قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۵۶ ب.ظ

446 . صفحه 446



شانزدهم اسفند :


نفیسه:




سوره صافّات سی و هفتمین سوره قرآن میباشد.

این سوره در «مکّه» نازل شده، و 182 آیه دارد.‏
محتواى سوره:
بطور کلى محتواى این سوره در پنج بخش خلاصه مى‏شود.
بخش اول: بحثى پیرامون گروههائى از ملائکه و فرشتگان خداوند، و در مقابل آنها گروهى از شیاطین سرکش و سرنوشت آنها را مطرح مى‏سازد.
بخش دوم: از کفار، و انکارشان نسبت به نبوت و معاد، و عاقبت کار آنها در قیامت سخن مى‏گوید، و گرفتارى تمام آنها در چنگال عذاب الهى، و نیز بخشى از نعمتهاى مهم بهشتى و لذات و زیبائیها و شادکامیهاى بهشتیان را شرح مى‏دهد.
بخش سوم: قسمتى از تاریخ انبیاى بزرگى، مانند «نوح» و «ابراهیم» و «اسحاق» و «موسى» و «هارون» و «الیاس» و «لوط» و «یونس» را به صورت فشرده و در عین حال بسیار مؤثر و نافذ بازگو مى‏کند، ولى بحث درباره «ابراهیم» قهرمان بت شکن، مشروحتر آمده است.
بخش چهارم: از یکى از انواع شرک که مى‏توان آن را «بدترین نوع شرک» دانست. یعنى اعتقاد به رابطه خویشاوندى میان خداوند و جن و خداوند و فرشتگان بحث مى‏کند.
و سرانجام بخش پنجم که آخرین بخش این سوره است، و در چند آیه کوتاه مطرح شده، پیروزى لشکر حق را بر لشکر کفر و شرک و نفاق، و گرفتار شدن آنها را در چنگال عذاب الهى، ضمن تنزیه و تقدیس پروردگار بیان مى‏دارد.
فضیلت تلاوت سوره‏:
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
«کسى که سوره صافات را بخواند به عدد هر جن و شیطانى ده حسنه به او داده مى‏شود، و شیاطین متمرد از او فاصله مى‏گیرند، و از شرک پاک مى‏شود و دو فرشته‏اى که مأمور حفظ او هستند در قیامت درباره او شهادت مى‏دهند که به رسولان خداوند ایمان داشته است».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین مى‏خوانیم:
«کسى که سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند از هر آفتى محفوظ مى‏ماند، و هر بلائى در زندگى دنیا از او دفع مى‏گردد، خداوند وسیعترین روزى را در اختیارش مى‏گذارد، و او را در مال و فرزندان و بدن، گرفتار زیانهاى شیطان رجیم و گردنکشان عنود نمى‏سازد، و اگر در آن روز و شب از دنیا برود خداوند او را شهید مبعوث مى‏کند، و شهید مى‏میراند، و او را در بهشت با شهدا هم درجه مى‏سازد».
هدف از تلاوت، اندیشه و سپس اعتقاد و بعد از آن عمل است، و بدون شک کسى که تلاوت این سوره را با این کیفیت انجام دهد هم از شر شیاطین محفوظ خواهد ماند، هم از شرک پاک مى‏گردد، و با داشتن اعتقاد صحیح و اعمال صالح در زمره شهیدان قرار خواهد گرفت.
ضمنا نامگذارى این سوره به نام «صافّات» به مناسبت آیه اول آن است.


(آیه 1)- فرشتگانى که آماده انجام مأموریتند: این سوره نخستین سوره از قرآن مجید است که اولین آیات آن با سوگندها شروع مى‏شود، سوگندهائى اندیشه انگیز، که فکر انسان را همراه خود به جوانب مختلف این جهان مى‏کشاند.
درست است که خداوند از همه راستگویان راستگوتر است، و نیازى به سوگند ندارد، ولى توجه به دو نکته مشکل سوگند را در تمام آیات قرآن که از این به بعد گهگاه با آن سر و کار داریم حل خواهد کرد.
نخست این که: همیشه سوگند به امور پر ارزش و مهم یاد مى‏کنند، بنابراین سوگندهاى قرآن دلیل بر عظمت و اهمیت امورى است که به آنها سوگند یاد شده.
دیگر این که سوگند همیشه براى تأکید است، و دلیل بر این است که امورى که براى آن سوگند یاد شده از امور کاملا جدى و مؤکد است.
به هرحال در آغاز این سوره به نام سه گروه برخورد مى‏کنیم که به آنها سوگند یاد شده است.
نخست مى‏فرماید: «قسم به آنها که صف کشیده‏اند و صفوف خود را منظم ساخته‏اند»! (وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا).


(آیه 2)- «همانها که قویا نهى مى‏کنند و باز مى‏دارند» (فَالزَّاجِراتِ زَجْراً).


(آیه 3)- «و آنها که پى در پى تلاوت ذکر مى‏کنند» (فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً).
معروف و مشهور آن است که توصیفات فوق اوصافى است براى گروههائى از فرشتگان.
گروههائى که براى انجام فرمان الهى در عالم هستى به صف ایستاده و آماده فرمانند.
گروههائى از فرشتگان که انسانها را از معاصى و گناه باز مى‏دارند، و وسوسه‏هاى شیاطین را در قلوب آنها خنثى مى‏کنند، و یا مأمور ابرهاى آسمانند و آنها را به هر سو مى‏رانند و آماده آبیارى سرزمینهاى خشک مى‏کنند.
و بالاخره گروههائى از فرشتگان که آیات کتب آسمانى را به هنگام نزول وحى بر پیامبران مى‏خوانند.


(آیه 4)- اکنون ببینیم این سوگندهاى پر محتوا سوگند به صفوف فرشتگان و انسانها براى چه منظورى بوده است؟
آیه شریفه این مطلب را روشن ساخته، مى‏گوید: «معبود شما مسلما یکتاست» (إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ).
سوگند به آن مقدساتى که گفته شد بتها همه بر بادند، و هیچ گونه شریک و شبیه و نظیرى براى پروردگار نیست.


(آیه 5)- سپس مى‏افزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرقها»! (رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ).
خورشید آسمان در هر روز از سال از نقطه‏اى غیر از نقطه روز قبل و بعد طلوع مى‏کند، و فاصله این نقاط با یکدیگر آنقدر منظم و دقیق است که حتى یک هزارم ثانیه کم و زیاد نمى‏شود، و هزاران هزار سال است که نظم «مشارق شمس» بر قرار مى‏باشد. در طلوع و غروب ستارگان دیگر نیز همین نظام حکمفرماست.


(آیه 6)- پاسدارى آسمان از نفوذ شیاطین! در آیات گذشته سخن از صفوف مختلف فرشتگان الهى بود و در اینجا از نقطه مقابل آنها، یعنى گروههاى شیاطین و سرنوشت آنها، سخن مى‏گوید، و مى‏تواند مقدمه‏اى باشد براى ابطال اعتقاد جمعى از مشرکان که شیاطین و جن را معبود خود قرار مى‏دادند.
نخست مى‏گوید: «ما آسمان نزدیک [پائین‏] را با ستارگان آراستیم» (إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ).
به راستى منظره ستارگان آسمان آنقدر زیباست که هرگز چشم از دیدن آن خسته نمى‏شود، بلکه خستگى را از تمام وجود انسان بیرون مى‏کند هر چند این مسائل در عصر و زمان ما براى شهر نشینانى که در دود کارخانه‏ها غوطه‏ورند، و طبعا آسمانى تاریک و سیاه دارند چندان مفهوم نیست، ولى روستانشینان هنوز مى‏توانند ناظر این گفته قرآنى یعنى تزیین آسمان با ستارگان درخشان باشند.


(آیه 7)- در این آیه به محفوظ بودن صحنه آسمان از نفوذ شیاطین اشاره کرده، مى‏گوید: «ما آن را از هر شیطان خبیث و عارى از خیر و نیکى حفظ کردیم» (وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ).


(آیه 8)- سپس مى‏افزاید: «آنها نمى‏توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف (تیرهاى شهاب) قرار مى‏گیرند»! (لا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ).


(آیه 9)- آرى «آنها به شدت به عقب رانده مى‏شوند (و از صحنه آسمان طرد مى‏گردند) و براى آنان مجازاتى دائم است» (دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ). اشاره به این که نه تنها شیاطین از نزدیک شدن به عرصه آسمان منع و طرد مى‏شوند بلکه سرانجام گرفتار عذاب دائم نیز مى‏گردند.


(آیه 10)- در این آیه به گروهى از شیاطین سرکش و جسور اشاره مى‏کند که قصد صعود به عرصه بلند آسمان مى‏کنند، مى‏فرماید: «مگر آنها که در لحظه‏اى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شوند که شهاب ثاقب آنها را تعقیب مى‏کند» و مى‏سوزاند (إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ).
«شهاب» در اصل به معنى شعله‏اى است که از آتش افروخته زبانه مى‏کشد، و به شعله‏هاى آتشینى که در آسمان به صورت خط ممتد دیده مى‏شود نیز مى‏گویند.
مى‏دانیم اینها ستاره نیستند، بلکه شبیه ستارگانند، قطعات سنگهاى کوچکى هستند که در فضا پراکنده‏اند، و هنگامى که در حوزه جاذبه زمین قرار گیرند به سوى زمین جذب مى‏شوند، و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هواى اطراف زمین مشتعل و برافروخته مى‏شوند.
«ثاقب» به معنى نافذ و سوراخ کننده است، و در اینجا اشاره به این است که به هر موجودى اصابت کند آن را سوراخ کرده و آتش مى‏زند.


(آیه 11)- آنها که هرگز حق را پذیرا نمى‏شوند! قرآن همچنان مسأله رستاخیز و مخالفت منکران لجوج را تعقیب مى‏کند و به دنبال بحث گذشته از قدرت خداوند و خالق آسمان و زمین بر همه چیز مى‏فرماید: «از آنها بپرس آیا آفرینش (و معاد) آنان سخت‏تر است یا آفرینش فرشتگان» و آسمانها و زمین (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا).
آرى «ما آنها را از گل چسبنده‏اى آفریدیم»! (إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ).
گویا مشرکان که منکر معاد بودند بعد از شنیدن آیات گذشته در مورد آفرینش آسمان و زمین و فرشتگان اظهار داشتند، آفرینش ما از آن مهمتر است.
قرآن در پاسخ آنها مى‏گوید: آفرینش انسانها در مقابل آفرینش زمین و آسمان پهناور و فرشتگانى که در این عوالم هستند چیز مهمى نیست، چرا که مبدأ آفرینش انسان یک مشت خاک چسبنده بیش نبوده است.
زیرا مبدأ آفرینش انسان نخست «خاک» بود سپس با «آب» آمیخته شد، کم کم به «صورت لجن بدبوئى» درآمد و بعد به صورت «گل چسبنده‏اى» شد و با این بیان میان تعبیرات گوناگون در آیات قرآن مجید جمع مى‏شود.



(آیه 12)- سپس مى‏افزاید: «تو از (انکار آنها نسبت به معاد) تعجب مى‏کنى ولى آنها (معاد را) مسخره مى‏کنند» (بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ).
تو آنقدر با قلب پاکت مسأله را واضح مى‏بینى که از انکار آن در شگفتى فرو مى‏روى، و اما این ناپاک دلان آنقدر آن را محال مى‏شمرند که به استهزا بر مى‏خیزند.


(آیه 13)- عامل این زشتکاریها تنها نادانى و جهل نیست، بلکه لجاجت و عناد است، لذا «هنگامى که به آنها یادآورى شود (یادآورى دلائل معاد و مجازات الهى) هرگز متذکر نمى‏گردند» و همچنان به راه خویش ادامه مى‏دهند (وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ).


(آیه 14)- حتى از این بالاتر «هرگاه معجزه‏اى (از معجزات تو) را ببینند (نه تنها به سخریه و استهزا مى‏پردازند بلکه) دیگران را نیز به مسخره کردن وا مى‏دارند»! (وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ).


(آیه 15)- «و مى‏گویند: این فقط سحر آشکارى است» و نه چیز دیگر! (وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ).


(آیه 16)- آیا ما و پدرانمان زنده مى‏شویم؟ قرآن همچنان گفتگوهاى منکران معاد و پاسخ به آنها را ادامه مى‏دهد.
نخست استبعاد منکران رستاخیز را به این صورت منعکس مى‏کند: آنها مى‏گفتند: «آیا هنگامى که ما مردیم و خاک و استخوان شدیم بار دیگر برانگیخته خواهیم شد»؟! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).


(آیه 17)- و از این بالاتر این که «و آیا پدران نخستین ما نیز برانگیخته مى‏شوند»؟! (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ).
همانها که جز مشتى استخوان پوسیده، یا خاکهاى پراکنده وجودشان باقى نمانده است، چه کسى مى‏تواند این اجزاى متفرق را جمع کند؟ و چه کسى مى‏تواند لباس حیات بر آنان بپوشاند؟
اما این کوردلان فراموش کرده بودند که روز نخست همه خاک بودند، و از خاک آفریده شدند، اگر در قدرت خدا شک داشتند باید بدانند خداوند یک بار قدرت خود را به اینها نشان داده بود، و اگر در قابلیت خاک مردد بودند، آن هم یک بار به ثبوت رسیده بود.


(آیه 18)- سپس قرآن به کوبنده‏ترین پاسخها در برابر آنها پرداخته، به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله مى‏فرماید: «به آنها بگو: آرى (همه شما، و نیاکانتان مبعوث مى‏شوید) در حالى که ذلیل و خوار و کوچک خواهید بود»؟! (قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ).


(آیه 19)- گمان مى‏کنید زنده کردن شما و همه پیشینیان براى خداوند قادر و توانا کار مشکلى است، و عمل مهم سنگینى مى‏باشد؟ نه «تنها یک صیحه عظیم (از ناحیه مأمور پروردگار زده مى‏شود) ناگهان همه (از قبرها برمى‏خیزند، و جان مى‏گیرند و با چشم خود صحنه محشر را که تا آن روز تکذیب مى‏کردند) نگاه مى‏کنند»! (فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ).


(آیه 20)- اینجاست که ناله این مشرکان مغرور و خیره‏سر که نشانه ضعف و زبونى و بیچارگى آنهاست بر مى‏خیزد، «و مى‏گویند: اى واى بر ما این روز جزاست»! (وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ).
آرى! هنگامى که چشمشان به دادگاه عدل الهى، و شهود و قضات این دادگاه، و علائم و نشانه‏هاى مجازات مى‏افتد بى‏اختیار ناله و فریاد سر مى‏دهند و با تمام وجود اعتراف به حقانیت رستاخیز مى‏کنند، اعترافى که نمى‏تواند هیچ مشکلى را براى آنها حل کند.


(آیه 21)- اینجاست که از ناحیه خداوند یا فرشتگان او به آنها خطاب مى‏شود آرى «امروز همان روز جدائى است که شما آن را تکذیب مى‏کردید» (هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ). جدائى حق از باطل، جدائى صفوف بدکاران از نیکوکاران، و روز داورى پروردگار بزرگ.
طبیعت این دنیا آمیزش و اختلاط حق و باطل است، در حالى که طبیعت رستاخیز جدائى این دو از یکدیگر مى‏باشد.


(آیه 22)- سپس خداوند به فرشتگانى که مأمور کوچ دادن مجرمان به دوزخند فرمان مى‏دهد: «ظالمان و هم ردیفان آنها و آنچه را مى‏پرستیدند جمع آورى کنید» (احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ).


(آیه 23)- آرى آنچه را «جز خدا (مى‏پرستیدند) حرکت دهید و به سوى دوزخ هدایتشان کنید»! (مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ).
آرى! یک روز به سوى «صراط مستقیم» هدایت شدند ولى پذیرا نگشتند، اما امروز باید به «صراط جحیم» هدایت شوند و مجبورند بپذیرند! این سرزنشى است گرانبار که اعماق روح آنها را مى‏سوزاند.


(آیه 24)- دانستیم که فرشتگان مجازات، ظالمان و همفکران آنها را به ضمیمه بتها و معبودان دروغین یک جا کوچ مى‏دهند و به سوى جاده جهنم هدایت مى‏کنند.
در ادامه این سخن قرآن مى‏گوید: در این هنگام خطاب صادر مى‏شود «آنها را متوقف سازید چون باید مورد بازپرسى قرار گیرند» (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ).
آرى! در این که پیرامون چه چیز سؤال مى‏شود؟ در روایت معروفى که از طرق اهل سنت و شیعه نقل شده آمده است که از «ولایت على علیه السّلام سؤال مى‏شود».
ولى این یک مصداق روشن است، چرا که در آن روز از همه چیز سؤال مى‏شود، از عقائد، از توحید، و ولایت، از گفتار و کردار، و از نعمتها و مواهبى که خدا در اختیار انسان گذارده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی