586 . صفحه 586
سوم مرداد :
نفیسه :
سوره تکویر هشتاد و یکمین سوره قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 29 آیه میباشد.
محتواى سوره:
محتواى این سوره عمدتا بر دو محور دور مىزند:
1- آیات آغاز این سوره بیانگر نشانههائى از قیامت و دگرگونیهاى عظیم در پایان این جهان و آغاز رستاخیز است.
2- بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تأثیرش در نفوس انسانى سخن مىگوید، و این قسمت با سوگندهاى بیدار کننده و پر محتوایى همراه است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «کسى که سوره اذا الشّمس کوّرت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام که نامه عملش گشوده مىشود حفظ مىکند».
در حدیث دیگرى مىخوانیم که به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله گفتند: چرا این قدر زود آثار پیرى در شما نمایان گشته؟
فرمود: «سوره هود، واقعه، مرسلات، عمّ، و اذا الشّمس کوّرت، مرا پیر کرد» زیرا آن چنان حوادث هولناک قیامت در اینها ترسیم شده است که هر انسان بیدارى را گرفتار پیرى زودرس مىکند.
تعبیراتى که در روایات بالا آمده به خوبى نشان مىدهد که منظور تلاوتى است که سرچشمه آگاهى و ایمان و عمل باشد.
(آیه 1)- آن روز که طومار کائنات پیچیده شود! در آغاز این سوره چنانکه گفتیم به اشارات کوتاه و هیجان انگیز و تکان دهندهاى از حوادث هولناک پایان این جهان و آغاز رستاخیز برخورد مىکنیم که انسان را در عوالم عجیبى سیر مىدهد، و مجموعا هشت نشانه از این نشانهها را بازگو مىکند.
نخست مىفرماید: «در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود» (اذا الشمس کورت).
مىدانیم خورشید در حال حاضر کرهاى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازهاى که تمام مواد آن به صورت گاز فشردهاى درآمده و در گرداگردش شعلههاى سوزانى زبانه مىکشد که صدها هزار کیلومتر ارتفاع آنهاست و اگر کره زمین در وسط یکى از این شعلههاى عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتى گاز مىشود! ولى در پایان این جهان و در آستانه قیامت این حرارت فرو مىنشیند، و آن شعلهها جمع مىشود، روشنائى آن به خاموشى مىگراید، و از حجم آن کاسته مىشود و این است معنى «تکویر».
این حقیقتى است که در علم و دانش امروز نیز منعکس است و «ثابت خورشید» تدریجا رو به تاریکى و خاموشى مىرود.
(آیه 2)- سپس مىافزاید: «و در آن هنگام که ستارگان بىفروغ شوند» (و اذا النجوم انکدرت).
(آیه 3)- در سومین نشانه رستاخیز مىفرماید: «و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند» (و اذا الجبال سیرت).
از آیات مختلف قرآن استفاده مىشود که در آستانه قیامت کوهها مراحل مختلفى را طى مىکنند- شرح بیشتر در این باره را در همین جلد در تفسیر آیه 20 سوره نبأ مطالعه فرمایید.
(آیه 4)- سپس مىافزاید: «و در آن هنگام که با ارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود» (و اذا العشار عطلت).
«عشار» جمع «عشراء» در اصل به معنى شتر ماده باردارى است که ده ماه بر حمل او گذشته، و در آستانه آوردن بچه است یعنى چیزى نمىگذرد که شتر دیگرى از او متولد مىشود، و شیر فراوان در پستان او ظاهر مىگردد.
در آن روز که این آیات نازل گشت چنین شترى با ارزشترین اموال عرب محسوب مىشد.
منظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است که هر انسانى نفیسترین اموال خویش را فراموش مىکند.
(آیه 5)- در این آیه مىافزاید: «و در آن هنگام که وحوش جمع شوند» (و اذا الوحوش حشرت).
همان حیواناتى که در حال عادى از هم دور بودند، و از یکدیگر مىترسیدند و فرار مىکردند، ولى شدت وحشت حوادث هولناک آستانه قیامت آن چنان است که اینها را گرد هم جمع مىکند، و همه چیز را فراموش مىکنند، گوئى مىخواهند با این اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بکاهند.
و به تعبیر دیگر: وقتى آن صحنههاى هولناک خصائص ویژه حیوانات وحشى را از آنها مىگیرد با انسانها چه مىکند!
(آیه 6)- سپس مىافزاید: «و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند»! (و اذا البحار سجرت).
مىدانیم آب از دو ماده «اکسیژن» و «هیدروژن» ترکیب یافته که هر دو سخت قابل اشتعال است، بعید نیست که در آستانه قیامت آب دریاها چنان تحت فشار قرار گیرد که تجزیه شوند و تبدیل به یکپارچه آتش گردند.
(آیه 7)- بعد از ذکر شش تحول عظیم که از مقدّمات رستاخیز است به نخستین طلیعه آن روز بزرگ اشاره کرده، مىفرماید: «و در آن هنگام که هرکس با همسان خود قرین گردد» (و اذا النفوس زوجت). صالحان با صالحان، و بدکاران با بدکاران، اصحاب الیمین با اصحاب الیمین، و اصحاب الشّمال با اصحاب الشّمال، بر خلاف این دنیا که همه با هم آمیختهاند، گاه همسایه مؤمن، مشرک است، و گاه همسر صالح، ناصالح ولى در قیامت که یوم الفصل و روز جدائیهاست این صفوف کاملا از هم جدا مىشوند.
(آیه 8)- سپس به سراغ یکى دیگر از حوادث رستاخیز رفته، مىافزاید:
«و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود:» (و اذا الموؤدة سئلت).
(آیه 9)- «به کدامین گناه کشته شدند»؟! (باى ذنب قتلت).
یکى از دردناکترین و وحشیانهترین پدیدههاى عصر جاهلیت عرب پدیده زنده به گور کردن دختران است که در قرآن مجید مکرر به آن اشاره شده، با نهایت تأسف این مسأله به اشکال دیگرى در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایى مىکند.
در بعضى از روایات در تفسیر این آیه توسعه داده شده، تا آنجا که شامل هرگونه قطع رحم، و یا قطع مودت اهل بیت علیهم السّلام مىشود.
در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مىخوانیم هنگامى که از تفسیر این آیه سؤال شد فرمود: «من قتل فى مودّتنا منظور کسانى است که در طریق محبت و دوستى ما کشته مىشوند».
البته ظاهر آیه همان است که گفتیم، ولى ملاک و مفهوم آن قابل چنین توسعهاى مىباشد.
(آیه 10)- آن روز معلوم شود که در چه کاریم همه؟ به دنبال بحثى که در آیات گذشته در مورد مرحله اول رستاخیز آمده بود، در اینجا به مرحله دوم آن یعنى، بروز و ظهور عالم دیگر و حسابرسى اعمال اشاره کرده، مىفرماید: «و در آن هنگام که نامههاى اعمال گشوده شود» (و اذا الصحف نشرت).
گشوده شدن نامههاى اعمال در قیامت هم در برابر چشم صاحبان آنهاست، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند، همانگونه که در سوره اسراء آیه 14 آمده است و هم در برابر چشم دیگران، که خود تشویقى است براى نیکوکاران و مجازات و رنجى است براى بدکاران.
(آیه 11)- سپس مىافزاید: «و در آن هنگام که پرده از روى آسمان برگرفته شود» (و اذا السماء کشطت). این پردههایى که در این دنیا بر جهان ماده و عالم بالا افکنده شده، و مانع از آن است که مردم فرشتگان یا بهشت و دوزخ را که درون این جهان است ببینند کنار مىرود، و انسانها حقایق عالم هستى را مىبینند.
مطابق آیه 49 سوره توبه جهنم هم امروز موجود است، ولى پردهها و حجابهاى عالم دنیا مانع از مشاهده آن است، همان گونه که مطابق بسیارى از آیات قرآن بهشت نیز هم اکنون آماده براى پرهیزکاران است.
به هر حال آیه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخیز، یعنى مرحله بازگشت انسانها به زندگى و حیات نوین است.
(آیه 12)- و لذا در این آیه مىافزاید: «و در آن هنگام که دوزخ شعلهور گردد» (و اذا الجحیم سعرت).
(آیه 13)- و در این آیه مىفرماید: «و در آن زمان که بهشت (به پرهیزکاران) نزدیک شود» (و اذا الجنة ازلفت).
همین معنى در آیه 90 سوره «شعرا» نیز آمده است با این تفاوت که در اینجا تصریح به نام «متقین» نشده و در آنجا تصریح شده است.
(آیه 14)- و بالاخره در این آیه، که در حقیقت مکمل تمام آیات گذشته و جزایى براى جملههاى شرطیهاى است که در دوازده آیه قبل آمده، مىفرماید: آرى در آن هنگام «هر کس مىداند چه چیزى را آماده کرده است»! (علمت نفس ما احضرت).
این تعبیر به خوبى نشان مىدهد که همه اعمال انسانها در آنجا حاضر مىشود، و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توأم با شهود و مشاهده خواهد بود.
این حقیقت در آخرین آیات سوره زلزال نیز آمده است آنجا که مىفرماید:
«هرکس به اندازه ذرّهاى کار نیک کرده باشد آن را مىبیند، و هرکس به اندازه ذرّهاى کار بد کرده باشد آن را مىبیند».
(آیه 15)- به دنبال آیات گذشته که سخن از معاد و مقدمات رستاخیز و بخشى از حوادث آن روز بزرگ مىگفت، در اینجا به بحث از حقانیت قرآن و صدق گفتار پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىپردازد، و در حقیقت آنچه را در آیات قبل پیرامون معاد آمده است تأکید مىکند و با ذکر قسمهاى آگاهى بخش، مطلب را مؤکد مىسازد.
نخست مىفرماید: «سوگند به ستارگانى که بازمىگردند» (فلا اقسم بالخنس).
(آیه 16)- «حرکت مىکنند و از دیدهها پنهان مىشوند» (الجوار الکنس).
منظور از این سوگندها- همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام در تفسیر این آیات نقل شده- پنج ستاره سیار منظومه شمسى است که با چشم غیر مسلح دیده مىشود (عطارد، زهره، مرّیخ، مشترى، و زحل).
توضیح این که اگر در چند شب متوالى چشم به آسمان بدوزیم به این معنى پى مىبریم که ستارگان آسمان دسته جمعى تدریجا طلوع مىکنند و با هم غروب مىنمایند بىآنکه تغییرى در فواصل آنها به وجود آید، گوئى مرواریدهایى هستند که روى یک پارچه سیاه در فواصل معینى دوخته شدهاند، و این پارچه را از یک طرف بالا مىآورند و از طرف دیگر پایین مىکشند، تنها پنج ستاره است که از این قانون کلى مستثناست، یعنى در لابلاى ستارگان دیگر حرکت مىکنند. گوئى پنج مروارید ندوخته روى این پارچه آزاد قرار گرفتهاند، و در لابلاى آنها مىغلطند! اینها همان پنج ستاره عضو خانواده منظومه شمسى مىباشد، و حرکات آنها به خاطر نزدیکیشان با ماست، و گر نه سایر ستارگان آسمان نیز داراى چنین حرکاتى هستند اما چون از ما بسیار دورند ما نمىتوانیم حرکات آنها را احساس کنیم، این از یکسو.
از سوى دیگر: توجه به این نکته لازم است که علماى هیئت این ستارگان را «نجوم متحیّره» نامیدهاند زیرا حرکات آنها روى خط مستقیم نیست، و به نظر مىرسد که مدتى سیر مىکنند بعد کمى بر مىگردند، دو مرتبه به سیر خود ادامه مىدهند که در باره علل آن در علم «هیئت» بحثهاى فراوانى شده است.
آیات فوق ممکن است اشاره به همین باشد که این ستارگان داراى حرکتند (الجوار) و در سیر خود رجوع و بازگشت دارند (الخنّس) و سرانجام به هنگام طلوع سپیده صبح و آفتاب مخفى و پنهان مىشوند، شبیه آهوانى که شبها در بیابانها براى به دست آوردن طعمه مىگردند، و به هنگام روز از ترس صیاد و حیوانات وحشى در «کناس» خود مخفى مىشوند (الکنس).
به هرحال گویا قرآن مجید مىخواهد با این سوگندهاى پرمعنى و آمیخته با نوعى ابهام اندیشهها را به حرکت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنائى این سیارات در میان خیل عظیم ستارگان آسمان کند، تا بیشتر در آن فکر کنند و به عظمت پدید آورنده این دستگاه عظیم آشناتر شوند.
(آیه 17)- در این آیه، به دومین سوگند پرداخته، مىگوید: «و قسم به شب، هنگامى که پشت کند و به آخر رسد» (و اللیل اذا عسعس).
(آیه 18)- و سرانجام به سراغ سومین و آخرین قسم رفته، مىفرماید: «و به صبح، هنگامى که تنفس کند»! (و الصبح اذا تنفس).
این تعبیر شبیه تعبیرى است که در سوره مدّثّر بعد از سوگند به شب آمده است که مىفرماید: «و الصبح اذا اسفر سوگند به صبح هنگامى که نقاب از چهره برگیرد» گوئى ظلمت شب همچون نقاب سیاهى بر صورت صبح افتاده، به هنگام سپیده دم نقاب را کنار مىزند و چهره نورانى و پرفروغ خود را که نشانه زندگى و حیات است به جهانیان نشان مىدهد.
(آیه 19)- پیک وحى الهى بر او نازل شده! در این آیه به چیزى که تمام این سوگندها به خاطر آن یاد شده پرداخته، مىفرماید: «یقینا این (قرآن) کلام فرستاده بزرگوارى است [- جبرئیل امین]» که از سوى خداوند براى پیامبرش آورده (انه لقول رسول کریم).
و این پاسخى است به آنها که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را متهم مىکردند که قرآن را خود ساخته و پرداخته، و به خدا نسبت داده است.
در این آیه و آیات بعد پنج وصف براى «جبرئیل» پیک وحى خدا بیان شده، که در حقیقت اوصافى است که براى هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.
نخست توصیف او به «کریم» بودن که اشاره به ارزش وجودى اوست.
(آیه 20)- سپس به اوصاف دیگر پرداخته، مىافزاید: «او صاحب قدرت است، و نزد (خداوند) صاحب عرش مقام والائى دارد»! (ذى قوة عند ذى العرش مکین).«ذى العرش» اشاره به ذات پاک خداوند است، گر چه او صاحب تمام عالم هستى است ولى از آنجا که عرش- خواه به معنى عالم ماوراء طبیعت باشد، و یا مقام علم مکنون خداوند- اهمیت بیشترى دارد، او را به صاحب عرش بودن توصیف مىکند.
(آیه 21)- و در چهارمین و پنجمین توصیف مىگوید: «در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است» (مطاع ثم امین).
از روایات استفاده مىشود که گاه جبرئیل امین براى ابلاغ آیات قرآن از سوى گروه عظیمى از فرشتگان همراهى مىشد و مسلما در میان آنها مطاع بود و یک رسول باید در میان همراهانش مطاع باشد.
در حدیثى آمده است به هنگام نزول این آیات پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به جبرئیل فرمود: «چه خوب خداوند تو را ستوده است که فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش، قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امین، نمونهاى از قدرت و امانت خود را بیان کن! جبرئیل در پاسخ عرض کرد: اما نمونه قوت من این که مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت، به جز فرزندان آنها، من این شهرها را از بین برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا که فرشتگان آسمان صداى حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آوردم، و زیر و رو کردم! و اما نمونه امانت من این است که هیچ دستورى به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخطى کرده باشم».
(آیه 22)- سپس به نفى نسبت ناروائى که به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىدادند پرداخته، مىافزاید: «و صاحب شما [- پیامبر] دیوانه نیست» (و ما صاحبکم بمجنون).
تعبیر به «صاحب» اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما زندگى کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درایت و امانت شناختهاید، چگونه نسبت جنون به او مىدهید؟!
(آیه 23)- بعد براى تأکید ارتباط پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جبرئیل امین مىافزاید: «او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است»! (و لقد رآه بالافق المبین).
منظور از «افق مبین» همان «افق اعلى» و افق آشکار کننده فرشتگان است که پیامبر جبرئیل را در آن مشاهده کرد.
(آیه 24)- سپس مىافزاید: «و او نسبت به آنچه از طریق وحى دریافت داشته بخل ندارد» (و ما هو على الغیب بضنین).
همه را بىکم و کاست در اختیار بندگان خدا مىنهد، او مانند بسیارى از مردم نیست که وقتى به حقیقت مهمى دست مىیابند اصرار در کتمان آن دارند، و غالبا از بیان آن بخل مىورزند.
اگر دیگران به خاطر علوم محدودشان چنین صفتى را دارند پیامبر که سر چشمه علمش اقیانوس بیکران علم خداست از این گونه صفات مبراست.
(آیه 25)- و نیز مىافزاید: «و این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست» (و ما هو بقول شیطان رجیم).
این آیات قرآنى هرگز مانند سخنان کاهنان که از طریق ارتباط با شیاطین دریافت مىداشتند نمىباشد، و نشانههاى این حقیقت در آن ظاهر است، چرا که سخنان کاهنان آمیخته با دروغ و اشتباهات فراوان بود، و بر محور امیال و مطامعشان دور مىزند، و این هیچ نسبتى با قرآن مجید ندارد.
(آیه 26)- اى غافلان به کجا مىروید؟! در آیات گذشته این حقیقت روشن شد که قرآن مجید کلام خداست، چرا که محتوایش نشان مىدهد که گفتار شیطانى نیست بلکه سخن رحمانى است، که به وسیله پیک وحى خدا با قدرت و امانت کامل بر پیامبرى که در نهایت اعتدال عقل است نازل شده.
در اینجا مخالفان را به خاطر عدم پیروى از این کلام بزرگ مورد توبیخ قرار داده با یک استفهام توبیخى مىگوید: «پس به کجا مىروید»؟ (فاین تذهبون). چرا راه راست را رها کرده، به بیراهه گام مىنهید؟
(آیه 27)- سپس مىافزاید: «این (قرآن) چیزى جز تذکّرى براى جهانیان نیست» (ان هو الا ذکر للعالمین).
همه را اندرز مىدهد، هشدار مىدهد، تا از خواب غفلت بیدار شوند.
(آیه 28)- و از آنجا که براى هدایت و تربیت تنها «فاعلیت فاعل» کافى نیست بلکه «قابلیت قابل» نیز شرط است، در این آیه مىافزاید: قرآن مایه بیدارى است «براى کسى از شما که بخواهد راه مستقیم پیش گیرد» (لمن شاء منکم ان یستقیم).
آیه قبل عمومیت فیض هدایت الهى را بیان مىکند، و این آیه شرط بهرهگیرى از این فیض را، و تمام مواهب عالم چنین است که اصل فیض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصمیم است.
(آیه 29)- اما از آنجا که تعبیر به مشیت و اراده انسان ممکن است این توهّم را ایجاد کند که انسان چنان آزاد است که هیچ نیازى در پیمودن این راه به خداوند و توفیق الهى ندارد، در آخرین آیه این سوره به بیان نفوذ مشیت پروردگار پرداخته، مىفرماید: «و شما اراده نمىکنید مگر این که خداوند- پروردگار جهانیان- اراده کند و بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمین).
در حقیقت مجموع این دو آیه همان مسأله دقیق و ظریف «امر بین امرین» را بیان مىکند، از یکسو مىگوید تصمیمگیرى به دست شماست، از سوى دیگر مىگوید: تا خدا نخواهد شما نمىتوانید تصمیم بگیرید، یعنى اگر شما مختار و آزاد آفریده شدهاید این اختیار و آزادى نیز از ناحیه خداست، او خواسته است که شما چنین باشید.
انسان در اعمال خود نه مجبور است، و نه صد در صد آزاد، نه طریقه «جبر» صحیح است و نه طریقه «تفویض» بلکه هر چه او دارد، از عقل و هوش و توانائى جسمى و قدرت تصمیمگیرى همه از ناحیه خداست. و همین واقعیت است که او را از یکسو دائما نیازمند به خالق مىسازد، و از سوى دیگر به مقتضاى آزادى و اختیارش به او تعهد و مسؤولیت مىدهد.
سلام
میتونید از قرآن حکیم استفاده کنید
خیلی خیلی خیلی نکات خوب و مفید و لازمی داره...