قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ

362 . صفحه 362


بیست و دوم آذر:


نفیسه :



(آیه 21)- ادعاهاى بزرگ: در اینجا دو قسمت دیگر از بهانه‏هاى مشرکان را مطرح کرده، چنین پاسخ مى‏دهد.
نخست مى‏فرماید: «آنها که امیدى به لقاى ما ندارند (و رستاخیز را انکار مى‏کنند)، مى‏گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمى‏شوند، و یا پروردگارمان را با چشم خود نمى‏بینیم» (وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَرى‏ رَبَّنا).
این قابل قبول نیست که پیک وحى تنها بر او نازل شود و ما او را نبینیم! بهترین دلیل براى این که این سخنان را به خاطر تحقیق پیرامون نبوت پیامبر نمى‏گفتند این است که تقاضاى مشاهده پروردگار کردند و او را تا سرحد یک جسم قابل رؤیت تنزل دادند، همان تقاضاى بى‏اساسى که مجرمان بنى اسرائیل نیز داشتند، و پاسخ قاطع آن را شنیدند که شرح آن در سوره اعراف آیه 143 آمده است.
لذا قرآن در پاسخ این تقاضاها مى‏گوید: «آنها در مورد خود تکبر ورزیدند و گرفتار غرور و کبر و خودبینى شدند» (لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ).
«و طغیان کردند، چه طغیان بزرگى»؟ (وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبِیراً).


(آیه 22)- سپس به عنوان تهدید مى‏گوید: اینها که تقاضا دارند فرشتگان را ببینند، به آرزوى خود مى‏رسند اما «روزى که فرشتگان را مى‏بینند روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود» چرا که روز مجازات و کیفرهاى دردناک اعمال آنهاست (یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْرى‏ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ).
آرى! در آن روز از دیدن فرشتگان خوشحال نخواهند شد، بلکه چون نشانه‏هاى عذاب را همراه مشاهده آنان مى‏بینند به قدرى در وحشت فرو مى‏روند که همان جمله‏اى را که در دنیا به هنگام احساس خطر در برابر دیگران مى‏گفتند بر زبان جارى مى‏کنند «و مى‏گویند: ما را امان دهید، ما را معاف دارید» (وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً).
ولى بدون شک نه این جمله و نه غیر آن اثرى در سرنوشت محتوم آنها ندارد.


(آیه 23)- این آیه وضع اعمال این مجرمان را در آخرت مجسّم ساخته، مى‏گوید: «و ما به سراغ تمام اعمالى که آنها انجام دادند مى‏رویم و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا مى‏کنیم»! (وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). یعنى، اعمال آنها به قدرى بى‏ارزش و بى‏اثر خواهد شد که اصلا گویى عملى وجود ندارد.
زیرا چنین که به عمل انسان شکل و محتوا مى‏دهد، نیّت و هدف عمل است، افراد با ایمان، با انگیزه الهى و هدفهاى مقدس و پاک به سراغ انجام کارها مى‏روند در حالى که مردم بى‏ایمان غالبا گرفتار تظاهر، ریا کارى و تقلب و غرور و خود بینى هستند، و همین سبب بى‏ارزش شدن اعمال آنها مى‏شود.


(آیه 24)- و از آنجا که قرآن معمولا نیک و بد را در برابر هم قرار مى‏دهد تا با مقایسه، وضع هر دو روشن شود، این آیه از بهشتیان سخن مى‏گوید و مى‏فرماید:
«بهشتیان در آن روز قرارگاهشان بهتر و استراحتگاهشان نیکوتر است» (أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا).


(آیه 25)- آسمان با ابرها شکافته مى‏شود! باز در اینجا بحث درباره قیامت و سرنوشت مجرمان در آن روز ادامه مى‏یابد نخست مى‏گوید: روز گرفتارى و اندوه مجرمان «روزى است که آسمان با ابرها از هم مى‏شکافد و فرشتگان پى در پى نازل مى‏شوند»! (وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا).
این آیه در حقیقت پاسخى است به یکى دیگر از بهانه جوییهاى مشرکان، زیرا آنها انتظار داشتند خداوند و فرشتگان، طبق اساطیر و افسانه‏هایشان، در میان ابرها به سراغشان بیایند و آنها را به سوى حق دعوت کنند، در اسطوره‏هاى یهود نیز آمده که گاه خداوند در لابلاى ابرها ظاهر مى‏شد! در مورد شکافته شدن آسمان با ابرها ممکن است بگوییم: از یک سو پرده‏هاى جهان ماده از مقابل چشم انسان کنار برود و عالم ماوراء طبیعت را مشاهده کند، و از سوى دیگر کرات آسمانى متلاشى شوند و ابرهاى انفجارى آشکار گردند، و در لابلاى آنها شکافهایى نمایان باشد، آن روز، روز پایان این جهان و آغاز رستاخیز است، روز بسیار دردناکى است براى مجرمان بى‏ایمان و ستمکاران لجوج.


(آیه 26)- سپس به یکى از روشنترین مشخصات آن روز پرداخته، مى‏گوید:
«حکومت حقیقى در آن روز از آن خداوند رحمان است» (الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ).
حتى آنها که در این جهان نوعى حکومت مجازى و محدود و فانى و زودگذر داشتند نیز از صحنه حکومت کنار مى‏روند، و حاکمیت از هر نظر و در تمام جهات مخصوص ذات پاک او مى‏شود.
و به همین دلیل «آن روز روز سختى براى کافران خواهد بود» (وَ کانَ یَوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً). در حالى که براى مؤمنان بسیار سهل و آسان است.


(آیه 27)- شأن نزول: در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دو نفر دوست در میان مشرکان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مى‏آمد غذایى ترتیب مى‏داد و اشراف قومش را دعوت مى‏کرد و در عین حال دوست مى‏داشت به محضر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برسد هر چند اسلام را نپذیرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتیب غذا داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز دعوت نمود.
هنگامى که سفره را گستردند و غذا حاضر شد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من از غذاى تو نمى‏خورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتین بر زبان جارى کرد.
این خبر به گوش دوستش «ابى» رسید، گفت: اى عقبه! از آئینت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از این شرم داشتم که او از سفره من برخیزد بى‏آنکه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمى‏شوم مگر این که در برابر او بایستى و سخت توهین کنى! عقبه این کار را کرد و مرتد شد، و سرانجام در جنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و رفیقش «ابى» نیز در جنگ احد کشته شد.
این آیه و دو آیه بعد از آن نازل گردید و سرنوشت مردى را که در این جهان گرفتار دوست گمراهش مى‏شود و او را به گمراهى مى‏کشاند شرح داد.
تفسیر: روز قیامت صحنه‏هاى عجیبى دارد که بخشى از آن در آیات گذشته آمد و در اینجا بخش دیگرى را خاطرنشان مى‏کند، و آن مسأله حسرت فوق‏العاده ظالمان از گذشته خویش است نخست مى‏فرماید: «و (به خاطر آور) روزى را که ظالم هر دو دست خویش را از شدت حسرت به دندان مى‏گزد، مى‏گوید: اى کاش با (رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله) راهى برگزیده بودم» (وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا).
این کار شاید به خاطر این باشد که اینگونه اشخاص هنگامى که گذشته خویش را مى‏نگرند خود را مقصر مى‏دانند و تصمیم بر انتقام از خویشتن مى‏گیرند و این نوعى انتقام است تا بتوانند در سایه آن کمى آرامش یابند.


(آیه 28)- در این آیه اضافه مى‏کند که این ظالم بیدادگر که در دنیایى از تأسف فرو رفته مى‏گوید: «اى واى بر من! کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم» (یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا).
که تمام بدبختى من در ترک رابطه با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و قبول رابطه با این دوست گمراه بود.
منظور از «فلان» همان شخص است که او را به گمراهى کشانده: شیطان یا دوست بد یا خویشاوند گمراه.


(آیه 29)- باز ادامه داده، مى‏گوید: «او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمده بود»! (لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی).
و در پایان آیه مى‏گوید: «و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است» (وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا). چرا که انسان را به بیراهه‏ها و مناطق خطر مى‏کشاند و بعد او را سرگردان رها کرده و به دنبال کار خود مى‏رود.
حقیقت خذلان این است که کسى دل به یارى دیگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از کمک و یاریش بر دارد.
در حدیثى از امام جواد علیه السّلام مى‏خوانیم: «از همنشینى بدان بپرهیز که همچون شمشیر برهنه‏اند، ظاهرشان زیبا و آثارشان بسیار زشت است»!

(آیه 30)- خدایا، مردم قرآن را ترک کردند! از آنجا که در آیات گذشته انواع بهانه جوییهاى مشرکان لجوج و افراد بى‏ایمان مطرح شده بود، این آیه ناراحتى و شکایت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را در پیشگاه خدا از کیفیت برخورد این گروه با قرآن بازگو کرده، مى‏گوید: «پیامبر بر پیشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! این قوم من قرآن را ترک گفتند و از آن دورى جستند» (وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً).
این سخن و این شکایت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امروز نیز همچنان ادامه دارد، که از گروه عظیمى از مسلمانان به پیشگاه خدا شکایت مى‏برد که این قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى که مملوّ از برنامه‏هاى زندگى مى‏باشد، این قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانین مدنى و جزائیشان دست گدایى به سوى دیگران دراز کردند! قرآن در میان آنها به صورت یک کتاب تشریفاتى درآمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاههاى فرستنده پخش مى‏کنند، و جاى آن در کاشى کاریهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و یا حفظ مسافر، و شفاى بیماران، و حداکثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مى‏کنند.
آرى! امروز هم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فریاد مى‏زند: «خدایا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»!


(آیه 31)- این آیه براى دلدارى پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله- که با این موضعگیرى خصمانه دشمنان مواجه بود- مى‏فرماید: «و اینگونه براى هر پیامبرى دشمنى از مجرمان قرار دادیم» (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ).
فقط تو نیستى که با عداوت سرسختانه این گروه روبرو شده‏اى، همه پیامبران در چنین شرایطى قرار داشتند که گروهى از «مجرمان» به مخالفت آنها برمى‏خاستند و کمر دشمنى آنان را مى‏بستند.
ولى بدان تو تنها و بدون یاور نیستى «همین بس که خدا هادى و راهنما، و یار و یاور توست» (وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصِیراً).
نه وسوسه‏هاى آنها مى‏تواند تو را گمراه سازد چرا که هادى تو خداست، و نه توطئه‏هاى آنها مى‏تواند تو را درهم بشکند چرا که یاورت پروردگار است که علمش برترین علمها و قدرتش ما فوق همه قدرتهاست.
خلاصه تو باید بگویى:
هزار دشمنم ار مى‏کنند قصد هلاک‏
توام چو دوستى از دشمنان ندارم باک‏

(آیه 32)- باز در این آیه به یکى دیگر از بهانه جوییهاى این مجرمان بهانه جو اشاره کرده، مى‏گوید: «و کافران گفتند: چرا قرآن یکجا بر او نازل نمى‏شود»؟! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً).
اصولا بهتر بود خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز از تمام این قرآن یکجا با خبر باشد تا هرچه مردم از او مى‏خواهند و مى‏پرسند فورا پاسخ گوید.
در دنباله آیه به آنها چنین پاسخ مى‏گوید: «این به خاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم» (کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا).
قرآن مجموعه‏اى است از اوامر و نواهى، احکام و قوانین، تاریخ و موعظه، و مجموعه‏اى از استراتژى و تاکتیکهاى مختلف در برخورد با حوادثى که در مسیر امت اسلامى به سوى جلو پیش مى‏آمده است.
چنین کتابى که همه برنامه حتى قوانین کلى را از طریق حضور در صحنه‏هاى زندگى مردم تبیین و اجرا مى‏کند امکان ندارد قبلا یکجا تدوین و تنظیم شود، این بدان مى‏ماند که رهبر بزرگى براى پیاده کردن انقلاب تمام اعلامیه‏ها و بیانیه‏ها و امر و نهى‏هایش را که به مناسبتهاى مختلف ایراد مى‏شود یکجا بنویسد و نشر دهد، آیا هیچ کس مى‏تواند چنین سخنى را عاقلانه بداند؟!


اعظم:



دوستان عزیز توجه شما رو دوباره به این دو آیه مهم جلب می کنم

آیه 28 : ای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم


امیدوارم با انتخابهای خوب و الهی که در زندگی انجام میدیم هیچوقت در قیامت چنین جمله ای رو نگیم

حسرت بسیار بزرگیه

چه بسا دوستان و همراهانی که مسیر زندگی آدم رو به بیراهه می برن


آیه 30 : وحشتناکه

پیامبر می فرمایند :این قوم من قرآن را رها کردن

کاری به سایر اقوان ندارن ها

همین قوم
همین ما
همین ما مسلمونا

همین ما مدعیان
ان شاءالله مشمول این شکایت حضرت نباشیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی