاجت در برابر حق.
10- شخصیت انسان و فضیلت و برترى او بر مخلوقات دیگر.
11- تأثیر قرآن براى درمان هرگونه بیمارى اخلاقى و اجتماعى.
12- اعجاز قرآن و عدم توانایى مقابله با آن.
13- وسوسه‏هاى شیطان و هشدار به همه مؤمنان.
14- بخشى از تعلیمات مختلف اخلاقى.
15- و سرانجام فرازهایى از تاریخ پیامبران به عنوان درسهاى عبرتى براى همه انسانها و شاهدى براى مسائل مزبور.
3- فضیلت تلاوت سوره:
در روایات اجر و پاداش فراوانى براى کسى که این سوره را بخواند نقل شده از جمله این که: در روایتى از امام صادق علیه السّلام چنین مى‏خوانیم: «کسى که سوره بنى اسرائیل را هر شب جمعه بخواند از دنیا نخواهد رفت تا این که قائم را درک کند و از یارانش خواهد بود».
کرارا گفته‏ایم این پاداشها و فضیلتها هرگز براى خواندن تنها نیست، بلکه خواندنى است که توأم با تفکر و اندیشه و سپس الهام گرفتن براى عمل بوده باشد.



(آیه 1)- معراج‏گاه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله! نخستین آیه این سوره از مسأله «اسرا» یعنى، سفر شبانه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از «مسجد الحرام» به «مسجد اقصى» (بیت المقدس) که مقدمه‏اى براى معراج بوده است سخن مى‏گوید، این سفر که در یک شب و مدت کوتاهى صورت گرفت حد اقل در شرایط آن زمان از طرق عادى به هیچ وجه امکان‏پذیر نبود، و جنبه اعجاز آمیز و کاملا خارق العاده داشت.
نخست مى‏گوید: «منزّه است آن خداوندى که بنده‏اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى- که گردا گردش را پربرکت ساخته‏ایم- برد» (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ).
این سیر شبانه خارق العاده «به خاطر آن بود که بخشى از آیات عظمت خود را به او نشان دهیم» (لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا).
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گرچه عظمت خدا را شناخته بود، اما سیر در آسمانها به روح پرعظمت او در پرتو مشاهده آن آیات بیّنات عظمت بیشترى داد تا آمادگى فزونترى براى هدایت انسانها پیدا کند.
و در پایان اضافه مى‏کند: «خداوند شنوا و بیناست» «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
اشاره به این که اگر خداوند پیامبرش را براى این افتخار برگزید بى‏دلیل نبود، زیرا او گفتار و کردارى آنچنان پاک و شایسته داشت که این لباس بر قامتش کاملا زیبا بود، خداوند گفتار پیامبرش را شنیده و کردار او را دیده و لیاقتش را براى این مقام پذیرفته بود.


(آیه 2)- از آنجا که نخستین آیه این سوره از سیر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سخن مى‏گفت، و این گونه موضوعات غالبا از طرف مشرکان و مخالفان مورد انکار واقع مى‏شد که چگونه ممکن است پیامبرى از میان ما برخیزد که این همه افتخار داشته باشد لذا قرآن در اینجا اشاره به دعوت موسى و کتاب آسمانى او مى‏کند تا معلوم شود این‏ برنامه رسالت چیز نوظهورى نیست، همچنین مخالفت لجوجانه و سرسختانه مشرکان نیز در تاریخ گذشته مخصوصا تاریخ بنى اسرائیل، سابقه دارد.
آیه مى‏گوید: «و ما به موسى کتاب (آسمانى) دادیم» (وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ).
«و آن را مایه هدایت بنى اسرائیل قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ).
بدون شک منظور از «کتاب» در اینجا «تورات» است که خداوند براى هدایت بنى اسرائیل در اختیار موسى (ع) گذاشت.
سپس به هدف اساسى بعثت پیامبران از جمله موسى اشاره مى‏کند که به آنها گفتیم: «غیر مرا وکیل و تکیه‏گاه خود قرار ندهید» (أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِی وَکِیلًا).
 این یکى از شاخه‏هاى اصلى توحید است، توحید در عمل که نشانه توحید در عقیده است، کسى که مؤثر واقعى را در جهان هستى تنها خدا مى‏داند به غیر او تکیه نخواهد کرد.


(آیه 3)- در این آیه براى این که عواطف بنى اسرائیل را در رابطه با شکرگزارى از نعمتهاى الهى مخصوصا نعمت معنوى و روحانى کتاب آسمانى برانگیزد آنها را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «اى فرزندان کسانى که با نوح در کشتى حمل کردیم»! (ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ).
فراموش نکنید که: «نوح بنده شکرگزارى بود» (إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً).
شما که فرزندان یاران نوح هستید چرا به همان برنامه نیاکان با ایمانتان اقتدا نکنید؟ چرا در راه کفران گام بگذارید؟!


(آیه 4)- سپس به ذکر گوشه‏اى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل پرداخته، مى‏گوید: «و ما در کتاب (تورات) به بنى اسرائیل اعلام کردیم که شما در زمین، دو بار فساد خواهید کرد، و راه طغیان بزرگى را در پیش خواهید گرفت» (وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً).
منظور از کلمه «الارض» به قرینه آیات بعد سرزمین مقدس فلسطین است که «مسجد الاقصى» در آن واقع شده است.


(آیه 5)- سپس به شرح این دو فساد بزرگ و حوادثى که بعد از آن به عنوان مجازات الهى واقع شد پرداخته، چنین مى‏گوید: «هنگامى که نخستین وعده فرا رسد (و شما دست به فساد و خونریزى و ظلم و جنایت بزنید) ما گروهى از بندگان بسیار نیرومند (و رزمنده و جنگجوى) خود را به سراغ شما مى‏فرستیم» تا به کیفر اعمالتان شما را درهم بکوبند (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ).
این قوم جنگجو آن چنان بر شما هجوم مى‏برند که حتى براى یافتن نفراتتان «هر خانه و دیارى را جستجو مى‏کنند» (فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ).
«و این یک وعده قطعى و تخلف ناپذیر خواهد بود» (وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا).

(آیه 6)- «سپس (الطاف الهى بار دیگر به سراغ شما مى‏آید و) شما را بر آن (قوم مهاجم) چیره مى‏کنیم» (ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ).
«و شما را به وسیله اموال و ثروت سرشار و فرزندانى کمک خواهیم کرد» (وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ).
«و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار مى‏دهیم» (وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً).


(آیه 7)- این گونه الطاف الهى شامل حال شما مى‏شود شاید به خود آیید و به اصلاح خویشتن بپردازید دست از زشتیها بردارید و به نیکیها رو آرید، چرا که:
«اگر نیکى کنید به خود نیکى کرده‏اید و اگر بدى کنید بازهم به خود مى‏کنید» (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها).
این یک سنت همیشگى است نیکیها و بدیها سر انجام به خود انسان باز مى‏گردد. ولى مع الاسف نه آن مجازات شما را بیدار مى‏کند و نه این نعمت و رحمت مجدد الهى، باز هم به طغیان مى‏پرازید و راه ظلم و ستم و تعدى و تجاوز را پیش مى‏گیرید و «فساد کبیر» در زمین ایجاد مى‏کنید و برترى جویى را از حد مى‏گذرانید.
سپس وعده دوم الهى فرا مى‏رسد: «و هنگامى که وعده دوم فرا رسد (باز گروهى جنگجو و پیکارگر بر شما چیره مى‏شوند، آن چنان بلایى به سرتان مى‏آورند که) آثار غم و اندوه از صورتهایتان ظاهر مى‏شود» (فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ).آنها حتى بزرگ معبدتان بیت المقدس را از دست شما مى‏گیرند «و داخل مسجد (الأقصى) مى‏شوند همانگونه که بار اول وارد شدند» (وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
آنها به این هم قناعت نمى‏کنند «و آنچه را زیر سلطه خود مى‏گیرند، درهم مى‏کوبند» (وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً).


اعظم:



آیه 1 : در این آیه به مسأله عروج جسمانی و روحانی پیامبر ص اشاره شده است که درطول یک شب خداوند رسول گرامی اسلام ص را از کنار مسجدالحرام تامسجدالاقصی مبارک برده و از نشانه های خود به او نمایانده و او را تا مقامی بالا سیرداده که جبرئیل را یارای بالاتر رفتن نبوده است و در روایات و تفاسیر(2) ماجرای این کرامت پیامبر ص، مفصلا ذکر شده است .اما آنچه بطور اجمال از آنها حاصل می شود این است که یقینا حضرت محمد ص به معراج رفته و آسمانها را سیر نموده و انبیاء وعرش و سدره المنتهی و بهشت و دوزخ رادیده است و احوالات اهل آنها را مشاهده نموده و روایاتی که در این باب نقل شده همه در صدد آن بوده که امری غیر مادی را به نحو تمثیل و بصورت امری محسوس برای سایرین بازگو نماید


آیه 1 : انسان اگر هم به معراج برود، باز «عبد» است. پس درباره‏ى اولیاى خدا غلوّ نکنیم. «أسرى بعَبده»

آیه 1: عبودیّت، از افتخارات پیامبر و زمینه‏ى دریافت‏هاى الهى اوست. «بعَبده»

آیه 1 : هدف معراج، کسب معرفت و رشد معنوى بود. «لنُریَه من آیاتنا»

آیه 2 : مراد از (کتاب ) دراینجا تورات است ولی بطور کلی کتاب آسمانی یعنی مجموعه شرایع مکتوب برای مردم که در میان آنها در باره امور اعتقادی و عملی که در خصوص آن اختلاف می نمودند قضاوت می کند

آیه 2: خداوند می فرماید : فرستادن کتاب برای آن بود که آنهاغیر مرا وکیل خود نگیرند، یعنی نهایت و سرانجام و هدف غایی از فرستادن کتاب این هستش که مردم غیر از خداوند رو به وکالت نگیرند و کسی را برای او شریک قرار ندهند .

آیه 3 : در سوره های پیش خوندیم که خداوند به قوم نوح (آنهایی که همراه نوح در کشتی شدند ) وعده داد که رحمت و برکات خودش رو بر آنان نازل می کنه .... اینها همونایی هستن که خداوند به وسیله حضرت موسی براشون کتاب فرستاد و به راه راست هدایتشون کرد بنابراین فرستادن کتاب برای موسی ع و هدایت بنی اسرائیل به وسیله آن کتاب ، وفا نمودن به همان وعده نیکوئیست که خداوند به پدران آنها، یعنی سرنشینان کشتی نوح داده بود وعلت این امور هم آن بود که نوح بنده ای شکرگزار بوده و به همین دلیل خدا او را پاداش داده و دعوت او را باقی گذاشته و سنت الهی را بر ذریه کسانی که با او در کشتی بودنداجرا نموده و آنها را از طریق دعوت به توحید، هدایت و ارشاد کرده است .

آیه 4 : برترى جویى و فساد در زمین ، از خصلت هاى دنیاطلبان است . (لتفسدن فى الارض و لتعلنّ )

آیه 4 : آنچه از تاریخ یهود برمى‏آید این است که اول کسى که از ناحیه خدا مبعوث شد که بیت المقدس را ویران کند بخت النصر بود که در این نوبت هفتاد سال خرابه افتاده بود، و آن کس که در نوبت دوم بیت المقدس را ویران کرد قیصر روم اسپیانوس بود که تقریبا یک قرن قبل از میلاد مى‏زیسته و وزیر خود طوطوز را روانه کرد تا مسجد را خراب و مردمش را ذلیل ساخته و تنبیه نماید.

آیه 7 : آیه 7 : خداوند بعد از قتل و غارت اول قوم یهود باز هم به اونا فرصت داد تا اعمال نیک انجام بدن


آیه 7 : یک حکم کلی : هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۵
* مسافر