قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۷ ب.ظ

571 . صفحه 571


نوزدهم تیر : 



نفیسه : 


(آیه 11)- در آیه قبل اشاره شد که نوح از قوم خویش خواست از خداوند آمرزش بخواهند تا آمرزیده شوند حال این آیه و آیه بعد به دیگر نعمات میپردازد:«تا بارانهاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد» (یرسل السماء علیکم مدرارا).

خلاصه هم باران رحمت معنوى و هم باران پربرکت مادى او شما را فرا مى‏گیرد.


(آیه 12)- سپس مى‏افزاید: «و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک مى‏کند» (و یمددکم باموال و بنین).

«و باغهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختیارتان قرار مى‏دهد» (و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا).

به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوى، و پنج نعمت بزرگ مادى به آنها وعده داده، نعمت بزرگ معنوى بخشودگى گناهان و پاک شدن از آلودگى کفر و عصیان است، اما نعمتهاى مادى: ریزش بارانهاى مفید و به موقع و پر برکت، فزونى اموال، فزونى فرزندان (سرمایه‏هاى انسانى)، باغهاى پر برکت، و نهرهاى آب جارى.

آرى! ایمان و تقوا طبق گواهى قرآن مجید هم موجب آبادى دنیا و هم آبادى آخرت است.


(آیه 13)- سپس بار دیگر به انذار باز مى‏گردد، مى‏گوید: «چرا شما (از خدا نمى‏ترسید و) براى خدا عظمت قائل نیستید»؟! (ما لکم لا ترجون لله وقارا).


(آیه 14)- «در حالى که شما را مراحل مختلف آفرید» (و قد خلقکم اطوارا).

نخست «نطفه» بى‏ارزشى بودید، چیزى نگذشت که شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» درآورد، سپس شکل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حیات در اندام شما پوشانید، و به شما روح و حس و حرکت داد.

نه تنها از نظر جسمانى اشکال مختلفى به خود مى‏گیرد، که چهره روح و جان شما نیز دائما در تغییر است، هر یک از شما استعدادى دارید، و در هر سرى ذوقى و در هر دلى عشقى است.

و به این ترتیب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبرى و هدایت مى‏کند و با این همه لطف و عنایت او، این همه کفران و بى‏حرمتى چرا؟


(آیه 15)- حضرت «نوح» در بیانات عمیق و مستدل خود در برابر مشرکان لجوج نخست دست آنها را گرفته و به اعماق وجودشان برد، تا آیات انفسى را مشاهده کنند، سپس آنها را به مطالعه نشانه‏هاى خدا در عالم بزرگ آفرینش دعوت کرده و آنان را به سیر آفاقى مى‏برد.

نخست از آسمان شروع کرده، مى‏گوید: «آیا نمى‏دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکى بالاى دیگرى آفریده است»؟! (ا لم تروا کیف خلق الله سبع سماوات طباقا).

آسمانهاى هفتگانه یکى بالاى دیگرى قرار دارد، و بطورى که در تفسیر آسمانهاى هفتگانه در گذشته گفته‏ایم تمام آنچه را ما با چشم مسلح و غیر مسلح از ستارگان ثابت و سیار مى‏بینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر یکى ما فوق دیگرى بعد از آن قرار دارد که از دسترس علم و دانش انسان امروز بیرون است، و ممکن است در آینده این شایستگى را پیدا کند که آن عوالم عجیب و گسترده را یکى بعد از دیگرى کشف کند.


(آیه 16)- سپس مى‏افزاید: «و ماه را در میان آسمانها مایه روشنائى و خورشید را چراغ فروزانى قرار داده است» (و جعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس سراجا)


(آیه 17)- باغبان هستى، شما را همچون گلى پرورش داد! سپس بار دیگر به آفرینش انسان باز مى‏گردد، مى‏افزاید: «و خداوند شما را همچون گیاهى از زمین رویانید»! (و الله انبتکم من الارض نباتا).

تعبیر به «انبات» و رویانیدن، در مورد انسان، بخاطر آن است که آفرینش نخستین انسان از خاک است، دوم این که، تمام مواد غذائى که انسان مى‏خورد و به کمک آن رشد و نمو مى‏کند از زمین است، یا مستقیما مانند سبزیها و دانه‏هاى غذائى و میوه‏ها، و یا بطور غیر مستقیم مانند گوشت حیوانات، و سوم این که، شباهت زیادى در میان انسان و گیاه وجود دارد و بسیارى از قوانینى که حاکم بر تغذیه و تولید مثل و نمو و رشد گیاهان است بر انسان نیز حکمفرماست.


(آیه 18)- بعد به سراغ مسأله معاد که یکى دیگر از مسائل پیچیده براى مشرکان بوده است رفته، مى‏فرماید: «سپس شما را به همان زمین باز مى‏گرداند، و بار دیگر شما را خارج مى‏سازد» (ثم یعیدکم فیها و یخرجکم اخراجا).

در آغاز خاک بودید بار دیگر به خاک برمى‏گردید، و همان کسى که قدرت داشت در آغاز شما را از خاک بیافریند توانائى دارد بار دیگر بعد از خاک شدن لباس حیات در اندامتان بپوشاند.


(آیه 19)- بار دیگر به آیات آفاقى و نشانه‏هاى توحید در عالم بزرگ باز مى‏گردد و از نعمت وجود زمین سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «و خداوند زمین را براى شما فرش گسترده‏اى قرار داد» (و الله جعل لکم الارض بساطا).

نه آن چنان خشن است که نتوانید بر آن استراحت و رفت و آمد کنید، و نه آن چنان نرم است که در آن فرو روید و قدرت حرکت نداشته باشید.

به علاوه بساطى است گسترده و آماده و داراى همه نیازمندیهاى زندگى شما.


(آیه 20)- نه تنها زمینهاى هموار همچون فرش گسترده‏اى است، بلکه کوهها به خاطر درّه و شکافهایى که در لابلاى آن وجود دارد و قابل عبور است نیز بساط گسترده‏اى مى‏باشد هدف این است «تا از راههاى وسیع و درّه‏هاى آن بگذرید» و به هر جا مى‏خواهید بروید (لتسلکوا منها سبلا فجاجا).

ولى نه آن انذارهاى نخستین و نه بشارتها و تشویقها و نه استدلالات منطقى هیچ یک در دل سیاه این قوم لجوج اثر نگذاشت.


(آیه 21)- لطف حق با تو مداراها کند ...

هنگامى که نوح آخرین تلاش خود را در طى صدها سال به کار زد، و آن قوم، جز گروه اندکى، همچنان بر کفر و بت‏پرستى و گمراهى و فساد اصرار ورزیدند از هدایت آنها مأیوس شد، رو به درگاه خدا آورد و تقاضاى مجازات براى آنها کرد.

چنانکه در این آیه مى‏خوانیم: «نوح (بعد از هدایت آنان) گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من کردند، و از کسانى پیروى نمودند که اموال و فرزندانشان چیزى جز زیانکارى بر آنها نیفزوده است» (قال نوح رب انهم عصونى و اتبعوا من لم یزده ماله و ولده الا خسارا).

اشاره به این که رهبران این قوم جمعیتى هستند که تنها امتیازشان اموال و فرزندان زیاد است، آن هم اموال و فرزندانى که جز در مسیر فساد به کار گرفته نمى‏شود.


(آیه 22)- سپس مى‏افزاید: «و (این رهبران گمراه) مکر عظیمى به کار بردند ...» (و مکروا مکرا کبارا).

آنها طرحهاى شیطانى عظیم و گسترده‏اى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ریخته بودند، که احتمال دارد همان مسأله بت پرستى بوده باشد، زیرا طبق بعضى از روایات بت‏پرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند.


(آیه 23)- این آیه مى‏تواند گواه این مطلب باشد، زیرا بعد از اشاره سربسته به این مکر بزرگ مى‏افزاید: رؤساى آنها «گفتند: دست از خدایان و بتهاى خود برندارید» (و قالوا لا تذرن آلهتکم).

و هرگز دعوت نوح را به خداى یگانه نپذیرید، خدائى که هرگز دیده نمى‏شود، و با دست قابل لمس نیست!

مخصوصا روى پنج بت تأکید کردند و گفتند: «بتهاى ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید و دست از دامنشان نکشید» (و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا یغوث و یعوق و نسرا).

از قرائن چنین استفاده مى‏شود که این پنج بت امتیازات ویژه‏اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همین دلیل رهبران فرصت طلب آنان نیز روى عبادت آنها تکیه مى‏کردند.


(آیه 24)- سپس نوح مى‏افزاید: خداوندا! «آنها (رهبران گمراه و خود خواه) گروه بسیارى را گمراه ساختند» (و قد اضلوا کثیرا).

خداوندا! «ظالمان را جز ضلالت میفزا» (و لا تزد الظالمین الا ضلالا).

منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفیق الهى از آنهاست که سبب بدبختى آنها مى‏شود، و یا مجازاتى است که آنها به خاطر ظلمشان دریافت مى‏دارند که خدا نور ایمان را از آنها مى‏گیرد، و تاریکى کفر را جانشین آن مى‏سازد.


(آیه 25)- سرانجام در این آیه خداوند سخن آخر را در این زمینه چنین مى‏فرماید: «به خاطر گناهانشان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا یاورانى نیافتند» که در برابر خشم او از آنها دفاع کند (مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم یجدوا لهم من دون الله انصارا).

تعبیر آیه نشان مى‏دهد که آنها بعد از غرق شدن بلافاصله وارد آتش شدند، و این عجیب است که از آب فورا وارد آتش شوند! و این آتش همان آتش برزخى است، چرا که طبق گواهى آیات قرآن گروهى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مى‏شوند، و طبق بعضى از روایات «قبر» یا باغى از باغهاى بهشت است یا حفره‏اى از حفره‏هاى دوزخ!


(آیه 26)- این قوم فاسد و مفسد باید بروند! در این جا که همچنان ادامه سخنان نوح و شکایاتش از قوم به درگاه خدا و نفرین درباره آنهاست، مى‏فرماید: «نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را روى زمین باقى مگذار»! (و قال نوح رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا).

این سخن را هنگامى گفت که بطور کامل از هدایت آنها مأیوس شده بود، و آخرین تلاش و کوشش خود را براى ایمان آوردن آنها به کار زد و نتیجه‏اى نگرفت، و تنها گروهى اندک به او ایمان آوردند.

تعبیر به «على الارض» (بر صفحه زمین) نشان مى‏دهد که هم دعوت نوح جهانى بوده، و هم طوفان و عذابى که بعد از آن آمد.


(آیه 27)- سپس «نوح» براى نفرین خود استدلال مى‏کند و مى‏افزاید: «زیرا اگر آنها را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مى‏کنند، و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى‏آورند»! (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا).

این نشان مى‏دهد که نفرین انبیاء، از جمله نوح (ع) از روى خشم و غضب و انتقامجوئى و کینه‏توزى نبود، بلکه روى یک حساب منطقى صورت گرفته است.


(آیه 28)- در پایان، نوح براى خودش و کسانى که به او ایمان آورده بودند چنین دعا مى‏کند: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم، و تمام کسانى را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز و ظالمان را جز هلاکت میفزا» (رب اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بیتى مؤمنا و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظالمین الا تبارا).

این طلب آمرزش براى این است که نوح مى‏خواهد بگوید گرچه من صدها سال تبلیغ مستمر داشتم، و هرگونه زجر و شکنجه را در این راه تحمل کردم، اما چون ممکن است ترک اولائى در این مدت از من سر زده باشد من از آن هم تقاضاى عفو مى‏کنم، و هرگز خود را در پیشگاه مقدست تبرئه نمى‏نمایم.


..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 1 سوره نوح :



معصومه :


من یادمه جایی خوندم ک از میان ۱۲۴۰۰۰پیامبر, گاهی چندین پیامبر همزمان باهم بودند, چون هریک مشغول هدایت امت خودشون بودند.

اما در مورد حضرت نوح صحبت از دعوت جهانی میشه, با توجه ب شرایط ان زمان و محدودیت هاش چطور این دعوت کل زمین رو شامل میشده؟؟


اعظم :


گویا در این زمینه اختلاف نظر زیاده 

و با چیزایی که من این ور اونور دیدم این فرض که دعوت حضرت نوح منظقه ای بوده قویتر هستش 


اینجا رو ببین : 



http://www.setiz.blogfa.com/post-109.aspx


آیه 28 سوره نوح :


معصومه :


ترک اولای حضرت نوح چی بوده؟؟

منظور نفرین شون بوده؟



اعظم:


معنای ترک اولی برای پیامبران و برای حضرت نوح :



ترک اولی برای این بزرگواران به معنی انجام عمل خیر بدون اذن موردی از جانب خداوند متعال است. یعنی انبیای اولوالعزم حتّی امور خیر را هم بدون کسب اجازه از خداوند متعال نباید انجام دهند.« نوح به پروردگارش عرض کرد:پروردگارا ! پسرم از خاندان من است؛ و وعده ی تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه ی حکم‏کنندگان برتری. ــ فرمود: اى نوح ! او از اهل تو نیست. او عمل غیر صالحى است‏.پس، آنچه را از آن آگاه نیستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى. ـــ عرض کرد:پروردگارا ! من به تو پناه مى‏برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم. و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نکنى، از زیانکاران خواهم بود.»(هود:45 ـ 47) روشن است که درخواست نجات فرزند از بلا یا گمراهی نه تنها امر ناشایستی نیست بلکه امری پسندیده بوده که ناشی از عطوفت و رأفت است ؛ ولی حضرت نوح نباید آن را از خدا طلب می نمود. انبیای اولوالعزم حتّی بی اذن صریح خدا دعا هم نمی کنند و از او چیزی طلب نمی کنند ؛ و اگر چنین نمایند توبیخ می شوند.


آیه 12 سوره نوح :


معصومه :

و ی نکته جالب ک مکررا تو قران خوندم اینه ک فرزنذ زیاد همتراز مال زیاد, نماد توانایی مادی محسوب شده, در حالبکه الان در فرهنگ ما فرزند زیاد اصلا نماد قدرت نیست!



اعظم:


یه زمانی من خودم هم به این قضیه فکر کردم ولی دقیقا جوابی براش پیدا نکردم 


ولی جدیدا به این نتیجه رسیدم میل به جاودانگی در آدم خیلی زیاده واز اونجایی که خودش نمی تونه عمر جاودانه داشته باشه بسیار مایله در فرزندانش امتداد پیدا کنه 

یعنی کارهایی که خودش نکرده یا اخلاقهایی که نداشته ولی دوست داشته داشته باشه در فرزندانش تحقق پیدا کنه 


تمایل به داشتن وارث خیلی توی آدم زیاده 

دقت کن به آدمهای خیلی ثروتمند خیلی مایلند وارث مناسبی که بتونه اموالی که گرد آوردن رو حفظ کنه داشته باشن 

شاید از اونجایی که نسل مابه شدت "حال نگر " هستش و "عاقبت اندیش " و "مرگ اندیش " نیست کمتر به این مایل فکر کنه 


شاید خیلی بی ربط بود ولی چون چندوقتی بود که این مطالب توی ذهنم وول می خورد به طور خیلی خلاصه اینجا نوشتم 

 

شاید الان تعبیر بشه به جمعیت زیاد یه کشور یا یه قلمرو یا مستعمره یا حتی پیروان یه اعتقاد 

می بینی که الان ادمها به این تکاثر خیلی علاقمندن هنوز 

در شبکه های مجازی هم کاملا علاقمندی به این توسعه قلمرو کاملا حس می شه


نفیسه :


به نظرم یکی دیگر از علل اینکه سابقا کثرت فرزند هم رده  با فزونی مال می امده اینه که چون شغل اکثر قریب به اتفاق  مردم آن دوره کشاورزی و دامداری و باغداری و کارهایی از این دست بوده که نیاز به نیروی یدی بیشتر داشته، واضحه  هر چه شخص فرزند بیشتری میداشت نیروی کمکی نیز بیشتر میشد که میتونسته از نظر مادی درآمدزا باشه.برخلاف جامعه امروز که  فرزند بیشتر الزاما باعث درآمدزایی بیشتر نمیشود.



تسنیم :


سلام

من معمولا مطالب رو آف لاین میخونم و در بحثها مشارکت ندارم ولی الان درخصوص این موضوع به نظرم اومد نکاتی رو بگم



بحث فرزند و فرزند داشتن یکی از موضوعاتی هست که امروزه دیدگاهی متفاوت نسبت به دورانهای قبل در مورد اون وجود داره

در دنیای جدید(والبته در جوامعی مثل ما)به خیلی از دلایل که جای گفتنش اینجا نیست،داشتن فرزندان متعدد و خانواده گسترده یک مسئله با ابعاد منفی حساب میشه.

با این دیدگاه فرض بر این گرفته میشه که داشتن فرزند زیاد خوب نیست، با این فرض به دنبال این هستند که ببینند چرا این موضوع در گذشته یک امر مثبت و بافایده تلقی میشده! یعنی از قبل برای سوال یک مفروض ارزشی درنظر گرفته میشه!


اگه اشتباه نکنم در فلسفه و منطق اینجور استدلال کردن و دنبال دلیل گشتن یه اسمی داره که یادم نیست



به همین دلیل افرادی که دراینخصوص اظهارنظر میکنند،چه مطلع و کارشناس و چه افراد عادی،دنبال این هستند که چرا در قدیم این موضوع امتیاز مثبت داشته

و خب دلایلی هم براش متصور میشن مثل همون بحث کشاورزی و دامداری و... که البته غلط نیست، اما تنها دلیل هم نیست!


معصومه :


دو تا نگاه هست.

یکی این ک نظر شخصی افراد چی هست و 

ی نگاه دیگه بررسی بعد اجتماعی این موضوع در سیر تاریخه.

شرایط خاص اشخاص جامعه ما در حال حاضر و شرایط خاص خود جانعه مون در دهه ۶۰, ی موضوع مقطعیه.

اما در طول تاریخ جمعیت همیشه یک اهرم قدرت محسوب میشده, حتی الان.

همین الان جمعیت زیاد کشورهادر ابعاد سیاسی و اقتصادی تاثیر گذاره.


تسنیم :


به نظرم در گذشته و در جوامع سنتی اصولا" داشتن خانوده بزرگ و قوم و عشیره گسترده یکی از عوامل قدرتمندی بوده.

داشتن فرزندان زیاد هم در همین راستا محسوب میشده خصوصا داشتن فرزندان پسر

افراد با پیوندهای قومی و قبیله ای شون انسجام اجتماعی و امنیت اجتماعی بیشتری حس میکردند و این وابستگیها هویت اجتناعی اونها رو شکل میداده


تسنیم:


همینطوره

البته من هم درس علوم اجتماعی خوندم و نظرم چندان شخصی هم نیست


معصومه :


بنابراین بنظرم استدلال قران استدلال مربوط ب جوامع قدیم نیست.

کلی ست


تسنیم :


اتفاقا منم میخوام بگم که علیرغم تبلیغات مسموم این دو دهه در کشور ما و برخی کشورهای دیگه در مورد کاهش جمعیت،

جمعیت و وابستگیهای قومی و ملی یکی از عوامل قدرت محسوب میشه


تسنیم :


که اگر این موضوع اینقدر مهم نبود، در سیره و روایات معصومین اینقدر در مورد ارتباط با اقوام و خویشان و صله ارحام توصیه و تاکید نمیشد

حتی در مورد فرزند دار،شدن اینهمه توصیه نبود

حتی پیامبر بارها تاکید نمیکردند بر ادامه نسلشون از طریق فرزندان حضرت فاطمه


به نظرم موضوع جمعیت و وفاق اجتماعی که از هسته های خانواده شکل میگیره همیشه عامل قدرت بوده و هست و آموزه های دینی ما هم اون رو تایید کرده

اما متاسفانه مدتهاست که در جامعه نا عکس این تبلیغ میشه


سوده :


موضوع که فقط فرزند و ازدیاد نسل نیست. موضوع اصلی پرورش نسل هست. با اینهمه رذائل اخلاقی که امروزه به راحتی تو جامعه پراکنده شده حفظ و تربیت فرزند کار دشواریه. حتی صله ارحام هم نمیتونه به صورت گذشته باشه چون گاها حتی خواهر و برادرها هم خط مشی های متفاوتی تو زندگیشون دارن. من نمیتونم اجازه بدم بچم با هر کسی دوست بشه چون نمیدونم اون بچه هفت هشت ساله واقعا چی میدونه یا چی نمیدونه. کوچکترین حرکتی ممکنه کودک منو در جهتی بیدار کنه که تو این دوره و زمونه با این همه امکانات رسانه ای و مجازی به راحتی تو خطی بیوفته که بیرون اوردنش فوق العاده سخته. 

امروزه تعریف جامعه فقط مردم و خانواده ها نیستن که ،بلکه عضو جدید و فوق العاده موثر فضای مجازی رو داریم که بیشتر از فضای حقیقی وقت و روابط ما رو پر میکنه. فضایی که به همه جا در داره و گرچه مجازیه اما کنترلش هزاران بار سخت تر از فضای حقیقیه. تو این اوضاع همون یک یا نهایت دو بچه رو اصولی و خوب تربیت کنیم هنر خیلی زیادی کردیم. تازه مسئله اقتصاد و حمایت دولت رو هم در نظر نگرفتیم اصلا.


تسنیم:


من با نظر شما هم تا حدودی موافقم هم مخالف. اما اینجا صحبت در مورد نظر قرآن و روایات بود که منم برداشت خودمو گفتم

در کل ما از،سبک زندگی دینی و روایی دور شدیم و مشکلاتمون در همه زمینه ها ریشه در این مسئله داره. بقیه حرفها توجیهاتی هست که برای این دوری خودمون میاریم. حالا هرکدوم به یک نسبت

هرچقدر از فضای زندگی معنوی دور میشیم مشکلاتمون بیشتر میشه

من هم مثل شما هستم با همین دغدغه ها

ولی در همین جامعه هستند خانواده هایی با تعداد فرزندان بیشتر که دینی تر و قرآنی تر از من زندگی میکنند و با مشکلات کمتر

من اشکال رو در خودم میبینم نه در سبک زنذگی دینی



نفیسه :


موضوعی که مطرح کردم صرفا در مورد رابطه مستقیم مال و فرزند در گذشته بود که ممکنه این رابطه درحال حاضر صدق نکنه.اما در اینکه در روایات و احادیث داریم فرزند صالح برای پدر و مادر باقیات صالحات است،شکی نیست.و مسلما هرچه بیشتر باشن بهتره.به شرطی که صالح باشن.

اینجا در سوره نوح از قوم نوح خواسته میشود از خداوند آمرزش بخواهند تا او نیز آنها را با فزونی مال و فرزند یاری کند،به نظر من به مورد اول برمیگرده،که در تفسیر هم به سرمایه های انسانی به آنها اشاره شده.چون مسلما درک از برکات فرزند صالح رو نداشتن.البته ممکنه جاهای دیگه اشاره به کثرت فرزند باشه که منظور همون فرزند صالحه که باری از دوش والدینش برمیداره.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی