قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ

505 . صفحه 505




پانزدهم اردیبشهت :


نفیسه :


(آیه 21)- قوم عاد و تند باد مرگبار! از آنجا که قرآن مجید بعد از ذکر قضایاى کلى به بیان مصداقهاى قابل ملاحظه آن مى‏پردازد تا آن کلیات را پیاده کند، در اینجا نیز بعد از شرح حال مستکبران سرکش و هوسران به ذکر داستان قوم عاد که نمونه واضحى از آن است مى‏پردازد.
مى‏گوید: «و (براى این مشرکان مکه) سرگذشت (هود) برادر قوم عاد را یاد آورى کن» (وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ).
سپس مى‏افزاید: «در آن هنگام که قومش را در سرزمین احقاف انذار کرد، در حالى که پیامبران بسیارى قبل از او در گذشته‏هاى دور و نزدیک آمدند و به انذار این اقوام پرداختند» (إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ).
اکنون ببینیم محتواى دعوت این پیامبر بزرگ چه بود قرآن مى‏افزاید: به آنها گفت: «جز خداوند یگانه را نپرستید» (أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).
سپس آنها را تهدید کرده، گفت: «من بر شما از عذاب روز بزرگى مى‏ترسم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).


(آیه 22)- اما این قوم لجوج سرکش در برابر این دعوت الهى ایستادگى کردند، و به هود «گفتند: آیا تو به سوى ما آمده‏اى که ما را با دروغهایت از خدایانمان برگردانى» (قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا).
«پس اگر راست مى‏گوئى عذابى را که به ما وعده مى‏دهى بیاور»! (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).


(آیه 23)- ولى «هود» در پاسخ این تقاضاى نابخردانه چنین «گفت: علم و آگاهى تنها نزد خداوند است» (قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ).
اوست که مى‏داند در چه زمان، و با چه شرائطى عذاب استیصال نازل کند نه به تقاضاى شما مربوط است، و نه به میل و اراده من.
سپس افزود: وظیفه اصلى من این است که «آنچه را به آن فرستاده شدم به شما ابلاغ کنم» (وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ).
«ولى من شما را گروهى مى‏بینم که پیوسته در جهل و نادانى اصرار دارید» (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).
ریشه بدبختى شما نیز همین جهل است جهلى توام با لجاجت و کبر و غرور که به شما اجازه مطالعه دعوت فرستادگان خدا را نمى‏دهد.


(آیه 24)- سرانجام نصایح مؤثر و رهبریهاى برادرانه «هود» در آن سنگدلان تأثیر نگذاشت، و به جاى پذیرش حق سخت در عقیده باطل خود لجاجت کردند، و پا فشارى نمودند، و حتى «هود» را با این سخن تکذیب مى‏کردند که اگر راست مى‏گویى پس عذاب موعودت چه شد؟
اکنون که اتمام حجت به قدر کافى شده، حکمت الهى ایجاب مى‏کند که «عذاب استیصال» همان عذاب ریشه‏کن کننده را بر آنها بفرستد.
ناگهان مشاهده کردند ابرى در افق ظاهر گشت، و در آسمان بسرعت گسترده شد.
 «هنگامى که این ابر را مشاهده کردند که به سوى درّه‏ها و آبگیرهاى آنها رو مى‏آورد (خوشحال شدند، و) گفتند: این ابرى است باران زا!» (فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا).
ولى به زودى به آنها گفته شد: این ابر باران زا نیست «بلکه این همان عذاب وحشتناکى است که براى آمدنش شتاب مى‏کردید» (بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ).
«این تندباد شدیدى است که در آن عذاب دردناکى است» (رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ).
ظاهرا گوینده این سخن خداوند بزرگ است، یا حضرت هود به هنگامى‏که فریادهاى شوق و شادى آنها را شنید این سخن را به آنها گفت.


(آیه 25)- آرى! تند بادى است ویرانگر که «همه چیز را به فرمان پروردگارش درهم مى‏کوبد و نابود مى‏کند» (تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها).
منظور از «همه چیز» انسانها و چهار پایان و اموال آنهاست.
زیرا در جمله بعد مى‏افزاید: «پس آنها صبح کردند در حالى که چیزى جز مساکن و خانه‏هاى آنها به چشم نمى‏خورد» (فَأَصْبَحُوا لا یُرى‏ إِلَّا مَساکِنُهُمْ).
و این نشان مى‏دهد که مساکن آنها سالم بود، اما خودشان هلاک شدند، و اجساد و اموالشان نیز به وسیله تند باد به بیابانهاى دور دست، و یا در دریا افکنده شد.
و در پایان به این حقیقت اشاره مى‏کند که این سرنوشت مخصوص این قوم گمراه نبود، بلکه «ما این گونه قوم مجرم را کیفر مى‏دهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ).
این هشدارى است به همه مجرمان و گنهکاران و کافران لجوج و خودخواه که شما نیز اگر همین مسیر را طى کنید سرنوشتى بهتر از آن نخواهید داشت.


(آیه 26)- شما هرگز از قوم عاد قویتر نیستید! این آیه و دو آیه بعد نتیجه گیرى از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن مى‏گفت.
مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، مى‏فرماید: «ما به آنها [قوم عاد] قدرتى دادیم که به شما ندادیم» (وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ).
هم از نظر قدرت جسمانى از شما نیرومندتر بودند، و هم از نظر مال و ثروت و امکانات مادى از شما تواناتر.
با این حال در برابر طوفان مجازات الهى تاب مقاومت نیاوردند تا چه رسد به شما.
سپس مى‏افزاید: «ما براى آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً).
آنها از نظر درک و دید و تشخیص واقعیتها نیز قوى و نیرومند بودند، و از این وسائل خداداد در تأمین مقاصد مادى خود کاملا بهره مى‏گرفتند.«ولى نه گوش و نه چشم و نه عقولشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهى به هیچ وجه سودى نبخشید، چرا که پیوسته آیات خدا را انکار مى‏کردند» (فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ).
و سرانجام آنچه «استهزا مى‏کردند بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).


(آیه 27)- سپس براى تأکید بر این مطلب، و پند و اندرز بیشتر، مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، مى‏گوید: نه تنها قوم عاد بلکه «ما اقوام سرکشى را که در اطراف شما زندگى مى‏کردند هلاک کردیم» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُرى‏).
اقوامى که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریبا در گرداگرد جزیره عرب جایگاهشان بود.
بعد اضافه مى‏کند: «ما آیات خود را به صورتهاى گوناگون (براى آنها) بیان کردیم، شاید باز کردند» (وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).


(آیه 28)- در این آیه، آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیدا محکوم مى‏کند: «پس چرا معبودانى را که غیر خدا برگزیدند به گمان این که آنها را به خدا نزدیک مى‏کنند در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند»؟! (فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً).
راستى اگر این معبودان بر حق بودند پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یارى نکردند، و از چنگال عذابهاى هولناک نجاتشان ندادند؟
سپس مى‏افزاید: نه تنها به آنان کمکى نکردند «بلکه از میان آنها گم شدند» (بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ).
موجوداتى این چنین بى‏عرضه و بى‏ارزش که مبدأ هیچ اثرى نیستند، و به هنگام حادثه گم و گور مى‏شوند، چگونه شایسته پرستش و عبودیتند؟! و در پایان آیه مى‏گوید: «این بود (نتیجه) دروغ آنها، و آنچه را افترا مى‏بستند»! (وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
این هلاکت و بدبختى، این عذابهاى دردناک، و این گم شدن معبودان در  زمان حادثه، نتیجه دروغها و پندارها و افتراهاى آنها بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۹
* مسافر
سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ

504 . صفحه 504



چهاردهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 15)- اى انسان! به مادر و پدر نیکى کن این آیه و آیات آینده در حقیقت توضیحى است درباره دو گروه «ظالم» و «محسن» که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.
نخست به وضع «نیکوکاران» پرداخته، و از مسأله نیکى به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه‏اى است براى شکر پروردگار شروع کرده، مى‏فرماید: «ما انسان را توصیه کردیم که درباره پدر و مادرش نیکى کند» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً).سپس به دلیل لزوم حق شناسى در برابر مادر پرداخته، مى‏گوید: «مادر، او را با اکراه و ناراحتى حمل مى‏کند، و با ناراحتى بر زمین مى‏گذارد، و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سى ماه است» (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).
«مادر» در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام مى‏دهد و اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهاى مادر سخن به میان آورده و سخنى از پدر در میان نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است، چرا که پدر نیز در بسیارى از این مشکلات شریک مادر است، ولى چون مادر سهم بیشترى دارد بیشتر روى او تکیه شده است.
ضمنا از این تعبیر قرآنى مى‏توان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیر خوارى افزود، به گونه‏اى که مجموعا سى ماه تمام را شامل گردد.
سپس مى‏افزاید: حیات انسان همچنان ادامه مى‏یابد «تا زمانى که به کمال قدرت نیروى جسمانى رسد، و به مرز چهل سالگى وارد شود» (حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً).
در حدیثى آمده است: «شیطان دستش را به صورت کسانى که به چهل سالگى برسند و از گناه توبه نکنند مى‏کشد و مى‏گوید پدرم فداى چهره‏اى باد که هرگز رستگار نمى‏شود»! و در جبین این انسان نور رستگارى نیست!.
قرآن در دنباله این سخن مى‏افزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامى که به چهل سالگى رسید سه چیز را از خدا تقاضا مى‏کند: نخست «مى‏گوید: پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى به جا آورم» (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ).
در دومین تقاضا عرضه مى‏دارد: خداوندا! به من توفیق ده «تا عمل صالح به جا آورم، عملى که تو از آن خشنود باشى» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالاخره در سومین تقاضایش عرض مى‏کند: خداوندا! «صلاح  و درستکارى را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش» (وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی).
و در پایان آیه دو مطلب را اعلام مى‏دارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملى مؤثر است، مى‏گوید: پروردگارا! «من (در این سن و سال) به سوى تو باز مى‏گردم و توبه مى‏کنم» (إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ).
به مرحله‏اى رسیده‏ام که باید خطوط زندگى من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد.
دیگر این که مى‏گوید: «و من از مسلمین هستم» (وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ).


(آیه 16)- این آیه بیان گویائى است از اجر و پاداش این گروه از مؤمنان شکرگزار صالح العمل و توبه کار که به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است.
نخست مى‏فرماید: «آنها کسانى هستند که ما بهترین اعمالشان را قبول مى‏کنیم» (أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا).
یعنى خداوند بهترین اعمال آنها را معیار پذیرش قرار مى‏دهد و حتّى اعمال درجه دو، و کم اهمیت آنها را به فضل و رحمتش، به حساب اعمال درجه یک مى‏گذارد.
موهبت دوم پاکسازى آنهاست، مى‏گوید: «و ما از گناهانشان مى‏گذاریم» (وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ).
«در حالى که در میان بهشتیان جاى دارند» (فِی أَصْحابِ الْجَنَّةِ).
و این سومین موهبت الهى نسبت به آنهاست که آنان را با این که لغزشهایى داشته‏اند شستشو داده، در کنار نیکان و پاکانى جاى مى‏دهد که از مقربان درگاه اویند.
و در پایان آیه براى تأکید بر این نعمتها که گفته شد، مى‏افزاید: «این وعده صدقى است که پیوسته به آنها داده شده است» (وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ).


(آیه 17)- پایمال کنندگان حقوق پدر و مادر: در آیات قبل سخن از مؤمنانى در میان بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمتهاى حق، و توجه به حقوق پدر و مادر و فرزندان، به مقام قرب الهى راه مى‏یابند، و مشمول الطاف خاص او مى‏شوند. در اینجا سخن از کسانى است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، افرادى بى‏ایمان و حق نشناس و عاق پدر و مادر.
مى‏فرماید: «و آن کسى که به پدر و مادرش مى‏گوید: اف بر شما! آیا به من وعده مى‏دهید که من (روز قیامت) مبعوث مى‏شوم؟ در حالى که قبل از من اقوام زیادى بودند» و مردند و هرگز مبعوث نشدند! (وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی).
اما پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیره‏سر تسلیم نمى‏شدند «آنها فریاد مى‏کشند و خدا را به یارى مى‏طلبند که واى بر تو (اى فرزند!) ایمان بیاور که وعده خدا حق است» (وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
اما او همچنان به لجاجت و خیره سرى خود ادامه مى‏دهد، و با تکبر و بى‏اعتنائى «مى‏گوید: اینها چیزى جز افسانه‏هاى پیشینیان نیست»! (فَیَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
این که مى‏گویید معاد و حساب و کتابى در کار است از خرافات و داستانهاى دروغین اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
آرى! پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و کوشش مى‏کنند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهى نشود او همچنان در کفر خود پا فشارى مى‏کند و سرانجام ناچار او را رها مى‏کنند.


(آیه 18)- همان گونه که در آیات گذشته پاداش مؤمنان صالح العمل بیان شده، در اینجا سرانجام کار کافران جسور و خیره‏سر را نیز بیان کرده، مى‏فرماید:
«آنها کسانى هستند که فرمان عذاب الهى درباره آنان مسجل شده، و همراه اقوام کافر از جن و انس که قبل از آنها بودند گرفتار مجازات دردناک مى‏شوند و اهل دوزخند» (أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ).
«چرا که آنها همه از زیانکاران بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ).
چه زیانى از این بدتر که تمام سرمایه‏هاى وجود خود را از دست دادند و خشم و غضب خدا را براى خود خریدند.


(آیه 19)- در این آیه نخست به تفاوت درجات و مراتب هر یک از این دو گروه اشاره کرده، مى‏گوید: «و براى هرکدام از آنها درجاتى است بر طبق اعمالى که انجام داده‏اند» (وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا).
چنان نیست که بهشتیان یا دوزخیان همه در یک درجه باشند، بلکه آنها نیز به تفاوت اعمالشان، و به تناسب خلوص نیّت و میزان معرفتشان، مقامات متفاوتى دارند، و اصل عدالت، دقیقا در اینجا حاکم است.
سپس مى‏افزاید: «هدف این است که خداوند اعمال آنها را بى‏کم و کاست به آنان تحویل دهد» (وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ).
این تعبیر اشاره دیگرى است به مسأله «تجسم اعمال» که در آنجا اعمال آدمى با او خواهد بود، اعمال نیکش مایه رحمت، و آرامش اوست، و اعمال زشتش مایه بلا و ناراحتى و رنج و عذاب.
و در پایان به عنوان تأکید مى‏گوید: «و به آنها هیچ ستمى نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ). چرا که اعمال خودشان را دریافت مى‏دارند.

(آیه 20)- زهد و ذخیره براى آخرت: این آیه همچنان بحث آیات گذشته را پیرامون مجازات کافران و مجرمان ادامه مى‏دهد و گوشه‏هایى از عذابهاى جسمانى و روحى آنها را بازگو کرده، مى‏فرماید: «آن روز که کافران را بر آتش عرضه مى‏کنند (به آنها گفته مى‏شود:) از طیبات و لذائذ در زندگى دنیاى خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکبارى که در زمین بنا حق کردید و به خاطر گناهانى که انجام مى‏دادید جزاى شما خواهد بود»! (وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ).
آرى! شما غرق در لذّات بودید، و به خاطر آزادى بى‏قید و شرط در این قسمت «معاد» را انکار کردید تا دستتان کاملا باز باشد.
این عرضه داشتن بر آتش خود یک نوع عذاب دردناک و هولناک است که دوزخیان قبل از ورود در آتش تمام قسمتهاى جهنم را از بیرون با چشم خود مى‏بینند و سرنوشت شوم خویش را مشاهده مى‏کنند و زجر مى‏کشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۹
* مسافر
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ

503 . صفحه 503


سیزدهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 6)- اسفبار این است که: «هنگامى که مردم مشرک در قیامت محشور مى‏شوند معبودهاى آنها دشمنان آنها خواهند بود حتى عبادت آنها را انکار مى‏کنند»! (وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ).
معبودهایى که عقل دارند رسما به دشمنى بر مى‏خیزند، حضرت مسیح از عابدان خود بیزارى مى‏جوید، و فرشتگان نیز تبرى مى‏جویند، حتى شیاطین و جن نیز اظهار تنفر مى‏کنند، و آنها که بى‏عقل بودند خداوند حیات و عقل به آنها مى‏بخشد تا به سخن در آیند و مراتب دشمنى و نفرت خود را از این عابدان اظهار کنند.


(آیه 7)- بگو: من پیامبر نو ظهورى نیستم! قرآن همچنان از وضع مشرکان گفتگو مى‏کند، و به چگونگى برخورد آنها با آیات الهى اشاره کرده، مى‏گوید:
«و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود کافران در مورد حقى که به سوى آنها آمده است مى‏گویند: این سحر آشکار است» (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِینٌ).
آنها نفوذ سریع و عمیق و جاذبه عجیب قرآن را در اعماق دلها با یک تفسیر انحرافى به عنوان «سحر آشکار» مطرح مى‏کنند که خود اعتراف ضمنى روشنى است به تأثیر فوق العاده قرآن در قلوب انسانها! «حق» در آیه فوق اشاره به همان «آیات قرآن» است.


(آیه 8)- ولى آنها تنها به این تهمت قناعت نمى‏کنند «بلکه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) مى‏گویند: این آیات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در اینجا خداوند به پیامبرش دستور مى‏دهد که با دلیل روشنى به آنها پاسخ گوید، مى‏فرماید: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است که مرا رسوا کند) و شما نمى‏توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
چگونه ممکن است خداوند این «آیات بینات» و این معجزه جاودانى را بر دست دروغگویى ظاهر سازد؟! این از حکمت و لطف خداوند دور است.
سپس به عنوان تهدید مى‏افزاید: «اما خداوند بهتر از هر کس کارهایى را که شما در آن وارد مى‏شوید مى‏داند» و به موقع شما را سخت کیفر مى‏دهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ).
و در جمله بعد به عنوان تأکید بیشتر توأم با برخوردى مؤدبانه مى‏افزاید:
«همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد» (کَفى‏ بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).
او صدق دعوت من، و تلاش و کوششهایم را در ابلاغ رسالت مى‏داند، و دروغ و افترا و کارشکنى شما را نیز مى‏بیند، و همین براى من و شما کافى است.
و براى این که راه بازگشت را نیز به آنها نشان دهد در پایان آیه مى‏افزاید: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
توبه کاران را مى‏بخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود مى‏سازد.


(آیه 9)- در این آیه مى‏افزاید: «بگو: من پیامبر نو ظهورى نیستم» که با سایر پیامبران متفاوت باشم (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).
«و نمى‏دانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ).
«من تنها از آنچه بر من وحى مى‏شود پیروى مى‏کنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى‏ إِلَیَّ).
«و من جز بیم دهنده آشکارى نیستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).


(آیه 10)- در این آیه براى تکمیل آنچه در آیات قبل آمده مى‏افزاید: «بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالى که شاهدى از بنى اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان بیاورد و شما تکبر کنید و تسلیم نشوید (چه کسى از شما گمراهتر خواهد بود؟!) مسلما خداوند قوم ظالم را هدایت نمى‏کند» (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
این شاهد بنى اسرائیلى دانشمند معروف یهود «عبد اللّه بن سلام» بود که در مدینه ایمان آورد و به مسلمین پیوست.


(آیه 11)-
شأن نزول:
هنگامى که اسلام از طرف قشرهاى فقیر و بادیه نشین و تهیدست بسرعت مورد استقبال قرار گرفت چرا که هم منافع نامشروعى نداشتند که به خطر بیفتد، و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود، و هم قلبهائى پاکتر از قشر مرفّه و عیّاش و هوسباز داشتند.
مغروران مستکبر گفتند: این چه آئینى است که پیروانش انبوهى بادیه نشین فقیر و تهیدست و کنیزان و بردگانند؟ اگر مکتب معقولى بود هرگز نباید افراد سطح پائین و منحط اجتماع از آن استقبال کنند اما ما که در سطح بالا قرار داریم و چشم و چراغ جامعه هستیم عقب بمانیم! این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و به آنها پاسخ داد.
تفسیر:
شرط پیروزى، ایمان و استقامت است- قرآن همچنان اعمال و گفتار کافران و انحرافات آنها را مورد بحث و بررسى و نکوهش قرار مى‏دهد، نخست به این گفتار غرور آمیز و دور از منطق آنها اشاره کرده، مى‏گوید: «کافران در باره مؤمنان چنین گفتند: اگر ایمان و اسلام چیز خوبى بود هرگز آنها بر ما پیشى نمى‏گرفتند»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ).
اینها یک مشت افراد فقیر و بى‏سر و پا، روستائى و برده و کم معرفتند! چگونه ممکن است آنها حق را بفهمند و به آن اقبال کنند، ولى ما چشم و چراغهاى این جامعه از آن غافل و بى‏خبر بمانیم؟! لذا در پایان آیه با این تعبیر لطیف به آنها پاسخ داده، مى‏گوید: «چون خود آنها به وسیله قرآن هدایت نشدند به زودى مى‏گویند: این یک دروغ قدیمى است»! (وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ).
یعنى آنها نخواسته‏اند به وسیله قرآن هدایت شوند، نه این که هدایت قرآن کمبودى داشت.


(آیه 12)- سپس به دلیل دیگرى براى اثبات حقانیت قرآن و نفى تهمت مشرکان که مى‏گفتند: این یک دروغ قدیمى است پرداخته، مى‏گوید: از نشانه‏هاى صدق این کتاب بزرگ این است که: «پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانه‏هاى آن را بیان کرده) و این کتاب هماهنگ با نشانه‏هاى تورات است» (وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ).
با این حال چگونه مى‏گوئید این یک دروغ قدیمى است؟! و به دنبال آن مى‏افزاید: این در حالى است که این کتاب آسمانى «به زبان عربى و فصیح و گویاست» که همگان از آن بهره‏مند شوند (لِساناً عَرَبِیًّا).
و در پایان آیه هدف نهائى از نزول قرآن را در دو جمله کوتاه به این صورت شرح مى‏دهد: «هدف این بوده که ظالمان را انذار و نیکو کاران را بشارت دهد» (لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‏ لِلْمُحْسِنِینَ).


(آیه 13)- این آیه در حقیقت تفسیرى است براى «محسنین» (نیکو کاران) که در آیه قبل آمده بود، مى‏فرماید: «کسانى که گفتند: پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنهاست و نه اندوهگین مى‏شوند» (إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
بنابراین «محسنین» کسانى هستند که از نظر اعتقادى در خط توحید، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.


(آیه 14)- و در این آیه مهمترین بشارت را به موحدان نیکو کار مى‏دهد و مى‏فرماید: «آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى‏مانند» (أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها).
«این به پاداش اعمالى است که انجام مى‏دادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۹
* مسافر
يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

502 . صفحه 502



دوازدهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 33)- این آیه از مجازات و کیفر کافران سخن مى‏گوید، کیفرى که شباهت با مجازاتهاى قراردادى دنیاى ما ندارد، مى‏فرماید: «در آنجا سیّئات اعمالشان براى آنها آشکار مى‏شود» (وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).
زشتیها و بدیها تجسّم مى‏یابند، جان مى‏گیرند، و در برابر آنها آشکار مى‏شوند، و همدم و همنشین آنها هستند و دائما آزارشان مى‏دهند! «و سرانجام آنچه را استهزا مى‏کردند آنها را فرا مى‏گیرد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).


(آیه 34)- و از همه دردناکتر این که از سوى خداوند رحمن و رحیم به آنها خطاب مى‏گردد: «و گفته مى‏شود: امروز شما را فراموش مى‏کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید»! (وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
در دنباله آیه مى‏افزاید: به آنها گفته مى‏شود: «و جایگاه شما دوزخ است»! (وَ مَأْواکُمُ النَّارُ).
و اگر گمان مى‏کنید کسى به یارى شما مى‏شتابد قاطعانه به شما مى‏گوئیم «هیچ یار و یاورى براى شما نیست» (وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ).


(آیه 35)- اما چرا و به چه دلیل شما گرفتار چنین سرنوشتى شدید؟ «این به خاطر آن است که آیات خدا را به سخریه گرفتید و زندگى دنیا شما را مغرور کرد»
(ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
و در پایان آیه بار دیگر آنچه را که در آیه قبل آمده بود به تعبیر دیگرى تکرار و تأکید کرده، مى‏گوید: «پس امروز آنها از آتش دوزخ خارج نمى‏شوند، و هیچ گونه عذرى از آنها پذیرفته نیست» (فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
در آنجا سخن از مأوى و جایگاه ثابت آنها بود و در اینجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است، در آنجا مى‏فرمود یاورى ندارند، و در اینجا مى‏گوید عذرى از آنها از دوزخ است، در آنجا مى‏فرمود یاورى ندارند، و در اینجا مى‏گوید عذرى از آنها پذیرفته نمى‏شود، و در نتیجه راه نجاتى براى آنها نیست.

(آیه 36)- در پایان این سوره براى تکمیل بحث توحید و معاد که بیشترین مباحث این سوره را در بر مى‏گرفت، ضمن دو آیه وحدت ربوبیت و عظمت خداوند و قدرت و حکمت او را بیان کرده و پنج وصف از صفات خدا را منعکس مى‏سازد، نخست مى‏گوید: «پس تمام حمد و ستایش مخصوص خداست» (فَلِلَّهِ الْحَمْدُ).
چرا که او «پروردگار همه آسمانها، و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان است» (رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ).


(آیه 37)- بعد از توصیف ذات پاک او به مقام «حمد» و «ربوبیت» در سومین توصیف مى‏افزاید: «و براى اوست کبریا و عظمت و علوّ و رفعت در آسمانها و زمین» (وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). چرا که آثار عظمتش در پهنه آسمان و سراسر زمین و تمام جهان آشکار است.
و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف مى‏گوید: «او قادر شکست ناپذیر و حکیم على الاطلاق است» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
به این ترتیب سوره جاثیه که با توصیف خداوند به «عزیز و حکیم» آغاز شده با همین اوصاف پایان مى‏یابد، و سراسر محتواى آن نیز گواه بر عزّت و حکمت بى‏پایان اوست.



درسهایی از سوره جاثیه

36-فلله الحمد رب السموات و رب الارض رب العالمین
5-کتاب هستی پر است از آیات گوناگون که درک آن نیاز به تفکر و اندیشه دارد.
11-عذاب الهی بعد از اتمام حجت است.
12-توجه به نعمتها،روحیه ی شکر را در انسان زنده میکند.
14-آنچه سبب قهر الهی است،استمرار و اصرار بر انحراف و خلاف است.
21-داوری براساس خیال و پندار محکوم است.
24-در عقاید ،پندار و گمان بی ارزش است. عقاید باید براساس علم باشد.
27-زیانهای دنیوی ناچیز است ،خسارت روز قیامت مهم است.
34-ایمان به معاد کافی نیست،یاد معاد لازم است.


سوره احقاف چهل و ششمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 35 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
این سوره اهداف زیر را تعقیب مى‏کند:
1- بیان عظمت قرآن.
2- مبارزه قاطع بر ضد هرگونه شرک و بت پرستى.
3- توجیه مردم در مسأله معاد و دادگاه عدل پروردگار.
4- ضمنا به عنوان هشدار به مشرکان و مجرمان گوشه‏اى از داستان قوم عاد را که ساکن سرزمین «احقاف» بودند بیان مى‏دارد- نام سوره نیز از همین جا گرفته شده است.
5- اشاره به گسترش و عمومیت دعوت پیامبر اسلام، تا آنجا که غیر از انسانها یعنى طایفه جن را نیز شامل مى‏شود.
6- تشویق مؤمنان و انذار کافران و ایجاد مبادى خوف و رجاء.
7- دعوت پیامبر اسلام به صبر و استقامت.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هر کس سوره احقاف را هر شب، یا هر جمعه، بخواند خداوند وحشت دنیا را از او بر مى‏دارد، و از وحشت روز قیامت نیز در امان مى‏دارد».
بدیهى است این گونه حسنات و درجات تنها به خاطر تلاوت الفاظ نیست بلکه تلاوتى است سازنده و بیدارگر در مسیر ایمان و تقوا، و محتواى سوره احقاف به راستى چنین اثرى را دارد، اگر انسان طالب حقیقت و آماده عمل باشد.


(آیه 1)- آفرینش این جهان بر اساس حق است: این سوره آخرین سوره از سوره‏هاى هفتگانه «حم» است که مجموعا «حوامیم» نام دارد. و در آیه اول این سوره نیز به حروف مقطعه «حا- میم» (حم). برخورد مى‏کنیم.
در تفسیر این حروف همین قدر مى‏گوئیم که این آیات تکان دهنده و حرکت آفرین و پرمحتواى قرآن از حروف ساده الفبا، از «حا و میم» و مانند آن، ترکیب یافته، و در عظمت خداوند همین بس که چنان ترکیب عظیمى را از چنین مفردات ساده‏اى به وجود آورده.


(آیه 2)- و شاید به همین جهت بلافاصله مى‏افزاید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم (قادر و توانا) نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
این همان تعبیرى است که در آغاز سه سوره از سوره‏هاى «حم» مؤمن- جاثیه و احقاف، آمده است.
مسلم است قدرتى شکست ناپذیر و حکمتى بى کران لازم است تا چنین کتابى را نازل کند.


(آیه 3)- سپس از کتاب «تدوین» به کتاب «تکوین» پرداخته، و از عظمت و حقانیت آسمانها و زمین سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است جز به حق براى سر آمد معینى نیافریدیم» که با فرار رسیدن آن دنیا فانى مى‏شود (ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
نه در کتاب آسمانیش کلمه‏اى بر خلاف حق است، و نه در مجموعه عالم خلقتش چیزى ناموزون و مخالف حق یافت مى‏شود.
اما با این که قرآن حق است، و آفرینش جهان نیز حق «کافران لجوج از آنچه انذار شده‏اند روى گردانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ). از یک سو آیات قرآن پى‏درپى آنها را انذار و بیم مى‏دهد که دادگاه بزرگى در پیش دارید، و از سوى دیگر جهان آفرینش با نظامات خاص خود نیز هشدار مى‏دهد که حسابى در کار است، اما این غافلان بى‏خبر نه به این توجهى مى‏کنند، و نه به آن.


(آیه 4)- گمراهترین مردم! در آیات گذشته سخن از آفرینش آسمانها و زمین در میان بود که همه اینها از خداوند عزیز و حکیم است، و براى تکمیل این بحث روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏فرماید: «به آنان (مشرکان) بگو:
این معبودهایى را که غیر از خدا پرستش مى‏کنید به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریده‏اند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«یا شرکتى در آفرینش آسمانها (و مالکیت و تدبیر آنها) دارند»؟ (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
هنگامى که شما قبول دارید بتها هیچ گونه دخالتى در آفرینش ندارند با این حال چگونه براى حل مشکلات یا جلب برکات دست به دامن این موجودات بى‏خاصیت و فاقد عقل و شعور مى‏زنید؟! و اگر فرضا مى‏گویید آنها شرکتى در امر خلقت و آفرینش داشته‏اند «کتابى آسمانى پیش از این، یا اثر علمى از گذشتگان براى من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مى‏گوئید» (ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).


(آیه 5)- سپس براى بیان عمق گمراهى این مشرکان مى‏افزاید: «چه کسى گمراهتر است از آنها که موجوداتى غیر از خدا را پرستش مى‏کنند که اگر تا قیامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمى‏گویند»؟ (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ).
نه تنها پاسخ آنها را نمى‏دهند، اصلا سخنانشان را نمى‏شنوند «و از دعا و نداى آنها غافلند»! (وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۸
* مسافر
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

501 . صفحه 501





یازدهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 23)- این آیه توضیح و تعلیل دیگرى است براى عدم مساوات کافران و مؤمنان، مى‏فرماید: «آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرارداده»؟! (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
و فرمان خدا را رها کرده، و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد.
«و خداوند او را با آگاهى (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته» (وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ).
«و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده‏اى افکنده است» تا در وادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً).
«با این حال چه کسى مى‏تواند غیر از خدا او را هدایت کند» (فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ).
«آیا متذکر نمى‏شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ). و تفاوت چنین کسى را با آنها که در پرتو نور حق راه خود را یافته‏اند نمى‏فهمید؟
راستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى‏بندد، و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان معبودى مبغوضتر نزد خدا از هواى نفس، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بى‏خاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است.


(آیه 24)- عقاید دهریین: در اینجا بحث دیگرى پیرامون منکران توحید است، منتها تنها از گروه خاصى از آنها یعنى «دهریین» نام مى‏برد که مطلقا وجود صانع حکیم را در عالم هستى انکار مى‏کردند، در حالى که اکثر مشرکان ظاهرا به خدا ایمان داشتند و بتها را شفیعان درگاه او مى‏دانستند.
مى‏فرماید: «و آنها گفتند چیزى جز همین زندگى ما در دنیا در کار نیست، گروهى از ما مى‏میرند و گروهى زنده مى‏شوند» و جاى آنها را مى‏گیرند، و نسل بشر همچنان تداوم مى‏یابد (وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا).
«و چیزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاک نمى‏کند» (وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ).
جمله نخست ناظر به انکار معاد است و جمله بعد ناظر به انکار مبدأ.
قرآن مجید در پاسخ این بیهوده گویان جمله کوتاه و پرمحتوائى بیان کرده که در موارد دیگرى از قرآن نیز به چشم مى‏خورد، مى‏فرماید: «آنها به این سخن (که مى‏گویند معادى نیست و مبدأ جهان نیز دهر است) یقین ندارند، بلکه تنها گمان بى‏پایه‏اى دارند» (وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ).


(آیه 25)- در این آیه به یکى از بهانه جوئیهاى بى‏اساس این گروه در مورد معاد اشاره کرده، مى‏گوید: «و هنگامى که آیات بینات و آشکار ما بر آنها خوانده مى‏شود تنها دلیلى که در برابر آن دارند این است که مى‏گویند: اگر راست مى‏گوئید، پدران ما را زنده کنید و بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
آرى! این تنها دلیل آنها بود، دلیلى سست و واهى، چرا که خداوند قدرت خویش را بر احیاى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است.


(آیه 26)- در آن دادگاه عدل همه به زانو در مى‏آیند! در اینجا پاسخ دیگرى به سخن دهریین که منکر مبدأ و معاد بودند داده، مى‏فرماید: «بگو: خداوند شما را زنده مى‏کند، سپس مى‏میراند سپس (بار دیگر حیات مى‏بخشد و) براى حساب در روز قیامت، روزى که در آن شکّ و تردیدى نیست جمع آورى مى‏کند» (قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
آنها نه خدا را قبول داشتند و نه روز جزا را، و محتواى این آیه در حقیقت استدلال براى هر دو قسمت است، چرا که روى مسأله حیات نخستین تکیه شده، از سوى دیگر، کسى که قادر بر حیات نخستین است چگونه قادر بر اعاده آن نیست.
و از آنجا که بسیارى از مردم در این دلائل تأمل و دقت نمى‏کنند در پایان آیه مى‏افزاید: «ولى اکثر مردم نمى‏دانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 27)- این آیه دلیل دیگرى بر مسأله معاد است که شبیه آن را در آیات دیگر قرآن خوانده‏ایم، مى‏فرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
او که مالک و حاکم بر تمام پهنه عالم هستى است، مسلما قدرت بر احیاى مردگان را دارد، و چنین کارى در برابر قدرت او هرگز مشکل نیست.
او این جهان را مزرعه‏اى براى قیامت، و تجارتخانه پرسودى براى عالم پس از مرگ، قرار داده است، لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «و آن روز که قیامت بر پا شود اهل باطل زیان مى‏بینند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ).
حیات و عقل و هوش و مواهب زندگى سرمایه‏هاى انسان است باطل گرایان آنها را با متاع زود گذرى که نسبت به آن هیچ ارزشمند نیست مبادله مى‏کنند، و روز رستاخیز که تنها قلب سلیم و ایمان و عمل صالح به کار مى‏آید زیانکار بودن خود را با چشم مشاهده مى‏کنند.


(آیه 28)- این آیه صحنه قیامت را به طرز بسیار گویائى ترسیم کرده، مى‏گوید: «در آن روز هرامتى را مى‏بینى (که از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته» (وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً).
سپس دومین صحنه از صحنه‏هاى قیامت را به این صورت بیان مى‏کند که:
«هرامتى به سوى کتابش خوانده مى‏شود (و به آنها مى‏گویند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى‏دادید به شما مى‏دهند» (کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).این کتاب همان نامه اعمالى است که تمام نیکیها و بدیها، زشتیها و زیبائیهاى گفتار و کردار انسانها در آن ثبت است.
تعبیر «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا» نشان مى‏دهد که علاوه بر نامه اعمالى که براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نیز نامه اعمالى متعلق به جمع و گروه خود دارد.


(آیه 29)- بار دیگر از سوى خداوند به آنها خطاب مى‏شود و به عنوان تأکید مى‏گوید: «این کتاب ما است که به حق با شما سخن مى‏گوید» و اعمال شما را بازگو مى‏کند! (هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ).
آن روز که شما هر چه مى‏خواستید انجام مى‏دادید هرگز باور نمى‏کردید که اعمالتان در جایى ثبت شود، ولى «ما آنچه را انجام مى‏دادید مى‏نوشتیم» (إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).


(آیه 30)- در این آیه مرحله نهائى دادرسى قیامت را بیان مى‏کند، آنجا که هرگروهى به نتیجه اعمال خود مى‏رسند.
مى‏فرماید: «اما کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى‏کند» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ).
و در پایان آیه مى‏فرماید: «این پیروزى آشکار است» (ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ).


(آیه 31)- در این آیه سرنوشت گروه دیگرى را که نقطه مقابل این گروهند یادآور شده، مى‏فرماید: «و اما کسانى که کافر شدند (به آنها گفته مى‏شود) مگر آیات من بر شما خوانده نمى‏شد و شما استکبار مى‏کردید (و تسلیم حق نمى‏شدید) و قومى مجرم و گناهکار بودید» (وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ).
قابل توجه این که در این آیه تنها سخن از کفر است، و اما اعمال سوء به عنوان یک عامل دخول به عذاب الهى ذکر نشده، این به خاطر آن است که مسأله کفر به تنهایى موجب عذاب است.


(آیه 32)- آن روز که اعمال سوء انسان آشکار مى‏شود! این آیه توضیحى است بر مسأله استکبار کافران در برابر آیات الهى و دعوت انبیا که در آیه قبل به صورت اجمالى بیان شده بود، مى‏فرماید: «هنگامى که گفته مى‏شد وعده الهى حق است و در قیامت هیچ شکّى نیست شما مى‏گفتید: ما نمى‏دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم» (وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۸
* مسافر
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ب.ظ

500 . صفحه 500



دهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 14)- این آیه به ذکر یک دستور اخلاقى در برخورد با کفار مى‏پردازد تا بحثهاى منطقى سابق را به این وسیله تکمیل کند روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏فرماید: «به مؤمنان بگو: کسانى را که امید به ایام اللّه (روز رستاخیز) ندارند مورد عفو قرار دهند، و نسبت به آنها سخت نگیرند» (قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ).
ممکن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ایمان و تربیت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب، و تعبیرات زشت و زننده‏اى داشته باشند، شما باید با بزرگوارى و سعه صدر با این گونه اشخاص برخورد کنید، مبادا بر لجاجت خود بیفزایند، و فاصله آنها از حق بیشتر شود.
ولى براى این که این گونه افراد از این بزرگوارى و عفو و گذشت سوء استفاده نکنند در پایان آیه مى‏افزاید: «این به خاطر آن است که (خداوند در آن روز) هر قومى را به اعمالى که انجام مى‏دادند جزا دهد» (لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).


(آیه 15)- مى‏فرماید: «کسى که عمل صالحى به جا آورد به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد به زیان خود اوست، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‏شوید» و نتیجه اعمال خود را مى‏یابید (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
این تعبیر که در آیات قرآن کرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى است به آنها که مى‏گویند اطاعت و عصیان ما براى خدا چه سود و زیانى دارد؟
و این چه اصرارى است که در زمینه اطاعت و نهى از معصیت او مى‏شود؟! این آیات مى‏گوید: همه اینها سود و زیانش متوجه خود شماست، این شما هستید که در پرتو اعمال صالح تکامل مى‏یابید، و این شما هستید که بر اثر جرم و گناه سقوط کرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مى‏شوید.


(آیه 16)- این همه موهبت به بنى اسرائیل دادیم ولى ...! در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون انواع نعمتهاى خداوند و شکرگزارى و عمل صالح آمده،در اینجا نمونه‏اى از زندگى اقوام بعضى اقوام پیشین را که مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما کفران کردند شرح مى‏دهد.
مى‏فرماید: «ما به بنى اسرائیل کتاب آسمانى و حکومت و نبوّت دادیم، و از روزیهاى پاکیزه به آنها عطا کردیم، و آنان را بر جهانیان (هم عصر خود) برترى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ).
در این آیه مجموعا پنج موهبت را که خداوند به بنى اسرائیل عطا کرده، بیان مى‏کند.
نخست مسأله کتاب آسمانى یعنى «تورات» است، که مبیّن معارف دینى و حلال و حرام و طرق هدایت و سعادت بود.
دوم مقام حکومت و قضاوت.
سومین نعمت الهى بر آنها مقام «نبوت» بود که خداوند انبیاى بسیارى را از آنها برگزید.
در روایتى آمده است: «عدد انبیاى بنى اسرائیل بالغ بر هزار نفر مى‏شد» و در روایت دیگرى انبیاى بنى اسرائیل چهار هزار نفر ذکر شده است.
چهارمین موهبت مواهب مادى و روزیهاى پاکیزه است.
و پنجمین موهبت، برترى و قدرت بلا منازع آنها بود.


(آیه 17)- در این آیه به ششمین موهبت بزرگى که خدا به این قوم حق نشناس داد اشاره کرده، مى‏گوید: «و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شریعت) در اختیار آنها گذاردیم» (وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ).
با وجود این مواهب بزرگ و دلائل بیّن و روشن جایى براى اختلاف وجود نداشت، ولى این کفران کنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.
چنانکه قرآن در دنباله همین آیه مى‏گوید: «پس آنها اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه علم و آگاهى به سراغشان آمد و سر چشمه این اختلاف همان حب ریاست و برترى جوئى بود» (فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).قرآن در پایان آیه آنها را با این عبارت هشدار مى‏دهد: «پروردگار تو روز قیامت در میان آنها در باره آنچه اختلاف نمودند داورى مى‏کند» (إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
و به این ترتیب با کفران نعمت و ایجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود را در دنیا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خریدند.


(آیه 18)- بعد از بیان مواهبى که خداوند به بنى اسرائیل داده بود و کفران کردند، سخن از موهبت عظیمى به میان مى‏آورد که به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و مسلمین ارزانى داشت، مى‏فرماید: «سپس ما تو را بر شریعت و مسیرى به سوى آیین حق قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى‏ شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ).
و از آنجا که این مسیر، مسیر نجات و پیروزى است به دنبال آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مى‏دهد «پس از آن پیروى کن» (فَاتَّبِعْها).
و نیز از آنجا که نقطه مقابل آن چیزى جز پیروى از هوى و هوس جاهلان نیست، در آخر آیه مى‏افزاید: «و از هوى و هوسهاى کسانى که آگاهى ندارند پیروى مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 19)- این آیه در حقیقت علتى است براى نهى از تسلیم شدن در برابر پیشنهاد مشرکان مى‏گوید: «آنها هرگز نمى‏توانند تو را در برابر خداوند بى‏نیاز کنند» و از عذابش برهانند (إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
هرگاه از آئین باطل آنها پیروى کنى و عذاب الهى دامان تو را بگیرد هرگز نمى‏توانند به کمک تو بشتابند، گرچه روى سخن در این آیات به پیامبر است ولى منظور همه مؤمنان مى‏باشند.
سپس مى‏افزاید: «و ظالمان یار و یاور (و دوست و ولىّ) یکدیگرند» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
همه از یک قماشند و در یک مسیر و سر و ته یک کرباس و همگى ضعیف و ناتوانند! اما گمان نکن که تو و افراد با ایمان که اکنون در اقلیت هستید یار و یاورى ندارید «خداوند یار و یاور پرهیزکاران است» (وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ).
درست است آنها ظاهرا جمعیتى عظیم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه‏اى دارند ولى در برابر قدرت بى‏انتهاى حق ذرّه ناچیزى بیش نیستند.


(آیه 20)- در این آیه به عنوان تأکید بر آنچه گذشت و دعوت به پیروى از این آیین الهى مى‏گوید: «این قرآن و شریعت وسیله بینائیها براى مردم و مایه هدایت و رحمت براى گروهى است که اهل یقین هستند» (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
این تعبیر زیبائى است که از عظمت و تأثیر و عمق این کتاب آسمانى حکایت مى‏کند براى آنها که رهرو راهند و جستجوگر حق.


(آیه 21)- حیات و مرگ این دو گروه یکسان نیست! در تعقیب آیات گذشته که سخن از دو گروه «مؤمنان» و «کافران»، یا «پرهیزکاران» و «مجرمان» در میان بود در این آیه این دو را در یک مقایسه اصولى در برابر هم قرار داده، مى‏گوید: «آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند گمان کردند آنها را همچون کسانى قرار مى‏دهیم که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند که حیات و مرگشان یکسان باشد»؟! (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ).
«چه بد داورى مى‏کنند»! (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
آیه مى‏گوید: این یک پندار غلط است که تصور کنند ایمان و عمل صالح، یا کفر و گناه، تأثیرى در زندگى انسان نمى‏گذارد، چنین نیست زندگى و مرگ این دو گروه کاملا با هم متفاوت است.


(آیه 22)- این آیه در حقیقت تفسیر و تعلیلى است براى آیه قبل، مى‏فرماید: «و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد» (وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ). سراسر عالم نشان مى‏دهد که آفریننده این جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است.
با این حال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بى‏ایمان را یکسان قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۵
* مسافر
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ب.ظ

499 . صفحه 499



نهم اردیبهشت :


نفیسه :



سوره جاثیه،چهل و پنجمین سوره قران کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده، و داراى 37 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
محتواى این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- عظمت قرآن مجید و اهمیت آن.
2- بیان گوشه‏اى از دلائل توحید در برابر مشرکان.
3- ذکر پاره‏اى از ادعاهاى «طبیعى مسلکان» و پاسخ قاطع به آن.
4- اشاره کوتاهى به سرنوشت بعضى از اقوام پیشین همچون بنى اسرائیل.
5- تهدید شدید نسبت به گمراهانى که اصرار و پافشارى بر عقائد انحرافى خود دارند.
6- دعوت به عفو و گذشت در عین قاطعیت و عدم انحراف از مسیر حق.
7- اشارات گویایى به حوادث تکان دهنده قیامت.
نام این سوره «جاثیه» است به تناسب آیه 28 این سوره- جاثیه یعنى کسى که به زانو در آمده- و اشاره به وضع بسیارى از مردم در صحنه قیامت در دادگاه عدل الهى است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: «کسى که سوره جاثیه را بخواند (و البته در آن اندیشه کند و در زندگى خود به کار بندد) خداوند عیوب او را روز قیامت مى‏پوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش مبدل مى‏سازد».


(آیه 1)- همه جا نشانه‏هاى اوست: این سوره ششمین سوره‏اى است که با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). آغاز شده است.
مفسّر معروف «طبرسى» در آغاز این سوره مى‏گوید: بهترین سخن این است که گفته شود «حم» نام این سوره است و نامگذارى این سوره به «حم» اشاره به این است که این قرآن که سراپا اعجاز است از حروف الفبا تشکیل شده.


(آیه 2)- و شاید به همین دلیل بلافاصله از عظمت قرآن یاد کرده، مى‏گوید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
«عزیز» به معنى قدرتمند و شکست ناپذیر، و «حکیم» به معنى کسى است که از اسرار همه چیز آگاه است و تمام افعالش روى حساب و حکمت مى‏باشد.


(آیه 3)- سپس به بیان آیات و نشانه‏هاى عظمت خدا در آفاق و انفس پرداخته، مى‏گوید: «در آسمانها و زمین نشانه‏هاى فراوانى است براى آنها که اهل ایمانند و طالب حقند» (إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ).
عظمت آسمانها از یک سو، و نظام شگفت انگیز آنها- که میلیونها سال مى‏گذرد و برنامه‏هاى آنها بدون کمترین انحراف و دگرگونى ادامه مى‏یابد- از سوى دیگر، و ساختمان زمین و عجائب آن از سوى سوم هر یک آیتى از آیات خداست.


(آیه 4)- پس از این آیات آفاقى به آیات انفسى پرداخته، مى‏گوید: «و در آفرینش شما و جنبندگانى که در سراسر زمین پراکنده ساخته نیز نشانه‏هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند» (وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
آرى! هر یک به نوبه خود آیت و نشانه‏اى از علم و حکمت و قدرت بى‏پایان مبدأ آفرینش است.


(آیه 5)- در این آیه از سه موهبت بزرگ که هر یک نقش مهمى در حیات انسان و موجودات زنده دیگر دارد، و هر یک آیتى از آیات خداست، نام مى‏برد:
مسأله «نور» و «آب» و «هوا».
مى‏فرماید: «در آمد و شد شب و روز، و رزقى را که خداوند از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیده، و همچنین در وزش بادها، نشانه‏هایى است براى جمعیتى که تعقل و اندیشه مى‏کنند» (وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
مسأله نظام «نور و ظلمت» و آمد و شد شب و روز که هر یک با نظام خاصى جانشین و خلیفه دیگرى مى‏شود بسیار حساب شده و شگفت انگیز است.
در مرحله دوم از رزق حیاتبخش آسمانى، یعنى باران، سخن به میان آمده که نه در لطافت طبعش کلامى است، و نه در قدرت احیا گریش سخنى، و همه جا نشانه زندگى و طراوت و زیبائى است.
و در مورد سوم سخن از وزش بادها است بادهایى که هواى پر اکسیژن زنده را جابه‏جا مى‏کنند، و در اختیار جانداران مى‏گذارند، هواى آلوده به کربن را براى تصفیه به دشتها و جنگلها و صحراها مى‏فرستند، و پس از تصفیه به شهرها و آبادیها مى‏برند، و عجب این که این دو دسته از موجودات زنده یعنى «حیوانات» و «گیاهان» درست بر ضد هم عمل مى‏کنند، اولى اکسیژن را مى‏گیرد و گاز کربن مى‏دهد، و دومى کربن را مى‏گیرد و اکسیژن مى‏دهد تا تعادل در نظام حیات برقرار گردد، و با گذشت زمان ذخیره هواى مفید زمین نابود نشود.
وزش بادهایى که علاوه بر این، تلقیح گر گیاهان، و بارور کننده آنها، و افشاننده انواع بذرها در سرزمینهاى مختلف، و پرورش دهنده
مراتع طبیعى و جنگلها، و موج آفرین در دل اقیانوسهاست، موجى که به دریا حیات و حرکت مى‏بخشد، و آب را از عفونت و فساد حفظ مى‏کند، و نیز همین بادها کشتیها را بر صفحه اقیانوسها به حرکت در مى‏آورند.


(آیه 6)- سپس در این آیه به عنوان یک جمع بندى نسبت به بحثهای گذشته، و بیان عظمت و اهمیت آیات قرآن، مى‏فرماید: «اینها آیات الهى است که ما آن را به حق بر تو تلاوت مى‏کنیم» (تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ).
به راستى اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند به چه چیز ایمان خواهند آورد؟
و لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «پس این گروه کافر به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان مى‏آورند»؟! (فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ).
آرى! به راستى قرآن مجید آن چنان محتوائى از نظر استدلال و براهین توحیدى و همچنین از نظر پند و اندرز دارد که هر دلى کمترین آمادگى در آن باشد، او را به سوى خدا و پاکى و تقوا دعوت مى‏کند، هرگاه این آیات بینات در کسى اثر نبخشد هرگز امیدى به هدایت او نیست.


(آیه 7)- واى بر دروغگوى گنهکار! آیات گذشته نشان مى‏داد که گروهى هستند که سخنان الهى با انواع دلائل توحیدى و مواعظ و اندرزها را مى‏شنوند ولى در آنها اثر نمى‏کند، در اینجا از این گروه و عواقب اعمال آنها بطور مشروح سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید: «واى بر هر دروغگوى گنهکار»! (وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
«افّاک» به معنى کسى است که بسیار دروغ مى‏گوید، و گاه به کسى که دروغ بزرگ مى‏گوید هر چند زیاد هم نباشد گفته شده.
از این آیه به خوبى روشن مى‏شود که موضع گیرى خصمانه در برابر آیات الهى کار کسانى است که سر تا پا آلوده گناه و کذب و دروغند، نه پاک نهادان راستگو.


(آیه 8)- سپس به چگونگى موضع گیریهاى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید:
«پیوسته آیات الهى را که بر او تلاوت مى‏شود مى‏شنود اما بر اثر تکبر همواره اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنیده» (یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها).
و در پایان آیه آنها را شدیدا به کیفر سختى تهدید کرده، مى‏گوید: «چنین کسى را به عذاب دردناک بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ).
همان گونه که او دل پیامبر و مؤمنان را به درد آورده ما نیز او را به عذاب دردناکى مبتلا مى‏سازیم.


(آیه 9)- سپس مى‏افزاید: «و هرگاه (این مستکبر لجوج) چیزى از آیات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مى‏گیرد» (وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً).
او همه آیات ما را- چه آنها را که دانسته و چه آنها را که ندانسته- به استهزا و سخریه مى‏گیرد! و این نهایت جهل و بى‏خبرى است که انسان چیزى را انکار یا مسخره کند که اصلا نفهمیده است، و این بهترین دلیل لجاج و عناد آنهاست.
و در پایان آیه مجازات این گروه را چنین بیان مى‏کند: «براى آنها عذاب خوار کننده‏اى است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).


(آیه 10)- این آیه «عذاب مهین» را چنین شرح مى‏دهد: «پشت سرشان دوزخ است» (مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ).
تعبیر به پشت سر، با این که دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آینده به آن مى‏رسند، ممکن است از این نظر باشد که آنها اقبال به دنیا کرده، و آخرت و عذاب الهى را نادیده گرفته و پشت سر انداخته‏اند.
و به هر حال در دنباله آیه مى‏افزاید: اگر آنها گمان مى‏کنند اموال سرشار، و بتها و خدایان ساختگیشان، گرهى از کار آنها مى‏گشاید سخت در اشتباهند، چرا که «هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را (از عذاب الهى) نجات نمى‏بخشد و نه اولیائى که غیر از خدا براى خود برگزیدند» مایه نجاتشان خواهند بود (وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ).
و چون هیچ راه فرار و نجاتى نیست باید در آتش قهر و غضب الهى بمانند «و عذاب بزرگى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ).
آنها آیات الهى را کوچک شمردند، خداوند عذاب آنها را بزرگ مى‏کند، آنها بزرگى فروختند خدا نیز عذاب عظیم به آنها مى‏دهد.


(آیه 11)- به دنبال بحثهائى که در باره عظمت آیات الهى در آیه‏هاى گذشته آمده در اینجا همین معنى را تعقیب کرده، مى‏گوید: «این (قرآن) مایه هدایت است» (هذا هُدىً).
حق را از باطل جدا مى‏سازد، صحنه زندگى انسان را روشن مى‏کند، و دست رهروان راه حق را گرفته به سر منزل مقصود مى‏رساند.
«و کسانى که به آیات پروردگارشان کافر شدند عذابى سخت و دردناک دارند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).


(آیه 12)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار! سپس رشته سخن را به بحث توحید که در آیات نخستین این سوره مطرح شده مى‏کشاند و درسهاى مؤثرى از توحید و خداشناسى به مشرکان مى‏دهد.
گاه در عواطف آنها چنگ زده، مى‏گوید: «خداوند همان کسى است که دریا را براى شما مسخّر کرد تا کشتیها به فرمانش در آن حرکت کنند، و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمتهایش را به جا آورید» (اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).


(آیه 13)- بعد از بیان نعمت کشتیها که تماس نزدیکى با زندگى روز مره انسانها دارد به مسأله تسخیر سایر موجودات بطور کلى پرداخته، مى‏گوید: «و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است همه را از ناحیه خودش مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
با توجه به این که همه مواهب از ناحیه اوست و خالق و مدبر و پروردگار همه، ذات پاک او مى‏باشد پس چرا انسان به سراغ غیر او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعیف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقیقى غافل بماند؟
لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «در این، نشانه‏هاى مهمى است براى کسانى که تفکر و اندیشه مى‏کنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
در آیه قبل از عواطف انسانها استفاده مى‏شد، و در اینجا از عقول و اندیشه‏هاى آنها، چه خداى مهربانى که با هر زبان ممکن با بندگانش سخن مى‏گوید، گاه با زبان دل، و گاه با زبان فکر، و هدف در همه اینها یک چیز بیش نیست، و آن بیدارى انسانهاى غافل و به حرکت در آوردن آنها در سیر الى اللّه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۴
* مسافر
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ب.ظ

498 . صفحه 498



هشتم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 40)- روز جدائیها! در آیات گذشته در مورد مسأله معاد از طریق «حکمت آفرینش این جهان» براى وجود رستاخیز استدلال شده بود، آیه شریفه از این استدلال چنین نتیجه‏گیرى مى‏کند که: «یوم الفصل و روز جدائیها وعده‏گاه همه آنهاست» (إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ).


(آیه 41)- سپس به شرح کوتاهى درباره این روز جدائى پرداخته، مى‏گوید:
«در همان روزى که (هیچ کس به فریاد دیگرى نمى‏رسد و) هیچ دوستى کمترین کمکى به دوستش نمى‏کند، و از هیچ سو یارى نمى‏شوند»! (یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ).
آرى! آن روز، روز فصل و جدائى است، روزى است که انسان از همه چیز جز عملش جدا مى‏شود، و مولى به هر معنى که باشد- دوست، سرپرست، ولى نعمت، خویشاوند، همسایه، یاور، و مانند آن- توانائى حل کوچکترین مشکلى را از مشکلات قیامت براى کسى ندارد.


(آیه 42)- تنها یک گروه مستثنا هستند همان گونه که این آیه مى‏گوید: «مگر کسى که خدا او را مورد رحمت قرار داده است، چرا که او توانا و رحیم است» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
بدون شک این رحمت الهى بى‏حساب نیست و تنها شامل مؤمنانى مى‏شود که داراى عمل صالحند.


(آیه 43)- درخت زقّوم! در اینجا توصیف وحشتناک و تکان دهنده‏اى از عذابهاى دوزخى منعکس شده که بحث آیات قبل را در مورد «یوم الفصل» و روز رستاخیز تکمیل مى‏کند.
مى‏فرماید: «مسلّما درخت زقّوم ...» (إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ).


(آیه 44)- «غذاى گنهکاران است»! (طَعامُ الْأَثِیمِ).
اینها هستند که از این گیاه تلخ و بدبو و بد طعم و کشنده مى‏خورند.


(آیه 45)- سپس مى‏افزاید: «همانند فلز گداخته در شکمها مى‏جوشد»! (کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ).


(آیه 46)- «جوششى همچون آب سوزان» (کَغَلْیِ الْحَمِیمِ).
هنگامى که گیاه زقوم وارد شکم آنها مى‏شود، حرارت فوق العاده‏اى ایجاد کرده، و همچون آبى جوشان غلیان پیدا مى‏کند، و به جاى این که این غذا مایه قوت و قدرت گردد بدبختى و عذاب و درد و رنج مى‏آفریند.


(آیه 47)- سپس مى‏فرماید: به مأموران دوزخ خطاب مى‏شود: «این (کافر پرگناه) را بگیرید، و به میان دوزخ پرتابش کنید»! (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِیمِ).


(آیه 48)- باز به یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها اشاره کرده، مى‏گوید:
«سپس (به مأموران دوزخ دستور داده مى‏شود، که) بر سر او، از عذاب سوزان بریزید» (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ).
به این ترتیب هم از درون مى‏سوزند و هم از بیرون تمام وجودشان را آتش فرا مى‏گیرد، و در وسط آتش نیز آب سوزان بر آنها مى‏ریزند.


(آیه 49)- و بعد از این همه عذابهاى دردناک جسمانى مجازات جانکاه روانى آنها شروع مى‏شود به این مجرم گناهکار سرکش و بى‏ایمان گفته مى‏شود «بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى» (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ).
آرى! این تو بودى که با آن همه غرور هر جنایتى را مرتکب شدى، اکنون بچش نتیجه اعمالت را که در برابر چشمان تو مجسم شده است، و همان گونه که جسم و جان مردم را سوزاندى اکنون درون و برونت در آتش قهر الهى و با آب سوزان مى‏سوزد.


(آیه 50)- در این آیه مى‏افزاید: به آنها خطاب مى‏شود: «این همان چیزى است که پیوسته درباره آن شک و تردید مى‏کردید» (إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ).
چقدر در آیات مختلف قرآن با انواع دلائل، واقعیت و حقانیت این روز به شما گوشزد شد.
افسوس که گوش شنوا نداشتید!


(آیه 51)- پرهیزکاران و انواع نعمتهاى بهشتى: از آنجا که در آیات گذشته کیفرهاى دردناک دوزخیان مطرح بود در اینجا مواهب و پاداشهاى بهشتیان را مى‏شمرد تا از قرینه مقابله اهمیت هریک از این دو آشکارتر گردد.
این پاداشها در هفت قسمت خلاصه شده:
نخست این که: «پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ).
بنابر این هیچ گونه ناراحتى و ناامنى به آنها نمى‏رسد، و در امنیت کامل از آفات و بلاها، از غم و اندوهها، از شیاطین و طاغوتها به سر مى‏برند.


(آیه 52)- سپس به ذکر نعمت دوم پرداخته، مى‏گوید: آنها «در میان باغها و چشمه‏ها به سر مى‏برند» و جایگاه آنها از هر سو با درختان و چشمه‏ها احاطه شدهِ‏ی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).


(آیه 53)- در مرحله سوم به لباسهاى زیباى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «آنها لباسهایى از حریر نازک و ضخیم مى‏پوشند، و در برابر یکدیگر (بر تختها) جاى دارند» (یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ).
البته در بهشت گرما و سرماى شدیدى وجود ندارد تا به وسیله پوشیدن لباس دفع شود، بلکه اینها اشاره به لباسهاى متنوع و گوناگون بهشتى است.


(آیه 54)- در مرحله چهارم نوبت به همسران آنها مى‏رسد، مى‏گوید: «آرى این چنینند بهشتیان، و آنها را با حور العین تزویج مى‏کنیم»! (کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ).


(آیه 55)- سپس به ذکر پنجمین نعمت بهشتیان پرداخته، مى‏افزاید: «آنها در آنجا هر نوع میوه‏اى را بخواهند در اختیارشان قرار مى‏گیرد و در نهایت امنیت به سر مى‏برند» (یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَةٍ آمِنِینَ).


(آیه 56)- جاودانگى بهشت و نعمتهاى بهشتى ششمین موهبت الهى بر متقین است، چرا که آنچه فکر انسان را به هنگام وصال ناراحت مى‏کند بیم فراق است، لذا مى‏فرماید: «آنها هیچ مرگى جز همان مرگ اول (که در دنیا چشیدند) نخواهند چشید»! (لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏).
سرانجام هفتمین و آخرین نعمت را در این سلسله چنین بیان مى‏کند:
«و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ کرده است» (وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
کمال این نعمتها در این است که احتمال عذاب و فکر مجازات، بهشتیان را به خود مشغول نمى‏دارد و نگران نمى‏کند.
اشاره به این که اگر پرهیزکاران لغزشهایى هم داشته‏اند خدا به لطف و کرمش آنها را بخشیده، و به آنها اطمینان داده است که از این نظر نگرانى به خود راه ندهند.


(آیه 57)- در این آیه اشاره به تمام این نعمتهاى هفتگانه کرده، به صورت یک جمع بندى مى‏گوید: همه اینها «به عنوان فضل و بخششى از سوى پروردگار تو است و این فوز عظیم و پیروزى بزرگى است» که شامل حال پرهیزکاران مى‏شود (فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
درست است که پرهیزکاران حسنات بسیارى در دنیا انجام داده‏اند، ولى مسلما پاداش عادلانه آن اعمال ناچیز این همه نعمت بى‏پایان و جاودانى نیست این فضل خداست که این همه پاداش را در اختیار آنها گذارده.


(آیه 58)- گفتیم: «سوره دخان» با بیان عظمت و عمق آیات قرآن شروع شده است، و با این آیه که آن هم بیانگر تأثیر عمیق آیات قرآن است پایان مى‏گیرد، تا آغاز سوره با انجامش هماهنگ باشد.
مى‏فرماید: «ما آن [قرآن‏] را بر زبان تو آسان ساختیم شاید آنان متذکّر شوند» (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
با این که محتوایش فوق العاده عمیق و ابعادش بسیار گسترده است، ساده، روان، همه کس فهم و قابل استفاده براى همه قشرهاست.


(آیه 59)- ولى از آن جا که با همه این اوصاف باز گروهى در برابر کلام حق تسلیم نمى‏شوند در آخرین آیه آنها را مورد تهدید قرار داده، مى‏گوید: اگر با این همه آنها پذیرا نشوند «پس تو منتظر باش، آنها نیز منتظرند»! (فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ).
تو منتظر وعده‏هاى الهى در زمینه پیروزى بر کفار باش، و آنها منتظر شکست باشند.


درسهایی از سوره دخان

8-لا اله الا هو یحیی و یمیت
7-دقت در آفرینش و اداره و هدایت و تکامل هستی زمینه ی پیدا کردن یقین میشود.
10-آسمانها در آینده به صورت دود و گاز خواهند شد.
29-مهلت دادن خداوند شرایطی دارد، گاهی چنان پیمانه گناه لبریز میشود که هیچ گونه مهلتی داده نمیشود.
33-داده های خداوند وسیله ی آزمایشند.
45-معاد جسمانی است.
51-خوف و تقوای امروز سبب امنیت فرداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۳
* مسافر
سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

497 . صفحه 497



هفتم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 19)- موسى بعد از دعوت قوم فرعون به اطاعت خداوند یا آزاد ساختن بنى اسرائیل مى‏گوید: مأموریت دیگر من این است که به شما بگویم: «در برابر خداوند تکبر نورزید (و حدّ خویش نگهدارید) که من براى شما دلیل روشنى (بر گفته‏هاى خود) آورده‏ام» (وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
هم معجزات آشکار، و هم دلائل منطقى روشن.


(آیه 20)- و از آنجا که مستکبران دنیاپرست هر کس را در جهت مخالف منافع نامشروع خود ببینند از هیچ گونه تهمت و ناسزا، و حتى قتل و اعدام، فرو گذار نمى‏کنند، موسى به عنوان پیشگرى مى‏افزاید: «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‏برم از این که مرا- متهم یا- سنگسار کنید» (وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ).
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که من از تهدیدهاى شما باک ندارم، و تا آخرین نفس ایستاده‏ام و خدا حافظ و نگاهبان من است.


(آیه 21)- در این آیه آخرین سخنش را به آنها مى‏گوید که: «اگر به من ایمان نمى‏آورید لااقل مرا رها کنید، و کناره‏گیرى کنید» و مزاحم ایمان آوردن مردم نشوید (وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ).
ولى مگر ممکن است جباران مغرور که قدرت شیطانى و منافع نامشروعشان را در خطر مى‏بینند خاموش بنشینند و چنین پیشنهادى را بپذیرند؟


(آیه 22)- موسى از تمام وسائل هدایت براى نفوذ در دلهاى تاریک این مجرمان استفاده کرد، ولى هیچ اثرى در فرعونیان نبخشید، لذا مأیوس شد و چاره‏اى جز نفرین به آنها ندید، چرا که قوم فاسدى که هیچ امیدى به هدایتشان نباشد از نظر نظام آفرینش حق حیات ندارند.
لذا آیه شریفه مى‏گوید: «پس موسى به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت که اینها قومى مجرم و گنهکارند» (فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ).
چه نفرین مؤدبانه‏اى؟ نمى‏گوید خداوندا! آنها را چنین و چنان کن، بلکه همین اندازه مى‏گوید: خداوندا! اینها گروهى مجرمند که امیدى به هدایتشان باقى نمانده.


(آیه 23)- خداوند نیز دعاى موسى را اجابت کرد، و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونیان و نجات بنى اسرائیل به او دستور داده شد: «بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما (از طرف فرعون و لشکریانش) تعقیب مى‏شوید»! (فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلًا إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ).
اما نگران نباش، لازم است آنها شما را تعقیب کنند تا به سرنوشتى که در انتظار آنهاست گرفتار آیند.


(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: هنگامى که از دریا همگى به سلامت گذشتید «دریا را آرام و گشاده بگذار» و بگذر (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً).
منظور از دریا در این آیات همان رود عظیم نیل است.
طبیعى است که موسى و بنى اسرائیل مایل بودند هنگامى که خود از دریا گذشتند بار دیگر آبها سر بر هم بگذارند و این فاصله عظیم را پر کنند، ولى به آنها دستور داده شد که به هنگام گذشتن از دریاى نیل عجله نکنید، بگذارید فرعون و لشکریانش تا آخرین نفر وارد شوند، چرا که فرمان مرگ و نابودى آنها به امواج خروشان نیل داده شده است! لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «آنها لشکرى غرق شده خواهند بود» (إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ).


(آیه 25)- باغها و گنج‏ها را گذاردند و رفتند! اکنون ببینیم بعد از غرق فرعون و فرعونیان چه ماجراهاى عبرت انگیزى تحقق یافت. قرآن در آیات بعد میراث عظیم آنها را که به بنى اسرائیل رسید طىّ پنج موضوع که فهرست تمام زندگى آنهاست بیان کرده، نخست مى‏فرماید: «چه بسیار باغها و چشمه‏ها که از خود به جا گذاشتند و رفتند»! (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
باغها، و چشمه‏ها، دو سرمایه از جالبترین و ارزنده‏ترین اموال آنها بود.


(آیه 26)- سپس مى‏افزاید: «و زراعتها، و قصرهاى جالب و زیبا و پرارزش» (وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ).
و این دو سرمایه مهم دیگر آنها بود، زراعتهاى عظیمى که در بستر نیل در سرتاسر مصر از آن استفاده مى‏کردند و همچنین قصرها و مساکن آباد که یکى از مهمترین وسائل زندگى انسان مسکن مناسب است.


(آیه 27)- و از آنجا که غیر از امور مهم چهارگانه فوق وسائل تنعم فراوان دیگرى داشتند، به همه آنها نیز در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مى‏گوید:
«و نعمتهاى فراوان دیگرى که در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگى مى‏کردند» (وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ).

(آیه 28)- سپس مى‏افزاید: آرى «این چنین بود (ماجراى آنها) و ما همه اینها (و سرمایه‏ها و ما ترک فرعونیان) را میراث براى اقوام دیگرى قرار دادیم»! (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ).
آیه فوق و آیه همانند آن در سوره «شعراء» نشان مى‏دهد که بنى اسرائیل بعد از غرق فرعونیان به سرزمین مصر بازگشتند، و وارث میراث فراعنه شدند و در آنجا حکومت کردند.


(آیه 29)- در این آیه مى‏فرماید: «پس نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد»! (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ).
گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز براى آنها باشد.

نفیسه آشوری, [25.04.16 22:19]
(آیه 30)- بنى اسرائیل در بوته آزمایش: در آیات گذشته سخن از غرق و هلاکت فرعونیان و نابودى قدرت و شوکت آنها و انتقال آن به دیگران بود، در اینجا از نقطه مقابل آن یعنى از نجات و رهائى بنى اسرائیل چنین سخن مى‏گوید: «ما بنى اسرائیل را از عذاب خوار کننده رهائى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ).
از شکنجه‏هاى سخت و طاقت فرساى جسمى و روحى که تا اعماق جان آنها نفوذ مى‏کرد.


(آیه 31)- آرى! خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهى موسى بن عمران از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهائى بخشید، لذا به دنبال آن مى‏افزاید:
«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).
«چرا که او مردى متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).


(آیه 32)- در این آیه به یکى دیگر از مواهب خداوند به بنى اسرائیل اشاره کرده، مى‏گوید: «ما آنها را از روى علم خویش بر جهانیان (در آن عصر و زمان) برترى دادیم و برگزیدیم» (وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ).
ولى آنها قدر این نعمتها را ندانستند و کفران کردند و مجازات شدند.
و به این ترتیب آنها «امت برگزیده عصر خویش» بودند، زیرا منظور از «عالمین» مردم جهان در آن عصر و زمان است نه در تمام قرون و اعصار.


(آیه 33)- در این آیه به بعضى از مواهب دیگر که خدا به آنها داده بود اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما آیات و نشانه‏هایى از عظمت و قدرت خویش به آنان دادیم که در آن آزمایش آشکارى بود» (وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ).
و این اخطارى است به همه امتها و ملتها در مورد پیروزیها و مواهبى که از لطف الهى به دست مى‏آورند، که دام امتحان در این هنگام سخت است.


(آیه 34)- جز همین مرگ چیزى در کار نیست! بعد از ترسیم صحنه‏اى از زندگى فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان مى‏آورد، و تردید آنها را در مسأله معاد- که در آغاز سوره آمده بود- به شکل دیگرى بازگو مى‏کند: «اینها چنین مى‏گویند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ).


(آیه 35)- «مرگ ما جز همان مرگ اول نیست، و ما هرگز بار دیگر زنده نخواهیم شد» (إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ).
و آنچه محمد صلّى اللّه علیه و اله پیرامون معاد و حیات بعد از مرگ و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ مى‏گوید: هیچ کدام واقعیت ندارد، اصلا حشر و نشرى در کار نیست!


(آیه 36)- سپس سخن آنها را نقل مى‏کند که براى اثبات مدعاى خود به دلیل واهى و بى‏اساسى دست زده و مى‏گفتند: «اگر راست مى‏گویید (که بعد از مرگ، حیاتى در کار است) پس پدران ما را زنده کنید و نزد ما بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند! (فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).


(آیه 37)- آنها بهترند یا قوم «تبّع»! سرزمین یمن که در جنوب جزیره عربستان قرار دارد از سرزمینهاى آباد و پربرکتى است که در گذشته مهد تمدن درخشانى بوده است، پادشاهانى بر آن حکومت مى‏کردند که «تبع» نام داشتند، به خاطر این که مردم از آنها «تبعیت» مى‏کردند، و یا از این نظر که یکى بعد از دیگرى روى کار مى‏آمدند.
در اینجا به دنبال بحثى که پیرامون مشرکان مکّه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت «قوم تبع» آنها را تهدید مى‏کند که نه تنها عذاب الهى در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتى همچون قوم گنهکار و کافر تبع پیدا خواهند کرد.
مى‏فرماید: «آیا آنها بهترند، یا قوم تبع، و کسانى که پیش از آنان بودند؟! ما آنها را هلاک کردیم، چرا که آنها مجرم بودند» (أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ).


(آیه 38)- سپس بار دیگر به مسأله معاد باز مى‏گردد و با استدلال لطیفى این واقعیت را اثبات کرده، مى‏گوید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است بیهوده و بى‏هدف نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ).
اگر به گفته شما مرگ نقطه پایان زندگى است این آفرینش لعب و لغو و بیهوده خواهد بود.


(آیه 39)- سپس براى تأکید این سخن مى‏افزاید: «ما آن دو را جز به حق نیافریدیم» (ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
حقّ بودن این دستگاه ایجاب مى‏کند که هدف معقولى داشته باشد، و آن بدون وجود جهان دیگر ممکن نیست.
«ولى غالب آنها (این حقایق را) نمى‏دانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
چرا که اندیشه و فکر خود را به کار نمى‏گیرند، و گر نه دلائل مبدأ و معاد واضح و آشکار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

496 . صفحه 496



این سوره در «مکّه» نازل شده، و 59 آیه دارد.‏
محتواى سوره:
بخشهاى این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- آغاز سوره از حروف مقطعه و سپس بیان عظمت قرآن مجید است، با این اضافه که نزول آن را در شب قدر براى اولین بار بیان مى‏کند.
2- در بخش دیگر از توحید و یگانگى خدا و بیان بعضى از نشانه‏هاى عظمت او در جهان هستى سخن مى‏گوید.
3- بخش مهمى از این سوره سرنوشت کفار، و انواع کیفرهاى دردناک آنهاست.
4- در بخش دیگرى براى بیدار ساختن این غافلان قسمتى از سرگذشت موسى و بنى اسرائیل در مقابل فرعونیان و شکست سخت آنها، و نابودى و هلاکتشان، گفتگو مى‏کند.
5- مسأله قیامت و عذابهاى دردناک دوزخیان و پاداشهاى جالب و روح‏پرور پرهیزکاران قسمت دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مى‏دهد.
6- همچنین هدف از آفرینش و خلقت آسمان و زمین موضوع دیگرى است که در این سوره مطرح شده است.
7- سرانجام، سوره را با بیان عظمت قرآن همان گونه که آغاز شده بود پایان مى‏دهد.
و از آنجا که در آیه دهم این سوره سخن از «دخان مبین» به میان آمده این سوره به عنوان سوره «دخان» نام گرفته است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
 «کسى که سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانه‏اى در بهشت براى او بنا مى‏کند».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله بخواند خداوند او را در زمره کسانى که روز قیامت در امنیت به سر مى‏برند مبعوث مى‏کند و او را در سایه عرشش قرار مى‏دهد، و حساب را بر او آسان مى‏گیرد و نامه اعمالش را به دست راستش مى‏دهد».


(آیه 1)- نزول قرآن در شبى پربرکت: در ابتداى این سوره نیز همانند چهار سوره گذشته و دو سوره آینده که مجموعا هفت سوره را تشکیل مى‏دهد با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). رو به رو مى‏شویم.


(آیه 2)- در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مى‏فرماید: «قسم به این کتاب آشکار» (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
کتابى که محتوایش روشن، معارفش آشکار، تعلیماتش زنده، احکامش سازنده، و برنامه‏هایش حساب شده است.


(آیه 3)- اما ببینیم این سوگند براى چه منظورى ذکر شده است؟ آیه شریفه این حقیقت را روشن ساخته، مى‏گوید: «بطور مسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پر برکت نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ).
شب پر برکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازه‏اى به خود رفت، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مى‏شود،آرى! قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
اما هدف اصلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده، مى‏فرماید: «ما همواره انذار کننده بودیم» (إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان مأموریت مى‏دهیم، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.


(آیه 4)- این آیه توصیف و توضیحى است براى شب قدر، مى‏گوید: شب قدر شبى است که «در آن هر امرى از امور بر طبق حکمت الهیه تفصیل و تبیین مى‏شود» (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ). این بیان هماهنگ با روایات بسیارى است که مى‏گوید: در شب قدر مقدرات یک سال همه انسانها تعیین مى‏گردد، و ارزاق، و سر آمد عمرها، و امور دیگر، در آن شب تفریق و تبیین مى‏شود.


(آیه 5)- در این آیه براى تأکید بر این معنى که قرآن از ناحیه خداست مى‏فرماید: آرى نزول قرآن در شب قدر «فرمانى بود از سوى ما ما (محمد را) فرستادیم» (أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).


(آیه 6)- سپس براى بیان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پیامبر و مقدرات شب قدر مى‏افزاید: همه اینها «به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت» (رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ).
آرى! رحمت بى‏کران او ایجاب مى‏کند که بندگان را به حال خود رها نکند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد.
و در ذیل همین آیه و آیات بعد اوصاف هفتگانه‏اى براى خداوند مى‏شمرد که همگى بیانگر مقام توحید اوست مى‏فرماید: «او سمیع و علیم است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
تقاضاى بندگان را مى‏شنود و به اسرار درون دلهاى آنها آگاه است.



(آیه 7)- سپس در بیان سومین توصیف مى‏فرماید: «خداوندى که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار گرفته است مى‏باشد، اگر شما یقین دارید» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ).
از آنجا که بسیارى از مشرکان به خدایان و ارباب متعددى قائل بودند، و براى هر نوع از انواع موجودات ربى مى‏پنداشتند. در این آیه با جمله «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» خط بطلان بر همه مى‏کشد و اثبات مى‏کند که پروردگار همه موجودات عالم یکى است.


(آیه 8)- در چهارمین و پنجمین و ششمین توصیف مى‏فرماید: «هیچ معبودى جز او نیست زنده مى‏کند و مى‏میراند» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
و در هفتمین و آخرین توصیف مى‏افزاید: «او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).
حیات و مرگ شما به دست اوست، و پروردگار شما و پدرانتان و همه جهانیان اوست. بنابر این معبودى جز او نمى‏تواند وجود داشته باشد، آیا کسى که نه مقام ربوبیت دارد، و نه مالک حیات و مرگ است، مى‏تواند معبود واقع شود؟


(آیه 9)- آن روز که دودى کشنده همه آسمان را فرا مى‏گیرد:
از آنجا که در آیات گذشته سخن از این در میان بود که اگر آنها طالب یقین باشند اسباب تحصیل یقین فراوان و فراهم است، در این آیه مى‏افزاید: آنها جویاى یقین و طالب حق نیستند، «بلکه آنها در شکّند و با حقایق بازى مى‏کنند»! (بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ).
اگر آنها در حقانیت این کتاب آسمانى و نبوت تو تردید دارند به خاطر این نیست که مسأله پیچیده‏اى است، بلکه از این جهت است که آن را جدّى نمى‏گیرند، و به شوخى با آن برخورد مى‏کنند.


(آیه 10)- در این آیه به تهدید این منکران لجوج و سرسخت پرداخته، و در حالى که روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید: «پس منتظر روزى باش که آسمان دود آشکارى پدید آورد»! (فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ).


(آیه 11)- دودى که «تمام مردم را فرا مى‏گیرد»! (یَغْشَى النَّاسَ).
و سپس به آنها گفته مى‏شود: «این عذاب دردناک الهى است»! (هذا عَذابٌ أَلِیمٌ). منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظى است که در پایان جهان و در آستانه قیامت صفحه آسمان را مى‏پوشاند، و نشانه فرا رسیدن لحظات آخر دنیا و سر آغاز عذاب الیم الهى براى ظالمان و مفسدان است.


(آیه 12)- وحشت و اضطراب تمام وجود آنها را فرا مى‏گیرد، و پرده‏هاى غفلت از مقابل چشمشان کنار مى‏رود، و به اشتباه بزرگ خود واقف مى‏شوند رو به درگاه خدا مى‏آورند و مى‏گویند: «پروردگارا! عذاب را از ما بر طرف کن که ایمان مى‏آوریم»! (رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ).


(آیه 13)- ولى او دست رد بر سینه این نامحرمان زده، مى‏فرماید: «اینها چگونه و از کجا متذکر مى‏شوند (و از راه خود باز مى‏گردند) با این که رسول آشکار (با معجزات و دلائل روشن) به سراغ آنها آمد»؟! (أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ).
رسولى که هم خودش آشکار بود و هم تعلیمات و برنامه‏ها و دلائل و معجزاتش همه مبین و واضح بود.


(آیه 14)- اما آنها به جاى این که سر بر فرمان او نهند و به خداوند یگانه ایمان آورند و دستوراتش را به جان پذیرا شوند «از او روى گردان شدند و گفتند: او دیوانه‏اى است که دیگران این مطالب را به او القا کرده‏اند»! (ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ).


(آیه 15)- سپس مى‏افزاید: «ما کمى عذاب را از شما بر طرف مى‏سازیم (ولى عبرت نمى‏گیرید و) بار دیگر به کارهاى خود باز مى‏گردید» (إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّکُمْ عائِدُونَ).

نفیسه آشوری, [24.04.16 22:17]
(آیه 16)- و در این آیه مى‏فرماید: ما از آنها انتقام مى‏گیریم «در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت آرى ما انتقام گیرنده‏ایم» (یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْرى‏ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ).


(آیه 17)- در تعقیب آیات گذشته که از سرکشى مشرکان عرب و عدم تسلیم آنها در مقابل حق سخن مى‏گفت، در اینجا به نمونه‏اى از امم پیشین که آنها نیز همین مسیر را طى کردند و سرانجام به عذابى دردناک و شکستى فاحش مبتلا شدند، اشاره مى‏کند، تا هم تسلى خاطرى باشد براى مؤمنان و هم تهدیدى براى منکران لجوج. و آن داستان موسى و فرعون است، مى‏فرماید: «ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ).
 «و در این هنگام) رسول بزرگوارى به سراغشان آمد» (وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ).

(آیه 18)- موسى با لحنى بسیار مؤدّبانه و دلپذیر و آکنده از محبت آنها را مخاطب قرار داد و گفت: امور «بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینى براى شما هستم» (أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر