446 . صفحه 446
شانزدهم اسفند :
نفیسه:
سوره صافّات سی و هفتمین سوره قرآن میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 182 آیه دارد.
محتواى سوره:
بطور کلى محتواى این سوره در پنج بخش خلاصه مىشود.
بخش اول: بحثى پیرامون گروههائى از ملائکه و فرشتگان خداوند، و در مقابل آنها گروهى از شیاطین سرکش و سرنوشت آنها را مطرح مىسازد.
بخش دوم: از کفار، و انکارشان نسبت به نبوت و معاد، و عاقبت کار آنها در قیامت سخن مىگوید، و گرفتارى تمام آنها در چنگال عذاب الهى، و نیز بخشى از نعمتهاى مهم بهشتى و لذات و زیبائیها و شادکامیهاى بهشتیان را شرح مىدهد.
بخش سوم: قسمتى از تاریخ انبیاى بزرگى، مانند «نوح» و «ابراهیم» و «اسحاق» و «موسى» و «هارون» و «الیاس» و «لوط» و «یونس» را به صورت فشرده و در عین حال بسیار مؤثر و نافذ بازگو مىکند، ولى بحث درباره «ابراهیم» قهرمان بت شکن، مشروحتر آمده است.
بخش چهارم: از یکى از انواع شرک که مىتوان آن را «بدترین نوع شرک» دانست. یعنى اعتقاد به رابطه خویشاوندى میان خداوند و جن و خداوند و فرشتگان بحث مىکند.
و سرانجام بخش پنجم که آخرین بخش این سوره است، و در چند آیه کوتاه مطرح شده، پیروزى لشکر حق را بر لشکر کفر و شرک و نفاق، و گرفتار شدن آنها را در چنگال عذاب الهى، ضمن تنزیه و تقدیس پروردگار بیان مىدارد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
«کسى که سوره صافات را بخواند به عدد هر جن و شیطانى ده حسنه به او داده مىشود، و شیاطین متمرد از او فاصله مىگیرند، و از شرک پاک مىشود و دو فرشتهاى که مأمور حفظ او هستند در قیامت درباره او شهادت مىدهند که به رسولان خداوند ایمان داشته است».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین مىخوانیم:
«کسى که سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند از هر آفتى محفوظ مىماند، و هر بلائى در زندگى دنیا از او دفع مىگردد، خداوند وسیعترین روزى را در اختیارش مىگذارد، و او را در مال و فرزندان و بدن، گرفتار زیانهاى شیطان رجیم و گردنکشان عنود نمىسازد، و اگر در آن روز و شب از دنیا برود خداوند او را شهید مبعوث مىکند، و شهید مىمیراند، و او را در بهشت با شهدا هم درجه مىسازد».
هدف از تلاوت، اندیشه و سپس اعتقاد و بعد از آن عمل است، و بدون شک کسى که تلاوت این سوره را با این کیفیت انجام دهد هم از شر شیاطین محفوظ خواهد ماند، هم از شرک پاک مىگردد، و با داشتن اعتقاد صحیح و اعمال صالح در زمره شهیدان قرار خواهد گرفت.
ضمنا نامگذارى این سوره به نام «صافّات» به مناسبت آیه اول آن است.
(آیه 1)- فرشتگانى که آماده انجام مأموریتند: این سوره نخستین سوره از قرآن مجید است که اولین آیات آن با سوگندها شروع مىشود، سوگندهائى اندیشه انگیز، که فکر انسان را همراه خود به جوانب مختلف این جهان مىکشاند.
درست است که خداوند از همه راستگویان راستگوتر است، و نیازى به سوگند ندارد، ولى توجه به دو نکته مشکل سوگند را در تمام آیات قرآن که از این به بعد گهگاه با آن سر و کار داریم حل خواهد کرد.
نخست این که: همیشه سوگند به امور پر ارزش و مهم یاد مىکنند، بنابراین سوگندهاى قرآن دلیل بر عظمت و اهمیت امورى است که به آنها سوگند یاد شده.
دیگر این که سوگند همیشه براى تأکید است، و دلیل بر این است که امورى که براى آن سوگند یاد شده از امور کاملا جدى و مؤکد است.
به هرحال در آغاز این سوره به نام سه گروه برخورد مىکنیم که به آنها سوگند یاد شده است.
نخست مىفرماید: «قسم به آنها که صف کشیدهاند و صفوف خود را منظم ساختهاند»! (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا).
(آیه 2)- «همانها که قویا نهى مىکنند و باز مىدارند» (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً).
(آیه 3)- «و آنها که پى در پى تلاوت ذکر مىکنند» (فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً).
معروف و مشهور آن است که توصیفات فوق اوصافى است براى گروههائى از فرشتگان.
گروههائى که براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ایستاده و آماده فرمانند.
گروههائى از فرشتگان که انسانها را از معاصى و گناه باز مىدارند، و وسوسههاى شیاطین را در قلوب آنها خنثى مىکنند، و یا مأمور ابرهاى آسمانند و آنها را به هر سو مىرانند و آماده آبیارى سرزمینهاى خشک مىکنند.
و بالاخره گروههائى از فرشتگان که آیات کتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پیامبران مىخوانند.
(آیه 4)- اکنون ببینیم این سوگندهاى پر محتوا سوگند به صفوف فرشتگان و انسانها براى چه منظورى بوده است؟
آیه شریفه این مطلب را روشن ساخته، مىگوید: «معبود شما مسلما یکتاست» (إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ).
سوگند به آن مقدساتى که گفته شد بتها همه بر بادند، و هیچ گونه شریک و شبیه و نظیرى براى پروردگار نیست.
(آیه 5)- سپس مىافزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرقها»! (رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ).
خورشید آسمان در هر روز از سال از نقطهاى غیر از نقطه روز قبل و بعد طلوع مىکند، و فاصله این نقاط با یکدیگر آنقدر منظم و دقیق است که حتى یک هزارم ثانیه کم و زیاد نمىشود، و هزاران هزار سال است که نظم «مشارق شمس» بر قرار مىباشد. در طلوع و غروب ستارگان دیگر نیز همین نظام حکمفرماست.
(آیه 6)- پاسدارى آسمان از نفوذ شیاطین! در آیات گذشته سخن از صفوف مختلف فرشتگان الهى بود و در اینجا از نقطه مقابل آنها، یعنى گروههاى شیاطین و سرنوشت آنها، سخن مىگوید، و مىتواند مقدمهاى باشد براى ابطال اعتقاد جمعى از مشرکان که شیاطین و جن را معبود خود قرار مىدادند.
نخست مىگوید: «ما آسمان نزدیک [پائین] را با ستارگان آراستیم» (إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ).
به راستى منظره ستارگان آسمان آنقدر زیباست که هرگز چشم از دیدن آن خسته نمىشود، بلکه خستگى را از تمام وجود انسان بیرون مىکند هر چند این مسائل در عصر و زمان ما براى شهر نشینانى که در دود کارخانهها غوطهورند، و طبعا آسمانى تاریک و سیاه دارند چندان مفهوم نیست، ولى روستانشینان هنوز مىتوانند ناظر این گفته قرآنى یعنى تزیین آسمان با ستارگان درخشان باشند.
(آیه 7)- در این آیه به محفوظ بودن صحنه آسمان از نفوذ شیاطین اشاره کرده، مىگوید: «ما آن را از هر شیطان خبیث و عارى از خیر و نیکى حفظ کردیم» (وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ).
(آیه 8)- سپس مىافزاید: «آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف (تیرهاى شهاب) قرار مىگیرند»! (لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ).
(آیه 9)- آرى «آنها به شدت به عقب رانده مىشوند (و از صحنه آسمان طرد مىگردند) و براى آنان مجازاتى دائم است» (دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ). اشاره به این که نه تنها شیاطین از نزدیک شدن به عرصه آسمان منع و طرد مىشوند بلکه سرانجام گرفتار عذاب دائم نیز مىگردند.
(آیه 10)- در این آیه به گروهى از شیاطین سرکش و جسور اشاره مىکند که قصد صعود به عرصه بلند آسمان مىکنند، مىفرماید: «مگر آنها که در لحظهاى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شوند که شهاب ثاقب آنها را تعقیب مىکند» و مىسوزاند (إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ).
«شهاب» در اصل به معنى شعلهاى است که از آتش افروخته زبانه مىکشد، و به شعلههاى آتشینى که در آسمان به صورت خط ممتد دیده مىشود نیز مىگویند.
مىدانیم اینها ستاره نیستند، بلکه شبیه ستارگانند، قطعات سنگهاى کوچکى هستند که در فضا پراکندهاند، و هنگامى که در حوزه جاذبه زمین قرار گیرند به سوى زمین جذب مىشوند، و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هواى اطراف زمین مشتعل و برافروخته مىشوند.
«ثاقب» به معنى نافذ و سوراخ کننده است، و در اینجا اشاره به این است که به هر موجودى اصابت کند آن را سوراخ کرده و آتش مىزند.
(آیه 11)- آنها که هرگز حق را پذیرا نمىشوند! قرآن همچنان مسأله رستاخیز و مخالفت منکران لجوج را تعقیب مىکند و به دنبال بحث گذشته از قدرت خداوند و خالق آسمان و زمین بر همه چیز مىفرماید: «از آنها بپرس آیا آفرینش (و معاد) آنان سختتر است یا آفرینش فرشتگان» و آسمانها و زمین (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا).
آرى «ما آنها را از گل چسبندهاى آفریدیم»! (إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ).
گویا مشرکان که منکر معاد بودند بعد از شنیدن آیات گذشته در مورد آفرینش آسمان و زمین و فرشتگان اظهار داشتند، آفرینش ما از آن مهمتر است.
قرآن در پاسخ آنها مىگوید: آفرینش انسانها در مقابل آفرینش زمین و آسمان پهناور و فرشتگانى که در این عوالم هستند چیز مهمى نیست، چرا که مبدأ آفرینش انسان یک مشت خاک چسبنده بیش نبوده است.
زیرا مبدأ آفرینش انسان نخست «خاک» بود سپس با «آب» آمیخته شد، کم کم به «صورت لجن بدبوئى» درآمد و بعد به صورت «گل چسبندهاى» شد و با این بیان میان تعبیرات گوناگون در آیات قرآن مجید جمع مىشود.
(آیه 12)- سپس مىافزاید: «تو از (انکار آنها نسبت به معاد) تعجب مىکنى ولى آنها (معاد را) مسخره مىکنند» (بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ).
تو آنقدر با قلب پاکت مسأله را واضح مىبینى که از انکار آن در شگفتى فرو مىروى، و اما این ناپاک دلان آنقدر آن را محال مىشمرند که به استهزا بر مىخیزند.
(آیه 13)- عامل این زشتکاریها تنها نادانى و جهل نیست، بلکه لجاجت و عناد است، لذا «هنگامى که به آنها یادآورى شود (یادآورى دلائل معاد و مجازات الهى) هرگز متذکر نمىگردند» و همچنان به راه خویش ادامه مىدهند (وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ).
(آیه 14)- حتى از این بالاتر «هرگاه معجزهاى (از معجزات تو) را ببینند (نه تنها به سخریه و استهزا مىپردازند بلکه) دیگران را نیز به مسخره کردن وا مىدارند»! (وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ).
(آیه 15)- «و مىگویند: این فقط سحر آشکارى است» و نه چیز دیگر! (وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).
(آیه 16)- آیا ما و پدرانمان زنده مىشویم؟ قرآن همچنان گفتگوهاى منکران معاد و پاسخ به آنها را ادامه مىدهد.
نخست استبعاد منکران رستاخیز را به این صورت منعکس مىکند: آنها مىگفتند: «آیا هنگامى که ما مردیم و خاک و استخوان شدیم بار دیگر برانگیخته خواهیم شد»؟! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
(آیه 17)- و از این بالاتر این که «و آیا پدران نخستین ما نیز برانگیخته مىشوند»؟! (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ).
همانها که جز مشتى استخوان پوسیده، یا خاکهاى پراکنده وجودشان باقى نمانده است، چه کسى مىتواند این اجزاى متفرق را جمع کند؟ و چه کسى مىتواند لباس حیات بر آنان بپوشاند؟
اما این کوردلان فراموش کرده بودند که روز نخست همه خاک بودند، و از خاک آفریده شدند، اگر در قدرت خدا شک داشتند باید بدانند خداوند یک بار قدرت خود را به اینها نشان داده بود، و اگر در قابلیت خاک مردد بودند، آن هم یک بار به ثبوت رسیده بود.
(آیه 18)- سپس قرآن به کوبندهترین پاسخها در برابر آنها پرداخته، به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مىفرماید: «به آنها بگو: آرى (همه شما، و نیاکانتان مبعوث مىشوید) در حالى که ذلیل و خوار و کوچک خواهید بود»؟! (قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ).
(آیه 19)- گمان مىکنید زنده کردن شما و همه پیشینیان براى خداوند قادر و توانا کار مشکلى است، و عمل مهم سنگینى مىباشد؟ نه «تنها یک صیحه عظیم (از ناحیه مأمور پروردگار زده مىشود) ناگهان همه (از قبرها برمىخیزند، و جان مىگیرند و با چشم خود صحنه محشر را که تا آن روز تکذیب مىکردند) نگاه مىکنند»! (فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ).
(آیه 20)- اینجاست که ناله این مشرکان مغرور و خیرهسر که نشانه ضعف و زبونى و بیچارگى آنهاست بر مىخیزد، «و مىگویند: اى واى بر ما این روز جزاست»! (وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ).
آرى! هنگامى که چشمشان به دادگاه عدل الهى، و شهود و قضات این دادگاه، و علائم و نشانههاى مجازات مىافتد بىاختیار ناله و فریاد سر مىدهند و با تمام وجود اعتراف به حقانیت رستاخیز مىکنند، اعترافى که نمىتواند هیچ مشکلى را براى آنها حل کند.
(آیه 21)- اینجاست که از ناحیه خداوند یا فرشتگان او به آنها خطاب مىشود آرى «امروز همان روز جدائى است که شما آن را تکذیب مىکردید» (هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ). جدائى حق از باطل، جدائى صفوف بدکاران از نیکوکاران، و روز داورى پروردگار بزرگ.
طبیعت این دنیا آمیزش و اختلاط حق و باطل است، در حالى که طبیعت رستاخیز جدائى این دو از یکدیگر مىباشد.
(آیه 22)- سپس خداوند به فرشتگانى که مأمور کوچ دادن مجرمان به دوزخند فرمان مىدهد: «ظالمان و هم ردیفان آنها و آنچه را مىپرستیدند جمع آورى کنید» (احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ).
(آیه 23)- آرى آنچه را «جز خدا (مىپرستیدند) حرکت دهید و به سوى دوزخ هدایتشان کنید»! (مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِیمِ).
آرى! یک روز به سوى «صراط مستقیم» هدایت شدند ولى پذیرا نگشتند، اما امروز باید به «صراط جحیم» هدایت شوند و مجبورند بپذیرند! این سرزنشى است گرانبار که اعماق روح آنها را مىسوزاند.
(آیه 24)- دانستیم که فرشتگان مجازات، ظالمان و همفکران آنها را به ضمیمه بتها و معبودان دروغین یک جا کوچ مىدهند و به سوى جاده جهنم هدایت مىکنند.
در ادامه این سخن قرآن مىگوید: در این هنگام خطاب صادر مىشود «آنها را متوقف سازید چون باید مورد بازپرسى قرار گیرند» (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ).
آرى! در این که پیرامون چه چیز سؤال مىشود؟ در روایت معروفى که از طرق اهل سنت و شیعه نقل شده آمده است که از «ولایت على علیه السّلام سؤال مىشود».
ولى این یک مصداق روشن است، چرا که در آن روز از همه چیز سؤال مىشود، از عقائد، از توحید، و ولایت، از گفتار و کردار، و از نعمتها و مواهبى که خدا در اختیار انسان گذارده است.