قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۱۰ ق.ظ

443 . صفحه 443



سیزدهم اسفند :


نفیسه :



(آیه 41)- حرکت کشتیها در دریاها نیز آیتى است! در آیات پیشین سخن از نشانه‏هاى پروردگار در آفرینش آفتاب و ماه و شب و روز و همچنین زمین و برکات زمین بود، و در این آیه سخن از دریاها و بخشى از نعمتها و مواهب دریا یعنى حرکت کشتیهاى تجارى و مسافربرى بر صحنه آنها مى‏باشد.
لذا نخست مى‏فرماید: «این نیز براى آنها آیت و نشانه‏اى است از عظمت پروردگار که ما فرزندانشان را در کشتیهایى که مملو (از وسائل زندگى) است حمل کردیم» (وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ).
حرکت کشتیها که بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر مى‏باشد، و کارى که از آنها ساخته است هزاران برابر مرکبهاى دیگر است، نتیجه خواص ویژه آب و وزن مخصوص اجسامى که کشتى از آن ساخته شده، و خاصیت بادها (در کشتیهاى بادبانى) و انرژى اتمى (در کشتیهایى که با نیروى اتم کار مى‏کند) مى‏باشد.
و همه اینها قوا و نیروهایى است که خدا مسخّر انسان ساخته و هر یک از آنها و نیز مجموعه آنها آیتى از آیات الهى است.


(آیه 42)- و براى این که توهّم نشود که تنها مرکب خداداد کشتیهاست در این آیه مى‏افزاید: «و ما براى آنها مرکبهاى دیگرى مانند آن آفریدیم» (وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ).
مرکبهایى که در خشکى یا در هوا و فضا راه مى‏رود، و انسانها و وسائل آنها را بر دوش خود حمل مى‏کند.


(آیه 43)- این آیه براى روشنتر ساختن این نعمت بزرگ حالتى را که از دگرگون شدن این نعمت به وجود مى‏آید بیان مى‏کند، مى‏گوید: «و اگر بخواهیم آنها را غرق مى‏کنیم، آن چنان که نه فریادرسى داشته باشند، و نه نجات داده شوند» (وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ).
به یک موج عظیم فرمان مى‏دهیم کشتى آنها را واژگون کند! یا به یک گرداب مأموریت مى‏دهیم آنها را در کام خود فرو بلعد! یا به یک طوفان دستور مى‏دهیم آنها را مانند یک پر کاه بردارد و در وسط امواج پرتاب کند! این ماییم که این نظام را تداوم مى‏بخشیم، تا آنها بهره گیرند، و اگر گهگاه حوادثى از این قبیل مى‏فرستیم براى این است که اهمیت نعمتى را که در آن غرقند بدانند.


(آیه 44)- و سرانجام در این آیه براى تکمیل سخن فوق مى‏افزاید: «مگر باز هم رحمت ما شامل حال آنها شود، و تا زمان معینى (که پایان زندگى آنهاست) از این زندگى بهره گیرند» (إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى‏ حِینٍ).
آرى! با هیچ وسیله‏اى آنها نمى‏توانند نجات یابند جز این که نسیم رحمت ما بوزد و لطف ما به یارى آنها بشتابد.


(آیه 45)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از بحثهاى مهمى از آیات پروردگار در پهنه جهان هستى بود، در اینجا عکس العمل کفار لجوج را در برابر آیات الهى، و همچنین دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و انذار به عذاب پروردگار بیان مى‏کند.
نخست مى‏فرماید: «و هنگامى که به آنها گفته مى‏شود از آنچه پیش رو و پشت سر شماست از عذابهاى الهى بپرهیزید، تا مشمول رحمت الهى شوید» اعراض مى‏کنند و روى گردان مى‏شوند (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).
منظور از «ما بین ایدیکم» مجازاتهاى دنیاست که نمونه‏اى از آن در آیات قبل ذکر شده، و منظور از «ما خلفکم» مجازاتهاى آخرت است که در پشت سر دارند، و تعبیر به «پشت سر» به خاطر آن است که هنوز نیامده، گویى پشت سر انسان در حرکت است، و سرانجام روزى به او مى‏رسد و دامانش را مى‏گیرد، و منظور از پرهیز کردن از این مجازاتها این است که عوامل آن را ایجاد نکنند و به تعبیر دیگر کارى نکنند که مستوجب این عقوبات گردد.


(آیه 46)- در این آیه بار دیگر روى همین معنى تأکید مى‏کند و لجاجت و پافشارى این کوردلان را در نادیده گرفتن آیات الهى و تعلیمات پیامبران مشخص ساخته، مى‏فرماید: «هیچ آیه‏اى از آیات پروردگارشان براى آنها نمى‏آید مگر این که از آن روى گردان مى‏شوند» (وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ).
نه بیان آیات انفسى در آنها مؤثر است، و نه شرح آیات آفاقى، نه تهدید و انذار، و نه بشارت و نوید به رحمت الهى، آنها به کورانى مى‏مانند که نزدیکترین اشیاء اطراف خود را مشاهده نمى‏کنند و حتى نور آفتاب را از ظلمت و تاریکى شب فرق نمى‏نهند!


(آیه 47)- سپس قرآن انگشت روى یکى از موارد مهم لجاجت و اعراض آنها گذارده، مى‏گوید: «و هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزى کرده است (در راه او) انفاق کنید کافران به مؤمنان مى‏گویند: آیا ما کسى را اطعام کنیم که اگر خدا مى‏خواست او را سیر مى‏کرد، شما تنها در گمراهى آشکارید»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
این همان منطق بسیار عوامانه‏اى است که در هر عصر و زمان از ناحیه افراد خودخواه و بخیل مطرح مى‏شود که مى‏گویند: اگر فلانى فقیر است لابد کارى کرده که خدا مى‏خواهد فقیر بماند، و اگر ما غنى هستیم بالا عملى انجام داده‏ایم که مشمول لطف خدا شده‏ایم، بنابر این نه فقر آنها و نه غناى ما هیچ کدام بى‏حکمت نیست! غافل از این که جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکى را با تنگ دستى آزمایش مى‏کند، و دیگرى را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو، در بوته امتحان قرار مى‏دهد که آیا به هنگام فقر، امانت و مناعت طبع و مراتب شکر گزارى را به جا مى‏آورد؟ یا همه را زیر پا مى‏گذارد، و به هنگام غنا از آنچه در اختیار دارد در راه او انفاق مى‏کند یا نه!


(آیه 48)- صیحه‏هاى رستاخیز! به دنبال ذکر منطق سست و بهانه جویانه کفار در مورد انفاقها که در آیات قبل گذشت، در اینجا سخن را از استهزاى آنها نسبت به قیام قیامت شروع مى‏کند، و منطق پوسیده آنها را در مورد انکار معاد با جواب قاطع درهم مى‏کوبد.
به علاوه بحثهایى را که در طى آیات پیشین در زمینه توحید بیان شد با بحثهاى معاد تکمیل کرده، مى‏فرماید: «آنها مى‏گویند: اگر راست مى‏گویید این وعده‏اى را که شما مى‏دهید کى خواهد آمد»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
این که شما نمى‏توانید تاریخى براى قیام قیامت تعیین کنید دلیل بر این است که در گفتار خود صادق نیستید!


(آیه 49)- این آیه به این سؤال توأم با سخریه یک پاسخ محکم و جدى داده، مى‏گوید: قیام قیامت و پایان این جهان براى خدا مسأله پیچیده، و کار مشکلى نیست: «آنها جز این انتظار نمى‏کشند که یک صیحه عظیم آسمانى فرارسد و آنان را ناگهان فروگیرد در حالى که مشغول جنگ و جدال (در مورد دنیاى خویش) هستند»! (ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ).
همین یک فریاد عظیم آسمانى کافى است که همه را در یک لحظه کوتاه، هرکدام در همان مکان و همان حالتى که هستند قبض روح کند، و زندگى پر غوغاى مادى آنها که معرکه دعواها و میدان جنگ دائمى آنان است جاى خود را به دنیایى خاموش و خالى از هر سر و صدا بدهد.
در روایات اسلامى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده است که: «این صیحه آسمانى آن چنان غافلگیرانه است که دو نفر در حالى که پارچه‏اى را گشوده‏اند و مشغول معامله‏اند پیش از آن که آن را برچینند و بپیچند جهان پایان مى‏یابد! و کسانى هستند که در آن لحظه لقمه غذا از ظرف برداشته اما پیش از آن که به دهان آنها برسد صیحه آسمانى فرا مى‏رسد و جهان پایان مى‏یابد! کسانى هستند که مشغول تعمیر و گل مالى حوضند تا چهارپایان را سیراب کنند پیش از آنکه چهارپایان سیراب شوند قیامت بر پا مى‏شود»! به هر حال قرآن با این تعبیر کوتاه و قاطع به آنها هشدار مى‏دهد که قیامت بطور ناگهانى و غافلگیرانه بر پا مى‏شود، و ثانیا موضوع پیچیده‏اى نیست که آنها در امکانش به بحث و مخاصمه برخیزند، با یک صیحه همه چیز پایان مى‏گیرد و دنیا به آخر مى‏رسد.


(آیه 50)- لذا در این آیه مى‏گوید: این مسأله به قدرى سریع و برق آسا و غافلگیرانه است که «حتى توانایى بر وصیت و سفارش نخواهند داشت، و حتى فرصت مراجعت به سوى خانواده و منزلهاى خود را پیدا نمى‏کنند»! (فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلى‏ أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ).
معمولا هنگامى که حادثه‏اى به انسان دست مى‏دهد و انسان احساس مى‏کند پایان عمرش نزدیک شده، سعى مى‏کند هر جا هست خود را به منزل و مأواى خویش برساند، و در میان همسر و فرزندانش قرار گیرد، سپس کارهاى نیمه تمام و سرنوشت بازماندگان خود را از طریق وصیت بر عهده این و آن بگذارد و سفارش آنها را به دیگران بکند.
اما مگر صیحه پایان دنیا به کسى مجال مى‏دهد؟ و یا به فرض این که مجالى باشد مگر کسى زنده مى‏ماند که توصیه‏هاى انسان را بشنود؟


(آیه 51)- سپس به مرحله دیگر که مرحله حیات بعد از مرگ است اشاره کرده، مى‏گوید: «و بار دیگر در صور دمیده مى‏شود، پس ناگهان همه آنها از قبرها بیرون آمده، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان رهسپار مى‏شوند» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ).
خاکها و استخوانهاى پوسیده به فرمان پروردگار لباس حیات در تن مى‏پوشند، و از قبر سر بر مى‏آورند، و براى محاکمه و حساب در آن دادگاه عجیب حاضر مى‏گردند، همان گونه که با یک «صیحه» همگى مردند با یک «نفخه» (دمیدن در صور) جان مى‏گیرند و زنده مى‏شوند، نه مرگ آنها براى خدا مشکلى دارد، و نه احیاى آنها.


(آیه 52)- سپس مى‏افزاید: در این هنگام منکران رستاخیز و معاد «مى‏گویند: اى واى بر ما! چه کسى ما را از خوابگاهمان برانگیخت»؟! (قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا).
«این همان چیزى است که خداوند رحمن وعده داده است، و فرستادگان او راست گفتند»! (هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ).
آرى! صحنه آن چنان گویا و وحشت انگیز است که انسان همه مسائل باطل و خرافى را به دست فراموشى مى‏سپرد، و جز اعتراف صریح به واقعیتها راهى نمى‏یابد، قبرها را به خوابگاهى تشبیه مى‏کند، و رستاخیز را به بیدار شدن از خواب، چنانکه که در حدیث معروف نیز وارد شده است: «همان گونه که مى‏خوابید، مى‏میرید و همان گونه که از خواب برمى‏خیزید، زنده مى‏شوید».


(آیه 53)- سپس براى توضیح چگونگى سرعت وقوع این نفخ صور، مى‏فرماید: «آن صیحه واحدى بیش نیست، فریادى عظیم برمى‏خیزد، ناگهان همگى نزد ما حاضر مى‏شوند» (إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ).
بنابراین براى احیاى مردگان و برخاستن آنها از قبرها و حضورشان در دادگاه عدل پروردگار زمان زیادى لازم نیست، همان گونه که براى مرگ انسانها زمان طولانى لازم نبود، صیحه اول فریاد مرگ است، و صیحه دوم فریاد زندگى و حیات و حضور در دادگاه عدل پروردگار!


(آیه 54)- در اینجا بحث پیرامون چگونگى حساب در محشر را سربسته گذارده و از آن مى‏گذرد، و به تشریح سرانجام کار مؤمنان صالح و کافران طالح پرداخته، چنین مى‏گوید: «امروز به هیچ کس ذرّه‏اى ستم نمى‏شود» (فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً).
نه از پاداش کسى کاسته مى‏شود، و نه کیفر کسى افزون مى‏گردد، و حتى به قدر یک سر سوزن کم و زیاد و بیدادگرى و ظلم و ستم وجود ندارد. سپس به بیانى مى‏پردازد که در حقیقت دلیل روشن و زنده‏اى براى عدم وجود ظلم در آن دادگاه بزرگ است مى‏فرماید: «شما جز آنچه را عمل مى‏کردید جزا داده نمى‏شوید» (وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی