قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۷ ب.ظ

۳۵۴ . صفحه ۳۵۴


چهاردهم آذر :


نفیسه :


(آیه 32)- ترغیب به ازدواج آسان: از آغاز این سوره تا به اینجا طرق حساب شده مختلفى براى پیشگیرى از آلودگیهاى جنسى مطرح شده است.

در اینجا به یکى دیگر از مهمترین طرق مبارزه با فحشاء که ازدواج ساده و آسان، و بى‏ریا و بى‏تکلف است، اشاره شده، زیرا این نکته مسلم است که براى برچیدن بساط گناه، باید از طریق اشباع صحیح و مشروع غرائز وارد شد، آیه شریفه مى‏فرماید: «و مردان و زنان بى‏همسر را همسر دهید، و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را» (وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ).
بدون شک اصل تعاون اسلامى ایجاب مى‏کند که مسلمانان در همه زمینه‏ها به یکدیگر کمک کنند ولى تصریح به این امر در مورد ازدواج دلیل بر اهمیت ویژه آن است.
اهمیت این مسأله تا به آن پایه است که در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام مى‏خوانیم: «بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر براى امر ازدواج میانجیگرى کنى، تا این امر به سامان برسد»! و از آنجا که یک عذر تقریبا عمومى و بهانه همگانى براى فراز از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده مسأله فقر و نداشتن امکانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته، مى‏فرماید: از فقر و تنگدستى آنها نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشید چرا که «اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى‏نیاز مى‏سازد» (إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
و خداوند قادر بر چنین کارى هست، چرا که «خداوند واسع و علیم است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ).
قدرتش آن چنان وسیع است که پهنه عالم هستى را فرا مى‏گیرد، و علم او چنان گسترده است که از نیات همه کس مخصوصا آنها که به نیت حفظ عفت و پاکدامنى اقدام به ازدواج مى‏کنند آگاه است، و همه را مشمول فضل و کرم خود قرار خواهد داد.
بعد از ازدواج، شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعى مى‏شود و خود را شدیدا مسؤول حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمین وسائل زندگى فرزندان آینده مى‏بیند، به همین دلیل تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را به کار مى‏گیرد و برای کسب درآمد و صرفه جویى تلاش مى‏کند و در مدت کوتاهى مى‏تواند بر فقر چیره شود و بدون شک امدادهاى الهى و نیروهاى مرموز معنوى نیز به کمک چنین افراد مى‏آید که براى انجام وظیفه انسانى و حفظ پاکى خود اقدام به ازدواج مى‏کنند.


(آیه 33)- ولى از آنجا که گاه با تمام تلاش و کوشش که خود انسان و دیگران مى‏کنند وسیله ازدواج فراهم نمى‏گردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتى را با محرومیت بگذراند، مبادا کسانى که در این مرحله قرار دارند گمان کنند که آلودگى جنسى براى آنها مجاز است، و ضرورت چنین ایجاب مى‏کند، لذا بلافاصله در این آیه دستور پارسایى را هر چند مشکل باشد به آنها داده، مى‏گوید: «و آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند، تا خداوند آنان را به فضلش بى‏نیاز سازد» (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
سپس از آنجا که اسلام به هر مناسبت سخن از بردگان به میان آید عنایت و توجه خاصى به آزادى آنها نشان مى‏دهد، از بحث ازدواج، به بحث آزادى بردگان از طریق «مکاتبه»- بستن قرارداد براى کار کردن غلامان و پرداختن مبلغى به اقساط به مالک خود و آزاد شدن- پرداخته مى‏گوید: «و بردگانى که از شما تقاضاى مکاتبه (براى آزادى) مى‏کنند با آنها قرار داد ببندید، اگر رشد و صلاح در آنان احساس مى‏کنید» (وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً).
سپس براى این که بردگان به هنگام اداى این اقساط به زحمت نیفتند دستور مى‏دهد که «چیزى از مال خداوند که به شما داده است به آنها بدهید» (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ).
هدف واقعى این است که مسلمانان این گروه مستضعف را تحت پوشش کمکهاى خود قرار دهند تا هر چه زودتر خلاصى یابند.
در دنباله آیه به یکى از اعمال بسیار زشت بعضى از دنیاپرستان در مورد بردگان اشاره کرده، مى‏فرماید: «کنیزان خود را به خاطر تحصیل متاع زودگذر دنیا مجبور به خود فروشى نکنید، اگر آنها مى‏خواهند پاک بمانند»! (وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
این آیه نشان مى‏دهد که تا چه حد در عصر جاهلیت مردم گرفتار انحطاط و سقوط اخلاقى بودند که حتى بعد از ظهور اسلام نیز بعضا به کار خود ادامه مى‏دادند، تا این که آیه فوق نازل شد و به این وضع ننگین خاتمه داد، اما متأسفانه در عصر ما که بعضى آن را عصر جاهلیت قرن بیستم نام نهاده‏اند در بعضى از کشورها که دم از تمدن و حقوق بشر مى‏زنند این عمل به شدت ادامه دارد.
در پایان آیه- چنانکه روش قرآن است- براى این که راه بازگشت را به روى گنهکاران نبندد بلکه آنها را تشویق به توبه و اصلاح کند مى‏گوید: «و هر کس آنها را بر این کار اکراه کند (سپس پشیمان گردد) خداوند بعد از اکراه آنها آمرزنده و مهربان است» (وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ).


(آیه 34)- در این آیه- همانگونه که روش قرآن است- به صورت یک جمع بندى اشاره به بحثهاى گذشته کرده، مى‏فرماید: «ما بر شما آیاتى فرستادیم که حقائق بسیارى را تبیین مى‏کند» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ).
و نیز «مثلها و اخبارى از کسانى که پیش از شما بودند» و سرنوشت آنها درس عبرتى براى امروز شماست» (وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ).
«و موعظه و پند و اندرزى براى پرهیزکاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ).


(آیه 35)- آیه نور! پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجراى همه احکام الهى، مخصوصا کنترل کردن غرائز سرکش، بخصوص غریزه جنسى که نیرومندترین آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ایمان» ممکن نیست، سرانجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید: «خداوند نور آسمانها و زمین است» (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اگر بخواهیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى این جهان انتخاب کنیم- گرچه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است- آیا جز از واژه «نور» مى‏توان استفاده کرد؟! همان خدایى که پدید آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده‏اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه‏اى لطف خود را از آنها بازگیرد همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مى‏روند.
و جالب این که هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مى‏کند:
قرآن نور است چون کلام اوست.
آیین اسلام نور است چون آیین اوست.
پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آیین او بعد از پیامبرانند.
«ایمان» نور است چون رمز پیوند با اوست.
علم نور است چون سبب آشنایى با اوست.
بنابراین اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بلکه اگر نور را به معنى وسیع کلمه به کار بریم یعنى «هر چیزى که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهر کننده غیر باشد» در این صورت به کار بردن کلمه «نور» در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت، چرا که چیزى در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر اوست از برکت وجود او آشکار است.
و به این ترتیب همه انوار هستى از نور او مایه مى‏گیرد، و به نور ذات پاک او منتهى مى‏شود.
قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص مى‏کند و مى‏فرماید: «مثل نور او (خداوند) همانند چراغ‏دانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).
و «این چراغ با روغنى افروخته مى‏شود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى» (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ).
روغنش آن چنان صاف و خالص است که «نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‏ور شود»! (یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).
«نورى است بر فراز نورى» (نُورٌ عَلى‏ نُورٍ).

و «خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى‏کند» (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).
«و خداوند براى مردم مثلها مى‏زند» (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).
«و خداوند به هر چیزى داناست» (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ).
توضیح این مثل: نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:
«مِصْباحٌ» همان شعله‏هاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار مى‏گردد و فروغ هدایت از آن منتشر مى‏شود.
«زُجاجَةٍ» و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم مى‏کند.
و «کَمِشْکاةٍ» سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهى و علوم و افکار اوست که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مى‏دارد.
و «شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ» (ماده انرژى‏زا) همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى مى‏باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله‏ور و پربار مى‏گردد.
در حقیقت این نور خداست، همان نورى که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مى‏کند.
دلائلى را که از عقل و خرد دریافته‏اند با نور وحى آمیخته مى‏شود و مصداق نُورٌ عَلى‏ نُورٍ مى‏گردد.
و هم در اینجاست که دلهاى آماده و مستعد به این نور الهى هدایت مى‏شوند و مضمون «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» در مورد آنان پیاده مى‏گردد.
و این نور وحى باید از آلودگى به گرایشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن مى‏شود برکنار باشد. آن چنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند، و مصداق «یَکادُ زَیْتُها یُضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.


(آیه 36)- تا به اینجا ویژگیها و مشخصات این نور الهى، نور هدایت و ایمان را در لا بلاى تشبیه به یک چراغ پرفروغ مشاهده کردیم، اکنون باید دید این چراغ پرنور در کجاست؟ و محل آن چگونه است؟ آیه مى‏فرماید: این چراغ پرفروغ «در خانه‏هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند» تا از دستبرد دشمنان و شیاطین و هوس بازان در امان باشد (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
«و (خانه‏هایى که) ذکر نام خدا در آن برده مى‏شود» و آیات قرآن و حقایق وحى را در آن بخوانند (وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ).
اما این که منظور از این «بُیُوتٍ» (خانه‏ها) چیست؟ پاسخ آن از ویژگیهایى که در ذیل آیه براى آن ذکر شده است روشن مى‏شود، آنجا که مى‏گوید: «و هر صبح و شام در آنها تسبیح او مى‏گویند» (یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).



اعظم :


ایه 32:

این ازسنتهایی هستش که تو جامعه ما خیلی صورت خوبی نداره
اینکه بیوه زنها و همسر مرده ها و همسر طلاقها ازدواج کنن
حتی مومنین دیگه مقدمات ازدواج اونا از نظر کمک مالی یا پادرمیونی رو فراهم کنن
به خصوص این ازدواج برای زنها در جامعه ما صورت خوشی نداره
و حتی ادامه زندگی به صورت مجردی تحسین میشه گاهی



ایه 32: وعده زیبای خداوند برای ازدواج که از ترس فقر از زیر ازدواج شونه خالی کنید


ایه 33:
کسانی که ار عهده نفقه ومهریه بر نمیان
باید عفت بورزن و مجوزی برای خطای زنا ندارن


ایه 33:
این قرارداد مکاتبه جالب بود
به خصوص اینکه گفته شده برای بازپرداخت اقساط بهشون کمک مالی کنید
تا هرچه زودتر آزاد بشن


ایه 33:
قبلا خوندیم که کنیز حکم همسر مرد رو داره
پس اگه این کنیزان رو به کس دیگه ای برای بهره کشی جنسی میدادن حکمشزنا بوده
اینجا میگه اونها رو مجبور به خودفروشی نکنید

با جمله " اگر میخواهند پاک بمانند " غیرت صاحب کنیز رو تحریک میکنه که اونها که به نظر شما پست تر هستن میخوان عفت بورزن شما چرا اونوقت میخواین تن به پستی زنا بدین


ایه 35:
با معصومه جان موافقم
یکی از ایه های سخته این ایه
تشبیهش خیلی عجیبه ار لحاظ فهم


ایه 36:
منظور از این خانه ها احتمالا مساجد و زیارتگاههاست



..................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 


آیه 33 سوره نور :

مریم :

شاید منظور این باشه که صاحبان برده ها در عوض ازادی شون,مجبورشون میکردن خود فروشی کنن!


خیلی عجیب بود که در عصر نزول قران و حضور پیغمبر هنوز هم وجود داشتن کسانی که برده ها رو مجبوربه انجام همچین کاری میکردن



نفیسه :


بعضى از مفسران در شأن نزول این جمله گفته اند: «عبداللّه بن ابى شش کنیز داشت که آنها را مجبور به کسب درآمد برایش از طریق خودفروشى مى کرد! هنگامى که حکم اسلام درباره مبارزه با اعمال منافى با عفت (در این سوره) صادر شد، آنها به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند و از این ماجرا شکایت کردند آیه فوق نازل شد و از این کار نهى کرد».
همانطور که از آیات مختلف قران برمیاد هرگاه موردی خلاف شان اسلام رخ میداد،زمینه تبلیغ و ترویج نمایی از اسلام و دفع خرافه و آداب نکوهیده اعمال شده  از طریق آیات فراهم میشد.بهرحال آنها اعراب جاهلی بودند که شدیدا به خرافات و اخلاقیات پست اجدادی خود پایبند بودند که ترک این رسومات یکباره ممکن بود انها را نسبت به اسلام زده کند.





آیه 35 نور :




معصومه :

من بشخصه بنظرم مبهم ترین ایه قران این ایه ۳۵ است.

مریم :


تفسیری که عزیزمون گذاشتن خیلی جالب و دقیق بود
بادقت بخونید خیلی از ابهامات براتون رفع میشه


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی