قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۵۳ ب.ظ

450 . صفحه 450



بیستم اسفند :



نفیسه : 



(آیه 103)-ابراهیم خواب خود را برای فرزندش بیان میکند و اسماعیل نیز به او اطمینان میدهد که تسلیم امر خداست.اما اینکه در این میان چه‏ها گذشت، قرآن از شرح آن خوددارى کرده و تنها روى نقاط حساس این ماجراى عجیب انگشت مى‏گذارد.بعضى نوشته‏اند: فرزند فداکار براى این که پدر را در انجام این مأموریت کمک کند، گفت: پدرم ریسمان را محکم ببند تا هنگام اجراى فرمان الهى دست و پا نزنم، مى‏ترسم از پاداشم کاسته شود! پدر جان! کارد را تیز کن و با سرعت بر گلویم بگذران تا تحملش بر من (و بر تو) آسانتر باشد! پدرم! قبلا پیراهنم را از تن بیرون کن که به خون آلوده نشود، چرا که بیم دارم چون مادرم آن را ببیند عنان صبر از کفش بیرون رود.

آنگاه افزود: سلامم را به مادرم برسان و اگر مانعى ندیدى پیراهنم را برایش ببر که باعث تسلى خاطر و تسکین دردهاى اوست، چرا که بوى فرزندش را از آن خواهد یافت، و هرگاه دلتنگ شود آن را در آغوش مى‏فشارد و سوز درونش را تخفیف خواهد داد.

لحظه‏هاى حساسى فرارسید ابراهیم که مقام تسلیم فرزند را دید او را در آغوش کشید، و هر دو در این لحظه به گریه افتادند.

قرآن همین اندازه در عبارتى کوتاه و پر معنى مى‏گوید: «هنگامى که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد ...» (فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ).

ابراهیم صورت فرزند را بر خاک نهاد و با سرعت و قدرت کارد را بر گلوى فرزند گذارد در حالى که روحش در هیجان فرو رفته بود، اما کارد برنده در گلوى لطیف فرزند کمترین اثرى نگذارد! ....

ابراهیم در حیرت فرو رفت بار دیگر کارد را به حرکت درآورد ولى باز کارگر نیفتاد. آرى! ابراهیم «خلیل» مى‏گوید: ببر! اما خداوند «جلیل» فرمان مى‏دهد نبر! و کارد تنها گوش بر فرمان او دارد.


(آیه 104)- اینجاست که قرآن با یک جمله کوتاه و پرمعنى به همه انتظارها پایان داده، مى‏گوید: در این هنگام «او را ندا دادیم که: اى ابراهیم!» (وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ).


(آیه 105)- «آن رؤیا را تحقق بخشیدى» و به مأموریت خود عمل کردى (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا).

«ما این گونه نیکوکاران را جزا مى‏دهیم» (إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).

هم به آنها توفیق پیروزى در امتحان مى‏دهیم، و هم نمى‏گذاریم فرزند دلبندشان از دست برود.


(آیه 106)- سپس مى‏افزاید: «این مسلما همان امتحان آشکار است» (إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ).

ذبح کردن فرزند با دست خود، آن هم فرزندى برومند و لایق، براى پدرى که یک عمر در انتظار چنین فرزندى بوده، کار ساده و آسانى نیست.

و از آن عجیب‏تر تسلیم مطلق این نوجوان در برابر این فرمان بود، که با آغوش باز و با اطمینان خاطر به لطف پروردگار به استقبال ذبح شتافت.


(آیه 107)- اما براى این که برنامه ابراهیم ناتمام نماند، و در پیشگاه خدا قربانى کرده باشد و آرزوى ابراهیم برآورده شود، خداوند قوچى بزرگ فرستاد تا به جاى فرزند قربانى کند و سنتى براى آیندگان در مراسم «حج» و سرزمین «منى» از خود بگذارد، چنانکه قرآن مى‏گوید: «ما ذبح عظیمى را فداى او کردیم» (وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ).

یکى از نشانه‏هاى عظمت این ذبح آن است که با گذشت زمان سال به سال وسعت بیشترى یافته، و الآن در هر سال بیش از یک میلیون به یاد آن ذبح عظیم ذبح مى‏کنند و خاطره‏اش را زنده نگه مى‏دارند.


(آیه 108)- نه تنها خداوند پیروزى ابراهیم را در این امتحان بزرگ در آن روز ستود، بلکه خاطره آن را جاویدان ساخت، چنانکه در این آیه مى‏گوید: «و نام نیک او را در امتهاى بعد باقى نهادیم» (وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ).


(آیه 109)- «سلام بر ابراهیم» آن بنده مخلص و پاکباز (سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ).


(آیه 110)- آرى «این گونه نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ). پاداشى به عظمت دنیا، پاداشى جاودان در سراسر زمان، پاداشى در خور سلام و درود خداوند بزرگ!

ذبیح اللّه کیست؟

آنچه با ظواهر آیات مختلف قرآن هماهنگ است این است که ذبیح «اسماعیل» بوده است.

روایات بسیارى نیز در منابع اسلامى آمده است که نشان مى‏دهد ذبیح «اسماعیل» بوده است نه اسحاق.


(آیه 111)- ابراهیم بنده مؤمن خدا: این آیه و دو آیه بعد آخرین آیاتى است که ماجراى ابراهیم و فرزندانش را در اینجا تعقیب و تکمیل مى‏کند.

نخست مى‏گوید: «او از بندگان با ایمان ماست» (إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ).

در حقیقت این جمله دلیلى است بر آنچه گذشت و این واقعیت را بیان مى‏کند که اگر ابراهیم همه هستى و وجود خویش و حتى فرزند عزیزش را یک جا در طبق اخلاص گذارد و فداى راه معبود خویش کرد به خاطر ایمان عمیق و قویش بود.


(آیه 112)- سپس به یکى دیگر از مواهب خدا به ابراهیم سخن مى‏گوید:

مى‏فرماید: «ما او را به اسحاق- پیامبرى از شایستگان- بشارت دادیم» (وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ).


(آیه 113)- و در این آیه، سخن از برکتى در میان است که خدا به ابراهیم و فرزندش اسحاق ارزانى داشت، مى‏فرماید: «ما به او و اسحاق برکت دادیم» (وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ).

برکت در همه چیز، در عمر و زندگى، در نسلهاى آینده، در تاریخ و مکتب و در همه چیز.

اما براى این که توهّم نشود که این برکت در خاندان ابراهیم جنبه نسب و قبیله‏اى دارد بلکه در ارتباط با مذهب و مکتب و ایمان است، در آخر آیه مى‏افزاید: «و از دودمان آن دو، افرادى بودند نیکوکار و افرادى (که به خاطر عدم ایمان) آشکارا به خود ستم کردند» (وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ).

و به این ترتیب آیه فوق به گروهى از یهود و نصارى که افتخار مى‏کردند ما از فرزندان انبیا هستیم پاسخ مى‏گوید که پیوند خویشاوندى به تنهائى افتخار نیست، مگر این که در سایه پیوند فکرى و مکتبى قرار گیرد.


(آیه 114)- مواهب الهى بر موسى و هارون: در اینجا به گوشه‏اى از الطاف الهى نسبت به «موسى» و برادرش «هارون» اشاره شده، نخست مى‏گوید: «ما به موسى و هارون منت بخشیدیم» و آنها را مرهون نعمتهاى خود ساختیم (وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ).


(آیه 115)- در نخستین مرحله مى‏فرماید: و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم» (وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ).

چه اندوهى از این بزرگتر که بنى اسرائیل در چنگال فرعونیان جبار و خونخوار گرفتار بودند؟ پسرانشان را سر مى‏بریدند، و زنانشان را به خدمتکارى و مردان را به بردگى و بیگارى وا مى‏داشتند.


(آیه 116)- در مرحله دوم مى‏فرماید: «و آنها (موسى و هارون و بنى اسرائیل) را یارى کردیم تا (بر دشمنان خود) پیروز شدند» (وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ).

در آن روز که لشکر خونخوار فرعونى با قدرت و نیروى عظیم و در پیشاپیش آنها شخص فرعون به حرکت درآمد، بنى اسرائیل قومى ضعیف و ناتوان و فاقد مردان جنگى و سلاح کافى بودند، اما دست لطف خدا به یارى آنها آمد، فرعونیان را در میان امواج دفن کرد، و آنها را از غرقاب رهائى بخشید و کاخها و ثروت و باغها و گنجهاى فرعونیان را به آنها سپرد.


(آیه 117)- در سومین مرحله به مواهب معنوى که خدا به این قوم از بند رسته عنایت فرمود اشاره کرده، مى‏گوید: «ما به آن دو کتاب روشنگر دادیم» (وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ).

آرى «تورات» کتاب مستبین یعنى کتاب روشنگر بود، و به تمام نیازمندیهاى دین و دنیاى بنى اسرائیل در آن روز پاسخ مى‏گفت، همان گونه که در آیه 44 سوره مائده نیز مى‏خوانیم: «ما تورات را نازل کردیم که هم در آن هدایت بود و هم نور و روشنائى».


(آیه 118)- در مرحله چهارم باز به یکى دیگر از مواهب معنوى- موهبت هدایت به صراط مستقیم- اشاره کرده، مى‏گوید: «و آن دو را به راه راست هدایت نمودیم» (وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ).

همان راه راست و خالى از هرگونه کجى و اعوجاج که راه انبیا و اولیا است، و خطر انحراف و گمراهى و سقوط در آن وجود ندارد.


(آیه 119)- در پنجمین مرحله به سراغ تداوم مکتب و بقاى نام نیک آنها رفته، مى‏گوید: «و نام نیکشان را در اقوام بعد باقى گذاردیم» تا به عنوان دو اسوه شناخته شوند، و مردم جهان از روش و تاریخ آنان الهام گیرند (وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ).


(آیه 120)- در ششمین مرحله سخن از سلام و درود خداوند بر موسى و هارون است مى‏فرماید: «سلام بر موسى و هارون» (سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ).

سلامى که رمز سلامت در دین و ایمان، در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.

سلامى که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.


(آیه 121)- و در هفتمین و آخرین مرحله به جزا و پاداش بزرگ خود به آنها پرداخته، مى‏گوید: آرى! «ما این چنین نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم» (إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ).

اگر آنها به این افتخارات نائل شدند بى‏دلیل نبود، آنها محسن بودند، مؤمن و مخلص و فداکار و نیکوکار، و چنین کسانى باید مشمول این همه پاداش شوند.


(آیه 122)- سرانجام در این آیه به همان دلیلى اشاره مى‏کند که در داستان ابراهیم و نوح قبل از آن آمد، مى‏گوید: «آن دو (موسى و هارون) از بندگان مؤمن ما بودند» (إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ).

ایمان است که روح انسان را چنان روشن و نیرومند مى‏سازد که به سراغ احسان و نیکوکارى و پاکى و تقوا مى‏رود.


(آیه 123)- پیامبر خدا الیاس در برابر مشرکان: چهارمین سرگذشتى که از انبیاء پیشین در این سوره آمده است سرگذشت فشرده‏اى از «الیاس» است، مى‏فرماید: «و الیاس از رسولان (ما) بود» (وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).


(آیه 124)- سپس براى شرح این اجمال به تفصیل پرداخته، مى‏گوید:

به خاطر بیاور «هنگامى را که به قومش گفت: آیا تقوا پیشه نمى‏کنید»؟ (إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ).


(آیه 125)- در این آیه با صراحت بیشترى از این مسأله سخن مى‏گوید: «آیا بت بعل را مى‏خوانید و بهترین آفریدگارها را رها مى‏سازید»؟! (أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ).

گفته‏اند این بت طلائى به قدرى بزرگ بود که طولش به بیست زراع مى‏رسید! و چهار صورت داشت، و خدمه او بالغ بر چهار صد نفر بود!


(آیه 126)- به هرحال «الیاس» این قوم بت پرست را سخت نکوهش کرد، و ادامه داد: «خدائى (را رها مى‏کنید) که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست» (اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).

مالک و مربى همه شما او بوده و هست، هر نعمتى دارید از اوست، و حل هر مشکلى با دست قدرت او میسر است، غیر از او نه سرچشمه خیر و برکتى وجود دارد و نه دفع کننده شر و آفتى.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی