قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ

586 . صفحه 586

سوم مرداد :


نفیسه :



سوره تکویر هشتاد و یکمین سوره قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 29 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
محتواى این سوره عمدتا بر دو محور دور مى‏زند:
1- آیات آغاز این سوره بیانگر نشانه‏هائى از قیامت و دگرگونیهاى عظیم در پایان این جهان و آغاز رستاخیز است.
2- بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تأثیرش در نفوس انسانى سخن مى‏گوید، و این قسمت با سوگندهاى بیدار کننده و پر محتوایى همراه است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که سوره اذا الشّمس کوّرت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام که نامه عملش گشوده مى‏شود حفظ مى‏کند».
در حدیث دیگرى مى‏خوانیم که به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله گفتند: چرا این قدر زود آثار پیرى در شما نمایان گشته؟
فرمود: «سوره هود، واقعه، مرسلات، عمّ، و اذا الشّمس کوّرت، مرا پیر کرد» زیرا آن چنان حوادث هولناک قیامت در اینها ترسیم شده است که هر انسان بیدارى را گرفتار پیرى زودرس مى‏کند.
تعبیراتى که در روایات بالا آمده به خوبى نشان مى‏دهد که منظور تلاوتى است که سرچشمه آگاهى و ایمان و عمل باشد.


(آیه 1)- آن روز که طومار کائنات پیچیده شود! در آغاز این سوره چنانکه گفتیم به اشارات کوتاه و هیجان انگیز و تکان دهنده‏اى از حوادث هولناک پایان این جهان و آغاز رستاخیز برخورد مى‏کنیم که انسان را در عوالم عجیبى سیر مى‏دهد، و مجموعا هشت نشانه از این نشانه‏ها را بازگو مى‏کند.
نخست مى‏فرماید: «در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود» (اذا الشمس کورت).
مى‏دانیم خورشید در حال حاضر کره‏اى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازه‏اى که تمام مواد آن به صورت گاز فشرده‏اى درآمده و در گرداگردش شعله‏هاى سوزانى زبانه مى‏کشد که صدها هزار کیلومتر ارتفاع آنهاست و اگر کره زمین در وسط یکى از این شعله‏هاى عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتى گاز مى‏شود! ولى در پایان این جهان و در آستانه قیامت این حرارت فرو مى‏نشیند، و آن شعله‏ها جمع مى‏شود، روشنائى آن به خاموشى مى‏گراید، و از حجم آن کاسته مى‏شود و این است معنى «تکویر».
این حقیقتى است که در علم و دانش امروز نیز منعکس است و «ثابت خورشید» تدریجا رو به تاریکى و خاموشى مى‏رود.


(آیه 2)- سپس مى‏افزاید: «و در آن هنگام که ستارگان بى‏فروغ شوند» (و اذا النجوم انکدرت).


(آیه 3)- در سومین نشانه رستاخیز مى‏فرماید: «و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند» (و اذا الجبال سیرت).
از آیات مختلف قرآن استفاده مى‏شود که در آستانه قیامت کوهها مراحل مختلفى را طى مى‏کنند- شرح بیشتر در این باره را در همین جلد در تفسیر آیه 20 سوره نبأ مطالعه فرمایید.

(آیه 4)- سپس مى‏افزاید: «و در آن هنگام که با ارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود» (و اذا العشار عطلت).
«عشار» جمع «عشراء» در اصل به معنى شتر ماده باردارى است که ده ماه بر حمل او گذشته، و در آستانه آوردن بچه است یعنى چیزى نمى‏گذرد که شتر دیگرى از او متولد مى‏شود، و شیر فراوان در پستان او ظاهر مى‏گردد.
در آن روز که این آیات نازل گشت چنین شترى با ارزشترین اموال عرب محسوب مى‏شد.
منظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است که هر انسانى نفیسترین اموال خویش را فراموش مى‏کند.


(آیه 5)- در این آیه مى‏افزاید: «و در آن هنگام که وحوش جمع شوند» (و اذا الوحوش حشرت).
همان حیواناتى که در حال عادى از هم دور بودند، و از یکدیگر مى‏ترسیدند و فرار مى‏کردند، ولى شدت وحشت حوادث هولناک آستانه قیامت آن چنان است که اینها را گرد هم جمع مى‏کند، و همه چیز را فراموش مى‏کنند، گوئى مى‏خواهند با این اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بکاهند.
و به تعبیر دیگر: وقتى آن صحنه‏هاى هولناک خصائص ویژه حیوانات وحشى را از آنها مى‏گیرد با انسانها چه مى‏کند!

(آیه 6)- سپس مى‏افزاید: «و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند»! (و اذا البحار سجرت).
مى‏دانیم آب از دو ماده «اکسیژن» و «هیدروژن» ترکیب یافته که هر دو سخت قابل اشتعال است، بعید نیست که در آستانه قیامت آب دریاها چنان تحت فشار قرار گیرد که تجزیه شوند و تبدیل به یکپارچه آتش گردند.

(آیه 7)- بعد از ذکر شش تحول عظیم که از مقدّمات رستاخیز است به نخستین طلیعه آن روز بزرگ اشاره کرده، مى‏فرماید: «و در آن هنگام که هرکس با همسان خود قرین گردد» (و اذا النفوس زوجت). صالحان با صالحان، و بدکاران با بدکاران، اصحاب الیمین با اصحاب الیمین، و اصحاب الشّمال با اصحاب الشّمال، بر خلاف این دنیا که همه با هم آمیخته‏اند، گاه همسایه مؤمن، مشرک است، و گاه همسر صالح، ناصالح ولى در قیامت که یوم الفصل و روز جدائیهاست این صفوف کاملا از هم جدا مى‏شوند.

(آیه 8)- سپس به سراغ یکى دیگر از حوادث رستاخیز رفته، مى‏افزاید:
«و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود:» (و اذا الموؤدة سئلت).

(آیه 9)- «به کدامین گناه کشته شدند»؟! (باى ذنب قتلت).
یکى از دردناک‏ترین و وحشیانه‏ترین پدیده‏هاى عصر جاهلیت عرب پدیده زنده به گور کردن دختران است که در قرآن مجید مکرر به آن اشاره شده، با نهایت تأسف این مسأله به اشکال دیگرى در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایى مى‏کند.
در بعضى از روایات در تفسیر این آیه توسعه داده شده، تا آنجا که شامل هرگونه قطع رحم، و یا قطع مودت اهل بیت علیهم السّلام مى‏شود.
در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم هنگامى که از تفسیر این آیه سؤال شد فرمود: «من قتل فى مودّتنا منظور کسانى است که در طریق محبت و دوستى ما کشته مى‏شوند».
البته ظاهر آیه همان است که گفتیم، ولى ملاک و مفهوم آن قابل چنین توسعه‏اى مى‏باشد.

(آیه 10)- آن روز معلوم شود که در چه کاریم همه؟ به دنبال بحثى که در آیات گذشته در مورد مرحله اول رستاخیز آمده بود، در اینجا به مرحله دوم آن یعنى، بروز و ظهور عالم دیگر و حسابرسى اعمال اشاره کرده، مى‏فرماید: «و در آن هنگام که نامه‏هاى اعمال گشوده شود» (و اذا الصحف نشرت).
گشوده شدن نامه‏هاى اعمال در قیامت هم در برابر چشم صاحبان آنهاست، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند، همان‏گونه که در سوره اسراء آیه 14 آمده است و هم در برابر چشم دیگران، که خود تشویقى است براى نیکوکاران و مجازات و رنجى است براى بدکاران.

(آیه 11)- سپس مى‏افزاید: «و در آن هنگام که پرده از روى آسمان برگرفته شود» (و اذا السماء کشطت). این پرده‏هایى که در این دنیا بر جهان ماده و عالم بالا افکنده شده، و مانع از آن است که مردم فرشتگان یا بهشت و دوزخ را که درون این جهان است ببینند کنار مى‏رود، و انسانها حقایق عالم هستى را مى‏بینند.
مطابق آیه 49 سوره توبه جهنم هم امروز موجود است، ولى پرده‏ها و حجابهاى عالم دنیا مانع از مشاهده آن است، همان گونه که مطابق بسیارى از آیات قرآن بهشت نیز هم اکنون آماده براى پرهیزکاران است.
به هر حال آیه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخیز، یعنى مرحله بازگشت انسانها به زندگى و حیات نوین است.

(آیه 12)- و لذا در این آیه مى‏افزاید: «و در آن هنگام که دوزخ شعله‏ور گردد» (و اذا الجحیم سعرت).

(آیه 13)- و در این آیه مى‏فرماید: «و در آن زمان که بهشت (به پرهیزکاران) نزدیک شود» (و اذا الجنة ازلفت).
همین معنى در آیه 90 سوره «شعرا» نیز آمده است با این تفاوت که در اینجا تصریح به نام «متقین» نشده و در آنجا تصریح شده است.

(آیه 14)- و بالاخره در این آیه، که در حقیقت مکمل تمام آیات گذشته و جزایى براى جمله‏هاى شرطیه‏اى است که در دوازده آیه قبل آمده، مى‏فرماید: آرى در آن هنگام «هر کس مى‏داند چه چیزى را آماده کرده است»! (علمت نفس ما احضرت).
این تعبیر به خوبى نشان مى‏دهد که همه اعمال انسانها در آنجا حاضر مى‏شود، و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توأم با شهود و مشاهده خواهد بود.
این حقیقت در آخرین آیات سوره زلزال نیز آمده است آنجا که مى‏فرماید:
«هرکس به اندازه ذرّه‏اى کار نیک کرده باشد آن را مى‏بیند، و هرکس به اندازه ذرّه‏اى کار بد کرده باشد آن را مى‏بیند».

(آیه 15)- به دنبال آیات گذشته که سخن از معاد و مقدمات رستاخیز و بخشى از حوادث آن روز بزرگ مى‏گفت، در اینجا به بحث از حقانیت قرآن و صدق گفتار پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مى‏پردازد، و در حقیقت آنچه را در آیات قبل پیرامون معاد آمده است تأکید مى‏کند و با ذکر قسمهاى آگاهى بخش، مطلب را مؤکد مى‏سازد.
نخست مى‏فرماید: «سوگند به ستارگانى که بازمى‏گردند» (فلا اقسم بالخنس).


(آیه 16)- «حرکت مى‏کنند و از دیده‏ها پنهان مى‏شوند» (الجوار الکنس).
منظور از این سوگندها- همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام در تفسیر این آیات نقل شده- پنج ستاره سیار منظومه شمسى است که با چشم غیر مسلح دیده مى‏شود (عطارد، زهره، مرّیخ، مشترى، و زحل).
توضیح این که اگر در چند شب متوالى چشم به آسمان بدوزیم به این معنى پى مى‏بریم که ستارگان آسمان دسته جمعى تدریجا طلوع مى‏کنند و با هم غروب مى‏نمایند بى‏آنکه تغییرى در فواصل آنها به وجود آید، گوئى مرواریدهایى هستند که روى یک پارچه سیاه در فواصل معینى دوخته شده‏اند، و این پارچه را از یک طرف بالا مى‏آورند و از طرف دیگر پایین مى‏کشند، تنها پنج ستاره است که از این قانون کلى مستثناست، یعنى در لابلاى ستارگان دیگر حرکت مى‏کنند. گوئى پنج مروارید ندوخته روى این پارچه آزاد قرار گرفته‏اند، و در لابلاى آنها مى‏غلطند! اینها همان پنج ستاره عضو خانواده منظومه شمسى مى‏باشد، و حرکات آنها به خاطر نزدیکیشان با ماست، و گر نه سایر ستارگان آسمان نیز داراى چنین حرکاتى هستند اما چون از ما بسیار دورند ما نمى‏توانیم حرکات آنها را احساس کنیم، این از یکسو.
از سوى دیگر: توجه به این نکته لازم است که علماى هیئت این ستارگان را «نجوم متحیّره» نامیده‏اند زیرا حرکات آنها روى خط مستقیم نیست، و به نظر مى‏رسد که مدتى سیر مى‏کنند بعد کمى بر مى‏گردند، دو مرتبه به سیر خود ادامه مى‏دهند که در باره علل آن در علم «هیئت» بحثهاى فراوانى شده است.
آیات فوق ممکن است اشاره به همین باشد که این ستارگان داراى حرکتند (الجوار) و در سیر خود رجوع و بازگشت دارند (الخنّس) و سرانجام به هنگام طلوع سپیده صبح و آفتاب مخفى و پنهان مى‏شوند، شبیه آهوانى که شبها در بیابانها براى به دست آوردن طعمه مى‏گردند، و به هنگام روز از ترس صیاد و حیوانات وحشى در «کناس» خود مخفى مى‏شوند (الکنس).
به هرحال گویا قرآن مجید مى‏خواهد با این سوگندهاى پرمعنى و آمیخته با نوعى ابهام اندیشه‏ها را به حرکت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنائى این سیارات در میان خیل عظیم ستارگان آسمان کند، تا بیشتر در آن فکر کنند و به عظمت پدید آورنده این دستگاه عظیم آشناتر شوند.


(آیه 17)- در این آیه، به دومین سوگند پرداخته، مى‏گوید: «و قسم به شب، هنگامى که پشت کند و به آخر رسد» (و اللیل اذا عسعس).


(آیه 18)- و سرانجام به سراغ سومین و آخرین قسم رفته، مى‏فرماید: «و به صبح، هنگامى که تنفس کند»! (و الصبح اذا تنفس).
این تعبیر شبیه تعبیرى است که در سوره مدّثّر بعد از سوگند به شب آمده است که مى‏فرماید: «و الصبح اذا اسفر سوگند به صبح هنگامى که نقاب از چهره برگیرد» گوئى ظلمت شب همچون نقاب سیاهى بر صورت صبح افتاده، به هنگام سپیده دم نقاب را کنار مى‏زند و چهره نورانى و پرفروغ خود را که نشانه زندگى و حیات است به جهانیان نشان مى‏دهد.


(آیه 19)- پیک وحى الهى بر او نازل شده! در این آیه به چیزى که تمام این سوگندها به خاطر آن یاد شده پرداخته، مى‏فرماید: «یقینا این (قرآن) کلام فرستاده بزرگوارى است [- جبرئیل امین‏]» که از سوى خداوند براى پیامبرش آورده (انه لقول رسول کریم).
و این پاسخى است به آنها که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را متهم مى‏کردند که قرآن را خود ساخته و پرداخته، و به خدا نسبت داده است.
در این آیه و آیات بعد پنج وصف براى «جبرئیل» پیک وحى خدا بیان شده، که در حقیقت اوصافى است که براى هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.
نخست توصیف او به «کریم» بودن که اشاره به ارزش وجودى اوست.


(آیه 20)- سپس به اوصاف دیگر پرداخته، مى‏افزاید: «او صاحب قدرت است، و نزد (خداوند) صاحب عرش مقام والائى دارد»! (ذى قوة عند ذى العرش مکین).«ذى العرش» اشاره به ذات پاک خداوند است، گر چه او صاحب تمام عالم هستى است ولى از آنجا که عرش- خواه به معنى عالم ماوراء طبیعت باشد، و یا مقام علم مکنون خداوند- اهمیت بیشترى دارد، او را به صاحب عرش بودن توصیف مى‏کند.


(آیه 21)- و در چهارمین و پنجمین توصیف مى‏گوید: «در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است» (مطاع ثم امین).
از روایات استفاده مى‏شود که گاه جبرئیل امین براى ابلاغ آیات قرآن از سوى گروه عظیمى از فرشتگان همراهى مى‏شد و مسلما در میان آنها مطاع بود و یک رسول باید در میان همراهانش مطاع باشد.
در حدیثى آمده است به هنگام نزول این آیات پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به جبرئیل فرمود: «چه خوب خداوند تو را ستوده است که فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش، قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امین، نمونه‏اى از قدرت و امانت خود را بیان کن! جبرئیل در پاسخ عرض کرد: اما نمونه قوت من این که مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت، به جز فرزندان آنها، من این شهرها را از بین برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا که فرشتگان آسمان صداى حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آوردم، و زیر و رو کردم! و اما نمونه امانت من این است که هیچ دستورى به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخطى کرده باشم».

(آیه 22)- سپس به نفى نسبت ناروائى که به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏دادند پرداخته، مى‏افزاید: «و صاحب شما [- پیامبر] دیوانه نیست» (و ما صاحبکم بمجنون).
تعبیر به «صاحب» اشاره به این است که او سالیان دراز در میان شما زندگى کرده، و همنشین با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درایت و امانت شناخته‏اید، چگونه نسبت جنون به او مى‏دهید؟!


(آیه 23)- بعد براى تأکید ارتباط پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جبرئیل امین مى‏افزاید: «او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است»! (و لقد رآه بالافق المبین).
منظور از «افق مبین» همان «افق اعلى» و افق آشکار کننده فرشتگان است که پیامبر جبرئیل را در آن مشاهده کرد.


(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: «و او نسبت به آنچه از طریق وحى دریافت داشته بخل ندارد» (و ما هو على الغیب بضنین).
همه را بى‏کم و کاست در اختیار بندگان خدا مى‏نهد، او مانند بسیارى از مردم نیست که وقتى به حقیقت مهمى دست مى‏یابند اصرار در کتمان آن دارند، و غالبا از بیان آن بخل مى‏ورزند.
اگر دیگران به خاطر علوم محدودشان چنین صفتى را دارند پیامبر که سر چشمه علمش اقیانوس بیکران علم خداست از این گونه صفات مبراست.

(آیه 25)- و نیز مى‏افزاید: «و این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست» (و ما هو بقول شیطان رجیم).
این آیات قرآنى هرگز مانند سخنان کاهنان که از طریق ارتباط با شیاطین دریافت مى‏داشتند نمى‏باشد، و نشانه‏هاى این حقیقت در آن ظاهر است، چرا که سخنان کاهنان آمیخته با دروغ و اشتباهات فراوان بود، و بر محور امیال و مطامعشان دور مى‏زند، و این هیچ نسبتى با قرآن مجید ندارد.


(آیه 26)- اى غافلان به کجا مى‏روید؟! در آیات گذشته این حقیقت روشن شد که قرآن مجید کلام خداست، چرا که محتوایش نشان مى‏دهد که گفتار شیطانى نیست بلکه سخن رحمانى است، که به وسیله پیک وحى خدا با قدرت و امانت کامل بر پیامبرى که در نهایت اعتدال عقل است نازل شده.
در اینجا مخالفان را به خاطر عدم پیروى از این کلام بزرگ مورد توبیخ قرار داده با یک استفهام توبیخى مى‏گوید: «پس به کجا مى‏روید»؟ (فاین تذهبون). چرا راه راست را رها کرده، به بیراهه گام مى‏نهید؟


(آیه 27)- سپس مى‏افزاید: «این (قرآن) چیزى جز تذکّرى براى جهانیان نیست» (ان هو الا ذکر للعالمین).
همه را اندرز مى‏دهد، هشدار مى‏دهد، تا از خواب غفلت بیدار شوند.


(آیه 28)- و از آنجا که براى هدایت و تربیت تنها «فاعلیت فاعل» کافى نیست بلکه «قابلیت قابل» نیز شرط است، در این آیه مى‏افزاید: قرآن مایه بیدارى است «براى کسى از شما که بخواهد راه مستقیم پیش گیرد» (لمن شاء منکم ان یستقیم).
آیه قبل عمومیت فیض هدایت الهى را بیان مى‏کند، و این آیه شرط بهره‏گیرى از این فیض را، و تمام مواهب عالم چنین است که اصل فیض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصمیم است.


(آیه 29)- اما از آنجا که تعبیر به مشیت و اراده انسان ممکن است این توهّم را ایجاد کند که انسان چنان آزاد است که هیچ نیازى در پیمودن این راه به خداوند و توفیق الهى ندارد، در آخرین آیه این سوره به بیان نفوذ مشیت پروردگار پرداخته، مى‏فرماید: «و شما اراده نمى‏کنید مگر این که خداوند- پروردگار جهانیان- اراده کند و بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمین).
در حقیقت مجموع این دو آیه همان مسأله دقیق و ظریف «امر بین امرین» را بیان مى‏کند، از یکسو مى‏گوید تصمیم‏گیرى به دست شماست، از سوى دیگر مى‏گوید: تا خدا نخواهد شما نمى‏توانید تصمیم بگیرید، یعنى اگر شما مختار و آزاد آفریده شده‏اید این اختیار و آزادى نیز از ناحیه خداست، او خواسته است که شما چنین باشید.
انسان در اعمال خود نه مجبور است، و نه صد در صد آزاد، نه طریقه «جبر» صحیح است و نه طریقه «تفویض» بلکه هر چه او دارد، از عقل و هوش و توانائى جسمى و قدرت تصمیم‏گیرى همه از ناحیه خداست. و همین واقعیت است که او را از یکسو دائما نیازمند به خالق مى‏سازد، و از سوى دیگر به مقتضاى آزادى و اختیارش به او تعهد و مسؤولیت مى‏دهد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۳

نظرات  (۱)

سلام

میتونید از قرآن حکیم استفاده کنید

خیلی خیلی خیلی نکات خوب و مفید و لازمی داره...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی